| این استخوان من است | مجموعه شعر | افروز کاظم زاده
زنان روسپی در آلمان اولین قربانیان جنایات حزب نازی
آلمان یهودیان هستن و هدفشان منحرف کردن جوانان آلمانی و فروپاشی فرهنگی
است. بساری از فاحشه ها به آتش کشیده شدن و یا زیر مشت و لگد جان باختن.
مردان و پسرکان ای که تا دیروز بر روی زنان تن فروش میخوابیدن انان را مورد
ضرب و شتم قرار دادن گویا یادشان رفته فاحشه ها سالها سرویس جنس میدادن و
خودشان هم مشتری بودن.
حالا هی بگین ناسیونالیزم بهتر از کمونیسم هست هر دو امتحان خودشون رو دادن
گزارش تصویری / سکس با کودکان در فاحشه خانه های بنگلادش
در محله های فقیرنشین بنگلادشی کودکان تا سن ۱۷ خیلی طرفدار دارن و اکثر
غربی ها فقط برای سکس با بچه ها می ایند و در این میان مدوام این کودکان را میکنن.برای هر بار گاییده شدن پول ناچیزی کسب میکنن تا کودکانشان گرسنه نخوابن!
اکثر این کودکان از ۹ تا ۱۷-۱۸ سال مورد استفاده قرار میگیرن و صد در صد از
یکی حامله و بچه دار میشوند که این خود از قیمت فاحشه میکاهد و در اخر از
شدت بدبختی و نداری کودکان خود را به فاحشه خانه میفرستن تا کسب درامد
کنن!!!
“The young sex workers of this brothel must serve at least 10-15 customers each day”
برای تولد عباس کیارستمی
دنیا میرکتولی:
فیلمسازی ست یگانه؛ با سبکی یکه و خاص. که از همان فیلم اولش «نان و کوچه»
(۱۳۴۹) در مسیری که دیگران گام گذاشته بودند، نرفت و در جست و جوی کشف راه
های تازه ای در سینما بود. عباس کیارستمی در طی
بیش از ۴ دهه فعالیت حرفه ای در سطح اول سینما یک آدم واقعا نوآور با ذهنی
نوآورانه بوده که هیچوقت نخواسته در قالب های قدیمی کار کند. آثار او چه
وقتی به سراغ کارهای تجربی و خلاف عادت رفته و چه وقتی به سینمای استاندارد
و متداول نزدیک تر شده، همیشه به لحاظ فرم روایی و ساختاری نکاتی بدیع و
چالش برانگیز در بر داشته و به عنوان حرکت جدیدی در سینما ثبت شده است.
فیلمهای کیارستمی باعث شده که مخاطبان، سینما را از دریچه ای تازه ببینند،
مرزهای معمول را بشکنند و وارد محدوده های تازه ای شوند. برای کسانی که
ذهنشان به حجمی از تئوری های رایج سینمایی عادت کرده و یا گاردشان را برای
تماشای آثاری سنت شکن باز گذاشته اند، دیدن بداعت ها و بازیگوشی های سینمای
کیارستمی خالی از لطف نیست و هر صحنه اش تجربه ای نو محسوب می شود.
سینمای کیارستمی ظاهری سهل و ممتنع، و سبک و سیاقی توأمان ساده و پیچیده و
ظریف و غنی دارد؛ که از سطح روزمرگی های زندگی عبور می کند و به عمق
ریزترین پیچیدگی های مسائل و روابط انسانی نگاه می اندازد. این فیلمها آرام
پیش می روند و نماهای ساکن و طولانی و موتیف های تکرار شونده در آنها
فراوان اند. اما معمولی ترین کلمه و معمولی ترین اتفاق در این آثار چنان با
دقت و سنجیده سر جای خودش قرار می گیرد که به لحظه هایی حقیقی تبدیل می
شود و ناگهان درخشش پیدا می کند. این نوع سینما حاصل یک جور نگاه به زندگی و
تمرکز روی اجزای جهان پیرامون است و دستیابی به آن کار ساده ای نیست. نکته
ای که بسیاری از مقلدان کیارستمی در ایران به آن توجه نکرده اند. از همین
روست که کیارستمی اولین فیلمساز ایرانی بود که آثارش فارغ از خاستگاه
جغرافیایی-فرهنگی اش به آن سوی مرزها رفت، معیارهای زیبایی شناسی اش در
ابعاد بین المللی ستایش شد، و به دنبال آن کشف تدریجی سینمای ایران آغاز
شد.
سکانس پایانی «زیر درختان زیتون» می تواند نمای تمام و کمال
سینمای عباس کیارستمی باشد. یکی از حیرت آورترین سکانس های تاریخ سینما
وقتی خلق می شود که کیارستمی به اشتیاق و عطش تماشاگرش برای دیدن ادامۀ یک
ماجرای عاشقانۀ وهم انگیز بی اعتنایی می کند؛ دوربین اش را با احتیاط از یک
مسیر جلوتر نمی برد و از دور حادثه را تعقیب می کند. او می خواهد هر مخاطب
آن صحنه را با قوۀ تخیل و با سلیقۀ خودش در ذهن اش بسازد. ذات جذابیت آثار
کیارستمی در نظر دوستداران سینمایش همین «حذف»هایی ست که تماشاگر را در
درک و تعبیرهای مختلف از فیلم آزاد می گذارد. نکته ای که در «ده» و بعد در
«شیرین» به نقطۀ اوجش رسید. فیلمهایی که نشان داد کیارستمی علاوه بر
خلاقیت، چه قدر اهل خطر کردن است. او در «شیرین» خودِ فیلم را حذف کرد و
فقط صدا و موسیقی اش را باقی گذاشت و ری اکشن تماشاگران را؛ تا مخاطب در
جایگاه کارگردان قرار بگیرد و فیلم را به طور کامل برای خودش خلق کند. فکر
کنید به اندازۀ تماشاگران این اثر، فیلم «شیرین» وجود دارد.
با
وجود اینکه بین آثار عباس کیارستمی نوعی انسجام و پیوستگی وجود دارد، اما
هر فیلم او اثری با ارزش های خاص خودش به شمار می آید و در روند کلی سینمای
فیلمساز گامی رو به جلوست. این سینما مخاطب را وادار می کند تا شیوه های
جدیدی برای نگریستن به سینما بیابد. هر فیلم کیارستمی درسی ست برای سینما و
نویدی ست از قدرتهای ناشناخته و آیندۀ پر بار این مدیوم تأثیرگذار.
رنه شار ـ کرکره های کشیدهی چاک چاک (مجموعه شعر) ترجمه فیروز ناجی
دریافت مجموعه شعر | کرکرههای کشیدهی چاک چاک |
اي هلالك ناخنهايت دهبار بلور حيات
درباره «شبي عالي براي سفر به چين» اثر «ديويد گيلمور» |
آرمين ابراهيمي «شبي عالي براي سفر به چين» به ظاهر رمان «از پنجره اتاقم منظره بيرون را كه مثل تابلو، نقاشي بود، ميديدم. ساحلي داستان خيلي ساده است: مردي به اسم «رومن»، پسرش «سايمون» را گم ميكند. «بيست دقيقه پارو زدم و بعد وقتي حسابي از ساحل دور شده بودم و ديگر ريموند انگار حالا ديگر چندان فرقي هم ندارد كه كسي جايي منتظر او باشد يا نه، چون اما اين روال چندان دوام نميآورد. «م» رومن را از زندگياش خط ميزند و بگذاريد چند سوال حياتي را كه قصه بيجواب باقي ميگذارد و نقش حساسي هم در شبي عالي براي سفر به چين را ميتوانيد با كتاب «استخوانهاي دوستداشتني» «چند روز بعد از اينكه من برگشتم آمار بينندگان به طور عجيبي بالا رفته رومن در طول كتاب با هيچ كس درد دل نميكند. كسي پاي حرفش نمينشيند و «اي هلالك ناخنهايت دهبار بلور حيات…» از شعر «هاسميك» سروده «احمد شاملو». |
يادبودي نامتعارف از «ساراماگو»
-
دو سال است «ساراماگو» از جهان رفته و براي هميشه آرام گرفته است. از آنجا
كه ابدا اهل «درد و دريغ» و «آوخ» و سوز و گدازهاي تصنعي و از اين دست
كليشههاي رايج كه در فوت بزرگان و هنرمندان به كار گرفته ميشود، نيستم، و
اين طرز برخورد و واكنش را نميپسندم و دور از شأن يك هنرمند ميدانم،
مايلم روي هنر نويسندگي و نقاط مثبت شخصيت ساراماگو تاكيد داشته باشم.
به گفته بنياد ژوزه ساراماگو، او در 28 خرداد 1389 از همسرش پيلار،
روزنامهنگار اسپانيايي، و دختري كه از همسر اولش داشت، با آرامش و متانت
خداحافظي كرد و خاموش شد. تاكيد ويژه بر «آرامش و متانت» او دارم؛ تظاهر به
احساسات شديد و ملودرام ارزاني ديگران. با خواندن يادداشتهاي ساراماگو در
«نوت بوك» كاملا روشن است او زندگي را دوست ميداشت و بلد بود چگونه از آن
لذت ببرد. همزمان اما انديشمندي واقعبين بود كه مرگ را پايان طبيعي زندگي
ميدانست، آن را باور داشت و قبول ميكرد. بههمين سادگي.
ساراماگو 87 سال عمر كرد. نه جوانمرگ شد و نه ناكام از جهان رفت. نخستين
پرتغالي كشوري 10ميليوني است كه به معتبرترين جايزه ادبي جهان دست يافت.
جايزه نوبل ادبيات كه در سال 1998 به او اهدا شد فقط براي رمان «كوري» بود و
نه مجموعه آثارش. اكثر آثار او –به استثناي «فيل» و «قابيل»- به فارسي،
خوب و بد ترجمه شدهاند. يادآور ميشوم هرگز مترجم اولي يك اثر نميتواند
جر بزند و از روي دست مترجمهاي بعدي نگاه و كپيبرداري كند!
خيال ندارم در اين يادداشت به زندگينامه ساراماگو با طول و تفصيل بپردازم
يا فهرست آثارش را با تاريخهاي ذيربط بياورم. اين كار را سايرين كرده و
ميكنند و مشكل هم نيست. فقط اكتفا به اين يادآوري ميكنم كه ساراماگو در
خانوادهاي تنگدست متولد شد. نتوانست تحصيلات دانشگاهياش را به پايان
برساند. براي گذران امور از آهنگري و مكانيكي اتومبيل گرفته تا ترجمه و
ويراستاري و روزنامهنگاري كرد و با اينكه به حزب كمونيست كشورش پيوست،
هرگز ادبيات را در خدمت ايدئولوژي به كار نگرفت.
سبك منحصربهفرد و شاعرانه ساراماگو، تخيل و تاريخ و انتقاد از سركوب
سياسي و فقر را با هم ميآميزد. به همين سبب او را به نويسندگان آمريكاي
لاتين بهويژه «ماركز» تشبيه كرده و ميكنند. اما او خود منكر اين شباهت
بود و ميگفت اذعان دارد بيشتر تحت تاثير «سروانتس» و «گوگول» قرار گرفته
است. ساراماگو بر اين باور بود ادبيات اروپا نيازي به تقليد از ادبيات
آمريكاي لاتين ندارد و هر كشوري ميتواند از بطن فرهنگش به رئاليسم جادويي
خاص خود دست يابد.
ساراماگو را سفير عاليمقام زبان پرتغالي كه توسط 180 ميليون نفر در جهان
تكلم ميشود، مينامند. اين بيانگر احترام عميقي است كه پرتغاليها و
ساراماگو به زبانشان ميگذارند. ساراماگو در «نوت بوك» بارها و بارها با
ارجاع به كاموئيش – حماسهسراي بزرگ پرتغال كه در سده شانزدهم ميزيست و
تاثير زيادي بر زبان و ادبيات پرتغال به جا گذاشت – با سماجت به همين نكته
اشاره دارد و به زبان پرتغالياش افتخار ميكند. نميدانم آيا ما نيز به
زبان فردوسي همين قدر افتخار ميكنيم؟
صراحت لهجه ساراماگو كه براي برخي برخورنده است براي من نشانه صداقت اوست.
جايي گفته: «من آدم شكاك و نجوشي هستم. قربانصدقه كسي نميروم. نميتوانم
تظاهر به لبخند زدن كنم، دوره بيفتم و اشخاص را در آغوش بفشارم و براي خودم
دوست بتراشم.»
فرهنگستان سوئد با ستايش از ساراماگو هنگام اهداي جايزه نوبل ادبيات به وي
چنين گفت: «آثار ساراماگو با تمثيلهاي ملهم از تخيل و شفقت و طعنه، ما را
بيوقفه وادار به اداركِ واقعيت فرار و مبهم ميكند.»
دو واژه كليدي شخصيت ساراماگو براي من «حرمت» داشتن او از انسان و «شفقت»
است كه همواره در نوشتارهايش مشهود است و در جهان تاريك ما نوري اميدبخش.
او تا پايان عمر در گود باقي ماند و از باورهايش دفاع كرد. درود به نگاه
انسانياش.
ژوزه ساراماگو بيترديد شايسته احترام و خلاقترين نويسنده عصر ماست. همين.
مينو مشيري
قطعۀ ناب: “ترس از تنهایی” | آنتون پاولوویچ چِخوف
آنتون پاولوویچ چِخوف (15.7.1904 – 29.1.1860):
آنتون پاولوویچ چخوف Anton Pawlowitsch Tschechow نمایشنامه نویس و
نویسندۀ روس در جنوب روسیه در تاگانروگ Taganrog به دنیا آمد. پس از
تحصیلات در رشتۀ پزشکی مشغول به کار شد. اما طی سفر به اروپا و آشنایی با
ناتورالیسم به سرعت به ادبیات رو آورد. وی به عنوان نویسنده، ابتدا با
انتشار طرحهای خنده دار در مجلات سرگرمی و شوخی مطرح گردید، بعد با داستان
کوتاه و در آخر با داستانهایی مشحون از غم جدایی در شهرهایی از روسیه با
فضای روستایی. موضوع کار چخوف اغلب هراس از زندگی و دردهای روحی است. موضوع
نمایشنامه هایش (از جمله: مرغ دریایی،1896؛ عمو وانیا، 1897؛ سه خواهر؛
1901؛ باغ گیلاس، 1904) مشکلات هوشمندی ویژۀ شهرهای کوچک، و به ویژه درد
آگاهی از خلاء در موجودیت چنین شهرهایی است. چخوف پردۀ تک گویی (مونولوگ)
“در باب مضرات تنباکو” را نخستین بار در 1886 برای هنرمند کمدین
گرادوف-اسکولوف Gradov-Sokolov نوشت. در مورد نخستین اجرای این نمایش تک
گویی اطلاعاتی در دسترس نیست، آنچه مسلم است اما، این اثر پس از بارها
بازبینی، تازه در 1903 برای نخستین بار در جلد 14اُم یک مجموعه بر دست
ناشر چخوف، “آ.ف. مارکز” به چاپ رسید. چخوف در اروپا با اجراهای “تئاتر
هنرمندان مسکو” در برنامه های میهمان شهرتی به هم زد، زیرا کارهای وی با
ارائۀ یک سبک جدید اجرایی، تأثیری ماندگار بر تئاتر گذاشت. چخوف به دلیل
ابتلا به سل به ناچار از 1884 در یالتا، واقع در جنوب روسیه و نیز در
اروپای غربی زندگی می کرد. وی در 15. ژوئیۀ 1904 در منطقۀ استراحتگاهی-
درمانی “بادِن وَیلَر” Badenweiler با آب گرم طبیعی و آفتاب فراوان، واقع
در جنوب جنگل “اِشوارتس والد” آلمان چشم از جهان فرو بست.
قطعۀ ناب: “خوشبختی” | گوستاو فلوبر
فیلم ناب “Elles “| با بازی Juliette Binoche
ژانر :درام
تاریخ انتشار : ۲۰ آپریل ۲۰۱۲
امتیاز:۶/۱۰
محصول: فنلاند
مدت زمان فیلم: ۹۹ دقیقه
کیفیت : BluRay 720p – فوق العاده
اسکرین شات : دارد (کلیک)
فرمت: MKV
حجم: ۷۰۰ MB
کاگردان : Malgorzata Szumowska
بازیگران: Juliette Binoche, Anaïs Demoustier and Joanna Kulig
خلاصه داستان: On her latest assignment, a journalist for Elle
immerses herself in a prostitution ring run by university students.
حجم : ۷۰۰ مگابایت