محمدرضا شجریان در بیمارستان بستری شد
چهره ای زیبای پنهلوپه کروز در فیلم اصغر فرهادی
سلفیهای مکتوب (حاشیهای بر «هنرپیشه کیست، نظر خلاف عرف درباره هنرپیشگان» اثر دیدرو)
چارلز بوکوفسکی و مستکردن در بارها و دعوا و مرافعه و رابطه با زنان و عشقبازی
اولین قصههای کوتاهش را در بیست و چهار سالگی و اولین مجموعه شعر خود را تحت عنوان “گل، مشت و زوزه ای وحشی” در سال ۱۹۵۹ در دویست نسخه منتشر می کند. گویا این مجموعه تحت تاثیر اشعار رابینسون جفرز بوده است.
بوکوفسکی ابتدا به صورت زیر زمینی نوشته هایش را به دست چاپ می سپرد و با این حال خیلی زود به واسطه نثر و سبک نو آثارش مورد توجه خواننده ها قرار می گیرد . به رغم محبوبیت و تاثیر غیر قابل انکار او بر موجی از نویسندگان جوان آن روزِ آمریکا، انتشاراتیهای نیویورک و همچنین منتقدین آثار او را نمیپذیرفتند.
یادداشتهای زیرزمینی داستایوسکی،سفر به انتهای شب و مرگ قسطی لویی فردینان سلین از کتابهایی است که بوکوفسکی عمیقا از آن تاثیر می گیرد. هر چند بوکوفسکی از نویسندگان و شاعرانی مثل چخوف، آندرسون، کافکا، لارنس، پاند، جفرز، هامسون، فانته و همینگوی که بر نسل نویسندگانی چون او تاثیر گذاشتند بی تاثیر نمانده است، اما سلین موثرترین آنها بوده است.
رمانهای هالیوود (۱۹۸۹)و عامه پسند (۱۹۹۴) توسط پیمان خاکسار و مجموعه داستان موسیقی آب گرم (۱۹۸۳) توسط بهمن کیارستمی در سال های اخیر ترجمه شده و این در حالی است که بخش قابل توجهی از اشعار بوکوفسکی نیز تحت عنوان های مختلف از جمله “سوختن در آب، غرق شدن در آتش”(پیمان خاکسار) و”یک شعر تا حدودی من در آوردی” (ثنا ولدخانی) به چاپ رسیده است. بر سنگ قبر او سطری از یکی از شعرهایش را نوشته اند: “تلاش نکنید.”
در زیر می توان قسمتی از داستان زنان نوشته چارلز بوکوفسکي با ترجمه مجتبا پورمحسن را خواند:
پنجاه سالم بود و چهار سالي ميشد که با زني نخوابيده بودم. هيچ دوستدختري نداشتم. در خيابان که از کنارشان ميگذشتم يا هر جايي که ميديدمشان، نگاهشان ميکردم؛ اما بدون اشتياق و با نوعي حس پوچي نگاهشان ميکردم. به طور مرتب جلق ميزدم اما فکر ارتباط با يک زن ـ حتا اگر غيرجنسي باشد ـ در پس ذهنم بود. يک دختر شش ساله داشتم که حرامزاده بود. با مادرش زندگي ميکرد و من هزينهي حمايت از فرزند را ميپرداختم. سالها قبل در سي و پنج سالگي ازدواج کرده بودم. ازدواج ما دو سال و نيم دوام آورد. همسرم از من جدا شد. فقط يکبار عاشق شدهام. بهخاطر اعتياد شديد به الکل مرد. موقع مرگش ۴۸ ساله بود و من ۳۸ سال سن داشتم. من ۱۲ سال از زنم جوانتر بودم. فکر ميکنم او حالا خيلي وقت است که مرده هرچند مطمئن نيستم. بعد از طلاق شش سال، کريسمسها برايم نامهاي بلند مينوشت و من هرگز جوابش را نميدادم…
«مربع مرگ» ادبیات ایران چه کسانی بودند؟
«خبر دادند که در انجمن فرهنگی ایران و آمریکا (در محل فعلی کانون پرورش کودکان و نوجوانان در خیابان وزرا) نادرنادرپور، سایه، سیاوش کسرایی و فریدون مشیری شب شعری برگزار خواهند کرد. آل احمد که سرش برای این جور دعواها درد میکرد ما را تشویق کرد که بروید و به این جلسه اعتراض کنید. یادم هست در ردیفی که ما نشسته بودیم من به همراه اسماعیل نوری علاء، احمدرضا احمدی، طاهره صفارزاده و م.آزاد بودم و در یک ردیف جلوتر رضا براهنی و یکی، دو تا از دوستانش نشسته بودند.»
کافه نادری و سنت کافه نشینی روشنفکران ایرانی
فریدون فرخزاد چگونه به قتل رسید؟
۱۶ مرداد سالگرد قتل فریدون فرخزاد
الاهه نجفی
فرخزاد در سالهای پایانی زندگیاش، از دوری از ایران و به ویژه از دوری از مادرش رنج میبرد، و از محیط تبعیدیها هم سرخورده شده بود. با وجود آنکه پرونده قتل او از ۲۱ سال پیش تاکنون همچنان باز است و راز قتلاش همچنان سر به مُهر مانده و قاتلانی که او را به قتل رساندهاند، هنوز به طور کامل شناسایی نشدهاند، این پرسش در میان میآید که جمهوری اسلامی با چه انگیزهای کمر به قتل این هنرمند دگراندیش و دگرباش بست؟ آمران و عاملان قتل او چه کسانی بودند؟ او چگونه به قتل رسید؟
علی اکبر محمدی (برادر سعید محمدی) خلبان هواپیمایی «آسمان» در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۳۶۵ (۱۲ اوت ۱۹۸۶) پس از اینکه از فرودگاه رشت با یک فروند جت فالکن-۲به منظور انجام پرواز آموزشی به پرواز درآمد، خاک ایران را ترک کرد و با استفاده از حریم هوایی ترکیه در یکی از فرودگاههای بغداد فرود آمد.
برخی از کودکان و نوجوانان ایرانی که در آن زمان به اسارت عراقیها درآمده بودند، به گفته فریدون فرخزاد مورد سوءاستفاده جنسی برخی از سربازان و افسران عراقی قرار میگرفتند. هدف فرخزاد کمک به این کودکان و نوجوانان بود.
در هر حال، دلتنگی فریدون فرخزاد برای مادرش و بیماری مادر در قتل او نقش مهمی ایفا کرده است. اسماعیل پوروالی ماجرا را به این شکل روایت میکند:
سایت «نه زیستن؛ نه مردن» درباره فعالیتها و سوابق اکبر خوشکوشک نوشته است: «اکبر خوشکوشک هنگامی که در جوخههای ترور نظام در اروپا سازماندهی شد با اشاره به سابقهاش در کشتی فرنگی، اذعان میکرد که “فرنگیکار” است. میگویند وی در ترور فریدون فرخزاد، احتمالاً دکتر کاظم رجوی و بمبگذاری در حرم امام رضا و… شرکت داشته است.»
ششبار مرگ در روزنامه
ششبار مرگ در روزنامه
غلامسیاه ژنرال واشنگتن؛ طرح یک زندگینامه
مارک تواین|برگردان حسام امامی
«ساموئل لانگهورن کلمنس» (۱۹۱۰-۱۸۳۵) با نام مستعار «مارک تواین» و با ماجراهای «تام سایر» و «هاکلبری فین» در تمام جهان نویسندهای شناخته شده است. ویلیام فاکنر او را پدر ادبیات امریکا میداند. تواین که کارش را با روزنامهنگاری و سفرنامهنویسی آغاز کرده در «غلامسیاه ژنرال واشنگتن» با اشاره به آگهی ترحیمی که بارها در جراید امریکا چاپ شده، روزنامههای امریکایی را به هجو میکشد. بازنشر این مقاله در روز خبرنگار در برخی مطبوعات امریکا به سنتی ژورنالیستی تبدیل شده که خود برای ارباب جراید نوعی یادآوری است.
برایتن اشترتر پائولینو
برایتن اشترتر پائولینو
برگردان آبتین گلکار
ولادیمیر نابوکوف
ولادیمیر نابوکوف در جوانی مدتی آموزش مشتزنی دیده بود و در کمبریج و برلین به این ورزش میپرداخت. از نویسندهای «مردانه» مانند همینگوی میتوان انتظار داشت به گاوبازی و بوکس علاقه داشته باشد، ولی بعید است خوانندهي آثار نابوکوف تصور کند که صاحب چنین سبک ظریف و شکنندهای اهل مشتزنی باشد. سایر علاقههای غیرادبی او، مانند جمعآوری پروانه، طراحی مسائل شطرنج و ورزش تنیس، بیشتر با سبک آثارش همخوانی دارد. ولی بههرحال، او از دوستداران پروپاقرص بوکس بوده و در مقالهي زیر توصیفی شاعرانه و ادبی از این ورزش ارائه داده است. این متن نخستینبار در ۱۹۲۵ به زبان روسی در نشریهي «کلام» («اسلُوا»)، شمارهي ۳۸ و ۳۹، به چاپ رسید، ولی تا ۲۰۱۲ به انگلیسی ترجمه نشد. برگردان فارسی آن از متن اولیهي روسی انجام شده است.
شاهکارهایی که نمیشناسیم