شکستن آگاهانه روشهای سنتی نوشتن، هم در شعر و هم در داستان. نوگرایان، برای پیوستن به گفته عزرا پاوند مبنی بر اینکه «جدیدش کنید»، بیان و فرم ادبی را تجربه کردند. این جنبش ادبی، به دست میلی آگاهانه برای سرنگونی حالتهای سنتی و نمایندگی فرم جدیدی برای بیان احساسات زمانه، به پیش رانده میشد. وحشت از جنگ جهانی اول، پیشفرضهای غالب در مورد جامعه را در ذهن نوگرایان زنده کرد و نوگرایان، از میان همه با کسانی همچون زیگموند فروید و کارل مارکس که عقلانیت ذهن بشر را به چالش میکشیدند، همداستان شده و از آنان، متاثر شدند.
علی بخاطر رابطه جنسی محمد و فاطمه از فاطمه متنفر بود، دلیل فحاشیهای علی به زنها در نهجالبلاغه نفرتش از فاطمه بود.
اختلاف سنی فاطمه و خدیجه ۶۰ سال بود و تو اون سن زنها یائسه هستن. فاطمه در واقع دخترخوانده خدیجه بود که بعد از مرگ خدیجه از کودکی مورد سوءاستفاده جنسی محمد قرار گرفت.(فیلم لولیتا رو دیدید؟!)
فاطمه حمایت کامل محمد رو داشت و تا زمانی که محمد زنده بود اجازه نمیداد علی زن دیگهای بگیره. بعد از اینکه محمد مرد، علی فقط به امید تصاحب باغستان بزرگ و گرانقیمت فدک، فاطمه رو نگهداشت اما چون فاطمه دختر واقعی محمد نبود فدک بهش به ارث نرسید و دیگه نگهداشتن فاطمه برای علی صرف نداشت. علی فاطمه رو شبانه به قتل میرسونه و برای اینکه ماجرا افشا نشه جنازهش رو شبانه و مخفیانه در یک جای ناشناس دفن میکنه. عزاداری علی برای فاطمه دروغه، سه تا هفت روز بعد از قتل فاطمه علی مجددا ازدواج میکنه و بعدها از دهها زن و کنیز صاحب ۳۸ تا بچه میشه. که اسم سه پسرش رو برای خایهمالی خلفا «ابوبکر و عمر و عثمان» میذاره که هرسه تاشون تو کربلا کشته میشن اما آخوندها اسمشون رو سانسور میکنند تا شما نفهمید علی خودش سنی بود و عاشق خلفا و فکر کنید حسین فقط عباس رو داشت.
تمام داستان حمله به خانه علی و لای در موندن فاطمه دروغ و جعلیه و برای مخفی کردن جنایت علی و انکار رابطه نزدیک علی با خلفای سه گانه بوده. پشماتون ریخت؟!
میدونستید نرگس محمدی کنار کاردستیهای هنری و کلاس آموزش رقص وسطش گاهی برای تنوع پشتک هم میزده!؟
یکی از کاردستیها برای زمانی که تنهایی تنها بود، دیلدو. دیلدوها اصولاً به دو گونه تخصصی ساخته میشوند. نوع اول برای استفاده در فرج و نوع دیگر آنها برای استفاده در مقعد طراحی و به کار برده میشوند. البته اکثر دیلدوها استفاده مضاعف دارند. اندازه و شکل مچاچنگها بنا بر نوع استفادهشان از یکدیگر متفاوت است.
به خاطر همین مامورین خیار و بادنجان و موز را برای نرگس ممنوع کرده بودن.
اسباببازی جنسی یا کامشابزار یا کمکابزار جنسی یا سکس توی (به انگلیسی: sex toy) اصطلاحی است که معمولاً به اشیا یا دستگاههایی گفته میشود که بهمنظور لذت جنسی انسان بهکار میروند. بیشتر این اسباببازیهای جنسی، شبیه به اندامهای جنسیِ انسان، همانند کیر مصنوعی یا دیلدو، گویهای مقعدی، واژن مصنوعی، مقعد مصنوعی… ساخته شدهباشند که ممکن است همراه با لرزش (همچون لرزانندههای جنسی)و یا بدون آن باشند. این وسایل میتوانند شامل وسایلی برای بیدیاسام ابزارهایی برای ارضای جنسی همچون تاب آمیزش جنسی باشند. هرچند سکستویها شامل وسایلی برای کنترل جمعیت همچون کاندوم یا فیلمهای پورنو نمیشوند.
آلت مصنوعی یا دیلدو (به انگلیسی: Dildo) (که ممکن است به نامهای کیر کاشی، مچاچنگ، چرمینه، چرمه یا سابوره نیز خوانده شود) یک آلت تناسلی مردانهٔ مصنوعی از نوعی لاستیک سیلیکونی یا به عبارتی مواد آلی است و یا می تواند از جنس دیگری مانند چرم و نظایر آن باشد و از آن برای کامجویی و لذت جنسی استفاده میشود. برخی انواع پیشرفتهٔ آن توانایی لرزیدن دارند و با باتری کار میکنند.
برخی مدلها بابیضه اند و برخی دیگر بی آن، این برای آن است که اندازه بیشتر داخل شود و اندازه دقیقتری از محصول شان را اعلام کنند. برای نمونه یک پنیس ۱۵ سانتیمتری اگر از پایین (با وجود بیضه) اندازهگیری شود ممکن است ۱۳ سم یا کمتر باشد که کوتاهتر است ولی اگر بیضه نباشد هر دو اندازه بالا و پایین یکسان خواهند بود. ولی برخی برای طبیعیتر بودن مدل بابیضه را ترجیح میدهند ولی با اندازه بزرگتر. همچنین طبق سلیقه و تحریک هر کس اندازهها، رنگها، طرحها و بافتهای گوناگونی هستند. این اسباببازیهای جنسی (سکستویها) در سکسشاپها به فروش میرسد.
اینگونه آلتها بعضاً در میان همجنسگرایان و در بسیاری موارد زوجهای غیر همجنسگرا مورد استفاده دارد. نوع خاصی از چنین آلتی در قدیم در ایران با نام « کیر کاشی » معروف بودهاست.
لایق ترین فرد برای سیرک جایزه نوبل مریم رجویه که رحم زنان مجاهد رو درآورد و باعث شد نسل این پیر کفتارها منقرض شه. جدی میگم ))
در مظلومیت مجاهدین خلق همینکه شخص خواهر مریم رجوی غروبها برای سگهای اطراف کمپ اشرف غذا رسانی با رحم زنانمجاهد میکردن و هیچکس به کارهای خیر ایشان اشاره نمیکند.
این مجاهدای جاکش رو اینجوری بگائین که مثل کفتار زوزه بکشن!
صحبتهای سروش هیچکس در مورد جاکشهای رژیم آخوندی اسلامی
از اونجایی که جمهوری اسلامی و یک سری جاکش که باهاش دست به یکی کردهان، دارن سعی میکنن منو بزنن، بذارید همینجا هر چیزی که هست و نیست در مورد من، که میشه ازش برای تخریبم استفاده کرد، خودم بگم تموم شه بره…/
من دنبال پست و مقام نیستم، و تنها آرزوی زندگیم براندازی و استقرار دموکراسی لیبرال در ایرانه…بعد از پیروزی هم میخوام یه گوشهی خلوتی تو ایران بشینم آهنگسازیمو بکنم…
دنبال باند و باندبازی و انحصارطلبی و فرقهبازی و این مسخرهبازیا هم نیستم با اینکه قابلیت و امکاناتشو دارم…/
وگرنه، وقتی دیدم یکی از رسانههایی که فکر میکردم کارش درسته، به یک رسانهی تبلیغاتی انحصاری برای گروه موسیقیای که من توش بودم تبدیل شده، به این رفتار انحصارطلبانه که سو استفاده از جنبش و خون مردم میدونستمش، واکنش نشون نمیدادم، و خواهان حذف پستهایی که در مورد من بود نمیشدم./
خلاصه که اگر فعالیتی میکنم، برای گرفتن انتقام از ج.ا و رسیدن به آزادیه. کسانی به من این راه رو نشون دادن، که بدون اینکه به فکر رسیدن به قدرت شخصی و سو استفاده از جنبش برای کسب اعتبار باشن، بدون اینکه نام و نشونی ازشون باقی بمونه، برای آزادی و برای ایران، جنگیدهان، و میجنگن…/
در آخر حتی اگر هیچکس به من اطمینان نداشته باشه، من خودمو میشناسم، و به فعالیتهام در راستای براندازی ادامه میدم…نهایتش اینه که آهنگهای من رو همه بایکوت کنن، که در این صورت، میرم دنبال یه کار دیگه، اگر هم نتونم برم دنبال یه کار دیگه، که هیچی…/
قبل از پرداختن به موارد مختلف این رو در نظر بگیرید، که من از اول هم ضد جمهوری اسلامی بودم، و زمانی هم که تحت تأثیر فعالین «مبارز» اصلاحطلب و چپ به رأی دادن ترغیب شده بودم/بودیم، سقوط نظام با کمترین تلفات آرزوم بود…این اتفاقاً برمون میگردونه به وضعیت امروز،/
که بعضاً به من نقد میشه که چرا در مورد مبارزات پارتیزانی میگی و این باعث تلفات بیشتره…
خیر…ما سالیان سال، به فکر جلوگیری از تلفات، از رأی تا فعالیتهای خشونتپرهیز رو امتحان کردیم…و امروز، نتیجه اینه که ج.ا بدون اعمال خشونت، از بین نمیره…این راه یکشبه طی نشده…/
بریم سراغ موارد…
من اگر دنبال پولدار شدن «به هر قیمتی» بودم، همون ایران میموندم و حرفای بازجوهامو که میگفتن « «سیاهنمایی» نکن و از شرایط بد نگو، کاریت نداریم که هیچ، بهت مجوز هم میدیم» گوش میکردم و مثل هنرمندای مجوزدار پول پارو میکردم و در ایران آزادانه زندگی میکردم…/
و یا زمانی که از طرف سایتهای شرطبندیای که از مردم دزدی میکردن، بهم پیشنهاد ۱۰۰ هزار پوند شد برای تبلیغ، قبول میکردم (البته توجه داشته باشید که شرطبندی به خودی خود دزدی نیست، چون فرد با آگاهی بر اینکه ممکنه پولش رو ببازه این کار رو میکنه، مشکل وقتی پیش میاد که دزدی میشه)../
اما اینها به این معنی نیست که اشتباهاتی نداشتم در زمینهی مالی…
سال ۱۳۸۴ از ستاد انتخاباتی رفسنجانی با من تماس گرفتن که یه آهنگ برا تبلیغات درست کنم…منم حس زرنگی بهم دست داد که میتونم سر نظام رو کلاه بذارم و پول ازش «بکّنم»،/
به این شکل که طبق گفتمان «بد و بدتر» که تو جامعه جاری بود، آهنگی که میخونم توش بگم «من از بین بد و بدتر، انتخابم بده» و نتونن درست استفاده کنن ازش…برای همین پذیرفتم، و در قبال آهنگ مبلغ ۵۰۰،۰۰۰ تومن، یعنی ۵،۰۰۰،۰۰۰ ریال دریافت کردم.
در آخر از آهنگ نتونستن استفادهی خاصی کنن،/
چون جوری نوشته بودمش که نشه راحت استفاده کرد…ولی در هر صورت این «بد و بدتر» گفتمانی بود که خود نظام جا انداخته بود و من داشتم در اصل همون رو بلغور میکردم (که حتی تا ۹۶ هم بلغور کردم)…
من وقتی این کار رو کردم فکر کردم دارم کلاه سر نظام میذارم در صورتی که اشتباه بود…/
و تا مدتها هم برا همه تعریف میکردم و بهش افتخار میکردم و در کل چیز پنهانی نبود…
مورد بعدی هم، پول گرفتن از یک سازمان «حقوق بشری» به نام Cultures of Resistance هست…و طریقی که این اورگان برای پشتیبانی مالی از آلبوم «مجاز» پول رو به ما فرستاد…/
سال ۲۰۰۸ این سازمان برای ساخت ویدیوی «یه مشت سرباز» حدود ۱۰۰۰ دلار در اختیار من گذاشت…و سال ۲۰۱۳ برای مجموعهی «مجاز» به طور جداگونه ۱۰۰۰ دلار به من، و ۱۰۰۰ دلار به آهنگساز پرداخت کرد به عنوان پشتیبانی…/
اینکه این خیریه پشتیبان مالی اینها بوده، اطلاعات عمومیه، به غیر از مبالغ و اینکه چطور مبلغ پشتیبانی آلبوم رو برای ما فرستادن…
چیزی که ازش میتونستن برای تخریبم استفاده کنن اینه که این پول رو Cultures of Resistance مستقیم به ما نفرستاد، و برای فرستادنش از نایاک استفاده کرد…/
اون زمان Cultures of Resistance به نایاک کمک میکرده برای فعالیت «ضد جنگ»، و به دلایل مالیاتی و بانکی و اینها، از نایاک استفاده میکرده برای فرستادن پول…
در اصل غیر از اینکه من اصلاً اطلاعی نداشتم که نایاک چیه، این سازمان تو این قضییه فقط نقش واسط رو داشت برای رسوندن پول…/
قرارداد صوریمون هم که صرفاً برای تکمیل پرداخت پول میخواستن امضا کنیم به اسم نایاک بود…ولی نایاک فقط نقش فرستندهی پول رو داشت، و حتی خود Cultures of Resistance که پرداخت کننده و پشتیبان مالی بود (چنانچه زمان بیرون اومدن آلبوم هم قید شد)، هیچ دخل و تصرفی در محتوای آلبوم نداشت/
و فقط میدونست آلبوم در مخالفت با نظامه و در مورد مسائل حقوق بشریه…
همونطور که گفتم، اون زمان من اصلاً نمیدونستم نایاک چیه، و اصلاً توجهی نکردم…هرچند بعدتر هم که دیدم مواضعشون رو، به دلیل اینکه تجربه و شناختی نداشتم، و جو کلی اون زمان «ضدتحریم» و «ضدجنگ» بود،/
و اینها هم ژست مخالفت با ج.ا میگرفتن، مشکل خاصی ندیدم…
تا اینکه با تلاش بقیه سد اصلاحطلبها شکست، و گفتمان ضد تحریم فرو پاشید و دیدم تغییر پیدا کرد و بعدها، قتل عام آبان ۹۸ به دست ج.ا انجام شد، و وقتی توی توییتر به علت قطعی اینترنت توسط ج.ا، هیچکس از ایران نبود و/
خیلیا سعی داشتیم به همه بفهمونیم چه جنایتی داره تو ایران اتفاق میافته و دنیا عین خیالش نبود، شاهد این بودم که امثال تریتا پارسی پفیوز داشتن میگفتن «چیزی نیست، اینا دارن گندهاش میکنن» و در حال خونشوری بودن…/
چند ماه بعد از آبان، از Cultures of Resistance به من ایمیل زدن که میخوایم بهت ۱۰۰۰ دلار جایزه بدیم، که من در مورد خونشوری و همکاری نایاک با ج.ا بهشون گفتم و از ارتباطشون سوال کردم، که گفتن ۲۰۱۲-۲۰۱۳ به عنوان سازمانی که ضد جنگ فعالیت میکنه باهاش کار کردن، منم دیگه جواب ندادم…/
جایزه رو هم نگرفتم…در کل ایراد و مشکل اصلی در این مورد، خود همکاری با خیریهایه مثل Cultures of Resistance…
این سازمانهای حقوقبشری اسمشون حقوقبشریه و در نهایت فعالیت اصلیشون «ضد جنگه»، فعالیت و گفتمانی که خواسته/ناخواسته به استمرار و بقای جمهوری اسلامی و امثالش کمک کرده./
در مورد مخالفت و ضدیت با فرقهی مجاهدین، هم من، هم آزاده توضیحات مفصلی دادیم…
من اگر ضدیت باهاشون نداشتم تأکید به لزوم تشکیل نیروهای آزادیخواه ملی نمیکردم، و نمیگفتم یکی از دلایل ایجاد چنین نیروهایی، جلوگیری از قدرت گرفتن مجاهدین و جداییطلبان و اینها بعد از براندازیه…/
تنها نکتهای که در مورد این فرقه باید اضافه کنم، اینه که یه سری طرفای ۱۰ سال پیش اینطورا چند نفر با لباس خاکی و لچک به سر دیدم که فکر کردم تو گروه سرودی، تئاتری، چیزی هستن، و باهام عکس یادگاری گرفتن…من اصلاً اون زمان نمیدونستم اعضای مجاهدین لباس فرم دارن و اصلاً مجاهدین چیه/
رفته بودیم فرانسه، چند تا از کسایی که تو گروه موسیقیای که توش بودم رو ببینیم، یه سر هم رفتیم خانواده آزاده رو که واسه همایش مجاهدین اومده بودن پاریس، نزدیک جایی که همایش بود ببینیم، که اون چنتا مجاهد داشتن اون اطراف رد میشدن منو دیدن عکس انداختن…/
در هر صورت، همونطور که گفتم، در زندگیم یک هدف دارم…اون هم کمک به بازپسگیری ایران، و آزادیه…و تا جای ممکن این راه رو ادامه میدم…
نکتهای در مورد این همایشها: این کاراشون از جمله همین همایشی که پمپئو توش بود و چرند میگفت، بیشتر جنبهی نمایشی داره و برای مصرف داخلیه، که به طرفداراشون که همه از همون نسلن و هنوزم نفهمیدن اینا فرقهان، یه چهرهی قدرتمند نشون بدن…/
اون سیاستمدارا و چهرههای خارجی هم که میان حرف میزنن، پول میگیرن و چیزایی میگن که فرقه خوشش بیاد…
مورد بعدی، اینکه، یه سری هم ایران با یکی که تو جنگ ایران و عراق آسیب شیمیایی دیده بود آشنا شدم و بهم گفت ببرمت چند جا با چند نفر صحبت کنی، /
منم صرفاً از روی کنجکاوی قبول کردم و برد منو با یه سری رانتی و بسیجی صحبت کردیم، که میخواستن روم سرمایهگذاری کنن و کسب مجوز و غیره، که قبول نکردم…اون بسیجیا هم باهام عکس یادگاری گرفتن و منم به شکل احمقانه فکر میکردم که با این کار روشون تأثیر میذارم، /
چون مثل احمقها طرز فکرم این بود که حالا اینا هم ایرانی هستن و اگه باهاشون خوب باشی و اینا، تغییر میکنن…کلاً در حدی ابله بودم که با اونایی هم که میگرفتنم و ضرب و شتمم میکردن اینجوری بودم…
ولی خیر…/
جمهوری اسلامی یک نیروی اسلامگرای تمامیتخواه وحشی اشغالگره و هیچ یک از نیروهاش رو نباید به چشم هموطن دید…اینا همه یک سری اسلامگرای بیگانهی متجاوز هستن، که جان و مال ما رو از ما گرفتهان و بهمون تجاوز کردهان…در مورد شیوهی برخورد با این مادون حیوانات زیاد گفتهام و میگم/
این عکسها رو هم باز من نمیدونم اصلاً وجود خارجی داره یا نداره…
خلاصه که این لام تا کام اشتباهات من بود که یادم میاد و به نظرم میرسه و چیزهایی که ممکنه درش شک و شبهه به وجود بیاد و جمهوری اسلامی و هر کس دیگهای بخواد باهاش منو تخریب کنه…/
در هر صورت، همونطور که گفتم، در زندگیم یک هدف دارم…اون هم کمک به بازپسگیری ایران، و آزادیه…و تا جای ممکن این راه رو ادامه میدم…
و خطاب به ج.ا و متحدینش:
کوچیکتر، و حقیرتر از اینید که بخواید اینجوریا جلو منو بگیرید…من دیوونهتر ا این حرفام…
هروقت صحبت از دعوای فلسطین و اسراییل میشه، هرکدوم از طرفین به ما میگن باید موضوع رو در کانتکس خودش ببینی، و بعد بسته به اینکه کدوم طرفی باشه، شروع میکنه تاریخچه ماجرا رو از یک نقطه تاریخی تعریف کردن، مثلا یهودیها ممکنه تا دوره حکومت بابل و حمله کوروش عقب برند، یا مسلمونها تا زمان عبدالملک مروان و فتح اورشلیم عقب برند. منتها اگه بنا به این حد عقب رفتن باشه، الان ما هم باید مدعی تمام سرزمینهای تحت سلطه کوروش و داریوش بشیم. در دنیای مدرن اغلب تا جایی عقب میرن که به یک عهدنامه یا قرداد رسمی برسیم، مثلا ما نمیتونیم مدعی سرزمینهای شمال ارس بشیم، چون به قرداد گلستان و ترکمانچای میرسیم. حالا با این پیش فرض بیایم یک مرور سطحی بر تاریخچه اسراییل-فلسطین بکنیم. برای کسایی که میخوان مفصلتر بخونند، طبعا منابع زیاده ولی خب ویکیپدیای انگلیسی برای شروع میتونه کارتون رو راه بندازه. خب داستانو از اواخر قرن ۱۹ شروع میکنیم
در این زمان سرزمین فلسطین تحت سلطه امپراطوری ترکان عثمانی بود و علاوه بر مسلمین که اکثریت بودند، دروزیها، مسیحیها و یهودیها هم در این سرزمین زندگی میکردند. اما اغلب یهودیهای جهان در شرق اروپا، روسیه و سایر کشورهای اروپایی حضور داشتند. در نیمه دوم قرن نوزده، یهودیهای ساکن اروپا و روسیه که دیگه از رفتارهای ضدیهودی هموطنها و دولتهاشون خسته شده بودند کمکم شروع میکنند به اینکه آقاجون چرا ما خودمون یک کشور نداشته باشیم، این بحث طی ۳۰-۴۰ سال دائم در محافل و مجالسشون مطرح میشه تا اینکه بالاخره در سال ۱۸۹۷ اولین کنگره صهیونیستی در سوییس برگزار میشه. قبل از اینکه داستان رو ادامه بدم، اول ببینیم این صهیون و صهیونیست اصولا چیه؟ در کتاب مقدس یهودیها صهیون نام تپهایه در اورشلیم که معبد مقدس بر روش بنا شده، منتهی در جاهایی هم کل اورشلیم یا کل اسراییل رو بهش صهیون میگن. وقتی کوروش به بابل حمله کرد و یهودیها رو نجات داد، اغلب یهودیها به اورشلیم برگشتند و یهودیها از این سفر تاریخی با عنوان بازگشت به صهیون یاد میکنند و خیلی براشون الهام بخشه. بنابراین در قرن ۱۹ وقتی یک کنگره برای پایهگذاری یک سرزمین یهودی برگزار کردند، از همین ایده استفاده کردند و گفتند ما باید دوباره به صهیون برگردیم، برای همین اسم کنگره هم شد اولین کنگره صهیونیستی (First Zionist Congress) تو این کنگره تصمیم براین شد که یهودیها کمکم شروع کنند برگردند به اورشلیم و سرزمین اسراییل که اون موقع تحت حاکمیت عثمانی بود و شروع کنند به زمین خریدن و مالک شدن. این روند در اوایل قرن بیستم هم ادامه پیدا کرد به طوری که در سال ۱۹۱۴ جمعیت یهودیهای فلسطین دو برابر شده بود و به ۶۰ هزار نفر رسید. این یهودیها که اغلب از اروپای شرقی و روسیه (رقیب امپراطوری عثمانی) میاومدند هم باعث نگرانی دولت عثمانی بودند و هم رو اعصاب اعراب فلسطینی. تاجاییکه قانونی تصویب شد که فروش زمین به خارجیها (ازجمله یهودیها) رو ممنوع کرد. جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ شروع شد و عثمانی در کنار آلمان و اتریش-مجارستان قرا گرفت و انگلیس و فرانسه و روسیه هم در جبهه مقابلشون بودند. اینجا انگلیسها میان با ملک فیصل توافق میکنند که اگر فیصل اعراب رو علیه عثمانی بشورونه، بعد از شکست عثمانی، انگلیس با یک دولت مستقل
عربی به پادشاهی فیصل در سرزمینهای عربنشین موافقت کنه.
منتها انگلیسها در کنار این توافق، یک توافق هم با صهیونیستها میکنند که به بیانیه Balfour معروفه و طی اون انگلیس حق استقرار یهودیان در سرزمین فلسطین رو بعد از سقوط عثمانی به رسمیت میشماره. داستان همینجوری جلو میره تا اینکه بالاخره انگلیس و فرانسه به کمک اعراب عثمانی رو شکست میدن و ترکها رو به مرزهای ترکیه امروزی محدود میکنند. حالا کلی سرزمین بیصاحب که شامل عراق، سوریه، اردن، لبنان، فلسطین، کویت، شبه جزیره عربستان و …میشد افتاده بود دست انگلیس و فرانسه. اینجا انگلیس و فرانسه با هم یک توافقی میکنند که بهش میگن قرارداد سایکس-پیکو. طبق این قرارداد عراق و سرزمینهای دوطرف رود اردن که شامل اردن و فلسطین امروزی میشه میرسه به انگلیس. اینجا عربها شاکی میشن که حاجی شما توافق کرده بودید که ما یک سرزمین مستقل عربی داشته باشیم، الان رفتید کلش رو بین خودتون تقسیم کردید؟ انگلیس میگه تو آقای منی، توافق تو با من بوده، با فرانسه که نبوده، من میتونم از سهم خودم بهت بدم، ولی واسه بقیهاش باید بری دم فرانسویها رو ببینی. ملک فیصل میگه جهنم ضرر همون سهم خودتو بده. انگلیسها میگن بیا این عراق مال تو. فیصل میگه زرشک پس اون اردن و فلسطین چی میشه؟
انگلیسها میگن دادش دلخور نشیها، اونو قولشو به یهودیها دادم، و زارت بیانیه Balfour رو میزنه رو میز. فیصل که قشنگ حس میکرد پیچوندنش یک چند دور بیانیه رو میخونه آخرش میگه آقا اینکه میگه فلسطین، باشه فلسطینو بده به یهودیها، ولی سمت شرق رود اردن که فلسطین نیست. انگلیسها یک چک و چونهای میزنند و بالخره قبول میکنند. به این ترتیب در سال ۱۹۱۹ یک قراردادی بین ملک فیصل و رییس سازمان جهانی صهیونیستی World Zionist Organization امضا میشه و طبق اون فیصل بیانیه Balfour یعنی حق استقرار یهودیان در فلسطین رو میپذیره. با این حال منطقه فلسطین همچنان در تصرف دولت انگلیس باقی میمونه ولی در کنارش مهاجرت یهودیها به فلسطین دائما بیشتر و بیشتر میشه. این مهاجرت به دلیل رفتارهای ضدیهودی در اروپا دائما سرعتش زیادتر میشد، مثلا در اوکراین ۱۰۰ هزار یهودی در اون سالها کشته شدند، همینطور در سایر کشورهای اروپایی هم وضع یهودیها بهتر نبود. با روی کار اومدن نازیها در آلمان که داستان بدتر هم شد. آژانس یهود از سالها قبل شروع به خریدن زمینهای کشاورزی در فلسطین کرده بود و اونها رو به خود اعراب اجاره میداد تا براشون کشاورزی کنند، با ورود این موج بزرگ مهاجرهای یهودی، آژانس یهود شروع به گرفتن زمین از مستاجرهای عربش کرد و اونها
رو به یهودیهای تازه وارد اجاره داد. این قضیه باعث خشم و عصبانیت بیشتر اعراب شد، چون بعد از چندین سال کار کردن رو زمینشون یهویی بهشون یک حکم تخلیه میدادند و عذرشون رو میخواستند. مشکل دیگه اعراب این بود که یهودیها نه به اعراب زمین میفروختند، نه اجاره میدادند، نه حتی استخدامشون میکردند.
داستان ادامه داشت تا اینکه یکی از مفتیهای مسلمون به نام حاج محمد امینالحسینی شروع کرد مردم رو پر کردن که این یهودیها میخوان مسجدالاقصی ما رو خراب کنند و اون معبد خودشون رو دوباره بسازند. مسلمونها که کلا دل پری از یهودیها داشتند همینو بهانه میکنند و اولین شورش اعراب علیه یهودیها شکل میگیره. در پاسخ، یهودیها برای محافظت از خودشون اولین نیروی مسلح رو تشکیل میدن که بهش میگفتند هِگانا Hagana (به عبری یعنی دفاع) این درگیریها کم و بیش ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۹۲۹ کشتار Hebron اتفاق افتاد که مسلمونها میریزن تو خونه یهودیها و اموالشونو غارت میکنند و بین ۶۷ تا ۶۹ یهودی هم در این حمله کشته میشن.
داستان ادامه داشت تا اینکه جنگ جهانی دوم کمکم میرفت که شروع بشه. حاج محمد امین که همچنان شورش مسلمونها علیه یهودیها رو هدایت میکرد از سوی دولت انگلیس که رسما حاکم فلسطین بود تحت تعقیب قرار میگیره و سرانجام بعد از تعقیب و گریز پناهنده میشه به آلمان نازی!! در سال ۱۹۳۷ که این دعوای اعراب و یهودیها دائما بیشتر میشد، انگلیس برای اولین بار پیشنهاد تشکیل دو دولت رو روی میز میگذاره. یهودیها پیشنهادو پذیرفتند منتهی اعراب دادن هرگونه زمین به یهودیها رو رد کردند و گفتند فلسطین کلش واس ماس!
بنابراین، انگلیس پیشنهاد یک دولت رو مطرح کرد که طبق اون مهاجرت یهودیها به فلسطین محدود میشد و ضمنا محدودیتهایی هم برای یهودیان در خرید زمین از اعراب اعمال میشد. مسلمین این پیشنهاد رو دوست داشتند. پس همین داستان ادامه پیدا کرد تا قضیه هولوکاست و کشتار یهودیان توسط هیتلر آغاز شد.
اینجا بود که یهودیها دوباره مجبور شدند به فلسطین پناهنده بشن، منتها به دلیل محدودیتهای توافق شده، این کار رو به صورت غیر قانونی انجام میدادند که خب تنش رو دوباره بیشتر میکرد. تا اینکه جنگ جهانی دوم شروع شد.
در طول جنگ جهانی دوم حاج امینالحسین که به آلمان نازی پناهنده شده بود، میره تو تیم نازیها و فتوا میده که جنگ با انگلیسها جهاد حساب میشه. حاج امین از هیتلر قول میگیره که در صورت پیروزی، اعراب بتونند در فلسطین یک دولت مستقل درست کنند و
کاسه کوزه یهودیها رو جمع کنند. هیتلر هم که از خدا خواسته، قبول میکنه. این موضع فلسطینیها و عملیات کوچیکی که شبهنظامیهای فلسطینی با نازیها ترتیب میدن، حسابی میره رو مخ انگلیسها و روابط انگلیس و فلسطینیها بد و بدتر میشه. جنگ با شکست آلمان تموم میشه ولی یک اتفاق دیگه هم بعداز جنگ میفته، هتل کینگ دیوید در اورشلیم که هدکوارتر انگلیسها بود به طور خودجوش منفجر میشه و کلی یهودی و انگلیسی میمیرند. این حادثه هم دوباره رابطه انگلیسها و فلسطینیها رو بدتر میکنه به طوری که دیگه اون قضیه ممنوعیت مهاجرت یهودیها به فلسطین جدی گرفته نمیشه و آژانس یهود به طورگسترده مهاجر یهودی از اروپا به فلسطین انتقال میده، داستان هولوکاست هم قشنگ یهودیها رو قانع کرده بود که اروپا جای موندن نیست.
در سال ۱۹۴۷ سازمان ملل که تازه تشکیل شده بود، کمیتهای رو مامور میکنه تا به قضیه فلسطین رسیدگی کنه، این کمیته که اتفاقا ایران هم توش حضور داشت پیشنهاد میکنه که ظرف ۲ سال دو دولت مستقل عربی و یهودی در فلسطین تشکیل بشه و دو شهر اورشلیم و بیتلحم هم تحت کنترل نیروهای بینالمللی قرار بگیرند. هیچکدوم از طرفین با این طرح حال نکردند، یهودیها که کمی راضیتر بودند، میگفتند اکثر ما تو اورشلیم ساکنیم، بعد اورشلیمو بدیم بره؟ عربها هم که میگفتند ما اکثریتیم، اصلا چرا باید بخشی از کشورمون رو بدیم به یهودیها؟ به هرحال در نوامبر ۱۹۴۷ سازمان ملل این طرح رو با کمی تغییر به رای گذاشت ۳۳ کشور رای مثبت دادند، ۱۳ کشور رای منفی و ۱۰ کشور هم منتنع بودند. جالبه که ایران رای منفی داد و انگلستان رای ممتنع(:
اعراب به کنسولگری لهستان و سوئد که به طرح رای مثبت داده بودند حمله کردند. کافهها، ماشینها و داراییهای یهودیها مورد حمله قرار گرفت و با خروج کامل انگلیسیها جنگ شدت بیشتری هم گرفت. یهودیها هم البته ساکت ننشستند، دو طرف با هم درگیر شدند و کلی آدم از هر دو طرف کشته شدند. مثل کشتار دیر یاسین که یهودیها به روستای دیر یاسین در نزدیکی اورشلیم حمله کردند و اهالی رو کشتند. در ۱۴ May سال ۱۹۴۸، یک روز پیش از پایان حاکمیت انگلستان بر فلسطین، یهودیها به پیرو اون مصوبه سازمان ملل که شرحش رو گفتم، دولت اسراییل رو تاسیس کردند.
در پاسخ چهار کشور عربی اردن، سوریه، عراق و مصر بلافاصله به اسراییل حمله کردند. لبنان هم بعدا به اونها پیوست. در مقابل نیروی نظامی اسراییل یا هگانا که حالا با کمک کشورهای غربی مجهز هم شده بود، وارد جنگ شد و نه تنها اعراب مهاجم رو شکست داد که به ساکنین عرب سرزمینهای فلسطینی هم حمله کرد. پیشروی اسراییل تا جایی پیشرفت که مرزهای اسراییل خیلی بیشتر از مرزهایی شد که طبق توافق سازمان ملل میبایست دولت مستقل یهودی شکل میگرفت. یک آبروریزی تمام عیار برای اعراب و یک پیروزی بزرگ برای اسراییل. در پایان جنگ، مصر، سوریه، اردن و لبنان با اسراییل توافقنامه امضا کردند، نوار غزه در اشغال مصر قرار گرفت و
کرانه باختری رود اردن و بخش شرقی اورشلیم در اشغال اردن، بقیه سرزمینهای فلسطین هم به تصرف اسراییل در اومد. فلسطینیهای ساکن سرزمینهای تحت تصرف اسراییل هم یا اخراج شدند یا خودشون فرار کردند، به این ترتیب حدود ۷۰۰ هزار پناهنده فلسطینی شکل گرفتند که رهسپار لبنان و سوریه و اردن شدند.
اردن به پناهندهها شهروندی اردن داد، منتها سوریه و لبنان این کارو نکردند و نه به خود پناهندهها و نه نسلهای بعدشون شهروندی اعطا نشد. در واقع این امر باعث شد که جمعیتی از آدمهای بیپاسپورت و بدون حقوق شهروندی شکل بگیرند که بعد بهشون گفتند آوارگان فلسطینی. در سال ۱۹۴۹ اسراییل پیشنهاد داد که ۱۰۰ هزار نفر از این آوارهها که فامیلی تو اسراییل دارند برگردند و به اعضای خانوادشون بپیوندند. این پیشنهاد با مخالفت دولتهای عربی روبرو شد، چون اونها اصولا اسراییل رو قبول نداشتند که بخوان باهاش مذاکره کنند. در طرف مقابل کشورهای مسلمون مثل لیبی، عراق، یمن، لبنان و سوریه هم یهودیهای ساکن کشورهاشون رو اخراج کردند و مجموعا ۸۵۰ هزار یهودی هم آواره شدند که از بین اونها ۲۶۰ هزار نفر رفتند اسراییل، بقیه هم به سایر کشورهای دنیا پناهنده شدند. سایر اعرابی که بعد از جنگ ۱۹۴۸ به نحوی تونستند در اسراییل باقی بمونند، شهروندی اسراییل گرفتند. حدود ۲۰ سال زد و خوردهای پراکنده بین مبارزین فلسطینی که از حمایت اردن و مصر برخوردار بودند با اسراییل همینطور ادامه پیدا میکنه تا اینکه مصر به فرماندهی ناصر تصمیم میگیره نیروهاش رو در صحرای سینا و نوار غزه تقویت کنه و آماده حمله مجدد به اسراییل بشه. منتها این بار اسراییل پیشدستی میکنه و طی یک حمله برقآسا کل نیرو هوایی مصر رو از بین میبره. جنگ شش روزه اعراب و اسراییل شروع میشه و مجددا اعراب شکست میخورند، اینبار کل نوار غزه و کرانه باختری رود اردن، بلندیهای جولان سوریه و بخشی از جنوب لبنان هم به تصرف اسراییل درمیاد. فلسطینیها که میبینند دولتهای عربی عرضه کاری رو ندارند، خودشون سازمان آزادیبخش فلسطین رو تاسیس میکنند با هدف پس گرفتن کل سرزمینهای فلسطینی.
در سال ۱۹۶۹ یاسر عرفات میشه رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین و مبارزات چریکی و بمبگذاریها و گروگانگیریهای فلسطینیها شدت پیدا میکنه. در دهه ۶۰ میلادی، اردن که سعی داشت به جامعه جهانی بپیونده با سازمان آزادیبخش که استراتژیش جنگهای چریکی و بمبگذاری بود دچار مشکل میشه، تنش بالا میگره و در سپتامبر ۱۹۷۰ درگیری خونینی بین اردن و سازمان آزادیبخش فلسطین شکل میگیره که کلی فلسطینی هم کشته میشن، بعد از این سپتامبر سیاه، سازمان آزادیبخش به لبنان انتقال پیدا میکنه و از اونجا به فعالیتهای ضد اسراییلیش ادامه میده، منتها در لبنان هم دوباره با بومیهای لبنان دچار تنش میشه و تنشهای طرفین منجر به جنگهای داخلی لبنان از ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ میشه. در این سالها نقش شوروی و امریکا هم در تنشهای این گروهها مهم بود، جنگ نیابتی این دو ابرقدرت هم باعث بیشتر شدن شعله آتش میشد. در طول جنگ خلیجفارس و حمله امریکا به عراق برای بازپسگیری کویت، عرفات دوباره رو اسب بازنده شرط بست و طرف صدام حسین رو گرفت. همین باعث شد که بعد از جنگ بیشتر کشورهایی که به عرفات کمک میکردند، پولش رو قطع کنند.
بنابراین عرفات چارهای نمیبینه جز اینکه با اسراییل صلح کنه. در سال ۱۹۹۳ مذاکرات صلح با وساطت امریکا آغاز شد و در نتیجه اون عرفات وجود اسراییل رو رسما پذیرفت و دولت خودگردان در کرانه باختری و نوار غزه شکل گرفت. اتفاقات بعد از اون رو هم که دیگه خودتون میدونید. اسحاق رابین با مخالفت تندروهای اسراییلی روبرو میشه و کشته میشه. حماس شکل میگیره که اصولا توافق عرفات با اسراییل رو رد میکنه. اسراییل تو کرانه باختری شهرکسازی میکنه، حماس عملیات تروریستی انجام میده و این دعوا همچنان ادامه داره….
سرنوشت ایران به دست مردم است نه پمپئو و یه مشت پیر کون پلاسیده مجاهد! ایران، مال مردم ایرانه و این مردم زندگی شاهانه میخوان و نه پادویی کمپین رئیسجمهورهای پادوی خارجی. دموکراسی و جمهوریتون هم دیدیم!
خندهدارترین وجه جمعیت اجارهای مجاهدین و خریدن سیاستمداران بازنشسته اینجاست که تا پول قطع میشه طرف دیگه محل نمیذاره. آر یو ردی فور رژیم چینج؟
پمپئو مثل یک هرزه سیاسی به ازای دریافت پول، با تروریستهای مجاهدین معامله کرده و به میل آنها ادعا کرده که “پهلوی با سپاه همکاری میکند”. این وسط در ماتحت نوچههای نایاک و رژیم آخوندی فاشیستی اسلامی ، خامنه ای جاکش و علینژاد عروسی شده و از زیر دامن مریم لچک به حرفهای پمپئو استناد میکنند. خط و ربطها از روز هم روشنتر شده.
قبلا هم مایک پنس ۱۹۰ هزار دلار بابت یک سخنرانی از گروه فرقهای اسلامی-مارکسیستی موسوم به “مجاهدین خلق” که دستش به خون سربازان آمریکایی آلوده است ، دریافت کرد. این گروه که سابقا در لیست تروریستی هم بوده میلیونها دلار به عنوان هزینههای سخنرانی پرداخت میکند. زیاد به آنچه افراد در برابر دریافت مبلغی از گروههای حاشیهای دریافت می کنند و گوز یا چس از مقعد خالی می کنند، توجه نکنید.
ما خیلی شرمنده ایم و عذر میخوایم که اون آقا مادر شما رو میکرده! ببخشید
توکا نیستانی می گوید موقع کودکی، گلسرخی شب ها خانه آن ها می خوابید! و یک شب با سیگار پتوی او را سوزاند! سیگار کشیدن شبانه زیر پتو؟! پدرتوده ای توکا از رفتار مادرش و شایعاتی که از غلامحسین ساعدی نویسنده کثیف چپ نقل می شد، در ۴۵سالگی دق کرد و مرد!
آقای توکا نیستانی دلیل مشکل شما با پدرتون به خاطر اینکه بهش شک داشتید چرا امثال خسرو گلسرخی باید شب در خانه شما بخوابن؟ چرا گلسرخی چندین بار شب به خانه شما می اومد؟ من هرچی فکر می کنم چیز خوبی ازش در نمیاد. البته با لیست افرادی که آخر گفتین،ظاهرا محدود به گلسرخی نبوده!
حالا خوبه که پرویز ثابتی بزرگواری کرد و حرفی از اسم و نسب اون زنی که هر روز عصر میرفت مطب ساعدی نزد، تو چرا مادرت رو لو دادی توکا جان؟!
شکارچی سه فاسد، ملا چپی مجاهد. باز کننده جعبه پاندورای نکبت ۵۷، او در جوانی کاری با آخوند میکنه که در ۸۷ سالگی بدون ذرهای تپق زدن تاریخ پنجاه سال گذشته رو طوری مرور میکنه که انگار دیروز بوده. پاره کننده کون خمینی، خسرو گلسرخی، عباس میلانی، خامنه ایی و دیگر اوباشان۵۷. “ فرو کننده دسته بافور در مادر خامنه ای جاکش و معرفی ساقی.
از پرویز ثابتی بخاطر روایت بدون ترس حقیقت سپاسگزارم، بیشک دربه ثمر رسیدن نکبت ۵۷، یکسری وقایع و اشتباهات دخیل بوده که باید شناسایی شده و برای آینده درمان شوند. با انکار آن مانع آسیب یابی و درمان نشوید.
پرویز ثابتی (زادهٔ ۴ فروردین ۱۳۱۵، سنگسر) مسئول ادارهٔ سوم ساواک طی سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ و رئیس ساواک تهران بود.
وی دوران ابتدایی را از سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۸ در سنگسر و دوران دبیرستان را از ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۴ در تهران گذراند. او از ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۷ در دانشکده حقوق دانشگاه تهران تحصیل نمود و کارشناسی قضایی را اخذ کرد. در بهمن ۱۳۳۷ با معرفی ضرابی (مدیر کل نهم ساواک) به عنوان تحلیلگر سیاسی به استخدام ساواک درآمد.
کتاب توضحالمسائل خمینی و خود ساواک تکثیر کرد تا مردم وظایف شرعیشون و بدونند که با اسب و الاغ و مرغ چطور جماع کنند… با بچه شیرخواره چطور [تفخیذ] کنند این مردم قرآن رو که خونده بودند، این آقا میخواست قرآن رو اجرا کنه…. ۳۰۰ جا اقتلو اقتلو هست، بکشید بکشید..
به دانشجویی که کالیفرنیا رو با کویر لوت مقایسه کرد گفت:اگه بودجه۵۰سال مملکت رو بریزی توکویر،کالیفرنیا نمیشه درپاسخ ب کسانیکه میگن ساواک دربحث تبلیغات ضعیف عمل کرد باید گفت: اگه بام تاشام درمورد فعالیت مخرب چپها تبلیغ میکرد بازهم مغز مریض چپول همین گوهی بود ک الان هست
پرویز ثابتی: غلامحسین ساعدی با زن دوستش همخوابه میشده. او شرف ندارد.
« این ساعدی که مثلا روشنفکر چپ بوده تو مطب خودش با زن دوستش همآغوش میشده :))))» معلم اخلاقشون این بوده وای به حال بقیه!
مطابق با اسناد ساواک، او در ۹ آبان ۱۳۵۷ با نام مستعار عالیخانی از طریق فرودگاه بینالمللی مهرآباد، تهران را به مقصد لندن ترک کرد. پرویز ثابتی دو فرزند دختر از جمله پردیس ثابتی دارد و در ایالات متحده با همسرش زندگی میکند. او در دوران زندگی در آمریکا تنها مصاحبه صوتی کرده و از انتشار تصویر خود پرهیز میکرد.
ولی الله چهپور «شهپور» ساقی خامنه ای!
“خامنه ای تریاکی بود. ایرانشهر تبعیدش کردیم و “شهبد” برایش تریاک میبرد،بعد از انقلاب اسمش رو کرد “چهبد” مدیرکل بنیاد مستضعفان و جانبازان”.
پرویز ثابتی در کتابش مینویسد: «در خانواده من هم مسلمان و هم بهائی وجود داشتهاند. خانواده مادریام بهائی و عمهها و مادربزرگ پدریام مسلمان بودهاند. همسرم هم مسلمان زادهاست. من نه بهائی بوده نه مسلمان و نه پیرو دینی دیگر. از وقتی خود را شناخته و به بلوغ رسیدهام به هیچ دینی اعتقاد نداشته و غیردینی و غیرمذهبی بودهام.»
پروفسور پردیس ثابتی، زیست شناس، دانشمند علم ژنتیک،فارغ التحصیل رشته دکترای پزشکی از دانشگاه هاروارد است. مدرک کارشناسی پی اچ دی را از مؤسسه فناوری ماساچوست و کارشناسی ارشد را از دانشگاه آکسفورد دریافت کرده است. پروفسور پردیس ثابتی یکی از ۸ نابغه عصر نوین در جهان از سوی مجله تایم در سال ۲۰۱۴ انتخاب شد. او از جمله دانشمندانی است که در صف اول مبارزه با ویروس کرونا خدمات زیادی انجام داده است. خانم ثابتی کیت آزمایشی با تکنیک ویرایش ژن، برای تشخیص سریع کرونا طراحی کرده و همزمان تلاش میکند که جهان را برای واکنش سریعتر به همهگیریهای احتمالی در آینده آماده کند. او همچنین یکی از دانشمندانی است که با به خطر انداختن جان خود، موفق به شناخت ساختار ژنی و منشا ویروس کشنده ابولا شد.
در ادامه و در صفحه ۵۸۸ کتابش اضافه میکند: «مذهب یک عامل بازدارنده است در ایران… یک چیز دُگم است… و در صفحه ۶۴۹ با تأکید به اینکه «من به اومانیسم باور دارم… و Agnostic (لااَدری) هستم در وجود خداوند تردید نموده و میگویند «من در زندگی همیشه انسانی خردگرا بودهام».
وی مدیر شرکت «Paris Enterprises» است که در سال ۱۹۸۳ در آمریکا ثبت شدهاست.
شما از کی تا حالا در مورد کاستاریکا مینویسی اقای براهنی:)))) آقای ثابتی گفتند براهی یک متوهم دروغگو بود حتی یک سیلی همنخورد
برای اینکه به عمق حماقت هنرمندان چپول اون زمان پی ببرید بهتون بگم که ترانه «شقایق» رو اردلان سرفراز برای خسرو گلسرخی کلهپوکِ تروریست، سرود و داریوش اقبالی هم خوند! منظور از شقایق تو این ترانه خسرو گلسرخیه، که قصد ترور شاهزاده رضا پهلوی ۱۲ ساله رو داشت!
در مستند پرویز ثابتی گفته شد که مهدی سامع اعضای گروه سیاهکل را به ساواک لو داد. مهدی سامع الان در خارج کشور سخنگوی گروه تروریستی چریکهای فدایی خلق است و رابطه خوبی هم با فرقه رجوی دارد و او را بعنوان تحلیل گر به تلویزیون شان دعوت می کنند. حالا ببین چه خر تو خریه.
زینب برجاوی خبرنگار العالم صدا و سیما هستند با پستان های بزرگ که در سوتین جا نمیشود، همسر سمیر قنطار لبنانی که یک خانواده اسراییلی رو ترور کرده بود ، سمیر قنطار بعد برای رسیدن به پول های نفتی بیشتر (نفت ایران) شیعه شد، فقط از خودفروشیه که جذب ج.ا. میشی، خارکصده گری از صفات بارز مسلمانان است.
سایت فرهنگی ادبی پورن هاب تمام عواید حاصل از ویدئوهای میا خلیفه رهبر کُس بده جهان اسلام رو به اسرائیل اهدا خواهد کرد. پورناستار مسلمون میا خلیفه که کلی پول از وبسایت کانادایی پورنهاب به جیب زد و با حجاب آلت مردای آمریکایی رو ساک میزد بعد که خوب معروف و پولدار شد یهو زد تو فاز اخلاقمداری و گفت خداحافظ الان برای تروریستهای حماس این شکلی میماله. حالا سایت پورن هاب کسش رو جوری پاره میکنه که انگار ۲۵تا کیر رفته توش.
پورنهاب (به انگلیسی: Pornhub) یک وب سایت پورنوگرافی اینترنتی است که مقر آن در کانادا قرار دارد و یکی از چندین وب سایت پخش ویدیوی پورنوگرافیک شرکت مایندگیک محسوب میشود. در ژوئن ۲۰۲۰, پورنهاب دهمین وب سایت پرترافیک در جهان و سومین وب سایت پرترافیک بزرگسالان پس از اکسویدئوز و XNXX است.
Pornhub will donate 100% of Mia Khalifa’s videos profits to support the people of Israel.