پرویز ثابتی کیست؟

شکارچی سه فاسد، ملا چپی مجاهد. باز کننده جعبه پاندورای نکبت ۵۷، او در جوانی کاری با آخوند می‌کنه که در ۸۷ سالگی بدون ذره‌ای تپق زدن تاریخ پنجاه سال گذشته رو طوری مرور می‌کنه که انگار دیروز بوده. پاره کننده کون خمینی، خسرو گلسرخی، عباس میلانی، خامنه ایی و دیگر اوباشان۵۷. “ فرو کننده دسته بافور در مادر خامنه ای جاکش و معرفی ساقی.

از پرویز ثابتی بخاطر روایت بدون ترس حقیقت سپاسگزارم، بیشک دربه ثمر رسیدن نکبت ۵۷، یکسری وقایع و اشتباهات دخیل بوده که باید شناسایی شده و برای آینده درمان شوند. با انکار آن مانع آسیب یابی و درمان نشوید.

پرویز ثابتی (زادهٔ ۴ فروردین ۱۳۱۵، سنگسر) مسئول ادارهٔ سوم ساواک طی سال‌های ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ و رئیس ساواک تهران بود.

وی دوران ابتدایی را از سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۸ در سنگسر و دوران دبیرستان را از ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۴ در تهران گذراند. او از ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۷ در دانشکده حقوق دانشگاه تهران تحصیل نمود و کارشناسی قضایی را اخذ کرد. در بهمن ۱۳۳۷ با معرفی ضرابی (مدیر کل نهم ساواک) به عنوان تحلیلگر سیاسی به استخدام ساواک درآمد.

کتاب توضح‌المسائل خمینی و خود ساواک تکثیر کرد تا مردم وظایف شرعیشون و بدونند که با اسب و الاغ و مرغ چطور جماع کنند… با بچه شیرخواره چطور [تفخیذ] کنند این مردم قرآن رو که خونده بودند، این آقا می‌خواست قرآن رو اجرا کنه…. ۳۰۰ جا اقتلو اقتلو هست، بکشید بکشید..

به دانشجویی که کالیفرنیا رو با کویر لوت مقایسه کرد گفت:اگه بودجه۵۰سال مملکت رو بریزی توکویر،کالیفرنیا نمیشه درپاسخ ب کسانیکه میگن ساواک دربحث تبلیغات ضعیف عمل کرد باید گفت: اگه بام تاشام درمورد فعالیت مخرب چپها تبلیغ میکرد بازهم مغز مریض چپول همین گوهی بود ک الان هست

پرویز ثابتی: غلامحسین ساعدی با زن دوستش همخوابه میشده. او شرف ندارد.

« این ساعدی که مثلا روشنفکر چپ بوده تو مطب خودش با زن دوستش هم‌آغوش میشده :))))» معلم اخلاقشون این بوده وای به حال بقیه!

مطابق با اسناد ساواک، او در ۹ آبان ۱۳۵۷ با نام مستعار عالیخانی از طریق فرودگاه بین‌المللی مهرآباد، تهران را به مقصد لندن ترک کرد.
پرویز ثابتی دو فرزند دختر از جمله پردیس ثابتی دارد و در ایالات متحده با همسرش زندگی می‌کند. او در دوران زندگی در آمریکا تنها مصاحبه صوتی کرده و از انتشار تصویر خود پرهیز می‌کرد.

ولی الله چهپور «شهپور» ساقی خامنه ای!

“خامنه ای تریاکی بود. ایرانشهر تبعیدش کردیم و “شهبد” برایش تریاک می‌برد،بعد از انقلاب اسمش رو کرد “چهبد” مدیرکل بنیاد مستضعفان و جانبازان”.

پرویز ثابتی در کتابش می‌نویسد: «در خانواده من هم مسلمان و هم بهائی وجود داشته‌اند. خانواده مادری‌ام بهائی و عمه‌ها و مادربزرگ پدری‌ام مسلمان بوده‌اند. همسرم هم مسلمان زاده‌است. من نه بهائی بوده نه مسلمان و نه پیرو دینی دیگر. از وقتی خود را شناخته و به بلوغ رسیده‌ام به هیچ دینی اعتقاد نداشته و غیردینی و غیرمذهبی بوده‌ام.»

پروفسور پردیس ثابتی، زیست شناس، دانشمند علم ژنتیک،فارغ التحصیل رشته دکترای پزشکی از دانشگاه هاروارد است. مدرک کارشناسی پی اچ دی را از مؤسسه فناوری ماساچوست و کارشناسی ارشد را از دانشگاه آکسفورد دریافت کرده است. پروفسور پردیس ثابتی یکی از ۸ نابغه عصر نوین در جهان از سوی مجله تایم در سال ۲۰۱۴ انتخاب شد. او از جمله دانشمندانی است که در صف اول مبارزه با ویروس کرونا خدمات زیادی انجام داده است. خانم ثابتی کیت آزمایشی با تکنیک ویرایش ژن، برای تشخیص سریع کرونا طراحی کرده و هم‌زمان تلاش می‌کند که جهان را برای واکنش سریع‌تر به همه‌گیری‌های احتمالی در آینده آماده کند. او همچنین یکی از دانشمندانی است که با به خطر انداختن جان خود، موفق به شناخت ساختار ژنی و منشا ویروس کشنده ابولا شد.

در ادامه و در صفحه ۵۸۸ کتابش اضافه می‌کند: «مذهب یک عامل بازدارنده است در ایران… یک چیز دُگم است… و در صفحه ۶۴۹ با تأکید به اینکه «من به اومانیسم باور دارم… و Agnostic (لااَدری) هستم در وجود خداوند تردید نموده و می‌گویند «من در زندگی همیشه انسانی خردگرا بوده‌ام».

وی مدیر شرکت «Paris Enterprises» است که در سال ۱۹۸۳ در آمریکا ثبت شده‌است.

شما از کی تا حالا در مورد کاستاریکا مینویسی اقای براهنی:)))) آقای ثابتی گفتند براهی یک متوهم‌ دروغگو بود حتی یک سیلی هم‌نخورد

برای اینکه به عمق حماقت هنرمندان چپول اون زمان پی ببرید بهتون بگم که ترانه «شقایق» رو اردلان سرفراز برای خسرو گلسرخی کله‌پوکِ تروریست، سرود و داریوش اقبالی هم خوند! منظور از شقایق تو این ترانه خسرو گلسرخیه، که قصد ترور شاهزاده رضا پهلوی ۱۲ ساله رو داشت!

در مستند پرویز ثابتی گفته شد که مهدی سامع اعضای گروه سیاهکل را به ساواک لو داد. مهدی سامع الان در خارج کشور سخنگوی گروه تروریستی چریکهای فدایی خلق است و رابطه خوبی هم با فرقه رجوی دارد و او را بعنوان تحلیل گر به تلویزیون شان دعوت می کنند. حالا ببین چه خر تو خریه.

زینب را بشناسید.

زینب برجاوی خبرنگار العالم صدا و سیما هستند با پستان های بزرگ که در سوتین جا نمی‌شود، همسر سمیر قنطار لبنانی که یک خانواده اسراییلی رو ترور کرده بود ، سمیر قنطار بعد برای رسیدن به پول های نفتی بیشتر (نفت ایران) شیعه شد، فقط از خودفروشیه که جذب ج.ا. میشی، خارکصده گری از صفات بارز مسلمانان است.

پرچم فلسطین رفت تو کونش.

سایت فرهنگی ادبی پورن هاب تمام عواید حاصل از ویدئوهای میا خلیفه رهبر کُس بده جهان اسلام رو به اسرائیل اهدا خواهد کرد. پورن‌استار مسلمون میا خلیفه که کلی پول از وبسایت کانادایی پورن‌هاب به جیب زد و با حجاب آلت مردای آمریکایی رو ساک می‌زد بعد که خوب معروف و پولدار شد یهو زد تو فاز اخلاق‌مداری و گفت خداحافظ الان برای تروریست‌های حماس این شکلی می‌ماله. حالا سایت پورن هاب کسش رو جوری پاره‌ می‌کنه که انگار ۲۵تا کیر رفته توش.

پورن‌هاب (به انگلیسی: Pornhub) یک وب سایت پورنوگرافی اینترنتی است که مقر آن در کانادا قرار دارد و یکی از چندین وب سایت پخش ویدیوی پورنوگرافیک شرکت مایندگیک محسوب می‌شود. در ژوئن ۲۰۲۰, پورن‌هاب دهمین وب سایت پرترافیک در جهان و سومین وب سایت پرترافیک بزرگسالان پس از اکس‌ویدئوز و XNXX است.

Pornhub will donate 100% of Mia Khalifa’s videos profits to support the people of Israel.

خلیفه جدید مسلمین.

در پی اخراج میا خلیفه بازیگر پورن از کمپانی پِلِی بوی به دلیل حمایت از گروه تروریستی حماس در فلسطین زینب سلیمانی برای جایگزینی او اعلان آمادگی کرد.

انتشار راهنمای تصویری پرچم فلسطينو بكن تو كونت برای اولین بار.

جامعه به شدت «پرچم فلسطینو بکن تو کونت»گراست!.سالها بلندگو دستشون بود و اسراییل‌ستیزی کردن تا به دنیا بگن ایرانی‌ها دشمن اسراییل‌اند، با ترند کردن یک هشتگ #IraniansStandWithIsrael و یک شعار جانانه #پرچمفلسطينوبكنتوكونت از استادیوم کاری کردیم کل دنیا بفهمه اتفاقا بزرگترین حامی اسراییل مردم ایرانن.
قدرت شبکه‌های اجتماعی اینه!

به یاد آن گل

This work is dedicated to the memory of my father, Reza Ghoreyshi, and all who have lived true kindness and courage. Reza Ghoreyshi was a prisoner of conscience for a considerable portion of his life. He was executed in the summer of 1988 and buried in a mass grave alongside many of his friends. Khavaran is the location of one of the mass graves holding bodies of the political executes of the 1988 massacre.  I learned from people close to him that this song, called “In Memory of the Flower”, was his favorite song and he sang it often.  Melody of vocals: Majid Vafadar Lyrics: Nezam Fatemi Arrangement: Sirvan Manhoobi Vocals: Mandana Khazraei Video: Vahid Zamani Performance: Atiyeh Ghoreyshi First singer of this song: Dariush Rafiee Many thanks to Monireh Baradaran and other artists and friends who contributed to the creation of this work.

این اثر تقدیم می شود به یاد و خاطره ی پدرم رضا قریشی و تمامی آنانی که مهربانی و شجاعت را زیسته اند. رضا قریشی بخش عمده ای از زندگیش زندانی سیاسی بود. او در تابستان ۱۳۶۷ اعدام و در گوری دسته جمعی در کنار بسیاری از دوستان و همرزمانش به خاک سپرده شد. خاوران مکان یکی از گورهای دسته جمعی است که اجساد اعدامیان قتل عام ۱۳۶۷ را در خود جای داده اند. به گفته ی نزدیکانش، این ترانه، “به یاد آن گل”، ترانه ی مورد علاقه ی او بود و او آن را بسیار می خواند.

ملودی کلام: مجید وفادار
شعر: نظام فاطمی
تنظیم: سیروان منهوبی
خواننده: ماندانا خضرایی
موزیک ویدیو: وحید زمانی
پرفورمنس: عطیه قریشی
با احترام به داریوش رفیعی، اولین خواننده ی این اثر
با سپاس از منیره برادران و سایر هنرمندان و دوستانی که در ساخت این اثر ما را یاری دادند.

پست اینستاگرام پدر ژینا(مهسا)امینیی نیست

سالگرد مرگ مهسا امینی

پست اینستاگرام پدر ژینا(مهسا)امینی

به نام یزدان دادگر

هم میهنان ارجمند،خواهران و برادران گرامی ماخانواده ژینا مانند هرخانواده ی داغدیده ای،در سالیاد شهادت فرزند دلبندمان ژینا(مهسا) برمزار آن عزیز سفر کرده گرد هم آمده ومراسم سنتی و مذهبی سالگرد را برگزارمیکنیم.

هیچکس – ما ادامه داریم

هیچکس – ما ادامه داریم

شعر، اجرا، آهنگسازی: هیچکس

قسمت ۱

گفت ما ادامه داریم
هیچوقت ما رو حذف نمی‌شه کرد
به رنگین‌کمون سنگ نمی‌شه زد
می‌رسه پایان شب، سپیده دم
به زور قلب‌ها رو فتح نمی‌شه کرد

زخم‌هایی که می‌شونیم، به عمق فکرن
به عمق نکبت
نسیم آزادی گفت به دریای خون که «تعظیم کن جلوی ملت»
شد موج نفرت
خرچنگ پرچم رو می‌کشیم تو عمق ذلت

سازهای مخالف به سلیقه‌ی دشمن کوک نمی‌شن
ما مجوز نمی‌گیریم
انقلاب‌ها با شرط و شروط نمی‌شن
و ما ادامه داریم
تا وقتی ترانه‌های انقلاب خونده می‌شن

با سرنخ جنایت‌ها لب‌ها دوخته می‌شن 
و بوسه‌ها طعم خون می‌دن
اشک‌هامون گوله می‌شن
چون سرهای قطع شده هیچوقت خوب نمی‌شن

ما ادامه داریم
این روزها هیچوقت از یاد نمی‌ره
مبارزی که پنجره تو اتاق کشیده 
تا نور امید اشکها رو بخار کنه و آیینه‌ی دق رو بخار بگیره
و روش بنویسیم «مرگ بر ظلمات»
شغال بمی‌ره

ما ادامه داریم
تا وقتی دیگه دشمن ادامه نمی‌ده 
و گره‌ی کور طناب دار سقوط نظام رو ببینه 
و از پشت‌بوم بیت جنازه بریزه

ما ادامه داریم
جنگ بین ما و اون‌ها جنگ خیر و شره
خوب و بد
نور و تاریکی
روز و شب
صدای توپ جنگ
«بوم»
ریخت خون و نفت
جوره بوم و رنگ
درد می‌کشیم
قلم پا شکسته
پر می‌کشیم
ادامه داریم

تیک تیک بمب‌های ساعتی نبض جنگن 
و تا وقتی قاتل‌هامون تو کتاب‌هان، درس‌ها همه جبرن
چند تا رو با خودمون می‌بریم قبل رفتن
براندازیم
حرف آخر، حرف اول

حرف آخر، حرف اول

ادامه داریم
ما ادامه داریم
ما ادامه داریم
ادامه داریم
ما ادامه داریم
ما ادامه داریم

قسمت ۲

ما ادامه داریم
برای امروز
برای فردا
بدون ترس از بیان ترس‌ها
توان ایستادگی، توان فریاد
با تمام وجودمون، تمام زخم‌ها

ما ادامه داریم
این یه عهده
یه تهدید
تسمه‌ی چرخ خشونت یه تسبیح
یه واقعه‌اس
یه تصمیم

ما ادامه داریم
چشمی که توی کوچه گم شده
بین ما ترک خون خشک شده
تا فتح قله‌های پیروزی پشت ابرای شیمیایی
یه کوه گم شده

ما ادامه داریم
برای آخرین بار
برای اولین
برای بیشترین
برای کم‌ترین
شیرهای شهریم جلو سگ‌های رهبری

ما ادامه داریم
هنوز پابرجا
هنوز استوار
از کلمه پر می‌شن خشاب جمله‌ها
وسط رگباریم
وسط شعله‌ها
به یاد کشته‌ها
زنده بودن جرم ما

ما ادامه داریم
تا آخرین نفس
آخرین قدم
تا اینکه بشکنه آخرین قفس
قسم به اولین و آخرین وطن

که ما ادامه داریم
تا انقلاب شراره
صلح‌جویی واسه برده افتخاری نداره
به مادرم بگین که چشم به راه نباشه
تا پرچم رو سیمرغ به اهتزاز درآره

ما ادامه داریم 
مثل بارون می‌باریم
بال و پر می‌گیریم
برق چشم‌های راسخ
رعد سیلی
به هیچی تن نمی‌دیم
اومدیم فقط ایران رو پس بگیریم

تا آخرین شهر
آخرین کوچه
سالیان سال این خاک اسیر بوده
فراری می‌دیم دشمن رو از آخرین لونه
تا آخرین روستا
آخرین خونه

ما ادامه داریم
این انتقام شیرهاست
خستگی راه و تکیه‌گاه ایمان
گوش کن
صدای انقلاب شیواست
زنده باد آزادی
زنده باد ایران

وسط‌باز

کانال تلگرام این گروه

▪️«وسط‌باز»

نسخۀ کامل «وسط‌باز»، توضیحات و متن شعر را با درنگ بیشتری در کانال تلگرام به‌آیدی زیر بخوانید و بشنوید؛ آن‌چه می‌شنوید تنها بخشی از اثر است.

@RazmAva_M

وسط‌بازی مصداق آشکار فحشای سیاسی‌ست. وسط‌باز با نقاب اعتدال وارد می‌شود و به‌بقای افراطی‌گری دامن می‌زند. خشونت را در انحصار متجاوز نگه می‌دارد و درست در میانۀ میدان جنگ، پرچم پاسیفیسم را به‌دست معترض می‌‌سپارد. شاخک‌های اخلاقی‌اش نسبت به اخلاقیات سادۀ عرفی حساس و در برابر بی‌اخلاقی‌های بزرگ از کارافتاده است. وسط‌باز از جمله حباب‌نشینانی‌ست که سعی دارد در دوران انقلاب، همزمان هم هزینۀ تغییر را از جیب معترضین بپردازد و هم پاداش بقای شر را از ظالم دریوزه کند. غافل از این‌که در پایان این‌ معامله هر نتیجه‌ای رقم بخورد، بازندۀ نهایی اوست. دوگانۀ نقیضین نقطۀ اعتدال ندارد. در جنگ بین ظالم و مظلوم، صحبت از اعتدال هم‌ارز با دفاع از ظالم است.

✍ رزم‌آوا 🎼

ای مدافع حقوق سطل آشغال

مروج یگانۀ سکون و انفعال

میان‌مایه در شمایل میانه‌رو

وسط‌بازِ خفته پشت نام اعتدال

دکترین جنگ‌های بی‌هزینه

روی شطّ خون ادای سانتی‌مانتال

زیر تیغ تیز داعش ولایی

در پی سراب زندگی نرمال

معتقد به راه‌حل حد واسط

حین جنگ، نفی گفتمان رادیکال

سال‌ها به‌وقت حبس و قتل و غارت

سکوت کرده‌ای برابر جنایت

کور و کر شدی و لال و بی‌تفاوت

در برابر توحش ولایت

تا رسید نوبت دفاع مردم

هشتگ، #نه_به_چرخه_خشونت

ای تجسم دیاثت سیاسی

ای مقلد قیادت بی‌بی‌سی

هم مخالف تفنگ و تیر و سرکوب

هم مدافع حمایت از پلیسی

قَلتَبان قحبۀ ابوالفواحش

حاصل جِماع پفیوز و جاکش

طالبان اعتراض بی‌خشونت

زیر بیرق ولیِ‌امر جاعش

خفته‌ای میان حاکم و برانداز

ای تو هم‌دست شر، ای وسط‌باز

حافظ حصار و معتقد به پرواز

تف به ذات مزورت وسط‌باز

فلسفیدن مقابل اراذل

در لفافۀ نقاب مرد عاقل

هم نوحه‌خوان خونِ بی‌گناه مقتول

هم پاسبان حق انتخاب قاتل

شما خردگرا و منطقی و دانا

ما همه‌ جوگیر و لات و جاهل

هم به نعل جنگ، هم به‌ میخ مصلحت

هم حامی جهاد محور مقاومت

هم سوگوار قتل کودکان سوری

هم تست قاسم‌چک و جواب مثبت

امت‌گرایان مفتخر به ملت

ساکنین بزدل حباب عافیت

واکنش‌های بی‌‌اثر به قتل‌عام

با استوری مشکی و پیام تسلیت

«مشکل از سواد و فرهنگ مردم است»

«فرقی میان معترض و مستبد نیس»

پس چارۀ رهایی از شکنجه‌گاه چیست؟

«لزوم فرهنگ‌سازی توی آشویتس»

لیبرال خدمتگزار دُگماتیسم

پای دیگ نذری رواج آتئیسم

عاشقان پیتزای قرمه‌سبزی

سرگیجه بین سنت و مدرنیسم

قمپوزیسیون گیج مانده بین‌راه

دلواپس آخوندهای پاک و بی‌گناه

وهم سرنگونی از طریق اصلاحات

رفرماسیون با حمایت سپاه

عملۀ پروژۀ پروپاگاندا

نمی‌شود شترسواری دولا دولا 

با همان دهان معترض به تزویر

می‌کشی زبان به‌لای پای عظمی

به‌وقت حبس و شلاق لال بی‌صدا

‌به‌وقت فحش و ناسزا: «واتمــــــــدنا!»

تفرعن نخواندن سرود ملی

با قامتِ خمیده ژست چه‌گوارا

خفته‌ای میان حاکم و برانداز

ای تو هم‌دست شر، ای وسط‌باز

حافظ حصار و معتقد به پرواز

تف به ذات مزورت وسط‌باز

‌«نه اعتصاب، نه انقلاب، پیش به‌سوی منجلاب»

شیعیان بردۀ ستارۀ سرخ

پیرو خلیفه زیر پرچم چین

لاف استقلال و فیس اقتدار

زیر پوتینِ نوچه‌های استالین

داغدار رنج بی‌کران اوکراین

حماسه‌خوانی از جنایت کرملین

اتحاد با آخوند غاصب وطن

به‌قصد دفاع از کیان سرزمین

سفیدشویی به‌سبک اوستا اصغر

کنسرت عادی‌سازی با مرغ سحر

سکولاریسم با تم قرون وسطی

حقوق بشر با طعم فقه جعفر

درگیر جزئیات کیفر محاربه

اعطای مشروعیت به دادگاه شر

تحقق مثال نان‌به‌نرخ روزخور

هم از توبره می‌خوری و هم‌ از آخور

با مکرِ استحالۀ رژیم سلطه 

در چهارچوب قانون دیکتاتور

تغییر واژه‌ها بنا به نفع و ذائقه

هواخواه جنبش اصیل منطقه

اخلاق کانتی روبروی خشم معترض

نسبی‌گرایی روبروی شر مطلقه

هم شریک دزد هم رفیق قافله

انتخاب نظام با رأی باطله

با خدعۀ «پس مشکلات آمریکا چی؟»

هی ماله‌ می‌کشی به‌‌روی اصل مسئله

ارسال شاخه گل برای لشکر وحوش

پخمه‌های منگ پای منبر سروش

خرقه‌پوش جمع و در خفا پیاله‌نوش

دلّاله‌پرورِ شرف‌به‌مزدِ خودفروش

خفته‌ای میان حاکم و برانداز

ای تو هم‌دست شر، ای وسط‌باز

حافظ حصار و معتقد به پرواز

تف به ذات مزورت وسط‌باز

‌«چرا همه ایستاده‌اند روبروی من؟

چرا کسی نمی‌کند قصد گفتگوی من؟

چرا “چپ”، چپ نگاه می‌کند؟

چرا “راست”، راست کرده روی من؟»

«من خودم مدافع زنانم، ولی با شال روی سر

من  موافق اعتراضم، ولی بدون دردسر

من خودم موافق مبارزه‌م، ولی آروم و بی‌خطر

من خودم مخالف نظامم ولی ولی ولی ولی ولی …»

ولی و …

مرگ غریب و قریب خسرو حسن‌زاده

خسرو حسن‌زاده نقاش، هنرمند نمایش‌های چیدمانی و بازیگر در سال ۱۳۴۲ در تهران در خانواده‌ای از طبقه متوسط متولد شد. مدتی در جنگ ایران و عراق شرکت داشت. کارهای هنری حسن‌زاده بازتاب مشخصی از زندگی او در این دوره دارند. خسرو حسن‌زاده از جمله نقاشانی است که در آثارشان همواره دغدغه‌های اجتماعی و تعابیری از فرهنگ عامه و مذهب جایگاه ویژه‌ای دارند. در دانشگاه هنر نقاشی و در دانشگاه آزاد ادبیات فارسی تحصیل کرد و چندی شاگرد آیدین آغداشلو بود. در سال ۲۰۰۳ با بورسی از سیته به پاریس رفت. نمایشگاه‌های جمعی و انفرادی بسیاری در شهرهای لندن و پاریس و بیروت و دبی برگزار کرده‌است. آثار این نقاش در بخش غیر رقابتی پنجاه و سومین دوسالانه ونیز و در نمایشگاه دیوان شرق و غرب نیز شرکت داده شده‌اند. برخی از آثار او در موزه بریتانیا، موزه هنرهای زیبای لس‌آنجلس، موزه هنرهای زیبای هیوستون، موزه آقاخان تورنتو و موزه هنرهای معاصر ایران نگهداری می‌شود.

موضوع آثار او اغلب مسائلی است که در جامعه ایرانی با زندگی روزمره و حساسیت‌های اکثریت مردم گره خورده‌است. جنگ، خانواده، زنان، قهرمانان، ستاره‌ها و چهره‌های محبوب، ورزش‌ها و سنت‌های مردمی، رابطه جامعه ایرانی با غرب؛ و اموری از این دست؛ و از این روست که خود آثارش را «هنر مردم» می‌نامد. حسن‌زاده به هنرآفرینی در قالب‌های متفاوت و استفاده از مصالح متعدد، متنوع، و ترکیب مصالح علاقه داشت. بسیاری از آثار او بر پایه چاپ سیلک‌اسکرین که او خود در آن مهارت دارد خلق شدند. کاشی نیز از مصالح مورد علاقه او است که در ترکیب آن با چاپ سیلک و لعابکاری، به بیان هنری تازه‌ای دست‌یافت. مجموعه‌ «جنگ» حسن‌زاده که دفترچه خاطراتی از هشت سال دفاع مقدس است، نخستین مجموعه‌ شاخص این هنرمند بود که در سال ۱۳۷۷ موجب شهرتش در داخل و خارج از ایران شد. نمایش انفرادی مجموعه‌ «یادداشت‌ روزانه» که در گالری سیحون تهران به نمایش درآمد، نمایش «زندگی، جنگ و هنر» در مرکز هنر دیورامای لندن و نمایش دونفره‌ حسن‌زاده و بیتا فیاضی با عنوان «سقوط» از نمایش‌های شاخص این هنرمند در دهه‌ هفتاد بوده است.گزیده‌ای از آثار این هنرمند از دهه ۱۳۷۰ به بعد، سال ۱۳۹۷ در گالری ایرانشهر به نمایش درآمد که مجموعه‌های مختلفی همچون «یادداشت‌های جنگ»، «تروریست»، «یا علی مدد» و «پهلوانان» و … را شامل می‌شد.این مرور بر آثار به دنبال نمایش جدیدترین مجموعه آثار حسن‌زاده با عنوان «وارهول نجاتم داد» برگزار شد.وی سال ۱۴۰۱ نیز نمایشگاهی با عنوان «بازگشت رضا موتوری» در گالری ایرانشهر برگزار کرد.

خسرو حسن‌زاده ۱۱ تیر ۱۴۰۲ بر اثر مسمومیت الکلی درگذشت.

مرگ خسرو حسن‌زاده، هم غریب است و هول‌انگیز و غیرقابل انتظار، و هم مثل نقاشی‌ها و آثارش، قریب است نزدیک به آنچه که بود. نحوه دردناک مرگش، تایید یگانگی زندگی و نگاه هنرمندی بود که از متن عامه مردم برآمده بود و همان را هم همیشه دستمایه کار خلاقانه خود قرار داده بود.

در روزگاری که مدام و پی در پی، خبر نابینایی و مرگ ایرانیانی از راه می‌رسد که برای دمی آسودن از این همه بلا که بر سرشان ریخته، یا اندکی شادمانی برای فراموشی اندوه بی‌پایان زیستن در این روزگار، پیاله‌ای برمی‌گیرند بی‌آنکه بدانند در سایه جمهوری اسلامی و قوانین و محدودیت‌های بی حد و حصرش، جام زهری می‌نوشند و جان را وام جام می‌گذارند.

خسرو حسن‌زاده، همچون بسیاری از هنرمندان و مردمان، انس و الفتی با می داشت و در روزگار رواج دروغ و تقلب و پنهان کاری جانش دستمایه بازی پیچیده‌ای شد که در رسانه‌ها با تیتر «مرگ ناشی از مسمومیت الکل تقلبی» به خبری مکرر در این ایام تبدیل شده است.

یکی از آشنایان او به من گفت حتی اگر خسرو زنده هم می‌ماند، برای همیشه چشم‌هایش را از دست می‌داد.

و خسرو حسن‌زاده چه بود مگر دو چشم هوشیاری که پیرامونش را دید: هم زندگی مردم معمولی و عادی را و هم هنر مدرن و نوآوری و خلاق بودن را.

.

این‌گونه بود که به‌شکلی اصیل، یکی از نمایندگان حقیقی پاپ آرت ایران شد. با اینکه خیلی دیر کارهایش را به نمایش گذاشت، اما خیلی زود جهانی شد. کارهایش در بزرگ‌ترین نمایشگاه‌ها در نقاط مختلف جهان به نمایش درآمدند و چند موزه مهم و بزرگ، میزبان برخی از آثارش شدند.

خودش به پاپ آرت می‌گفت «هنر مردم». پاپ آرت را در مدرن‌ترین شکلش درک کرده بود و همان‌طور که پاپ آرت در غرب از زندگی روزانه و روزمره اکثریت مردمان معمولی مایه می‌گرفت، او نیز با انتخاب شیوه بیانی مدرن، چنان نگاه کرد و چنان شناخته بود که حتی سنتی‌ترین عناصر موجود در زندگی روزمره مردمانی از جنس خود را نیز در کارهایش جای داد.

در کارهای خسرو حسن زاده مرز بین هنر مردمی یا پاپ آرت و هنر مفهومی یا کانسپچوال آرت شکسته می‌شود. از شگردها و تکنیک‌های مختلف در کارش چنان استفاده می‌کرد که وجود عناصری یکسره با رنگ و بوی ایران این چند دهه، باعث نمی‌شد آثارش از هنر مدرن اندکی فاصله بگیرد.

در کارهای او، مردمی حضور دارند که وجه غالب تصویری را شکل داده‌اند که در حدود ۱۰۰ سال گذشته از ایران داشته‌ایم، با قهرمان‌ها و هنرپیشه‌هایش، با باورها و شمایل‌های مذهبی‌اش، با اشیاء و خرده ریزهایش که هر کدام نشانی و روزنی هستند به بخشی از کلاف سردرگم عناصر و مفاهیم گاه متضادی که به این هویت، تجسم بخشیده است.

کارهای خسرو حسن زاده از همان ابتدا ارجاعی به واقعیت بیرون داشت؛ هر اتفاقی که پیرامونش می‌افتاد، دستمایه‌ای می‌شد برای آفرینش و بازنمایی فرهنگ کوچه و بازار.

.

با آنکه در دوره جنگ ایران و عراق و همزمان با دوران سربازی، در نقاشی‌های دیواری آن‌گونه که حکومت می‌خواست جنگ را به تصویر بکشد، در نقاشی‌های دیواری در سطح شهر، پرتره‌هایی از شهیدان با رنگ‌های شاد و زنده کشید.

اما به خلوت خود که بازگشت، جنگ را از نگاه خودش به تصویر درآورد. رنگ‌ها را از بوم‌هایش حذف کرد و دست به خلق مجموعه‌ای زد به نام «جنگ»؛ مجموعه‌ای که نشانی از شکوه جنگ نداشت و شهادت در آن فضیلت نبود. نقاشی‌های سیاه و سفید و پر از پیکرهایی در کفن پوشیده.

قتل‌های زنجیره‌ای کارگران جنسی در مشهد را هم در سال ۸۰ دستمایه کارهایش قرار داد و مجموعه‌ای با نام «فاحشه‌گری» آفرید که در آن، چهره‌های زنان قربانی را با تکنیک چاپ سیلک و استفاده از رنگ‌های زننده و تند بازآفرینی کرد تا وضعیت نابرابر زنان را در جامعه مردسالار ایران به نمایش بگذارد. 

مجموعه «تروریست» او هم، بیان دیگر و بی‌واسطه‌ای از مردمانی عادی است که برکنار از هیاهوهای سیاست، قربانی تصویری از خود شده‌اند که نسبتی با حقیقت وجود آنها ندارد و برآمده از شیوه‌های حکمرانی حاکمان و بازتاب جهانیان به آن است.

.

او با استفاده از اکریلیک و سیک اسکرین روی بوم و با نشان دادن خودش، خواهرش و مادرش، اصالت این روایت فراگیر شده از «تروریست»ها را زیر سوال می‌برد. تردید در روایت کلی‌نگر، یکسان‌انگار و تعمیم‌دهنده غربی از انسان خاورمیانه‌ای، دستمایه مجموعه‌ای می‌شود که بیننده را به بازخوانی و تامل در این کلان‌روایت عصر ما وا می‌دارد.

فرهنگ کوچه و بازار را به قصد نقد، موضوع کارش قرار نداده بود. برعکس، با شیوه‌هایی مدرن و البته تلفیقی، درست مثل زندگی خود همین مردم، توانست قصه عده‌ای از آنها از محله‌ای در تهران را جهانی کند.

چنین کاری اما فقط حاصل نزدیکی یا شناخت از مردم کوچه و بازار و فرهنگ عامه مثلا در محله نظام‌آباد تهران نبود. خسرو حسن‌زاده بخشی از خود این فرهنگ بود. اگر تختی را می‌کشید، او را قهرمان خود می‌دانست و اگر برای جواد یساری ویترین می‌ساخت، یساری را در خلوت خود نیز دوست داشت و می‌شنید و شاید موقع گوش سپردن به آهنگی از او استکانی هم برمی‌داشت، مثل بسیاری از آنها که بازتاب شادی و غم خود را در این نوع موسیقی می‌یابند.

شاید برای هنرمندی مثل خسرو حسن‌زاده، جز مرگ در اثر نوشیدن الکل تقلبی در کشوری که نوشیدن الکل در آن ممنوع است اما رواج دارد، با همه ناباوری و غرابت و غیرقابل توضیح بودن، نمی‌توانست تا این حد یگانگی آفریننده و اثر را به نمایش بگذارد.