در میان یک انقلاب
آبان خونین
حافظهی اعتراض
نیکا
چشمهایم را که میبندم نیکا آواز میخواند، خدانور میرقصد… ما غم را به خشم و خشم را زنده نگه میداریم
این ما بودیم که جسم بیجان و پُر از ساچمه و زخم فرزندانمان را در آغوش کشیدیم، جسم بیجان و پُر از زخم مهسا امینی را، جسم بیجان و پُر از زخم نیکا شاکرمی را، جسم بیجان و پُر از زخم نوید افکاری را، جسم بیجان و پُر از زخم کیان پیرفلک را.
این ما هستیم، ما درد، ما رنج، ما ایستادگی، ما شجاعت
دختران ما را زندان میکنند، دختران ما را شکنجه میکنند، به دختران ما تجاوز میکنند، دختران ما را میکُشند. همه اینها را حکومت کثیف آخوندی اسلامی و رهبر الدنگش خامنهای جاکش انجام میدهد
هرگز نامشان فراموش نخواهد شد
آتش این انقلاب روشن است
این حکومت قاتل را به درک واصل خواهیم کرد. انتقام ما قهقهه فرزندانمان خواهد بود
خون با هیچی پاک نمیشه
برای ما که یک فصل است خیابان را برای زندگی انتخاب کردهایم هر روز میتواند نقطهی عطف جنبش انقلابیمان باشد. جنبشی که با زن زندگی آزادی آغاز شد و حال نیاز به تزریق روح تازه دارد
وقتی به چشمان مهسا، به چشمان نیکا، حدیث، آیدا، مجید، محمدمهدی، محسن و هزاران شهید دیگر در راه آزادی وطن نگاه میکنیم، از خودمان میپرسیم ما برای ایران چکار کردیم؟