آسیه امینی چهار شعر

١ .
رختخواب ماه را
 انداخته ام توی حوض
تو پیش ماه می خوابی،
 یا پشت پلک من؟
□ 
٢  .
چه خوب که حضرت نوح نیستم!
وگرنه کدام گنجشک را وا می نهادم و کدام را با خود می بردم؟!
□ 
٣  .
می خزیم؛
تو ، روی برگ سبز توت
من ، سینه خیز بر سنگلاخ رویاهای منجمد
می تنیم ؛
تو ، فخر را بر تن فردا
من ، یاس را بر میله های هنوز
انفرادی تو ، بوی ابریشم می دهد.
انفرادی  من بوی شاش
می رویم؛
تو ، پروانه می شوی روزی،
من ، اعدام
□ 
٤  .
من آن پیرزن خمیده پشتم
که هر شب جمعه راهی دراز را می آید
تا فانوسی بر کند دخیلهای فراموش شده را.
توآن امام زاده مغروری
که یک هفته انتظار را

پایان نمی دهی به اجابتی

دیدگاهتان را بنویسید