از مرلین مونرو تا رابین ویلیامز؛ معروفترین مرگ های دلخراش هالیوود

خودکشی یا مرگ؟
از مرلین مونرو تا رابین ویلیامز؛ معروفترین مرگ های دلخراش  هالیوود

خودکشی «رابین ویلیامز»، کمدین مشهور هالیوود در سن ۶۳ سالگی اهالی سینمای جهان را شوکه کرد. شخصی که بارها در فهرست پردرآمدترین بازیگران هالیوود قرار گرفته بود و همواره بازیش در نقش‌های کمدی و شاد، شاید این تصور را که او بر اثر افسردگی شدید اقدام به خودکشی کرده، غیرقابل باور کند ولی آنچه که


لایک زنی فیس بوک ما


توییتر سه پنج

خودکشی یا مرگ؟
از مرلین مونرو تا رابین ویلیامز؛ معروفترین مرگ های دلخراش  هالیوود
خودکشی «رابین ویلیامز»، کمدین مشهور هالیوود در سن ۶۳ سالگی اهالی سینمای جهان را شوکه کرد.
شخصی که بارها در فهرست پردرآمدترین بازیگران هالیوود قرار گرفته بود و همواره بازیش در نقش‌های کمدی و شاد، شاید این تصور را که او بر اثر افسردگی شدید اقدام به خودکشی کرده، غیرقابل باور کند ولی آنچه که این مسئله را باور پذیر می‌کند، مرور تاریخچه مرگ‌های مشکوک در هالیوود است، مرگ‌هایی که برخی، آنها را یک قتل دانسته و برخی دیگر خودکشی.

*رابین ویلیامز، کمدین هالیوود:
«رابین ویلیامز»، ظهر روز گذشته به وقت محلی در کالیفرنیا و در سن ۶۳ سالگی درگذشت.
رابین ویلیامز در کنار بن افلک و مت دمون در مراسم اسکار
منابع آمریکایی اعلام کرده‌اند که «رابین ویلیامز» به خاطر درگیری با بیماری افسردگی اقدام به خودکشی کرده است.
بنابر این گزارش رابین ویلیامز بی‌هوش و بدون علائم تنفسی در خانه شخصی‌اش در تیبورن کالیفرنیا پیدا شده است.
از جمله فیلم‌های این بازیگر می‌توان به «رئیس جمهور بعدی»، «عروسی بزرگ»، «شاه ماهیگیر»، «ملوان زبل»، «مرد دویست ساله»، «مرگ دوباره»، «بی‌خوابی» و «جومانجی» اشاره کرد.
*تونی اسکات، کارگردان هالیوود (برادر ریدلی اسکات):
این کارگردان شناخته شده هالیوود که مدتی بود با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد، براثر افسردگی خود را از بالای یک پل در لس‌آنجلس به پایین پرت کرد و جسد او کمتر سه ساعت بعد از آب گرفته شد.
این کارگردان ۶۸ ساله و بریتانیایی‌الاصل هالیوود، برادر ریدلی اسکات،در دهه ۸۰ میلادی با کارگردانی مجموعه فیلم‌هایی اکشنی چون «تاپ گان» به شهرت رسید.
فیلم‌های «پلیس بورلی هیلز ۲»،«انتقام»، «روزهای تندر»، «دشمن کشور» و «توقف‌ناپذیر» از دیگر آثار «تونی اسکات» است.
*«دیوید کارادین»، بازیگر هالیوود (بیل را بکش):
جنازه دیوید کارادین، ستاره مجموعه‌های رزمی دهه ۱۹۷۰ آمریکا و همچنین بازیگر فیلم «بیل را بکش»، ژوئن سال ۲۰۰۹ میلادی در هتلی در بانگوک مرکز تایلند پیدا شد که به گفته پلیس مرگ او به احتمال زیاد خودکشی بوده است.
ظاهرا وقتی کارادین برای خوردن غذا همراه دیگر عوامل و بازیگران پروژه سینمایی به رستوران هتل نیامده و به تماس‌ها هم پاسخ نداده، همه نگران او شده‌اند و ساعت ۱۰ صبح روز پنجشنبه پیشخدمت هتل جنازه بیجان این بازیگر ۷۲ ساله را در اتاقش یافته است.
او در مجموع در بیش از ۱۰۰ فیلم نقش‌آفرینی کرد و مقابل دوربین فیلمسازانی چون «مارتین اسکورسیزی»،«اینگمار برگمان» و «هال اشبی» رفت. کارادین عمده شهرت خود را مدیون بازی در نقش اصلی مجموعه تلویزیونی «کنگ فو» در سال ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۵ بود.
کارادین در سال‌های آخر عمرش با بازی در نقش اصلی دو قسمت از فیلم سینمایی «بیل را بکش» ساخته «کوئنیتن تارانتینو» بار دیگر به روزهای اوج بازگشته بود.

*«کارول لندیس»،بازیگر هالیوود:
«لندیس» یکم ژانویه سال ۱۹۱۹ در آمریکا متولد شد، دوران کودکی او با فقر و تجاوزات جنسی متعدد همراه بود، او در سن ۱۵ سالگی ازدواج کرد که تنها پس از چند ماه به دلیل رابطه با فردی جدید، از همسر خود طلاق گرفت، ولی ازدواج بعدی او نیز تنها چند سال به طول انجامید.
«لندیس» در ۱۵ سالگی مدرسه را رها کرد و به خاطر زیبایی خدادادی که داشت در چند شوی تلویزیونی مشغول به کار شد و همزمان در یک کلوب شبانه به عنوان خواننده کار می‌کرد تا آنکه سرانجام در سال ۱۹۳۷ توسط «ویلیام ای ولمن»، کارگردان هالیوودی برای بازی در فیلم «یک ستاره متولد می‌شود»، بازی کرد، او در این فیلم در نقش «جانت گینور» دختر جوانی بازی می‌کند که با آرزوی بازیگری به هالیوود سفر می‌‌نماید.
همزمان با به شهرت رسیدن «لندیس» شایعاتی درباره فساد اخلافی او بر سر زبان‌ها می‌افتد که باعث می‌شود تا او از آن زمان به بعد موهایش را بلوند کند و نام خود را از «فرانسیس لیلیان ماری» به «کارول لندیس» تغییر دهد. «لندیس» در دهه ۴۰ همچنان در چند فیلم سینمایی درخشید، البته درخشش او در عرصه سینما همزمان بود با روابط غیراخلاقی او با «داریل فرانیس زانوک»، نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده برنده اسکار هالیوود.

زوانوک در سیستم استودیویی هالیوود در آن برهه از زمان نقش مهمی داشت. زمانیکه «لندیس» به رابطه خود با «زانوک» خاتمه داد، دردسرهای شغلی او نیز شروع شد و درخشش وی در عرصه سینما به اتمام رسید و از آن پس تنها توانست در چند فیلم درجه ۲ و ۳ بازی کند.
او طی مدت زمان کوتاهی چند ازدواج ناموفق دیگر هم داشت، زندگی او چنان با افسردگی و شکست‌های پیاپی همراه شده بود که در سال‌های ۱۹۴۴ و ۱۹۴۶ دو بار خودکشی کرد و سرانجام در سال ۱۹۴۸ جسد وی در حالیکه باردار بود در خانه‌اش یافت شد، که بعدها گفته شد که مرگ او خودکشی نبوده و به ادعای مادر و خواهرش، «کری هریسون» بازیگر مشهور هالیوود که در آنزمان با لندیس رابطه داشته، او را به قتل رسانده ولی هیچگاه اتهام او ثابت نشد.
شارون تیت

شارون تیت
*«لوپه ولز»،بازیگر مکزیکی‌الاصل هالیوود:
«لوپه ولز» ۱۳ دسامبر سال ۱۹۰۸ در مکزیک متولد شد، او اولین بار در سن ۱۹ سالگی با بازی در فیلم «گائوچو» ساخته «داگلاس فیربانکز»، وارد عرصه سینما شد.
پدر ولز یک نظامی بود و به شدت با ورود او به هالیوود مخالف بود، به همین دلیل او همواره از برای بازی در فیلم‌هایش، نام خانوادگی مادرش استفاده می‌کرد. یک سال بعد وی از سوی موسسه «ومپاس بیبی استار» (WAMPAS BABAY STAR) به عنوان یکی از ۱۳ بازیگر زن جوان برگزیده سال انتخاب شد.
این کمپانی بازیگران جوان و زیبا را هرساله مورد تقدیر قرار می‌داد که یکی از علل پیشرفت بازیگران در آینده به شمار می‌آمد. این کمپانی در سال ۱۹۳۴ به دلیل انتقادهای فراوانی که بدان می‌شد منحل شد.
«ولز»، از آن پس به سرعت پله‌های شهرت را پیمود، ولی علی‌رغم زندگی حرفه‌ای موفقی که داشت، در زندگی شخصی‌اش چندان موفق نبود، آنچنان که تنها طی مدت زمانی کوتاه چندین ازدواج ناموفق داشت. او در سن ۳۶ سالگی در اواسط دهه ۴۰ با بازیگری جوان به نام «هارالد مارش»، رابطه غیراخلاقی برقرار کرد ولی کمی بعد او که تمایلات مذهبی کاتولیکی داشت، شرمگین از روابط غیراخلاقی خود و فرزند نامشروعش، دست به خودکشی زد و این نامه را از خود به جا گذاشت: خطاب به هارالد، خداوند من و تو را ببخشد ولی من ترجیح می‌دهم که پیش از آنکه فرزندم را با شرمندگی به دنیا آورم و یا به زندگی او پایان دهم، خودم را بکشم.

*«مرلین مونرو»،بازیگر و مدل هالیوود:
او یکم ژوئن سال ۱۹۲۶ با نام «نورما جین مورتنسون»،در لس‌آنجلس بدنیا آمد، پدرش پیش از تولد او خانواده را ترک کرده بود و مادرش در پی شکست در رابطه‌ای غیراخلاقی به دلیل مشکلات روحی راهی تیمارستان شد و «نورما جین» از همان زمان به پرورشگاه سپرده شد.
«مونرو» در سن ۱۶ سالگی برای رهایی از زندگی در پرورشگاه، مجبور می‌شود تا با کارگر یک کارخانه ازدواج کند ولی تنها ۴ سال بعد با ورود به هالیوود، از همسرش جدا می‌شود و از همان زمان نام خود را به «مرلین مونرو» تغییر می‌دهد.
او در اوج شهرت و در سن ۲۹ سالگی با «آرتور میلر»، نمایشنامه‌نویس آمریکایی ازدواج می‌کند و از همان زمان به آیین یهودیت می‌پیوندد ولی این ازدواج نیز تنها ۶ سال به طول می‌انجامد.
یک سال بعد جسد «مونرو» در خانه‌اش در کالیفرنیا پیدا می‌شود، علی‌رغم آنکه مرگ او در آنزمان مصرف بیش از حد دارو‌های خواب آور اعلام شد ولی همواره این شبهه وجود داشته است، که او توسط خانواده کندی‌های به قتل رسیده است، گفته می‌شد که او با «جان.اف. کندی»، رییس جمهور آمریکا و برادرش «رابرت کندی» روابط غیراخلاقی داشته و تهدیدی برای موقعیت سیاسی آنها به شمار می‌رفته ولی این اتهام هیچگاه به اثبات نرسید.

*«الیزابت شورت»،بازیگر نوپای هالیوود:

«الیزابت اسکات» در سال ۱۹۴۶ دختر ۲۲ ساله زیبایی بود که با رویاهایی طلایی از بوستون به هالیوود آمد و در سال ۱۹۴۷ او تنها یک جسد بی‌جان بود. جنازه «اسکات» چند روز پس از قتل او با شکایت همسایه‌ها از بوی تعفنی که از خانه او می‌آمد در حالیکه قطعه قطعه شده بود توسط پلیس کشف شد.
او در همان مدت کم از سوی رسانه‌ها به داشتن روابط غیراخلاقی متعدد متهم شده بود. اگرچه هیچگاه راز قتل او کشف نشد ولی هالیوود از روی داستان زندگی‌اش فیلم «کوکب سیاه» را ساخت که جنجال زیادی به پا کرد.

و روایتی دیگر درباره الیزابت شورت
ساعت ۱۰ صبح ۱۵ ژانویه ۱۹۴۷ بتی برسنگر، وقتی همراه دخترش از خرید برمی گشت، از کنار زمین متروکه ای کنار پارک لیمرت رد شدند و ناگهان چشمش به چیزی شبیه مانکن مغازه ای افتاد که از وسط نصف شده و روی زمین، کنار علف های هرز رها شده بود.
الیزابت شورت

الیزابت شورت
وقتی نزدیکتر شدند، این مادر جلوی چشم های فرزند سه ساله اش را با دست پوشاند؛ چیزی که دیده بود، در اصل، جسد زن جوانی بود که نه تنها کبود و تکه پاره شده، بلکه از کمر به دو نیم بریده شده بود. خانم برسینگر در اولین فرصت مشاهداتش را به پلیس گزارش کرد.
بعدتر مشخص شد که قاتل جای دیگری جنایت را انجام داده و وقتی کار را تمام کرده، با بی رحمی جسد را نصف کرده، صبر کرده تا بدن از خون خالی شود، سپس جسد را شسته و در ساعات اولیه بامداد با دقت در جایی که خیلی زود پیدا شود، رها کرده است.
صورت مقتول از گوشه دهانش تا نزدیک گوشش چاک داده شده بود، انگار جسد به حالت ترسناکی می خندید. در کالبدشکافی، علت مرگ خونریزی به خاطر پارگی صورت و شوک مغزی بر اثر ضربه ای که به سر وارد شده، اعلام شد. زخم های متعددی روی جسد دیده می شد.
هویت مقتول به سرعت فاش شد؛ الیزابت شورت که دوستانش او را «بت» صدا می کردند، دختر ۲۲ ساله ای که متولد ماساچوست بود. در کودکی، پدرش او و پنج خواهرش را نزد مادرشان رها کرد. در ۱۹ سالگی بت به کالیفرنیا نزد پدرش نقل مکان کرد. از چندی پیش تر به فیلم و سینما علاقه پیدا کرده بود. او حالا دختر قدبلندی با چشم های روشن و موهای مشکی شده بود که مانند خیلی از زنان جوان و جذاب آرزوی هنرپیشه شدن در سر داشت.
در این زمان برای رسیدن به رویایش کار زیادی انجام نمی داد. پدرش کم کم به خاطر بی کاری او از دستش خسته شد و عذرش را خواست. او پس از مدتی دربدری و یک بار بازداشت شدن به ماساچوست نزد مادرش برگشت ولی در سال ۱۹۴۶، عشق به هالیوود او را دوباره به کالیفرنیا کشاند.
الزابت شورت، از آن تاریخ تا روزی که جسدش را پیدا کردند، دنبال روزنه ای برای ورود به دنیای سینما بود. دوستانش او را به خاطر ظاهر و لباس های مشکی که می پوشید، «کوکب سیاه» می خواندند. مدتی به عنوان پیشخدمت در رستوران و مدتی هم به عنوان مدل کار کرد. مدتی در هتل واشنگتن می خوابید و سپس با هنرپیشه ای به اسم آن توت آشنا شد و دوستی شان صمیمی شد. آن توت با مردی به اسم مارک هنسن که صاحب کلوب شبانه و سالن تئاتر در لس آنجلس بود، آشنایی داشت. مارک هنسن که طعمه خود را شکار کرده بود، وعده هایی به بت برای رسیدن به رویایش داد.
هشتم ژانویه بت از سن دیگو به هنسن تلفن زد. او جزو آخرین کسانی بود که پیش از مرگ بت با او صحبت کرده اند. کسی از هفته آخر زندگی بت خبر نداشت تا اینکه جسدش در روز ۱۵ ژانویه شناسایی شد، از همین رو یکی از مظنونین اصلی قتل، مارک هنسن اعلام شد اما پلیس مدرکی علیه او پیدا نکرد.
متهم اصلی دیگر رابرت ام. مانلی است. بت آخرین بار با او دیده شده بود. او، به خاطر اختلالات روانی، از ارتش اخراج شده بود اما پس از چند آزمایش دروغ سنجی که رویش انجام شد و سوگند بی گناهی که یاد کرد، او را آزاد کردند.
اگرچه ۶۰ نفر مظنون پرونده قتل «کوکب سیاه» بودند اما هرگز، پس از ۶۵ سال هنوز مشخص نشده سلاخی او کاردستی دکتر جراح بی رحمی بوده که با او رابطه داشته یا انتقام جویی بیماری خودآزار، یا اصلا الیزابت شورت قربانی قاتلی زنجیره ای شده است.

*«فرانسیس فارمر»، بازیگر هالیوود و مجری تلویزیونی:
«فارمر» با آنکه در خانواده‌ای مرفه بزرگ شد و در دانشگاه واشنگتن در بهترین شرایط، رشته خبرنگاری و تئاتر خواند ولی خیلی زودی داستان افسردگی‌اش سوژه رسانه‌ها شد و او در اوج شهرت، نه تنها نتوانست بر افسردگی غلبه کند بلکه به خاطر شایعاتی که او را احاطه کرده بودند، روز به روز افسرده‌تر شد، آنچنانکه سرانجام کارش به بیمارستان روانی کشید و پس از مدتی طولانی مرخص شد.
افسردگی و غم زدگی زندگی فرانسیس فارمر باعث شد که نماد غم و رنج را در هالیوود از آن خود کند و بسیاری از آهنگ ها و کتاب ها در توصیف و تحلیل از زندگی و حالات روحی اش روانه بازار شود؛ حتی گروه نیروانا آهنگی را با نام «فرانسیس فارمر انتقام خود را در سیاتل خواهد گرفت» با مضمونی پر از تنهایی و تقاضای آرامش و رهایی در آلبوم خود گنجاند.
فارمر برای دومین بار پس از هفت سال به درخواست خانواده‌اش به تیمارستان فرستاده شد ولی نه تنها خوب نشد بلکه بیماری سرطان نیز بر دردهایش افزوده شد و سرانجام در حالی‌که اعتیاد داشت، در سن ۵۷ سالگی درگذشت،زندگی و مرگ او همواره در هاله‌ای از ابهام است.
*«پگ انتویستیل»،بازیگر هالیوود که پس از مرگش به شهرت رسید:
این بازیگر سینما و تلویزیون انگلستان را به امید رسیدن به سراب خوشبختی در هالیوود ترک کرد ولی ناکامی‌های این صنعت سینمایی آنچنان به او فشار آورد که در سال ۱۹۳۲ در عنفوان جوانی در سن ۲۴ سالگی خود را از کلمه H نماد HOLLYWOOD خود را به پایین پرت کرد و پس از آن به شهرتی که هالیوود نتوانسته بود آنرا به او بدهد، دست یافت ولی به قیمت جانش.

فرانسیس فارمر

فرانسیس فارمر
و روایتی دیگر دربار فرانسیس فارمر
افسردگی و غم زدگی زندگی فرانسیس فارمر باعث شد که نماد غم و رنج را در هالیوود از آن خود کند و بسیاری از آهنگ ها و کتاب ها در توصیف و تحلیل از زندگی و حالات روحی اش روانه بازار شود؛ حتی گروه نیروانا آهنگی را با نام «فرانسیس فارمر انتقام خود را در سیاتل خواهد گرفت» با مضمونی پر از تنهایی و تقاضای آرامش و رهایی در آلبوم خود گنجاند.
البته شاید سخت بشود درک کرد دختر سیاتلی زیبارویی که در خانواده ای مرفه بزرگ شده و در دانشگاه واشنگتن در بهترین شرایط، رشته خبرنگاری و تئاتر خوانده آنقدر به زوال برسد که با متدهای آزمایش نشده روانپزشکی وحشتناکی مثل حمام یخ مثل یک موش آزمایشگاهی امتحان شود.
شاید هم او قربانی جبری شد که در زمان و مکان نامناسبی گیر افتاده بود، چرا که دهه های ۴۰ و ۵۰ که اوج شگفتی ها و رقابت های روانپزشکی بود، چهره ستاره تازه متولد شده هالیوود ابزار جذابی برای نشان دادن قدرت افراد بود اما هالیوود رویایی و زیبا این بار زیاد با کودک نوظهورش خوب رفتار نکرد. هجمه عظیم شایعات نه تنها اوضاع را برای فرانسیس جوان بهتر نکرد، بلکه چاه زندگی اش را گودتر کرد. (جالب است که زوال یک ستاره در مذاق مردم خوش تر می آید، بگذارید به حساب اینکه مردم از اینکه پول و شهرت و زیبایی، تیغش را در گردن یک ستاره فرو می کند، لذت می برند.)
او حتی از کمک ها و همراهی دوستان و خانواده اش بازماند؛ دومین بار پس از هفت سال به درخواست خانواده اش دوباره به تیمارستان فرستاده شد؛ تیمارستان هایی که حتی پست تر از یک حیوان با او برخورد شد. او حتی زمانی هم که در خانه به سر می برد، پر از وحشت و هراس آزمایش های تیمارستان بود.
پس از مرگش هم شایعه ای از برداشتن قسمتی از مغزش همه جا پر شد که هیچ وقت هم ثابت نشد. او اواخر عمرش با سرطان دست و پنجه نرم کرد و به نظر می رسد که نه در دستان سرد سرطان، بلکه در رنج و هراس از درمان های وحشیانه گذشته، به سوی آرامش ابدی اش رفت.
همه فرانسیس فارمر را با وجود اینکه قبل از اوج گیری بیماری اش، اعتیاد مسحورش کرده و چند بار دگیر شده بود، نماد مظلومیت و تنهایی می دانند (هر چند که در زندگی اش سه بار ازدواج کرد و تا نملحظه مرگش در کنار همسرش بود)، چرا که اوتوپیای هالیوود این بار دختر زیبای سیاتلی اش را در دوزخ تدریجی به زنجیر کشیده بود.

*شارون تیت،بازیگر هالیوود (همسر رومن پولانسکی):
۹آگوست سال ۱۹۶۹،زمانی‌که «رومن پولانسکی»برای پیش تولید فیلم «روز دلفین» به لندن مسافرت کرده بود، همسرش «شارون تیت»، در حالی که هشت ماه و نیمه باردار بود، همراه سه دوست دیگرش به شکل دردناکی به قتل می رسند.

«شارون تیت»، هنرپیشه آمریکایی، سال ۱۹۴۳ در دالاس تگزاس به دنیا آمد. او فرزند ارشد خانواده تیت بود، پدرش در ارتش آمریکا خدمت می کرد، و از همین رو نوجوانی شارون در شهرهای مختلف سپری شد. او از آغاز دهه ۱۹۶۰ کارش را با بازی در سریال های تلویزیونی و نقش های کمدی آغاز کرد.
مهارتش در ایفای نقش های کمدی توجه منتقدان را جلب کرد و به عنوان چهره ای جدید به هالیوود معرفی شد. در سال ۱۹۶۷، برای بازی در فیلم «دره عروسک ها» نامزد دریافت جایزه گلدن گلاب شد و پس از آن، یعنی درست یک سال پیش از مرگش، در «قاتلان بی باک خون آشام» رومن پولانسکی بازی کرد.
پس از آن، یعنی درست یک سال پیش از مرگش، در «قاتلان بی باک خون آشام» رومن پولانسکی بازی کرد. پس از اتمام این فیلم، شارون با رومن پولانسکی در لندن ازدواج کردند و پس از مدت کوتاهی برای زندگی به آمریکا بازگشتند.
شارون در شب حادثه با دوستانش به رستوران مورد علاقه‌اش می‌رود و به خاطر وضعیت بارداری اش از ساعت ۱۰:۳۰ به خانه برمی‌گردد. بعد از ظهر همان روز پولانسکی تاخیر در بازگشتش از لندن را به شارون خبر داده بود، بنابراین از دوستانش می خواهد شب را با او بگذرانند. آنها در نیمه های همان شب توسط گروه جنایتکاری به نام «خانواده همنسون» با ضربات چاقو به قتل می رسند.
یکی از دوستان شارون، در پارکینگ با گلوله به قتل رسیده بود، و دو نفر دیگر همراه شارون در حالی که طنابی بر گردنشان پیچیده شده بود، با ضربات متعدد چاقو و به شکل وحشیانه ای کشته شده بودند. جسد آنها را نزدیک صبح شناسایی کردند؛ با اینکه صدای گلوله توجه همسایگان را جلب کرده بود، پلیس ساعت ها پس از جنایت، مطلع شده بود.
قاتلان دستگیر شده و به قتل تیت و دوستانش اعتراف کردند.
و روایتی دیگر درباره شارون تیت:
۹ اوت ۱۹۶۹، وقتی رومن پولانسکی برای پیش تولید فیلم «روزدلفین» به لندن مسافرت کرده بود، همسرش شارون تیت، در حالی که هشت ماه و نیم باردار بود، همراه سه دوست دیگرش به شکل دردناکی به قتل می رسد.
شارون تیت، هنرپیشه آمریکایی، سال ۱۹۴۳ در دالاس تگزاس به دنیا آمد. او فرزند ارشد خانواده تیت بود، پدرش در ارتش آمریکا خدمت می کرد، و از همین رو نوجوانی شارون در شهرهای مختلف سپری شد. او از آغاز دهه ۱۹۶۰ کارش را با بازی در سریال های تلویزیونی و نقش های کمدی آغاز کرد.
مهارتش در ایفای نقش های کمدی توه منتقدان را جلب کرد و به عنوان چهره ای جدید به هالیوود معرفی شد. در سال ۱۹۶۷، برای بازی در فیلم «دره عروسک ها» نامزد دریافت جایزه گلدن گلاب شد و پس از آن، یعنی درست یک سال پیش از مرگش، در «قاتلان بی باک خون آشام» رومن پولانسکی بازی کرد.
پس از آن، یعنی درست یک سال پیش از مرگش، در «قاتلان بی باک خون آشام» رومن پولانسکی بازی کرد. پس از اتمام این فیلم، شارون با رومن پولانسکی در لندن ازدواج کردند و پس از مدت کوتاهی برای زندگی به آمریکا بازگشتند.
شارون در شب حادثه با دوستانش به رستوران مورد علاقه اش می رود و به خاطر وضعیت بارداری اش از ساعت ۱۰:۳۰ به خانه برمی گردد. بعدازظهر همان روز پولانسکی تاخیر در بازگشتش از لندن را به شارون خبر داده بود، بنابراین از دوستانش می خواهد شب را با او بگذرانند. آنها در نیمه های همان شب توسط گروه جنایتاری به نام «خانواده همنسون» با ضربات چاقو به قتل می رسند. یکی از دوستان شارون، در پارکینگ با گلوله به قتل رسیده بود، و دو نفر دیگر همراه شارون در حالی که طنابی بر گردنشان پیچیده شده بود، با ضربات متعدد چاقو و به شکل وحشیانه ای کشته شده بودند. جسد آنها را نزدیک صبح شناسایی کردند؛ با اینکه صدای گلوله توجه همسایگان را جلب کرده بود، پلیس ساعت ها پس از جنایت، مطلع شده بود.
یکی از چهار مهاجمی که در این ماجرا دست داشت، توسط تنها شاهد قتل شناسایی شد، که ساعت ۱۱:۳۰ شب او را در حوالی خانه شارون دیده بود|، و به این ترتیب «خانواده منسون»، که چهار نفری مرتکب جنایت شده بودند. دستگیر شدند.
این گروه به قتل های متعددی دست زده بودند؛ آنها به کشتن تیت و دوستانش اعتراف کردند، حتی یکی از آنها از التماس های شارون تیت برای زنده ماندن گفت و اظهار کرد شارون آخرین نفری بود که به قتل رسید.
دادگاه کالیفرنیا در سال ۱۹۷۱ چارلز منسون را به عنوان اصلی جنایت به اعدام محکوم کرد، اما پیش از اجرا، حکمش را به حبس ابد کاهش داد. سوزان اتکینز نیز همراه دو فرزندخوانده اش واتسون و پاتریشیا به حبس ابد محکوم شدند. او در سال ۲۰۰۹ بر اثر بیماری در زندان درگذشت و همچنین دادگاه در سال ۲۰۱۰ واتسون و پاتریشیا را مورد عفو قرار داد و حبس آنها را به ۶۰ سال تغییر داد.

دیدگاهتان را بنویسید