آیدا قجر/میهن: «یک لحظه او را میکشند کنار، سه چهار نفری میریزند روی او و بچهها که از دور داشتند نگاه میکردند، با باتوم و زنجیر به جانش افتادند، زمانی که جنازه را آوردند، ران، کتف و دو دست او شکسته بود، فیلم آن هم هست، تمام پشتش جای زنجیر بود، وقتی بچهها به انصار حزبالله حمله کردند یکی از آنها اسلحه در آورد و از فاصله یک متری شلیک کرد که به چشم چپش اصابت کرد و وارد مغزش شد، ما کسی را که ضربه نهایی را زد به دادگاه احضار کردیم اما او را قبول نکردند اما ما همچنان روی حرف و خواسته خود ایستادهایم».
اینها جملاتی است که برادر «عزتالله ابراهیمنژاد» پس از کشته شدن برادرش، در گیر و دار دادگاههای نمایشی در فاجعه هجدهم تیرماه ۱۳۷۸ میگوید، عزتالله ابراهیم نژاد و تعداد دیگری از دانشجویان کشته، زخمی و ناپدید شدند؛ فرشته علیزاده، فعال دانشجویی دانشگاه الزهرا که در همان شب ناپدید شده بود بنا به اظهارات امیرفرشاد ابراهیمی پس از بازداشت زیر شکنجه جان سپرد و در گورستان خاوران دفن شد در کنار شمار دیگری از دانشجویانی مانند سعید زینالی که هنوز خبری از آنها نیست راویان ناپیدای واقعه هجدهم تیر هستند.
حمله به کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸، در زمان ریاستجمهوری محمد خاتمی رخ داد که کمیتهای به ریاست علی ربیعی، مسئول دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی تشکیل شد و به موجب آن «فرهاد نظری» مسئول فاجعه شناخته شد. نظری از مقام خود عزل و خلع درجه شد اما دو سال بعد قوه قضائیه همه نیروهای پلیس و شبه نظامیان وابسته را تبرئه کرد و در مقابل سربازی ساده به نام اروجعلی ببرزاده را به خاطر دزدیدن یک دستگاه ریشتراش محکوم کرد.
فرهاد نظری که مسئول اصلی واقعه هجدهم تیر بود نیز پس از نه سال به استناد اظهارات کمیته تحقیق و تفحص مجلس از هر گونه اتهامی تبرئه شد و جالبتر آنکه گزارش منتشر شده خواستار اعاده حیثیت از وی شد.
در واقع مقصر حمله شبانه به خوابگاه دانشجویان، کشته و ناپدید شدن تعدادی از آنها، تخریب اموالشان که به قول آیدا شاملو «تیر آخر به قلب احمد بود و پس از آن دیگر سر بلند نکرد» سربازی بود که ریشتراشی را دزدیده بود!
ده سال پس از واقعه کوی دانشگاه، پس از انتخابات دوره دهم ریاستجمهوری فاجعه دیگری در بازداشتگاه کهریزک فاش شد که طی رفتار وحشیانه آمران حکومت پنج جوان کشته شده و تعداد زیادی مورد تجاوز جنسی و ضرب و شتم واقع شدند.
محمد کامرانی، امیر جوادیفر، رامین قهرمانی، احمد نجاتی کارگر و محسن روحالامینی که فرزند یکی از مشاوران جناح اصولگرا بود قربانیان رفتار افسارگسیخته حکومتیان شدند.
پس از فاش شدن کشته شدن محسن روحالامینی در تاریخ ششم مرداد همان سال، بازداشتگاه کهریزک به دلیل «نداشتن استانداردهای لازم برای نگهداری زندانیان» به دستور علی خامنهای تعطیل شد.
بسیاری از آنان که توانسته بودند از کهریزک جان سالم به در ببرند با امید به پسگیری «حق مظلوم از ظالم» اقدام به فاشسازی فجایع اتفاق افتاده در آنجا کردند؛ حضور «ارازل و اوباش» میان بازداشتیها، تجاوز جنسی از جانب آمران حکومتی، تجاوز با باتوم، نگهداری متهمان به صورت ایستاده به علت کمبود جا، ضرب و شتم شدید آنها و شکنجههای بدنی دیگر از جمله سخنان جوانانی بود که این بار راوی پیدای جنایات حکومت علیه معترضان هستند.
سعید مرتضوی، معروف به قاضی مرتضوی که در روزهای فاجعه کهریزک، دادستان تهران بود پس از تعطیلی بازداشتگاه کهریزک از سمت خود برکنار و یکسال بعد مصونیت قضایی وی در شهریور ماه لغو شد، پیشتر نیز از سوی دولت کانادا و کمیته اصل ۹۰ مجلس ششم پیرامون قتل زهرا کاظمی، روزنامهنگار و عکاس ایرانی ـ کانادایی مقصر اصلی اعلام شده بود.
به گزارش کمیته ویژه مجلس شورای اسلامی برای پیگیری حوادث پس از انتخابات دو سال پیش، مرتضوی شخصا دستور انتقال بازداشتشدگان ۱۸ تیر ۱۳۸۸ را به علت محدودیت جا در اوین، به بازداشتگاه کهریزک صادر کرده و مدعی شده بود که علت مرگ قربانیان این جنایت مننژیت است.
دو سال از فاجعه کهریزک گذشته و امروز خبرها حاکی از تبرئه سعید مرتضوی، عامل اصلی کشته شدن بازداشتیهای کهریزک است؛ او که پس از برکناری از سمت خود مورد حمایت دولت قرار گرفت و به مقام ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز رسید در یادداشت خود اعلام کرده است«دادسرای کارکنان دولت پس از پیگیریهای لازم، طی ۴۳ صفحه، قرار منع تعقیب قضات را صادر و صریحا اعلام کرده است قضات دادسرای تهران در این حادثه هیچگونه مدخلیتی نداشته و کوچکترین قصور یا اتهامی متوجه آنان نیست«!!
جملات خانواده امیر، رامین، محمد، احمد چقدر نزدیک به گفتههای برادر عزتالله است؛ «ما بر سر خواستههای خود ایستادهایم و خواستار محاکمه آمران و عاملان و اجرای عدالت هستیم».
آیتالله منتظری که در آن روزها، پدر معنوی جنبش سبز خوانده می شد پس از تعطیلی بازداشتگاه کهریزک گفت «این کار اغفال مردم است و نمیتوان با این عمل، تمام گناه را به گردن یک ساختمان انداخت».
ده سال پیش عامل جنایت کوی دانشگاه سربازی بود که ریشتراشی را دزدیده بود و امسال نیز عامل جنایت کهریزک ساختمانی است که بیدلیل و بیحکم و بیقانون صدها جوان را در خود جای داد و به علت مننژیت! استخوانهایشان را شکست، به آنها تجاوز کرد، بر آسفالت داغ تابستان بدون لباس سینهخیز و کلاغپر دستورشان داد و در نهایت بدنهای زخمی و خرد شدهشان را تحویل خانوادههایی که به جرم پدر و مادر بودن نگران و سراسیمه بودند داد.
آنچه از بازخوانی کوتاه و مختصر این دو جنایت می شود نوشت تنها یک نتیجه تلخ است؛ جمهوری اسلامی ایران نه تنها حقی از مظلوم باز پس نمیگیرد بلکه با سخیف کردن جرم و جنایت، مظلوم را تحقیر میکند و پس از مدتی با این توهم که حادثه ای بود که از یادها رفته یا فتنه ای که سرکوب شده، اقدام به تعویض نخستوزیر! میکند؛ غافل از آنکه مساله اصلی مردم «رفتن شاه است».
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.