| توضیح شاعر: این شعر را در بایا چاپ کرده بودم و در این جا برخی فاصله ها و علامت نهی ها تغییر کرده. در آنجا این نام را نداشت. بی نام بود. اینجا هم عندالعجاله است این نام. |
انبوهِ نیامدهی فارسی
پشت بگردان سبابه بِمَم با سطح
بمْ یا من به لحجه می افتم
یا وُ بِمن مستقبلاتم آنگاه آغاز می شود
همین چنان این را سبابه با توات
با میز
چالش می دهد میز
با بِدار به لحجه از موحقانی
از موحققان یکی بودی: رسوا با میز
همانگری کردی
وَ سبابه بازان میتونی بندازی من خودم دیدم در هوا.
بِمَم بِمَن
این را
همین چنین را
این را وَ اینکه سبابه به تنت نمی خورد
تنه ات بزرگ است
بزرگ از من سرم پیش میروم نیز سبابه از همان
می اندازد در این آنجا دِه
که این از مُعتَلّی
و تن داشتی بالاترم سطح
همانم همه بالم به پشت آب
تن بِمَم
که جهانم در دامنه ها
بِت با یکِ قصار یک بودی با توات سبابه با همه چیزی از چیزِ هزار نیز تو
وَ تو
آیا به دانش کهن درآمیختی ؟
کُهن مُستقبِلن سبابَتَن؟
تن داشتی؟
سبابه در تن داشتی؟
سبابه در تن به خاک دار
بِناقاطان تن.
چیز از همه قصار من تنه ات پیش یکی بودی
گم کن و کوژ بخان به رفع ِ تمام.
بدار و دِه
از دهان موحقانی ¹ به پشتْ به بال دار
آن کوژ بخان
از آن مُعتَلّات
نیز هزار بِــــِبران آن رویه
با جهان هزار دِه
از آن سبابه پس دست بدار
به لحجه
همین آن رویه
در میز
همان چنین آن تنه
در میز
پایگاه نهایی بیار.
هَمَم بچیزان
یعنی مرا بین بمان.
عصا بزن سبابه
در تن
با همان به جهان
بـــِــــزن
بمم جهانم
بـــِـــمت بالم
بالم بپشتِ آب
هم تن داشتی یک سبابه
همتوان
سبابه بازان بِـِـتن
که به بر گشت آهِ این را به بَرم آن سبابهی قصار
بزرگ چند کوژی
عصا بزن سبابه لبه ها به لحجه
در این همین جا آن طرفم بالم به پشتِ آب می دهم
بیا وُ دست از سبابه بدار
دست از رویه در رویه به خاک دار
به دانش کهن میریز
کهن و تن داشتی
به رفع مُعتلات
آن طرفم در همین که موحقم
تو سبابه بالم قصار
تن داشتی
در همین چنین جا
در این سالها
1 – حاصل مصدر بخانید و نه نکره
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.