شاعرانی که از جریانهای شعری دهه ۷۰ جا مانده بودند و شاعران جوان را سرزنش میکردند و آنان را شهرتطلب میخواندند، در دهه ۸۰ هم که میدانی برای عرضاندام داشتند نتوانستند ناشران را متقاعد به چاپ شعرشان کنند. با این حال یکی از این شاعران که حاضر نشد نامش در این گزارش بیاید، شاعران جوان دهه ۷۰ و پس از آن را مثل «کف روی آب» دانست و گفت که حبابهای روی آب خیلی زود میترکند و آب آرام باقی میماند.
رادیو زمانه/شیما ایزددوست
پرسیدم: «مگر فال انبیا هم داریم؟»
گفت: «مگر نمیدانی؟ سازمان جهانی نامه نوشت که اشعار حافظ را حفظ کند…»
میپرسم: «یونسکو؟»
گفت: «آره، برای خامنهای نامه نوشت، نامهاش را هم در ماهواره دیدم که نوشته بودند به خامنهای که آقا اگر شما نمیتوانید بدهید به ما، چون حافظ شعرش سرمایهای جهانی است و شما این را نمیفهمید! همینطوری گفتند.»
در ساعت ۱۲ شب تنها مسافر تاکسی بودم. از پل سیدخندان میرفتیم میدان ونک. راننده ادامه داد: «خیام، حافظ اینها جزو افتخارات ماست اما آقای خامنهای نمیخواهد.»
وضعیت انتشار کتابهای شعر در ایران در ۲۰ سال گذشته به اندازه حرفهای این راننده سادهدل درهم و برهم و نامنسجم بوده است.
پس از یک دهه سکوت
از دهه اول پس از انقلاب، شعر دوران فترتی را پشت سرمیگذاشت. بزرگان شعر ایران درباره شعر لب به سکوت بسته بودند و در تلاشهای عمدتاً نافرجام برای به دست آوردن تریبون، از آزادی و ظلم و مردم و حکومت غدار سخن میگفتند. در سالهای دهه ۶۰ شاعر برجستهای متولد نشد و تلاش شاعرانی که در دهه ۶۰ از جوانان علاقمند به شعر بودند در سالهای دهه ۷۰ نتیجه داد و پس از چند سال به یکباره آمار مجموعه شعرهای منتشره در سال نجومی شد.
در سالهای دهه ۱۳۷۰ نشریات گردون، آدینه و دنیای سخن عمده مجلات روشنفکری بودند که به طور جدی به شعر میپرداختند. بنابراین تعداد شاعران جوان مطرح به نامهایی منحصر شد که از فیلتر صاحبان صفحات شعر این مجلات گذشته بودند. اما در اوایل همین دهه با وجود ادامه فضای امنیتی با گسترش ارتباطات و ورود اندیشههای غربی تازهتر و برگزاری کارگاههای ادبی توسط بعضی شاعران و نویسندگان مطرح، شعر فارسی تکانی خورد. با روی کارآمدن دولت خاتمی و صدور مجوز انتشار هفتهنامه، ماهنامه و فصلنامهها و همچنین انتشار روزنامههایی متفاوت که صفحاتی را به ادبیات اختصاص میدادند، فضا برای عرضه شعر شاید حتی بیش از مقدار لازم باز شد. همهجا ردپای چاپ و انتشار شعر شاعرانی که گفته میشد شعرشان هیچ مخاطبی ندارد، دیده میشد.
۶۴ صفحه ۵۰۰ تومن
وضعیت چاپ و نشر کتابهای شعر در این دوره اسفناک بود. در حالی که ناشران بزرگ حاضر نمیشدند روی کتابهای شعر سرمایهگذاری کنند، با رشد و سربرآوردن ناشران جدیدی که کارنامه قابل دفاعی نداشتند، بازار مکارهای برای انتشار کتاب شعر راه افتاد.
این پدیده منحصر به این دوره نبود و قبلاً هم کتابهایی به صورت ناشر – مؤلف منتشر میشدند. اما این بار موضوع چیز دیگری بود. حالا دیگر نه فقط قبح چنین کاری شکسته شده بود بلکه بیتعارف و به صورت علنی انجام میشد و شرمی در کار نبود. قیمتها متفاوت بود. مکان، زمان، سابقه، کیفیت و … در تعیین نرخ تأثیر داشتند.
مکان انتشار کتاب از این نظر اهمیت داشت که اگر ناشر در پایتخت بود، کلاس کار بالا میرفت و دیگر با زیر ۸۰۰ تومان ناشر راضی به انتشار نمیشد. اما ناشران شهرستانی با ۴۰۰ هزار تومان هم کتاب شعر چاپ میکردند. در مورد سابقه، خبری از اعتبار چندین ساله ناشر نبود. «سابقه» یعنی اینکه ناشر کتابهای چند شاعر اسم و رسمدار را که در صفحات نشریات اسمشان خیلی مطرح بود، منتشر کرده باشد. اگر این ناشر کتاب فلان شاعر جوان را هم چاپ میکرد او خود را همسطح شاعران اسم و رسمدار میدید. این دوره از تاریخ شعر ما پر از دن کیشوتهای قد و نیم قد است. کیفیت چاپ هم به این معنا بود که کتاب با دستگاه چاپ افست چاپ شود یا با دستگاه ریسوگراف. افست گرانتر و شیکتر بود. جلد تکرنگ باشد یا چهاررنگ؟
این اوضاع نشر کتاب شعر در ایران در سالهای دهه ۱۳۷۰ بود. اگرچه نمیتوان تأثیرگذاری اندیشهها و نظریههای نقد جدید را بر شعر این دوران کتمان کرد اما در بین شاعران مطرح آن دوره که تقریباً به گیس و گیسکشی در مطبوعات رسیده بودند، چند شاعر با اصلاح و تغییر مسیر و یا با همان سیما شعر میسرایند. اما داستان چاپ نشر پس از دهه ۷۰ دگرگون شد.
سالهای دهه ۸۰ را میتوان دوره فترت چاپ کتابهای شعر در ایران دانست. تب شاعر شدن فروکش کرد و با رسوخ نخوت تحولات سیاسی به کالبد نشر کتاب شعر، دیگر خبری از آن بلبشو نبود. حتی شاعران مطرح دهه ۷۰ نیز ترجیح دادند چندسالی کتاب چاپ نکنند.
انتشاراتیهای بزرگ به طور کامل از چاپ شعر فاصله گرفتند و به چاپ مجدد گزیده اشعار شاعرانی مثل احمد شاملو، سهراب سپهری، مهدی اخوان ثالث و … اکتفا کردند. هرچند اکثر شاعران در پاسخ به سؤالی درباره علت چاپ نشدن مجموعه شعر، پای سانسور را وسط کشیدند، اما با ارزیابی عملکرد ناشران قابل فهم بود که تعداد مجموعه شعرهایی که برای اخذ مجوز نشر به وزارت ارشاد رفتهاند، با کاهش چشمگیری روبهرو بوده است.
ناشرانی که در نیمه دوم سالهای دهه ۷۰ با رشدی قارچگونه وارد بازار نشر شده بودند، با سرعتی کمنظیر محو شدند. در این مدت بازار نشر کتاب در شهرستانها همچنان فعال بود. چه در شهرستانها سقف آرزوهای شاعرانی که حاضر میشدند با هزینه شخصی کتاب شعر چاپ کنند، خیلی بلند نبود. پخش کتاب در چند کتابفروشی شهر، شاعران جوان را اقناع میکرد. ناشران شهرستانی نیز با ظاهری گریان، از شهرتطلبی شاعران نهایت سوءاستفاده را کرده و به استمرار فرهنگی غلط کمک کردند.
جالب این است شاعرانی که از جریانهای شعری دهه ۷۰ جا مانده بودند و شاعران جوان را سرزنش میکردند و آنان را شهرتطلب میخواندند، در دهه ۸۰ هم که میدانی برای عرضاندام داشتند نتوانستند ناشران را متقاعد به چاپ شعرشان کنند. با این حال یکی از این شاعران که حاضر نشد نامش در این گزارش بیاید، شاعران جوان دهه ۷۰ و پس از آن را مثل «کف روی آب» دانست و گفت که حبابهای روی آب خیلی زود میترکند و آب آرام باقی میماند.
در سالهای پایانی دهه ۸۰، نشر مجموعه شعرها آرام آرام توان نفسکشیدن پیدا کرد. چند ناشر به این فکر افتادند که در کنار انتشار تعداد زیادی کتابهای داستان ایرانی و خارجی، به اندازه انگشتان یک دست مجموعه شعر منتشر کنند. در این سبد کوچک، شعرهای مردمپسند چند شاعر سالخورده و یکی دو مجموعه شعر شاعران جوان وجود داشت.
با شروع دههی ۹۰، استقبال از مجموعه شعرها به حدی رسید که ناشران را متقاعد به اقتصادی بودن انتشار مجموعه شعر کرد. نخست انتشارات چشمه اقدام به انتشار مجموعه شعر کرد و با تعیین فردی مسئول برای بررسی آثار ارسالی نشان داد که میخواهد بازار نشر شعر را به سوی حرفهای شدن سوق دهد. اگر شاعری مجموعه شعری به نشر چشمه بسپرد کتابش پس از بررسی در قالب قابل قبولی و با هزینهی صددرصدی ناشر منتشر میشود.
باز هم استقبال از این کار نشر چشمه، چند ناشر بزرگ دیگر را به بازار نشر شعر کشانده. انتشارات نگاه دست به عصا و با انتشار شش مجموعه شعر در سال خواسته بازار را محک بزند. نشر مروارید که در چند سال گذشته تنها مجموعه شعرهای چند شاعر میانسال را منتشر میکرد، اخیراً دست به انتشار آثار شاعران جوان زده است. نشر افراز هم که در همه زمینهها کتاب چاپ میکند، انتشار کتابهای شعر را در دستور کارش قرار داده است. مرکز، ثالث، روزنه، ققنوس و نیلوفر، دیگر ناشران بزرگی هستند که بهطور روشمند، برنامهای برای انتشار کتابهای شعر ندارند.
مشارکت در انتشار؛ یک میلیون و پانصد هزار تومان
اما چند انتشارات نیز در یکی دو سال گذشته به عنوان ناشران تخصصی شعر فعالیت کردهاند. ناشرانی مثل نیماژ، سرزمین اهورایی و بوتیمار اگرچه در زمینههای دیگری نیز کتاب منتشر کردهاند اما عمده فعالیتشان نشر کتابهای شعر بوده است. علیرغم تلاش این ناشران برای انتشار مجموعههای شعر، انتشار کتاب با سرمایه شاعر اینبار با نامی دیگر، بازار دیگری را به وجود آورده است. در قالب جدید، ناشر متعهد میشود کتاب شاعر را با سرمایه خودش منتشر کند اما در مقابل شاعر موظف است حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ نسخه از کتاب را قبل از انتشار، پیشخرید کند. در حقیقت قیمت این تعداد کتاب، همان هزینه انتشار کتاب همراه با درصدی سود برای ناشر است. معمولاً هم ناشر تنها صد نسخه دیگر از کتاب را منتشر و در چند کتابفروشی پخش میکند. این مسأله باعث انتشار انبوه مجموعه شعرهایی با سرمایه خود شاعر شده و هیچ شفافیتی درباره عملکرد ناشران وجود ندارد.
یکی از مدیران یکی از ناشران تخصصی که در سال ۹۲ بیش از ۶۰ عنوان کتاب منتشر کرده میگوید: «از این تعداد، حدود ۵۰ کتاب با سرمایه خود شاعران منتشر شده. مجبوریم این کار را بکنیم تا بتوانیم سرمایه لازم برای انتشار شاعران نامدار را تأمین کنیم.»
به گفته او تعداد زیادی از شاعران مطرح هم خودشان برای چاپ آثارشان مشارکت میکنند. اما از سویی دیگر، مدیر یکی از ناشران بزرگ که به طور منظم و روشمند مجموعه شعر منتشر میکند، به ما گفت: «مردم تازه به شعر دوباره روی خوش نشان داده بودند، اما این تولید انبوه چند ناشر باعث شد بار دیگر مخاطبان شعر فرار کنند.»
او در توضیح سخنان خود گفت: «شعر خوب زیر آوار تولید انبوه کتابهای شعر دفن میشود و متأسفانه این ناشران خواسته یا ناخواسته به این روند کمک میکنند.»
بعد از چرخی در راسته کریمخان، به خیابان انقلاب میروم. وارد یکی از کتابفروشیهایی میشوم که از ویترینش پیدا بود فروشنده کتابهای ادبی است. از او درباره فروش مجموعههای شعر جدید میپرسم. میگوید جز چند شاعر معدود، آثار بقیه را از سر ناچاری میپذیرند. به گفته او اکثر این کتابها که در یک قفسه پرت در گوشه کتافروشی قرار گرفته، بعد از چند ماه دستنخورده برگشت میخورند.
یادم آمد که وقتی از دفتر یکی از انتشاراتیهای تخصصی شعر بیرون میآمدم شاعر جوانی را دیدم و بعد از گپی درباره چگونگی انتشار کتاب با سرمایه خودش، از او پرسیدم: «واقعاً فکر میکنی با انتشار مجموعه شعری که حداکثر پنجاه تا خواننده دارد، چه چیزی به جهان اضافه میشود؟»
کمی مکث کرد و بعد گفت: «اگر من کتابم را منتشر نکنم چه چیزی از دنیا کم میشود؟»
حرف حساب جواب نداشت! یک جلد از کتابش را برایم امضاء میکند. در لحظه امضاء شوق شاعر بودن در چشمانش موج میزد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.