“ترانۀ جویبار” (سعيد سلطانپور)

 
دلم تو را می خواهد.
دلم به سوی تو پرواز می کند.
مثل کبوتری خسته
پَر شکسته
به سوی آب
مثل گُلی غمگین
تنها
که می روید در رویا
و می پیچد
می پیچد
می پیچد

در هاله ای ز خون و خاکستر
آرام و بی هیاهو
تا مهتاب
دلم تو را می خواهد.
ای بافته ز آب و ز ابریشم
ای سخت
تو مثل صخره مرا می شکنی
من آبم.
تو مثل آب های گریزانی
من گِردابم.

چگونه با تو بگویم که بی تو غمگینم؟
حریق سوخته با آب در نمی گیرد.
تو چشمۀ خنکی
من غروبِ خونینم.
چگونه بی تو بخندم؟
چگونه بی تو بتابم؟
وقتی تو را نمی بینم.
تو آفتابی و من آفتابگردانم.
نازنینم.
دلم تو را می خواهد.
مثل گُل و کبوتر
مثل درخت و آب
ای آب و ماهتاب من
ای صبح آفتاب

سعید سلطانپور

  1. کافه سه‌پنج نیم‌رخ

    سعید در ۲۷ فروردین ۱۳۶۰ و در شب عروسی‌اش به وسیلهٔ پاسداران دستگیر می‌شود و پس از ۶۶ روز شکنجه در سحرگاه اول تیر به جوخهٔ اعدام سپرده و تیر باران شد.

  2. کافه سه‌پنج نیم‌رخ

    سعید سلطان‌پور، کارگردان تئاتر، نمایش‌نامه‌نویس و شاعر ایرانی بود که پس از انقلاب اسلامی ایران به دلیل فعالیت‌های سیاسی، توسط جمهوری اسلامی ایران زندانی و اعدام شد.

دیدگاهتان را بنویسید