مکث نمیکنم. نوشتم این نوشته از جنس ِتحلیل نیست. امّا در میانهی نگاه ِتحقیرآمیز این روزهای عقلای قوم (منظورم زعما نیست)داعیهای سخت در فک و رگ و مغز و دهان ِاین سطر میشود: عقلانیت و حساب و کتاب نیست که ملّت میسازد.
نیما صفار:
درود/ درود/ درود درود درود
به روان ِپاک ِشهیدان ِخدا
درود/ درود/ درود درود درود
به جوان که کشته شد در میدان ِشهدا
درود/ درود/ درود درود درود
درود بر شهیدان ِکرب و بلا
درود/ درود/ درود درود درود
درود بر خمینی ِروح ِخدا
هر شهید ِراه ِما به خون تپیدگان ِما/ جاودانه باد/ راه ِاو/ راه ِاو
رهنمای هر مجاهد از تو میرسد به سوی خلق ِقهرمان/ پیام ِاو/ پیام ِاو
ای که پر پر کنی جوانهها/ میکشی خلق ِمسلم ِخدا
(از اینجایش را در خاطر ندارم، تا…)
هفده شهرِور روز ِننگ ِتو/ هفده ِشهرِور افتخار ِماست (2)
(تکرار)
این یکی از سرودهاییست که روزهای انقلاب دهانهای میلیونی میخواندند؛ یکی از زیباترینهایشان. مخصوصاً از “هر شهید” به بعد را که در گام بالا هزاران هزار نفر سر میدادند، بینهایت شورانگیز میشد. دو گروه سیاسی محبوب ِآن روزها “چریکهای فدایی خلق ِایران” و “مجاهدین ِخلق ِایران” که وجههی حماسی و قهرمانی ابتدا نزد روشنفکران و به مرور کافهی مردم یافته بودند، در ساخت ِسرودهای میهنی و انقلابی نیز ید ِطولایی داشتند و این نمونهای از تولیدات دوّمیها بود که بی نیازی به همزن ِبرقی برخی نشانههای در تعارض ِچند سال بعد را آن روزها بیتعارف و بدیهی، همراه میکرد. این نوشته از جنس تحلیل نیست. حسرتی شدید را برای آن شوریدگی حمل میکند. دیشب توی “ووآ” یکی از شاهدان ِعینی میگفت وقتی برگشته و مردم ِریخته بر زمین را دیده، گمان برده از ترس دراز کشیدهاند و فریاد میزده که برخیزید و بگریزید. این یعنی تا آن روز این درجه از شقاوت شاه را مردم ِکف ِخیابان در حافظه نداشتهاند؛ همان شقاوتی که کارش را ساخت و هوای مردم را یکی کرد. جمعهی “منفردزاده، فرهاد، قنبری” نیز با بازخوانیش، به قول امروزیها ترکاند. سال 91: آهنگ پیشواز ِخطّ من، “بهاران خجسته باد” ِ”کرامتِ دانشیان” و از سرودههای فداییان است که بیشتر ِامروزیها دیگر نمیدانند و زنگ که میزنند، میپرسند “نیما، لباس شخصی شدی؟” این بیحافظگی صرفاً از یاد بردن نیست. مکث نمیکنم. نوشتم این نوشته از جنس ِتحلیل نیست. امّا در میانهی نگاه ِتحقیرآمیز این روزهای عقلای قوم (منظورم زعما نیست) داعیهای سخت در فک و رگ و مغز و دهان ِاین سطر میشود: عقلانیت و حساب و کتاب نیست که ملّت میسازد. جای آن سودازدگی را سوداگری پر نمیتواند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.