که یاران فراموش کردند عشق
همه تصور می کنند که سعدی قافیه دمشق را در این
بیت مشهور از سر استیصال آورده است، چرا که متاسفانه و از شوربختی شاعران
عشق قافیۀ دیگری جز دمشق ندارد!
اما به نظر می رسد که این چنین نیست و در ذهن
شاعران فارسی زبان این شهر شهر عشق و طرب شمرده می شده است و اگر سعدی دمشق
را با عشق آورده بی چیزی نیست.
مثلا به این شواهد دقت بفرمایید:
مولوی سروده است:
به باغ رنجه مشو در درون عاشق بین
دمشق و غوطه و گلزارها و نیربها
دمشق چه که بهشتی پر از فرشته و حور
عقول خیره در آن چهرهها و غبغبها
نه از نبیذ لذیذش شکوفهها و خمار
نه از حلاوت حلواش دمّل و تبها
[“غوطه” مجموعه باغهایی بوده است در اطراف دمشق
که میوه های مرغوب از آن به دست می آمده و آن را یکی از چهار بهشت زمین می
دانسته اند “نیرب” نیز نام یکی از دهکده های اطراف این شهر است.]
گر درخور عشق آید خرم چو دمشق آید
ور دل ندهد دل را ویران چو حلب بیند
مولوی باز هم از “دمشق دل” و “دمشق عشق” سخن گفته است:
خموش کن که سخن را وطن دمشق دل است
مگو غریب ورا کش چنین وطن باشد
ما به دمشق عشق تو مست و مقیم بهر تو
تو ز دلال و عز خود عزم عزاز میکنی
“دمشق عشق” تعبیری است که در غزلهای اوحدی هم آمده است:
دمشق عشق شد این شهر و مصر زیبایی
ز حسن طلعت این دلبران یغمایی
خاقانی هم بی آنکه دست و گریبان با قافیه باشد معیار و ترازوی عشق را در دمشق آویخته است:
اینجا و در دمشق ترازوی عاشقی است
لاف از دمشق بس که ترازوت بیزر است
و سرانجام نعمت الله ولی از دمشق دلشادی سخن گفته که موید همین معناست:
شیخ او هم جنید بغدادی
مصر معنی دمشق دلشادی
بنا بر آنچه گذشت سعدی در بیت مورد بحث عشق و
دمشق را از سر تنگنای قافیه به کار نبسته است. منظور او این است که
خشکسالی مزبور آن چنان شدید بود که در دمشق- این شهر دل باختگان- حتی
عاشقان از شدت گرسنگی عشق را از یاد بردند.
سرچشمه گرفته از فصل فاصله
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.