در پایان هر سال میلادی، منتقدان، نشریات و سایتهای سینمایی دست به انتخاب بهترین فیلمهای سال میزنند و لیستهای مختلفی از سوی آنها ارائه میشود. هفتههای پایانی سال و نیز آغازین سال جدید، موعد برگزاری مراسم اعطای جوایز سینمایی فرا میرسد که در نهایت اکثر آنها پیشدرآمدهایی برای جایزه اسکار هستند.
در پایان هر سال میلادی، منتقدان، نشریات و سایتهای سینمایی دست به انتخاب بهترین فیلمهای سال میزنند و لیستهای مختلفی از سوی آنها ارائه میشود. هفتههای پایانی سال و نیز آغازین سال جدید، موعد برگزاری مراسم اعطای جوایز سینمایی فرا میرسد که در نهایت اکثر آنها پیشدرآمدهایی برای جایزه اسکار هستند.
فیلمهایی که در فهرست ذیل به آنها خواهیم پرداخت، بیشتر به جای آنکه آثار مورد علاقه نگارنده و مبتنی بر سلیقه شخصی باشند، فیلمهایی هستند که بیشترین مقبولیت را در طول سال در میان منتقدان و صاحبنظران سینما بهدست آوردهاند و در پایان سال هم در میان اکثر لیستها و انتخابها وجود داشتهاند؛ آثاری که هم به لحاظ هنری دارای ویژگی بودهاند و هم اینکه توانستهاند تا حدود زیادی نظر مردم را نیز به خود جلب کنند و به جریان اصلی سینما، نزدیک باشند.
در این لیست به ده + یک فیلم اشاره شده است. ده فیلم مهم سال ۲۰۱۵ به اضافه یک فیلم پرسر و صدای سال که با اکرانش رکورد جذب مخاطب و فروش را در کل تاریخ سینما جابهجا کرد؛ قسمت جدید مجموعه «جنگ ستارگان» با دو هفته اکران، رکورد فروش افتتاحیه و آخر هفته در تاریخ را شکست، به طوریکه با تداوم نمایشش، رکورد جهانی فروش در کل تاریخ را هم به زودی از آن خود خواهد کرد.
(لیست فیلمها بدون ترتیب خاصی است)
۱- «کارول/Carol»
کارگردان: تاد هاینز
داستان یک عشق ممنوعه در دهه ۵۰ میلادی در شهر نیویورک. فیلم تاد هاینز که برای اولین بار در جشنواره کن نمایش داده شد، ماجرای عشق یک دختر حدودا سی ساله با بازی رونی مارا به زنی مسنتر و متاهل با بازی کیت بلانشت است.
«کارول» اقتباسی از کتاب جنجالی «بهای نمک» نوشته پاتریشیا هایاسمیت است که در سال ۱۹۵۲ منتشر شد و سروصدای فراوانی بهپا کرد.
پرداختن به ماجرای یک رابطه همجنسخواهانه در جامعه آنزمان آمریکا یک تابو بود و به همین دلیل چاپهای بعدی رمان خانم هایاسمیت با مشکلاتی روبرو شد. حتی ده سالی هم طول کشید تا اجازه برگردان سینمایی این کتاب صادر شود و تاد هاینز کارگردانی را برعهده بگیرد.
تاد هاینز در «کارول»، هم توانسته حس و حال زنانه کتاب را به خوبی به تصویر بکشد و هماینکه فضای دهه ۵۰ را به خوبی و با جزئیات فراوان بازسازی کند.
این فیلم رکورد بیشترین نامزدی را در گلدن گلوب به دست آورد و جالب اینکه، هر دو بازیگر اصلی زن نیز نامزد دریافت این جایزه شدند.
۲- «مدمکس: جاده خشم/Mad Max: Fury Road»
کارگردان: جرج میلر
وقتی در دومین روز از جشنواره کن ۲۰۱۵، فیلم «مدمکس» در بخش خارج از مسابقه به نمایش درآمد، کمتر کسی تصور میکرد که منتقدان از حضور یک اکشن پرسر و صدای هالیوودی استقبال کنند.
فیلم دیوانهوارِ جرج میلر که سی سال پس از قسمت سوم این مجموعه فیلمها ساخته شده، یک رو کم کنیِ تمام عیار برای بلکباسترهای هالیوودی بود. در سه قسمت قبلی «مدمکس»، مل گیبسن ایفاگر نقش مکس بود ولی این بار جرج میلر، تام هاردی را برای این نقش برگزید؛ کسی که این سالها با فیلمهایش تبدیل به یک بازیگر مطرح شده است.
اما نکته قابل اعتنای «مدمکس» به جز اکشن سرحال و ریتم درجه یکی که دارد، بازیگر زن فیلم، یعنی شارلیز ترون است.
«مدمکس» در گلدن گلوب در دو رشته بهترین فیلم و کارگردانی کاندیدا شده و البته پیشبینی می شود در اسکار در رشتههای فنی شانس زیادی برای مجسمه طلایی داشته باشد. فیلمی که اکثر جلوههای ویژهاش به صورت میدانی و نه کامپیوتری اجرا شدهاند.
۳- «از گور برگشته/Revenant»
کارگردان: آلخاندرو گونزالس ایناریتو
کمتر کسی فکر میکرد درست یکسال بعد از «بردمن»، ایناریتو با فیلمی وارد صحنه شود که بسیار سختتر و با پروداکشنی عظیمتر از فیلم قبلییاش باشد.
«از گور برگشته» متفاوت با کل کارنامه سازنده «۲۱ گرم» و «بابل» است. فیلمی که داستانش در دو قرن پیش میگذرد و کل قصه در دل طبیعتِ غرب وحشی اتفاق میافتد.
فیلم جدید ایناریتو ماجرای مواجهه انسان و طبیعت، و تلاش برای بقاست. فیلمی کم دیالوگ با دوربینی متحرک و سیال و تصاویری محسور کننده.
«از گور برگشته» یک دیکاپریوی درجه یک هم دارد که همچنان در بدست آوردن مجمسه اسکار ناکام مانده و البته شاید این بار با فیلم ایناریتو این طلسم بشکند. سکانس مواجهه و درگیری کاراکتر اصلی قصه، هیوگ، با یک خرس، از جمله سکانسهای جاندار و نفسگیرِ این سالهای سینماست.
فیلم ایناریتو همچنان که در گلدون گلوب در رشتههای اصلی نامزد جایزه شد، در اسکار هم یکی از مدعیان اصلی خواهد بود. فیلم ایناریتو اواخر دسامبر ۲۰۱۵ به صورت محدود اکران شد تا بتواند در اسکار با سایر فیلمهای این سال رقابت کند.
۴- «هشت نفرتانگیز/The Hateful Eight »
کارگردان: کوئینتین تارانتینو
هشتمین فیلم بلند سینمایی تارانتینو قبل از آنکه اصلا ساخته شود، حاشیه ساز بود. اوایل سال ۲۰۱۴ اعلام شد که فیلمنامه پروژه جدید این فیلمساز، یعنی «هشت نفرتانگیز» لو رفته و او دیگر قصد ساخت آن را ندارد. تارانتینو گفته بود که از ساخت فیلم منصرف شده و میخواهد این فیلمنامه را فقط یکبار با حضور بازیگرانش دور خوانی کند و بعد هم به بایگانی بسپارد.
اما پس از گذشت مدتی، او نتوانست از فیلمنامهاش دل بکند و ساختش را در چراگاهی در کلورادوی آمریکا آغاز کرد.
از ظواهر «هشت نفرتانگیز» اینگونه برداشت میشود که با یک وسترن پر از تحرک و اکشن، آنهم در برف و بوران طرف هستید؛ اما اگر از تارانتینو انتظار یک «جانگوی» دیگر دارید، سخت در اشتباهید.
«هشت نفرتانگیز» یک فیلم پردیالوگ است که بیش از ۸۰ درصدش در یک کلبه و لوکیشنی داخلی میگذرد. فیلم بیشتر از آنکه به «جانگو» شبیه باشد، به «سگدانی» شباهت دارد و تماشاگر این بار با یک فیلم نیمه جنایی-معمایی روبروست که آدمهایش از غرب وحشی آمدهاند.
فیلم جدید تارانتینو، موافقان و مخالفان سرسختی خواهد داشت. ریتم کند و پردیالوگ نیمه اول فیلم تا حدودی حوصله سربر است و البته نیمه دوم جاندار و پر خون.
شکل و شمایل «هشت نفرت انگیز» و ویژگیهای فیلمنامهاش که متکی بر دیالوگهای دوطرفه نوشته شده، بیشتر به یک تئاتر شبیه است و همین مساله میتواند تبدیل به پاشنه آشیل فیلم تارانتیو تبدیل شود.
«هشت نفرتانگیز» هم در روزهای پایانی سال ۲۰۱۵ به صورت محدود روی پرده رفت تا بتواند در جوایز این سال با سایر فیلمها رقابت کند.
۵- «پشت و رو/Inside Out»
کارگردان: پته داکتر، رونی دلکارمِن
یک شاهکار دیگر از کمپانی پیکسار و پرطرفدارترین و پرفروشترین انیمیشن سال ۲۰۱۵ میلادی. پته داکتر که پیشتر با فیلم «بالا/up» توانسته بود موفقیت فراوانی را کسب کند، این بار هم با فیلم جدیدش مخاطبان بزرگ و کوچک را به سینما کشاند و البته راضی به بیرون فرستاد.
«پشت و رو»، داستانی در ظاهر ساده و قابل درک و فهم برای کودکان و البته لایههایی بسیار پیچیده در بطن خود برای بزرگترها دارد. فیلم ماجرای تقابل احساسات مختلفی از قبیل خشم، ترس و خوشحالی است که در ذهن یک دختر بچه وجود دارند. در این میان و بر اثر اتفاقاتی شادی و غم، از بقیه حسها جدا میشوند و این مساله ماجراهایی را برای دخترک به وجود میآورد.
«پشت و رو» جدا از مضمون روانشناسانهای که دارد، به لحاظ فرم نیز سعی کرده به انیمیشنهای چند دهه گذشته به خصوص آثار هایائو میازاکی، انیمیشنساز معروف ژاپنی شباهت داشته باشد.
این فیلم که نامزد جایزه گلدن گلوب هم شده، بخت اول دریافت مجسمه اسکار در رشته انیمیشن خواهد بود.
۶- «پل جاسوسها/Bridge of Spies»
کارگردان: استیون اسپیلبرگ
یک تریلر جاسوسی درباره جنگ سرد با روایت و ساختاری تماما کلاسیک از استیون اسپیلبرگ. تام هنکس برای چهارمین بار با اسپیلبرگ همکاری کرده و البته فیلمنامه فیلم را هم برادران کوئن نوشتهاند. همه چیز برای یک تریلر تمام عیار مهیا بوده، اما نتیجه کار آنچنان که باید، نتوانست انتظارات را برآورده کند.
فیلم البته از جزئیات فراوان و دقیق و همچنین سر و شکلی جذاب برخوردار است، اما با یک اثر درجه یک اسپیلبرگی مقداری فاصله دارد.
«پل جاسوسها» داستان استخدام یک وکیل آمریکایی توسط سازمان سیا در زمان جنگ سرد است؛ او ماموریت دارد تا یک خلبان آمریکایی که در شوروی بازداشت شده را نجات دهد.
«پل جاسوسها» بعید است بتواند همانند «لینکلن» برای اسپیلبرگ موفقیت به دست بیاورد، اما برای دوست داران فیلمهای جاسوسی آنهم در فضای جنگ سرد، قطعا فیلم جذابی خواهد بود.
نکته قابل تامل فیلم اسپیلبرگ، بازی مارک رایلنس است که برای گلدن گلوب هم نامزد دریافت جایزه بازیگری شد.
۷- «اتاق/Room»
کارگردان: لنی آبراهامسن
یک فیلم اقتباسی دیگر از رمانی موفق. فیلم لنی آبراهامسن از غافلگیریهای سال ۲۰۱۵ است. فیلمی که از روی کتابی به همین نام، نوشته اما دونو ساخته شده و جالب اینکه نویسنده فیلمنامه هم خود رماننویس بوده است.
ماجرای فیلم، همانند داستان کتاب، از زاویه و نقطه نظر یک پسربچه ۵ ساله روایت میشود. پسربچهای که به مادرش دو سال قبل از تولد او تجاوز شده و در این ۷ سال در یک اتاق زندانی بوده است.
ظرافتهای قصه، به خوبی در فیلم به تصویر کشیده شدهاند. دنیای پسربچه تنها و تنها محدود به محیط بستهایست که در آن زندگی میکند و او هیچ تصوری از دنیای بیرون ندارد.
نکته قابل توجه فیلم لنی آبراهامسن، دوری از روایتی اغراق آمیز با وجود پتانسیل قصه، برای این افتادن در این دام است.
بازی مادر و پسر فیلم «اتاق» از جمله ویژگیهای اصلی فیلم است و بری لارسن که در گلدن گلوب هم نامزد شده، در اسکار هم شانس خواهد داشت.
۸- «بروکلین/Brooklyn»
کارگردان: جان کراولی
«بروکلین» یکی از فیلمهای غافلگیر کننده سال بود. فیلمی درباره عشق، مهاجرت و تجربههای جدید در زندگی. دختری ایرلندی در دهه ۵۰ میلادی از کشورش مهاجرت میکند و در محله ایرلندیهای بروکلین ساکن میشود. او که حالا عاشق پسری ایتالیایی هم شده، به خاطر اتفاقاتی که در سرزمین مادریاش افتاده، مجبور است بین عشق و زندگی جدید و سرزمین مادری و زندگی گذشتهاش، یکی را انتخاب کند.
فیلم جان کراولی، علاوه بر روایت داستان عاشقانهاش، نیم نگاهی هم به شرایط و رخدادهای پس از جنگ دوم جهانی دارد و اوضاع آن برهه را نیز به لحاظ تاریخی به تصویر میکشد.
«بروکلین» هم مثل تعداد قابل توجهی از آثار مهم امسال، یک فیلم اقتباسی است. جان کروالی فیلمش را بر اساس رمانی به همین نام نوشته کالم تویبین جلوی دوربین برده است.
«بروکلین» یک کلاسیک قصهگو با تم عشق به زندگی و زندگی کردن است. عشقی که البته با ملال و ناراحتی نیز همراه میشود.
۹- «افشاگری/Spotlight»
کارگردان: تام مک کارتی
فیلمی برگرفته از داستانی واقعی و در حال و هوای فیلم «همه مردان رئیس جمهور». اثر مککارتی همانگونه که از اسمش پیداست، فیلمی افشاگرانه درباره گروهی از روزنامهنگاران «بوستون گلوب» است که به تحقیق و کند و کاو در مورد یک رسوایی اخلاقی میپردازند.
قصه فیلم درباره ماجرایی است که در سال ۲۰۰۱ اتفاق افتاد و گروهی از خبرنگاران و گزارشگران به افشاگری در مورد سوءاستفادههای جنسی در کليسای کاتوليک ماساچوست پرداختند.
«افشاگری» همانند «همه مردان رئیس جمهور» ساخته آلن.جی پاکولا که داستانش در تحریریه روزنامه واشنگتن پست میگذشت، ماجرایش را در دفتر «بوستون گلوب» پیش میبرد و به کشف حقیقت توسط روزنامهنگاران میپردازد. در آن فیلم «واتر گیت» موضوع اصلی بود و اینجا یک رسوایی جنسی در دل کلیسای کاتولیک کانون توجه ماجراست.
فیلم مککارتی، در گلدن گلوب نامزد بهترین فیلم، کارگردانی و فیلمنامه شد و در اسکار هم قطعا یکی از نامزدهای اصلی خواهد بود. تنها نکته مغفول مانده از دید داوران گلدن گلوب، تیم بازیگران «افشاگری» است. فیلم بازیگر نقش یک ندارد و گروهی از بازیگران زن و مرد و در راس آنها مایکل کیتون و مارک روفالو، یک تیم بازیگری قدرتمند را تشکیل دادهاند.
۱۰- «سیکاریو/Sicario»
کارگردان: دنیس ویلنو
یک فیلم پرتعلیق و پرکشش دیگر از دنیس ویلنو، کارگردان کاناداییتبارِ سازنده «زندانیها/prisoners» و «دشمن/enemy». هر چقدر در این دو سه سال اخیر اسکار و گلدن گلوب به فیلمهای این کارگردان بیاعتنا بودهاند، اما منتقدین از آنها استقبال کردهاند.
«سیکاریو» هم از این قاعده مستثنی نیست؛ فیلم جدید ویلنو، همانند دو فیلم قبلی او فضای تیره و تلخی دارد و شاید این دنیای سیاه فیلمهای اوست که باعث این نادیده گرفتنها شده است.
«سیکاریو» داستان یک مامور زن افبیآی(با بازی امیلی بلانت) است که به یک گروه خلافکاران مکزیکی نفوذ میکند. در این فیلم تماشاگر با اکشنی پر از زد و خورد مواجه میشود که البته از فرمولهای رایج هالیوودی پیروی نمیکند و فضای سرد و تیره مورد علاقه فیلمساز بر آن حاکم شده است.
در فیلمهای دنیس ویلنو، خیر و شر مرز باریکی دارند و در فیلم جدید او نیز مرز بین این دو برداشته شده و با یکدیگر درآمیخته شدهاند.
«سیکاریو» در بین فیلمهای سال ۲۰۱۵، یک اتفاق ویژه برای سینمادوستان و به قولی «عشق فیلمها»ست.
۱۰+۱- «جنگ ستارگان: نیرو بیدار میشود/ Star Wars: The Force Awakens »
کارگردان: جی.جی.آبرامز
اگرچه منتقدان روی چندان خوشی به قسمت جدید «جنگ ستارگان» نشان ندادند و قسمت هفتم این سری آثار تقریبا هیچ لیستی جای نگرفته، اما یک ویژگی مهم این اثر باعث میشود تا تبدیل به یک اتفاق مهم سال ۲۰۱۵ شود.
«جنگ ستارگان: نیرو بیدار میشود» در مدت زمانی که از اکرانش میگذرد، همه رکوردهای فروش در تاریخ سینما را پشت سر گذاشت و به زودی و در چند هفته آتی، تبدیل به پرفروشترین فیلم سینماهای آمریکا و همچنین کل جهان خواهد شد. رکوردی که پیشتر در اختیار کامل جیمز کامرون و دو فیلم او یعنی «آواتار» و «تایتانیک» قرار داشت.
قسمت جدید جنگ ستارگان را جی.جی.آبرامز از سازندگان اصلی سریال لاست زمانی برعهده گرفت که کمپانی دیزنی حقوق این اثر را از جرج لوکاس خریداری کرد.
«جنگ ستارگان» جدید، قرار نیست همانند سه گانه بتمن کریستوفر نولان، فضای تازهای را به تماشاگر ارائه کند. این فیلم با بازگرداندن چند شخصیت محبوب سه فیلم اولیه این مجموعه، سعی کرده با تلفیقی از کاراکترهای جدید و قدیم، هم نوستالژیک باشد و هم چیزهای جدیدتری برای ارائه به تماشاگر داشته باشد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.