در درون هر اتفاق یک روایت نهفته است. این روایت٬ شخصیت و خط داستانی دارد. چیزهایی را تعریف میکند. «این-سپس-آن»هایی به دست میدهد. برمبنای تعریفی از همراه و رقیب٬ آدمیزاد٬ و جهان اطرافش است. مثال میزنم.
اسکار پیستوریوس٬ دوندهی افسانهای اهل آفریقای جنوبی به قتل دوستدخترش متهم شده است. او میگوید دوستدخترش را با دزد اشتباه گرفته است و به او شلیک کردهاست. بهدلیل این اتفاق٬ نایک قرارداد بزرگ تبلیغاتیاش با پیستوریوس را لغو کرده است. روی تبلیغ این جملات خوانده میشوند «من گلولهای هستم که آمادهی شلیک است» و «فقط انجامش بده». رفتن پیستوریوس٬ که هر دو پایش از زانو به پایین مصنوعی هستند٬ روی بیلبورد یک روایت است: که مهم نیست اگر پا نداری٬ تو بخوان «مهم نیست اگر هر نقصی داری»٬ کافی است بخواهی تا انجام بدهی. در پایین آمدن پیستوریوس از بیلبورد یک روایت دیگر هست: کسانی که آدم میکشند٬ یا حتی به آدمکشی متهم میشوند٬ معمولی نیستند٬ به آنها فکر نکن. میگوید این آدمها وجود ندارند٬ آدم ِ «معمولی» آدم نمیکشد٬ آدمکش روی بیلبورد نمیرود.
دوباره مثال میزنم.
وزارت اطلاعات ایران میگوید اطلاعات جدیدی از «کارویژه غیررسانهای شبکه عملیات روانی غرب» در دست دارد. «ماموران گمنام» میگویند اطلاعات آنها «حکایت از اداره تعدادی از شبکههای رادیویی، تلویزیونی، سایتهای خبری … توسط .. BBC دارد». مثالهایی از این مجموعه «سایتهای جرس، کلمه، … دویچه وله (آلمان)، رادیو فردا (آمریکا) و V.O.A (آمریکا)» هستند. گزارش اضافه میکند٬
وابستگی سران شبکه به سرویسهای اطلاعاتی بیگانه و خیانتهای آنها به مردم و به عناصر بازداشت شده، چنان است که تعدادی از اعضای شناسایی شده شبکه تقاضا کردهاند اطلاعات و تجربیات خود از این شبکه را بازگو و منتشر نمایند تا هشداری برای سایرین باشد. (تاکید از من)
اینجاست که روایت٬ به تعریف شخصیت «عناصر بازداشت شده» میرسد. «عنصر بازداشت شده» انسانی است که ناگهان درهای آسمان بهرویش بازشده و حالا در اوج انقلاب روحی تقاضا کرده است اطلاعاتش در اختیار دیگران قرار گیرد تا آنها هشدار بگیرند.
نکتهی اساسی در این روایت ساختن تصویری کوتهفکر و هپروتی از فعال اجتماعی/سیاسی است. و این تصویر٬ دلخواه کسی است که این روایت را نوشته است. فعال اجتماعی در این روایت آدمیزادی است که از رویهی سیاسی و منابع مالی نهادی که با آن کار میکند بیخبر است. این موجود ِ حقیر البته که بیشتر خندهدار است تا نگرانکننده. چیزی است که میشود در سیرک گرداند و بهش خندید. جدی نیست. برنامه و بینشی ندارد. موجودی است که میشود در اوین خردش کرد و تفالهاش را بیرون فرستاد. این بیانیه میخواهد به من این روایت را بقبولاند.
سرچشمه گرفته از کمانگیر
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.