رضا حیرانی معتقد است، فیسبوک میتوانست امکانی برای عبور از سانسور در ادبیات باشد، اما این امر اتفاق نیفتاده است. او همچنین میگوید، فضای فیسبوک فضایی جدی نیست و تلاش برای جدی کردن آن اشتباه است.
رضا حیرانی معتقد است، فیسبوک میتوانست امکانی برای عبور از سانسور در ادبیات باشد، اما این امر اتفاق نیفتاده است. او همچنین میگوید، فضای فیسبوک فضایی جدی نیست و تلاش برای جدی کردن آن اشتباه است.
این شاعر در گفتوگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره فعالیت ادبی در فیسبوک گفت: شبکههای اجتماعی را جای مناسبی برای انتشار آثار ادبی نمیدانم. به اعتقاد من فضای این شبکهها جای استانداردی برای انتشار آثار ادبی نیست. من معمولا یکی-دو سطر از شعرهایم را در این فضا منتشر میکنم و اثری را به طور کامل در فیسبوک نمیگذارم. یکی-دو بار شعر کامل منتشر کردم و پشیمان شدم.
او در ادامه اظهار کرد: یکی از آسیبها این است که بعضی از دوستان با چند لایک فکر میکنند کل دنیای ادبیات آنها را پذیرفته است و دچار توهم میشوند. برای یک شاعر توهمِ پذیرفته شدن بسیار خطرناک است. بدتر از آن این است که دیگر چیزی به نام فردیت شاعرانه نداریم و احساس میکنیم همه این شعرها را یک نفر نوشته است. من فکر میکنم در فیسبوک 90 درصد نوشتهها بداههاند و افراد برای خالی نبودن عریضه و برای اینکه کمتر از دیگران لایک نداشته باشند، چیزی مینویسند. من اوایل فکر میکردم این مسائل در فیسبوک قابل اصلاح است، اما بعدا فهمیدم وقتی فضا جدی نیست تلاش برای جدی کردن آن اشتباه است.
حیرانی اضافه کرد: فضای فیسبوک فضای تفریح و سرگرمی است و چون ادبیات جدی است نمیتوان در این فضا به آن پرداخت. خود من 90 درصد مطالبی را که در فیسبوک میبینم نمیخوانم. 99 درصد لایکهایی هم که میزنم به خاطر دوستانم است. دیگران هم مطالب فیسبوک را نمیخوانند. گاهی پیش آمده که میخواستهام چیزی بنویسم و حواسم نبوده، کیبوردم انگلیسی بوده و چند حرف بیربط پشت سر هم تایپ شدهاند، اما در عرض چند ثانیه 10 لایک گرفته است. نباید انتظار داشته باشید من چنین فضایی را جدی بگیرم. در فیسبوک لایک یعنی دیدمت! در این فضا لایک میزنند که لایک بگیرند؛ مثل دید و بازدید عید است.
او در ادامه گفت: نکته دیگر اینکه چند روز پیش دو نفر از دوستانم از یکی دیگر از دوستان گله داشتند و هر دو معتقد بودند که آن دوست شعرشان را برداشته و در واقع دزدیده است. به نظر من دلیل این موضوع این است که فیسبوک جای مطالعه جدی نیست و شما نمیتوانید چیزی را با تمرکز بخوانید؛ بنابراین با سرعت و گذرا شعری را میبینید و بعد موقع نوشتن شعر از ایدههای همان شعرهایی که چند ثانیه دیدهاید استفاده میکنید. تأثیرپذیری آنی و ناخودآگاه است. بسیاری از افراد نمیخواهند شعر دیگران را بردارند.
این شاعر درباره امکان سرقت ادبی در فیسبوک بیان کرد: این امکان در فیسبوک بیشتر از سایر فضاهاست. سایتها حداقل این امکان را دارند که تاریخ و ساعت انتشار آثار در آنها مشخص است، اما در فیسبوک کسی اصلا حوصله نمیکند که بگردد و ساعت و تاریخ انتشار کاری را پیدا کند. هفتهای سه نفر از دوستانم به من پیام میدهند که با استفاده از عکس و اسمشان برایشان در فیسبوک صفحه ساختهاند. آدمی که به اسم یک نفر صفحه میسازد توقع دارید از شعر کسی بگذرد. شعرها لخت و عور آن وسط هستند و فیسبوک امکان سرقت را داده است. البته اتفاقی که برای صفحه مسی افتاد نشان میدهد که فرهنگی در ما بوده و فیسبوک امکان نشان دادن آن را به ما داده است. نکته دیگر اینکه ما در ایران با بحران حریم خصوصی مواجه بودیم. فیسبوک هم به کلی این حریم را نابود کرده است و همه اطلاعات شخصی افراد در آن دیده میشود.
حیرانی درباره تأثیر فیسبوک بر جریان ادبیات اظهار کرد: من فکر نمیکنم فیسبوک امکانی برای ادبیات باشد. مردم یاد گرفتهاند که از هر تکنولوژی جدیدی که وارد میشود به بدترین شکل ممکن استفاده کنند. فیسبوک میتوانست امکانی برای عبور از برخی محدودیتها و کجسلیقگیها و جایی برای عبور از سانسور در ادبیات باشد، اما در حال حاضر افراد خودسانسورچی یکدیگر شدهاند. از این گذشته فیسبوک همه را سرسریخوان و مؤلف را هم سرسرینویس کرده است. قبل از فیسبوک هم 360 یاهو و اورکات را داشتیم، اما کدام یک توانستند تجربه موفقی در ادبیات باشند؟ سایتی بود که افراد باید در بخشی از آن جلد کتابهایی را که خواندهاند میگذاشتند. من به یاد دارم کتاب مهمی بود که من آن را نخوانده بودم، اما فکر میکردم اینکه من این کتاب را نخواندهام بیکلاس است و باید حتما عکس جلد آن را هم بگذارم.
او در ادامه گفت: در فیسبوک همه کسانی که میبینید یا دکتر، یا مهندس و یا مدیر شرکتاند. یک نفر را نمیبینید که نوشته باشد کارگر ساده است. مگر چنین چیزی ممکن است؟ ما از فریب لذت میبریم و بعد از مدتی خود هم فریب میخوریم؛ کسی که نوشته دکتر است، چند روز بعد دارو هم تجویز میکند! به نظرم این فضاها شوخیاند و نه تنها از آنها برای ادبیات استفاده نمیشود به ادبیات آسیب هم زدهاند. امروز با سبک شعری به نام سبک فیسبوکی برخورد کردهایم که در آن تعداد کلمات باید به اندازهای باشند که در سطرهای یک استاتوس بگنجند. کیارستمی گفته بود شعر را باید بتوان پیامک کرد. حالا هم در فیسبوک شعری را مینویسند که بتوانند استاتوسش کنند. وقتی کیارستمی چنین حرف وحشتناکی میزند، عدهای چون کیارستمی است برایش کف میزنند. فیسبوک هم همینطور است و همه به همین شکل لایک میزنند. من تعجب میکنم از اینکه بعضی از شاعران برای اینکه شعرشان لایک بخورد عکس آتلیهیی کنار شعرشان میگذارند. اینها نشان میدهد که نباید از فیسبوک توقعی مانند یک رسانه داشت و آن را رسانهای کارآمد برای ادبیات دانست.
رضا حیرانی در پاسخ به این سؤال که با توجه به محدودیت نشریات در انتشار شعر آیا فیسبوک میتواند جبرانی برای این محدودیت باشد، گفت: سایتهای ادبی و نشریات مجازی این کار را میکردند، اما در فیسبوک این اتفاق نمیافتد. من از دبیران سایت ادبی «والس» بودم. ما در والس میتوانستیم ادعا کنیم که صدای فراگیرتری در ادبیات هستیم، اما آیا صفحه فیسبوکی والس توانست این کار را بکند؟ تجربه نشان داده که اینطور نیست. با اینکه گردانندگان صفحه والس در فیسبوک همان دبیران سایت والس هستند و دنبالکنندگان صفحه همان کسانی هستند که در سایت مشارکت میکردند، اما کیفیت صفحه والس کمتر شده است. شاید یکی از دلایل این موضوع این باشد که چون فیسبوک فیلتر است، نمیتوان زیاد در فضای آن ماند. به هر حال ما به این نتیجه رسیدیم که فضای فیسبوک اصلا مشابه فضای سایت نیست. فضای فیسبوک فضای سطحیتری است و مخاطبش عمومیتر است. حتا مخاطب جدی هم در این فضا به دنبال وقتگذرانی است. مطالب طنز و شوخی جذابیت بیشتری دارند. فضای فیسبوک فضای شوخی است و شوخی را میطلبد.
او همچنین اضافه کرد: اینکه شاعر معروفی روزی 30 شعر در فیسبوک میگذارد، نشان میدهد که آن شاعر کار و زندگیاش را رها کرده و پای فیسبوک نشسته است. شعرهای کتابهای همان شاعر بسیار بهتر بودهاند. شعرشان در فیسبوک خوانده هم نمیشود. در فیسبوک بدون مطالعه مینویسیم و منتشر میکنیم.
حیرانی در ادامه درباره تأثیر فیسبوک بر مخاطبان ادبیات عنوان کرد: مخاطب جدی هیچوقت کتاب را رها نمیکند تا به فیسبوک بیاید. البته شاید فیسبوک این خوبی را داشته باشد که مخاطبانی را که ادبیات را شوخی میدانند به خود جذب کند. شاید بعضی از گردانندگان سایتها فکر کنند فیسبوک رسانهای رایگان است و به سمت سایت نروند، اما ما همین امروز تمایل داریم سایتمان را دوباره راه بیندازیم. ادبیات برای ما جدی است و نگاهمان جدی است. ترجیح میدهیم اگر امکانش فراهم شود، همان سایت والس را داشته باشیم، هرچند با مخاطبانی بسیار کمتر از مخاطبان فیسبوک.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.