مجید فروتن، از شاعران مدرن دهه ۴۰، شاعر نوپرداز بختیاری و از پایهگذاران جریانهای ادبی «شعر دیگر» و «موج ناب»، بامداد روز دوشنبه ۲۷ آبانماه در ۶۷ سالگی در منزل شخصی خود در شهرستان فارسان درگذشت.
به گزارش خبرگزاری
ایسنا، مجید فروتن، از شاعران مدرن دهه ۴۰، شاعر نوپرداز بختیاری و از پایهگذاران جریانهای ادبی «
شعر دیگر» و «
موج ناب»، بامداد روز دوشنبه ۲۷ آبانماه در ۶۷ سالگی در منزل شخصی خود در شهرستان فارسان در استان چهارمحال بختیاری درگذشت.
وی متولد سال ۱۳۲۵ در منطقه بختیاری بود که شعرهای او در سه دهه بازتابهای فراوانی در بین منتقدان داشت. از او کتابی با عنوان «صدای دیگر» از سوی انتشارات «مرید» در استان چهارمحال و بختیاری چاپ و منتشر شد که متأسفانه از نگاهها دور ماند. فروتن در سالهای اخیر گوشهنشینی را برای خود برگزید و کمتر در انجمنهای ادبی حضور مییافت.
به گزارش خبرگزاری
ایرنا، مجید فروتن و علی اخگر فارسانی دو شاعر فقید جریان نوگرای ادبیات ایران بودند که در شهرستان فارسان سکونت داشتند. اخگر نیز چند سال پیش بر اثر سانحه تصادف درگذشت.
بر اساس گزارشها، هر چند مجید فروتن همچون دیگر شاعر درخشان شعر جنوب، هوشنگ چالنگی، تا مدتها از انتشار کتاب سر باز زد، اما منتقدان همواره به نقش حضور آنها و نیز آموزههای تئوریک آنها واقف و معترف بودهاند. مجید فروتن خود نیز در مصاحبهای به چگونگی این حضور و نحوه انتقال این آموزهها به کانونهای شعری جنوب اشاره دارد و معتقد بود که خانهتکانی در شعر امروز و حرکتهای غیرنیمایی با شعر آنان آغاز شده است؛ به گفته فروتن:
«تمام شاعرانی که عناوین گوناگونی از قبیل «دیگر»، «ناب»، «گفتار» و غیره… مدون کردهاند، شعرشان ریشه در شعر همین چند شاعر که نام کامل آنها را یک بار دیگر تکرار میکنم، دارد و من نه تنها از ریشه بلکه میتوانم از تنه و شاخ و برگ هم حرف بزنم: بیژن الهی، هوشنگ چالنگی، بهرام اردبیلی، پرویز اسلامپور، محمود شجاعی، فیروز ناجی، رضا زاهد، علی مولانا و کمتر از همه خودم.»
همچنین
سید علی صالحی، شاعر معاصر، در
یادداشتی به مناسبت درگذشت مجید فروتن، گفت که پس از شنیدن خبر درگذشت او، برخاسته و رو به کوههای بختیاری برای او «
گاگریو» [سرود عزا؛ گفتن و گریستن؛ زمان گریه] خوانده است. صالحی نوشته است:
هر دوست که از این جهان میرود، پارهای از جانِ ما را با خود میبَرَد. همین است که در مسیرِ سفر به ساحتِ زندگی ذرهذره مرگ را تجربه میکنیم. تا هنگامِ واقعه، بلند… در آخرین نفس بگوییم: «آه… راحت شدم!»
همه ما در حال تمرین و ترانهایم… برای آن سفر بیبازگشت. او زیرکتر است که در این واگشت لاجَرَم از دیگران پیش میافتد!
صبح دوشنبه است. بیستوهفتم آبان. خسته نگاه میکنم: پیامکی رسیده از جنوب: مجید هم رفت، فروتن!
عجب، مجید… تو هم ما را جا گذاشتی به این جهان پشیمان!؟ شاعر جنوب همه حیات من، ماه، آموزگار، عزیز! چقدر بیفرصت زیستهایم در این گره بَندِ پُر گریوه [زندان پرُ گریه]. اصلاً فرصت نیست. حالا که محکوم به زندگی شدهایم، باید کار کنیم: کار و کار و کار…! همه برای بلوغِ انسان، همه برای امید، همه برای تکلمِ عشق! برمیخیزم، رو به کوههای بختیاری، دورادور، در دلم «گاگریو» میخوانم برای مجیدِ ماه، مجیدِ قانع، مجیدِ سربلند که به گونهای فارغ از عاداتِ روزگار… شاعر بود. واقعاً شاعر بود.
باری… مرگی از این دست دانا و از این راه… رهاییآور، نصیبِ هر کسی نمیشود. باید سخت شاعر باشی به این بادیه تا باران برای بوسیدنِ مزارت ببارد. من هم میبوسمت مجیدِ همه ما! تا دیدار …! «سخت است، اما آسان!»
مجید فروتن، شاعر و دوست عزیز من بود که از سالهای دور با او آشنایی داشتم. او از همسایههای دوران کودکی من بود. شعر مجید فروتن را «سیروس ناجی» بسیار دوست داشت و در مجله «تماشا» منتشر کرد؛ همان زمانی که سیروس مجله «تماشا» را درمیآورد، در همان دوره که از «زاهد» و «بیژن الهی» در مجله تماشا شعر منتشر کرد.
بیژن الهی بسیار مجید فروتن را دوست میداشت و برای شعر مجید احترام خاصی قائل بود. باید این نکته را هم اضافه کنم همان زمان که «احمد شاملو» سردبیری مجله «خوشه» را در اختیار داشت و شاعران مهمی را در آن مجله معرفی کرد، مجید فروتن یکی از همان شاعرانی بود که شاملو از «مسجدسلیمان» رصد و معرفی کرد. او شاعری بود که حتی نظر احمد شاملو را به خودش جلب کرد و نباید این مسأله را فراموش کنیم. مجید فروتن به واقع فروتن زندگی کرد و کسی نمیتواند بگوید مجید فروتن چگونه با شعر و زندگیاش عاشقیت میکرد. مجید، شاعری بود که به لحاظ «ژنتیک» در خودش شعریت را تنظیم شده داشت و به لحاظ علمی هم باید شعرش را مورد بررسی قرار داد. او به محدوده شعر جهانی بسیار اشراف داشت و شعر ایران را به خوبی بازخوانی کرده بود و تحصیلاتش را در حوزه ادبیات گذرانده بود. او با متون کلاسیک شعر فارسی به خوبی آشنا بود. فروتن شاعری مورد تأیید شاعران آوانگاردیسم ایران بود.
پنج شعر از زندهیاد مجید فروتن:
به صدايم كه يتيم است و مام از دست داده گوش كن
بر فراز آن، صدف هاى عزلت به رقص آمده اند
خواب هاى ظلمت گونه را از پيشانى آسمان مى زدايد
و به صفى از ماهى هاى خشكيده مى انديشد
كه بر ستونى از عشق مى آويزند
صدايم را بگير و از دست مده
تا من و تو از حرام شدن نجات يابيم
اى عشق !
بر اندام سپيد كدام زن مى ايستى؟
تا اندوه ديرينه ام را رها كنى !
تا پرواز دهى اين غم شيرين را
بر فراز شبى كه زندگى ما را رغم مى زند
شبى كه انجام اش آغاز ما ست
جا كه ديرى ست كه جان داده ايم .
چون جهانى كه همواره كوچك مى شود
(١)
خموشى
از پس پرده هاى كهن
چون جهانى كه همواره كوچك مى شود
در گوش هايش ايستاده است
نغمه ها كه پلك، پلك از او جدا مى شوند
آيا به گرد جهانى كه در حفظ اوست / چرخانند
و يا به گرد بادهايى كه از آسمان هاى دراز آمده اند
او همان گونه كه شهرها مى سوزاند
دنياها به پلك نغمه ها مى گشايد
بادها مى چرخند
و به دست اش مى سپارند
آنچه خواستنى ست
آنچه نايافتنى :
بيشه هاى در خواب
سوار سبز پوش رويا
و صداى ستاره بخش گرينده
او ديده است
به روياهاى خود
كه از بوسه ها و گريه ها سبز مى شوند .
(٢)
بتاب چشمان من
بر اندام هاى آب
رويا به شكل شى ايستاده است
وقتى كه باد
سيطره از دست مى دهد
دزدانه در قالب ابر
مى ايستد
و از چشمان خويش در مى يابد
كه تلاطم جهان را به دست گيرد
بر بازوان آويخته
بر قدم هايى كه در سياهى مانده اند
و بر زبانى كه به شكل شى نمى گويد
دست هاى فرورونده بتابانيد
كه رنگ جادو دارند
آيا زمان ايستاده است
يا چون زبانى كه به آتش درون جسم ها فرو مى شود
به راهى كه جهان شكل مى بايد گرفت روان است
اگر به دست مى توانش يافت
من به دست خواهمش بوسيد
به دست هاى جادويى
به قالب پيراهن خويش
به شكل جهان هايى كه مى آيند
و به جانب آتى .
«دریا پری»
اکنون زمان آرمیدن
بر بالهای یک دریاست.
اکنون دلم
تپیدن فرداست.
میبینمش
بر بالهای سبز دو کبوتر دارد سپید
با هالهای به رنگ چشمان.
میبینمش
گاهی بر آب و
دستی بر آسمان
اکنون دلم تپیدن دریاست!
«ماندن و بودن»
«همیشه ماندن – ای کوه! –
همیشه بودن نیست.»
با کوه، ماه گفت.
ز اندوه استوار
با ماه، کوه گفت:
«اما همیشه ماندن و بودن
میراث جاودانه خاک است!»
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.