موضوع تجاوز به كودكان تنها ميان دختر بچه ها نيست بلكه براي پسر بچه ها هم اتفاق مي افتد و امار نشان ميدهد اغلب اين قربانيان خود بعدها بعضن به متجاوزين تبديل ميشوند. و ديگر اينكه مشكل را از دوش جامعه و مراقبتهاي عمومي لازم در جامعه مانند امنيت مدارس و سرويسهاي مدارس، مشاورين مدرسه كه جز به كار تذكرهاي ازارنده حجاب و نمازهاي اجباري مددارس نمي ايند، يا نقش رسانه ها و .. برداشته شده بود و بتقريبن به طور كامل خانواده را مسؤول معرفي كرده بود و انهم مشخصن زنان و مادران خانواده را. به هر حال اگر فيلم را ديديد اين نكات را در خواهيد يافت.
هژیر پلاسچی/فیس بوک
البته که از مزخرفساز سانتیمانتالی همچون پوران درخشنده با آن سینمای اندرزگوی نصیحتگر و آن بشردوستیهای مهوع بالاشهری و آن پیامهای اخلاقی نخنما، انتظاری بیشتر از این نمیرفت، اما به مدد صنعت تبلیغات، فیلم «هیس… دخترها فریاد نمیزنند» قرار بوده یک اتفاق در سینمای ایران باشد و با به تصویر کشیدن تابوی مسکوت ماندهی پدوفیلی (بچهبازی) فصل جدیدی در «سینمای اجتماعی» باز کند. استقبال «فعالان اجتماعی» از این فیلم هم به مجموعهی این هیاهو افزوده است و قرار بوده ما با فیلمی تکاندهنده روبهرو باشیم. با این همه:
اول: متجاوزین در فیلم پوران درخشنده چه کسانی هستند؟ اولی کارگر مغازهی مادر دختربچهیی از یک خانوادهی مرفه و دومی سرایهدار یک ساختمان مسکونی بالاشهری با ساکنانی که لااقل یکی از آنها، با بازی امیر آقایی، «اعتبار بازار است». ذهن طبقاتی فرادستانهی کارگردان حتا نمیتواند تصور کند که بالاشهریها بتوانند متجاوز باشند، متجاوزین تنها همان دیگریهای حذف شده و بی صدای پایین شهریاند که مورد تفقد اربابان بالاشهری قرار گرفتهاند اما نمک میخورند و نمکدان میشکنند. حتا به رغم اینکه به مدد دهها تحقیق میدانی میتوان ثابت کرد در میان بالاشهریهای محبوب درخشنده، تجاوز و آزار جنسی کودکان اغلب توسط اقوام نزدیک انجام میگیرد، کارگردان ترجیح داده است سراغ کسانی برود که به خودیِ خود متهماند. نگاه پوران درخشنده به تهیدستان تداوم ستم طبقاتی واقعن موجود است و او و هوراکشانش، لااقل از این پس، در تحقیر و ستمی که سرایهداران و کارگران خانهها و فروشگاههای بالاشهریها متحمل میشوند، شریک و سهیم خواهند بود. این آنان بودهاند که تصویر متجاوز را نیز به تصاویر تحقیرآمیز اینان افزودهاند.
دوم: دراین فیلم با همراهی و همدلی کارگردان و مخاطبان و هوراکشان، سرانجام مراد (بابک حمیدیان) به جرم تجاوز به چندین کودک به دار آویخته میشود. جذابیت ماجرا آنجاست که بخش بزرگی از هوراکشان و احتمالن خود کارگردان هم از مخالفان مجازات اعداماند. چندی پیش نیز در جریان مواجهه با صفحهیی فیسبوکی به نام «دخترای سکسی؛ فنجهای فیسبوک»، برخی فعالان اجتماعی به پلیس فتا (همان نیرویی که وبلاگنویسان و فیسبوکداران را بازداشت میکند و در قضیهی قتل ستار بهشتی هم دخیل بوده است) متوسل شدند و به گردانندهی صفحه وعده دادند که در صورت بازداشت اعدام خواهد شد و به سزای اعمالش خواهد رسید. البته که به تجربه میدانیم اگر این فرد بازداشت شود و صدای فارسی آمریکا و بی. بی. سی فارسی و رادیو فردا چند گزارش در مورد او منتشر و با اعضای خانودهاش مصاحبه کنند، همین افراد با شعارهای تخمی «اعدامش نکنید» و «آزادش کنید»شان جولان خواهند داد و نامه امضا خواهند کرد و بیانیه خواهند نوشت و به سازمان ملل و احمد شهید شکایت خواهند برد و هیچ بعید نیست عکس پروفایلشان را هم به عکس گردانندهی حالا مظلوم شدهی صفحهی فنجهای فیسبوک تغییر دهند. همین است که هوراکشان «فعال» اصلن به روی مبارک نمیآورند که کارگردان «بشردوست» و «اجتماعیساز» ماله به این گندگی روی مجازات اعدام کشیده است.
سوم: در ذهنیت ارتجاعی پوران درخشنده اگر نه مقصر اصلی، اما مقصر بعدی زنانیاند که در ایفای نقش قدسی مادری اهمال کردهاند. اگر مادر دختر اول (شیرین) اصرار نداشت که بیرون از خانه کار کند و در راستای ایفای نقش مادر نمونه خودش فرزندش را از مدرسه به خانه میآورد و به کارگرش اعتماد نمیکرد، شیرین مورد تجاوز قرار نمیگرفت و اگر مادر دختر دوم (عسل) از دستور شوهرش سرپیچی نکرده بود و خودش فرزندش را از مدرسه به خانه میآورد و به سرایهدار ساختمان اعتماد نمیکرد، تجاوز دومی اتفاق نمیافتاد. آیا این تصویر سنگ شده از زنی که وظیفه دارد مادر خوبی باشد و از کودکی برای ایفای نقش جنسیتی «مادر فداکار» با بهشتی زیر پاهایش پرورش یافته، برای کسی، حتا برای یک نفر از آن خیل عظیم هوراکشان آشنا نبوده است؟ عجب!
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.