محسن مخملباف، فیلمساز ایرانی، در نامهای سرگشاده به محمد خاتمی، کسی که از او به عنوان رهبر اصلاحات یاد میشود، از آقای خاتمی پرسیده تا چه زمانی قصد دارد به اصلاحات به گفته او ناکارآمد برای اصلاح استبداد دینی ادامه دهد.
محسن مخملباف، فیلمساز ایرانی، در نامهای سرگشاده به محمد خاتمی، کسی که از او به عنوان رهبر اصلاحات یاد میشود، از آقای خاتمی پرسیده تا چه زمانی قصد دارد به اصلاحات به گفته او ناکارآمد برای اصلاح استبداد دینی ادامه دهد.
آقای مخملباف که در هفتههای گذشته دو نامه سرگشاده نیز به مصطفی تاجزاده، از چهرههای شاخص جناح اصلاحطلب جمهوری اسلامی نوشته بود، در نامه خود به آقای خاتمی پیشنهاد کرده به جای اصرار بر روش ۲۰ سال گذشته برای اصلاح جمهوری اسلامی، از برگزاری یک رفراندوم زیر نظر سازمان ملل متحد برای تعیین نوع حکومت آینده ایران حمایت کند.
متن کامل نامه محسن مخملباف را که به طور اختصاصی در اختیار بخش فارسی دویچهوله قرار گرفته در ادامه میخوانید. دویچهوله فارسی آماده است که در راستای رسالت رسانهای خود، پاسخ محمد خاتمی و یا دیدگاه هواداران او را نیز بازتاب دهد.
متن کامل نامه محسن مخملباف به محمد خاتمی
جناب آقاى خاتمى عزيز!
شما خود مىدانيد كه براى من تا چهاندازه عزيزيد، اما در كنار همه ستايشهايى كه سزاوار عزت شماست، بهخاطر رنجى كه همه ايرانيان از اين حكومت دينى مىبرند، ناچارم به نقد اصلاحاتى كه منجر به استمرار استبداد شده بپردازم.
خاتمى عزيز!
وقتى ١٣ سال پيش شما را ملاقات كردم، خود شما هم در خلوت از اصلاح استبداد دينى نااميد شده بوديد. حال آنكه در آن زمان هنوز هفت سال از اصلاحات گذشته بود و چون امروز اين اندازه ناكارآمد و غير اخلاقى نبود. ١٣ سال پيش اصلاحات هنوز يک روش بود و به ايدئولوژى تبديل نشده بود و مىشد با اصلاحطلبان دربارهاش سخن گفت. در آن زمان من با نگرانى از عاقبت اصلاحاتى كه ناكارآمدىاش را هر روز بيش از پيش به رخ مى كشيد، با پيشنهاد استعفا براى يافتن راهى نو نزد شما آمده بودم. شما گفتيد:” استعفاى من موجب شلوغى مى شود، و من هرگز كارى نخواهم كرد كه يک قطره خون از دماغ يک ايرانى جارى شود.”
خاتمى مهربان!
شما كه ١٣ سال پيش نگران ريخته شدن قطرهاى خون از دماغ يک ايرانى بوديد، چگونه اينک نگران هدر شدن عمر همه مردم ايران براى سعى و خطاهاى بى ثمر ٢٠ ساله اصلاحات نيستيد؟!
خاتمى عزيز!
من اكنون ٦٠ ساله ام، ٢٠سال (يک سوم) از عمر من و نسل من در آزمايش اصلاحات بى سرانجام شما طى شد. نسل بعد از من كه ٤٠ سالهاند، نيمى از عمرشان براى اصلاحات ناكارآمد هدر شد. نسل بعدتر كه ٢٠ سالهاند، همه عمرشان در آزمايش اصلاحات ناممكن، به نااميدى و سردرگمى و خشم و عصيان رسيد. خدا عمر شما را زياد كند، اما اگر بخواهيد تا پايان عمر خويش بر اصلاحاتى كه ديگر حاصلى جز تداوم استبداد ندارد ادامه دهيد، ديگر نه از نفت ايران براى نسل بعد چيزى باقى مىماند، نه از طبيعت ايران و نه از اميد و صبر ايرانيان امروز.
اگر اين نااميدى و خشم به ويرانى ايران منجر شود، آيا حاضريد سهم صبورى خود را در آن ويرانى بپذيريد؟ اگر اصلاحات يک برنامه است، زمانبندى آن بايد معلوم باشد. شما ما را به راه بىپايانى كشاندهايد. اصلاحات وعده بهشت مىداد، اما به تقليل جهنم استبداد دينى هم كمک نكرد!
در قانون اساسى جمهورى اسلامى، زمان سعى و خطاى هر رييس جمهوری ٤ تا ٨ سال است. در همان قانون، دوره خطاهاى ولى فقيه تا پايان عمر اوست. در قانون اساسى جمهورى اسلامى، جايى براى اصلاحات نگذاشته اند، تا براى سعى و خطاى آن زمانى تعيين كنند. ناچارم از شما كه بنيانگذار و رهبر اصلاحات ايران هستيد، بپرسم كه پايان دوره آزمايش اصلاحات ناكارآمد شما چه زمانى است؟ پايان عمر شما؟ پايان عمر همه ما؟ يا پايان ايران؟
خاتمى عزيز!
مشكل اصلاحناپذيرى حكومت دينى، فراتر از ناكارآمدى دولتها، استبداد جايگاه ولى فقيه يا بىلياقتى خامنهاى است. مشكل اصلى، ادعاى حكومت الهى است كه ناچار آن را نقدناپذير و غير قابل اصلاح و غير پاسخگو مىكند كه همين ريشه فساد و ناكارآمدى حكومت جمهورى اسلامى است.
آيا شما دوست داشتيد يكى از اديان ديگر در ايران به قدرت رسيده بود و مثلا شما زير سيطره قوانين كليميان يا مسيحيان يا زرتشتيان زندگى مىكرديد و حكومت دينى آنها قوانين مطلقاش را بر شما تحميل مى كرد؟ اگر نه، چرا آنها بايد قوانين حكومت اسلامى مورد باور شما را در زندگى اجرا كنند؟! آقاى خاتمى! ايرانيان همه مسلمان و شيعه نيستند. حتى جمع گستردهاى از مردم ايران امروز، از جبر حكومت اسلامى به بىدينى رسيدهاند. اين رهاشدگان از استبداد دينى و يا آن پيروان اديان ديگر، تا كى بايد حاكميت دينى را كه قبول ندارند، بر زندگى روزمره خود تحمل كنند؟ شما در درون حكومت دينى چه اصلاحاتى را ممكن مىدانيد تا جزاى از دين خارج شدن، گردن زدن نباشد؟ و برداشتن حجاب اختيارى مجازات زندان نداشته باشد؟ و مجرم زير هجده سال را به محض ١٨ ساله شدن، اعدام نكند؟
خاتمى عزيز!
شما ١٣ سال پيش همين احساس نااميدى مرا از اصلاحات داشتيد، و با آنكه از دولت كنار كشيديد، باز بر خلاف آنچه آزمايشها به شما اثبات كرده بود، بر اصلاحات ناممكن حكومت دينى اصرار كرديد. آن خاتمى كه من ١٣ سال پيش ديدم، چون دانشمندى از بىنتيجه بودن آزمايش اصلاحات حكومت دينى سخن مى گفت. پس چرا آن دانشمند بر استمرار خطا اصرار كرد و مىكند؟
خاتمى گفتوگوى تمدنها!
شما از گفتوگوى تمدنها گفتيد. نظامى كه ٢٠ سال در حال اصلاح آن بودهايد، با زبان موشک و جنگ و ترور با تمدنها سخن مىگويد. گفتوگوى تمدنها هيچ، اين نظام دينى آيا اجازه مىدهد در يک جلسه آزاد عمومى، شيعه در كنار سنى و مسلمان در كنار مسيحى و كليمى و بهايى و زرتشتى بنشينند و با هم گفتوگو كنند؟ اصولگراها هيچ، آيا اصلاح طلبان در اين ٢٠ سال اصلاحات، حتى زمانى كه در قدرت بودند، مخالفين بىدين يا مومن به اديان غير اسلامى را دعوت به گفتوگو يا همكارى سياسى كردند؟ خاتمى عزيز! گفتوگوى تمدنها تنها از يک حكومت دمكراتيک، سكولار و مبتنى بر حقوق بشر برمىآيد و ربطى به حكومت دينى ندارد.
در پشت سر ايرانيان ، چهل سال استبداد دينى و بيست سال اصلاحات ناكارآمد است. در پيش روى آنها، انقلاب يا حمله ويرانگر خارجى است. مردم ايران نه آن گذشته چهل ساله را مى خواهند و نه آينده ويران ايران را. پس چه راهى مىماند؟
رفراندوم سريعترين راه حل مشكلات
ايرانيان مىگويند جمهورى اسلامى مشكلات متعددى را در اين حدود ٤٠ سال براى همه ما ايجاد كرده. نيمى از اين مشكلات مربوط به آزادىهاى فردى است كه از قضا با “رفراندوم آرى به جمهورى اسلامى” يک شبه ايجاد شده و فقط با “رفراندوم نه به جمهورى اسلامى” يک شبه فرصت رهايى از اين جبرهاى حكومت دينى را فراهم مىكند، مثل رفع حجاب اجبارى زنان و قوانين مجازات اسلامى و تبعيض دينى و نابرابرى زن و مرد…
رفراندوم راه كمهزينه تغيير استبداد
انجام رفراندوم يک روز وقت مىگيرد و تكليف ملت در فرصت كوتاهى معلوم خواهد شد. حال آنكه اصلاحات ٢٠ سال وقت گرفت و هنوز تكليف هيچ چيز معلوم نيست.
اگر به خاطر جنگطلبىهاى ايران و ناامنىهايى كه حكومت ايران در منطقه ايجاد كرده، دولتهاى خارجى به ايران حمله كنند؛ يا مردم جان به لبرسيده، كه از اصلاح حكومت دينى نااميد شدهاند، به انقلابى خشن مجبور شوند، خون مردم بىگناه ريخته خواهد شد، به سرمايههاى ملى آسيب فراوان خواهد رسيد. در حالى كه با شركت در رفراندوم زير نظر مجامع بى طرف و يا سازمان ملل، استبداد برانداخته خواهد شد، بى آنكه خونى ريخته شود و سرمايههاى ملى از بين برود.
رفراندوم و شكوفايى اقتصادى
اگر وضع به همين منوال در بىاعتمادى مردم به حكومت، ادامه اختلاس يا هدر كردن ثروت ملى در جنگ سوريه و تروريسم در منطقه طى شود، و تحريم ها تشديد يابد؛ يا حمله خارجى و انقلاب خشن داخلى اتفاق افتد، تا مدتها هيچ سرمايهگذار بين المللى حاضر به سرمايهگذارى در ايران نخواهد شد. چرا كه سرمايهها به سوى مكانهاى امن جارى مىشوند. در حالى كه اگر رفراندوم انجام شود، راه را براى رسيدن به يک حكومت دمكراتيک و سكولار مبتنى بر اصول حقوق بشر باز مىكند، در آن صورت دنيا به امنيت ايران اعتماد مىكند و كارآفرينان تشويق مىشوند در ايران حضور يابند و بيكاران با سرعت بيشترى به اشتغال خواهند رسيد و ويرانىهاى طبيعت و اقتصاد ايران زودتر رو به آبادى مىروند. در حالى كه حمله خارجى و انقلاب خشن داخلى، تا مدتها امنيت نمىآورد و سرمايهگذاران و كارآفرينان را از ايران فرارى مىدهد.
بازگشت مغزها و سرمايه هاى ايرانى
اگر استبداد دينى فعلى ادامه يابد، كه نمىيابد، (همه نشانهها، اين روزها فروپاشى تدريجى يا حتى ناگهانى حكومت دينى را نشان مىدهند) و اگر حمله خارجى اتفاق بيفتد يا انقلابى خشن رخ دهد، به دليل ناامنى، باز هم ايرانيان بيشترى از ايران خواهند رفت. اما اگر رفراندوم انجام شود، بسيارى از آنها كه از ايران رفتهاند، بازخواهند گشت. در اين صورت نه تنها مغزها و سرمايههاى ايرانى به ايران باز مىگردند، كه ميليونها رابطه عاطفى گسسته بين خانوادهها از نو برقرار خواهد شد و پدران و مادران بسيارى فرزندانشان را دوباره در آغوش خواهند گرفت.
خاتمى عزيز!
خواهيد گفت مگر استبداد دينى رفراندوم را خواهد پذيرفت؟ پاسخ من اين است مگر اصلاحات شما را پذيرفت؟! مگر انقلاب را مىپذيرد؟! استبداد با زبان خوش حق ملت را نمىدهد. حق گرفتنى است، نه دادنى.
طرفداران رفراندوم، ابتدا بايد مردم را از طريق استدلال قانع كنند كه اين روش كمهزينهتر و پر فايدهتر از تحمل استبداد يا انقلاب خشن است. سپس مردم با هر روشى، اعم از تظاهرات يا اعتصابات يا مخالفتهاى مدنى در بحرانهاى نظام، رفراندوم را به حكومت خواهند قبولاند و از اين طريق آن را برخواهند انداخت.
طرفداران حكومت نيز وقتى راهى جز قبول شكست نداشته باشند، ترجيح مىدهند با رفراندوم كنار روند تا اينكه با انقلاب نابود شوند. البته اگر رفراندوم را نپذيرند، مسئوليت انقلاب و ويرانى ايران به عهده حكومت اسلامى خواهد بود.
خاتمى عزيز!
فاجعه در فروپاشى رژيم اتفاق نمىافتد كه فروپاشى استبداد يک معجزه است. فاجعه آنجاست كه اين فروپاشى قبل از اتحاد مخالفين استبداد رخ دهد. اصلاحات امروز نه تنها از اتحاد مخالفين نظام دينى عاجز است، كه حتى ديگر از متقاعد كردن دوستداران اصلاحات هم درمانده است. اما رفراندوم، توانايى اتحاد مخالفين استبداد دينى را دارد. چرا كه كمهزينه، پر فايده و به نفع همه مردم ايران است.
خاتمى عزيز!
از اصلاحطلبان توقع گفتوگوى تمدنها را نداريم، اما متوقعيم در باز شده به گفتوگوهاى ايرانى با ايرانى را نبندند. توقع داريم از طريق نامهنگارى و گفتوگو به هر شكل بر اين تاريكى سر در گمى ملى نورى انداخته شود. چرا كه اگر گفتوگو خاموش بماند، سوء تفاهم و خشونت و فريب به صدا در خواهند آمد، و مى شود همين وضعى كه اكنون داريم.
با احترام
دوستدار شما
محسن مخملباف
١٣ فوريه ٢٠١٨
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.