«دو سال، هشت ماه و بیست و هشت شب» نامی است که نویسنده مشهور هندی- بریتانیایی، سلمان رشدی بر تازهترین رمان خود نهاده است.
«دو سال، هشت ماه و بیست و هشت شب» نامی است که نویسنده مشهور هندی- بریتانیایی، سلمان رشدی بر تازهترین رمان خود نهاده است.
در این کتاب ششصد و اندی صفحهای که انتشارات «رندوم هاوس» در ماه جاری آن را به بازار فرستاده، موضوع اصلی نبرد میان تعصبات مذهبی ومنطق و خردورزیست اما آقای رشدی برای روایت این داستان تکراری، «رئالیسم جادویی» مالوفش را بکار گرفته و روشی شگفتانگیز انتخاب میکند.
او مینویسد که در قرن بیستم در جهان واقعیت -چنان که ما میشناسیمش – شکافی ایجاد شده است که «اجنه شرور» از آن برای ایجاد آشوب و درگیری بهره میبرند. در داستان آقای رشدی، سستی دیوار بین دنیا ما و «پریستان»، سرزمین «اجنه» باعث میشود بعضی از جنها که زندگی سرشار از عیش و عشرت خود را کسلکننده مییابند، سر از جهان ما دربیاورند و با قدرتهای ماورایی خود در امورات این جهان دخالت کنند.
در این کتاب ششصد و اندی صفحهای که انتشارات «رندوم هاوس» در ماه جاری آن را به بازار فرستاده، موضوع اصلی نبرد میان تعصبات مذهبی ومنطق و خردورزیست.
نه تنها نام داستان از بازی با نام کتاب «هزار و یکشب» ساخته شده، بلکه خود رمان نیز پر از خرده روایتهایی است که درست به شیوه داستانهای هزار و یک شب در دل هم روایت میشوند. شخصیت اول داستان، «دنیا»، شاهزاده خانمی از سرزمین اجنه است که در در قرن ۱۲ میلادی در «اندلس» دل به ابن رشد میبازد.
این فیلسوف مسلمان که یکی از مهمترین شارحان فلسفه ارسطو به شمار میآید، بیش از هرچیز به خاطر تلاشش برای سازگار کردن ایمان مذهبی با فلسفه و منطق شناخته میشود. حاصل عشق دنیا و ابنرشد، تعداد بیشماری فرزند است که در همهجای جهان پخش شده و میراثدار والدین خود و طرفدار خردورزی و منطق و مدارا هستند.
نویسنده در جبهه مقابل ابنرشد، فقیه مسلمان ایرانی غزالی را قرار دادهاست؛ نویسنده کتاب مشهور «تهاتف الفلاسفه» و از مخالفان سرسخت فلسفه که فیلسوفان را متهم میکرد تعقل و منطق را بالاتر از ایمان مذهبی قرار میدهند و در نتیجه به حیطه کفر فرو میغلطند. ابنرشد کتاب «تهاتف التهاتف» را در پاسخ به مجادلات غزالی و در دفاع از سازگاری ایمان اسلامی با فلسفه و خردروزی نوشت.
در جبهه مقابل و در راس سپاه شر، جنی شرور به نام «زمرد» قرار گرفته که از ایدههای «تندروانه» غزالی پیروی میکند و سپاهِ زمینی خود را نیز از سرزمین «الف» جمع کردهاست. شباهت سلوک این سپاهیان به «طالبان» و نحوه نامگذاری این کشور که در کتاب، مقر مرکزی نیروی «شر» روی زمین به شمار میآید، به سرعت نام افغانستان را به ذهن خواننده میآورد.
دشوار میتوان نثر قدرتمند رشدی و تخیل غنی او را ستایش نکرد اما اشارات مستقیم و تقسیمبندیهایی دوگانهای از این دست باعث شده منتقد روزنامه بریتانیایی «ایندیپندنت» این کتاب را بازتولیدکننده کلیشه دوگانه بنیادگرایی اسلامی- روشنگری معرفی کند و بگوید رشدی جدال فلسفی بین ابنرشد و غزالی را به نفع داستان خود بیش از حد ساده میکند.
به گفته حسن محمدعلی، این نویسنده ابنرشد را «عقلگرا» یی معرفی میکند که به سبب «دیدگاههای مترقی»اش در زمانه خود طرد شده و این نکته را فراموش میکند که ابنرشد نه تنها هرگز از دایره اعتقادات اسلامی پا بیرون نگذاشت بلکه در بیشتر سالهای عمر خود نیز از مناصب رسمی برخوردار و مورد احترام بود.
یکی از منتقدان روزنامه انگلیسی زبان «گاردین» اما سادهسازیهایی از این دست را در سبک داستانی آقای رشدی موجه میبیند و در مقابل روی نحوه شخصیتپردازی قهرمان داستان یعنی «دنیا» دست میگذارد. اورسولا لهگوین با اشاره به قدرت باروری شگفتانگیز قهرمان زن داستان («دنیا» در هر وضع حمل بین هفت تا نوزده فرزند به دنیا میآورد) میپرسد چرا داستان اطلاعات چندانی در مورد نحوه مادری او و رسیدگیاش به فرزندانش بیشمارش به ما نمیدهد.
خانم لهگوین میگوید آقای رشدی در داستان خود از این توان اعجابانگیز در تولیدمثل به عنوان یک استراتژی برای تکمیل سپاه خیر و نیکی استفاده کرده است اما در نهایت قهرمان او «دنیا»، بیشتر شبیه به یک مرد فکر میکند و تصمیم میگیرد.
از «سالهای فتوا» تا امروز
«دو سال، هشت ماه و بیست و هشت شب» دوازدهمین رمان آقای رشدی و نخستین رمانیست که این نویسنده در هفتسال گذشته چاپ کرده است.
در سپتامبر سال ۲۰۱۲ او کتاب خاطراتی منتشر کرد با عنوان «ژوزف آنتوان» که وقایع پس از انتشار کتاب «آیات شیطانی» را در بر میگرفت.
ژوزف آنتوان -ترکیبی از نامهای دو نویسنده مشهور، آنتوان چخوف و ژوزف کنراد – نام مستعاری بود که او بعد از صدور فتوای قتلش توسط آیت الله خمینی به اصرار پلیس بریتانیا برای خود برگزید و تا حدود یک دهه قبل تحت آن زندگی میکرد.
در این کتاب نویسنده شرح میدهد که چگونه آشوبها و خشونتهای روی داده همزمان با انتشار کتابش و فتوای رهبر ایران، یک شبه زندگیاش را زیر و رو و او را وادار کرد سالها در خفا زندگی کند.
در ۱۹ بهمنماه سال ۶۷ رهبر ایران در فتوایی ضمن محکوم کردن رشدی و سایر دستاندرکاران انتشار این کتاب از مسلمانان جهان خواسته بود «تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرئت نکند به مقدّسات مسلمین توهین نماید». به دنبال این فتوا حملاتی در کشورهای مختلف اتفاق افتاد که از جمله به کشته و زخمی شدن چند تن از ناشران کتاب منجر شد.
اگرچه آقای رشدی در سالهای اخیر آن انزوای تحمیلی را پشت سرگذاشته است، اما این به این معنی نیست که زندگی او به حالت اولیه بازگشته است. به عنوان نمونه، سه سال پیش شرکت «کانادا ایرلاینز» (Canada Airlines) اعلام کرد آقای رشدی اجازه سوار شدن به هواپیماهای این شرکت را ندارد زیرا ملاحظات امنیتی مربوط به این نویسنده باعث تاخیر در پروازها خواهد شد.
این نویسنده ۶۸ ساله که در خانوادهای مسلمان متولد شده، طی سالهای گذشته به مناسبتهای مختلف علیه رادیکالیسم اسلامی موضع گرفته و بر ارزشهای سکولار تاکید کردهاست. از جمله در سال ۲۰۰۵ و پس از حملات انتحاری به مترو لندن، او در مقالهای برای روزنامه واشنگتن پست جامعه مسلمانان ساکن غرب را بابت روی آوردن نسل دوم مهاجران به ایدئولوژیهای خشونتطلبانه مذهبی مسئول شمرد و آنها را فرا خواند تا به جای سرزنش «سیاستهای خارجی ایالات متحده» یا «اسلامهراسی» مسئولیت آنچه فرزندانشان انجام میدهند را برعهده بگیرند.
آقای رشدی در این مقاله انکار نمیکند که میلیونها مسلمان در سرتاسر جهان روادارانه در کنار غیرمسلمانان زندگی میکنند، اما تاکید میکند بسیاری از معتقدان به اسلام سنتی نیز درست مثل پیروان اسلامِ ستیزهجو عقایدی «قرون وسطایی» در مورد زنان دارند، «یهودیستیز» هستند، همجنسگرایی را «گناه» به شمار میآورند، با «آزادی بیان» مخالفند و با پیروان سایر ادیان سر سازگاری ندارند.
او در ادامه مقاله خود از مسلمانان دعوت کرده بود دست به اصلاحات مذهبی بزنند و نه تنها ایدئولوژیهای جهادی، بلکه «عقاید سنتگرایانه» را نیز دور بریزند و اسلام را با مقتضیات زمانه مدرن آشتی دهند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.