نادر فتوره چی
چرا هیچکس از آنها که نمیخواهند رای دهند نمیپرسد دردشان چیست؟
چرا همه فقط میگویند اگر این جمعیت 30 درصدی یاحالا بیشتر یا کمتر رای ندهد ال میشود و بل میشود؟
چرا نمیپرسید چه مرگشان است؟
چرا نمیپرسید چه بلایی بر سرت آمده که دیگر به «حداقل ها» راضی نیستی؟
چرا همیشه آنها که رای نمیدهند باید به شما لشگر رای دهندگان هیستریک جواب پس دهند؟
چرا فقط در فکر گروگانگیری اخلاقی و روانیشان هستید؟
چه میشود که ناگهان توهم برتان میدارد که فقط شما نگران آیندهاید و فقط شما میفهمید و فقط شما در حال «نبرد برای حفظ حداقل ها»هستید؟
چرا نمیتوانید بفهمید که بسیاری دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند؟
چرا حق اعتراض به «حذف شدن»، «منفعت نداشتن»، «بر سر سفره دعوت نبودن»، «آرامش خرده بورژوآیی نداشتن» و …برای آنها که کارد به استخوانشان رسیده است، قائل نیستید؟
چرا وقتی تو برخورداری و او برخوردار نیست، او باید به نفع تو حرکت کند؟ تو چرا یکبار به نفع او حرکت نمیکنی؟
چرا فکر میکنید همه باید مثل شما با چهارتا نمودار و گراف و کلیپ و «یاردبستانی» و «آقای قالیباف به خودت بیا» و تکرار ملالآور«لوله و گازانبر» ناگهان و برای حداکثر شش روز «سیاسی» شوند؟
بقیه ایام کجایید؟
چرا فقط هفته آخر سر و کلهتان پیدا میشود؟
در این چهارسال کجا بودید؟
کدام مطالبه را پیگرفتید؟
پای چه چیزی ایستادید؟
اصلا کجا هستید؟
دوستان «من رای میدهم و خاک بر سر آنها که نمیدهند» مقیم کانادا! چرا فکر میکنید رضایت شما از زندگی، به معنای رضایت همه از زندگیشان است؟
چرا فکر میکنید همه باید مثل شما با ربنا و حمایت باران کوثری پوثری و مشایخی پشایخی و موج مکزیکی و تشویق ایسلندی در استادیوم سرپوشیده از خود بیخود شوند؟
چرا گريبان اعاظم و «بزرگان»تان را نمیگیرید که 4 سال فرصت داشتند آن به قول شما «طبقه خطرناک»ی که وعده سه برابر شدن یارانه را باور میکنند، از استیصال و فقر محض نجات دهند که اینچنین نگران گول خوردنشان در هفته آخر نباشید؟
چرا از خاتمی نمیپرسید جز «تکرار میکنم» در این 4 سال چه کرده است؟
چرا از «لیست امید» نمیپرسید با تبدیل مجلس به «باشگاه سکوت و یوگا»، بر سر مفهوم «امید» چه آورده است؟
چرا از مسجد جامعیها نمیپرسید به جای «تهرانگردی» به خرج مردم، چه کردی که حالا باید بین تو و اللهکرم فرق باشد؟
چرا به جای چسبیدن گریبان بغل دستیتان که «رای بده»، گریبان موج آفرینان و بزرگان و «متخصصان» و «دلسوزان» را نگرفتید که «برنامه بده»!
چرا وقتی گفته شد با «دیوار مهربانی» و «عکس سلفی با کودکان کار» و…، انباشت نارضایتی اقتصادی برطرف نخواهد شد و فرصت بهره برداری به عوامفریبان را میدهد، فقط گفتید «راهکارتان چیست»؟
چرا هميشه از مستاصل شدگان «راهكار» و «كمك» مىخواهيد؟
چرا يكبار از وزير و وکیل و «لیست امید» نپرسيديد «اين گرسنه است، اين ناراضىست، اين وضعش بهتر نشده، این دخل و خرجش نمیخواند، این مجوز فیلم و سريال و پولشويى و خيريه و بانك و برج و گالرى و پاساژ و کتاب و واردات نگرفته، اين كارد به استخوانش رسيده، اين دارد ديوانه مىشود، راهكارت چيست؟».
حالا آنها از شما میپرسند: راهکارتان چیست؟
مگر سه ماه پیش نگفتید «همه آمدند»؟
پس چرا اینقدر میترسید؟
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.