جان هینلز-پیش از آنکه به استوره‌های ایران بپردازیم، بهتر است درنگ کنیم و ماهیت واقعی استوره را مد نظر قرار دهیم. در زبان روزمره «استوره» در معنی «خیالی» و «غیرواقعی» به کار می‌رود و مشوق این کاربرد فرهنگ انگلیسی آکسفورد است که توصیف استوره را با این کلمات آغاز می‌کند: «روایتی که جنبه‌ی افسانه‌ای محض دارد…». این تلقی کاملاً گمراه‌کننده است و از آن چنین برمی‌آید که استوره‌ها را باید داستان‌های نیمه‌واقعی پنداشت که ممکن است راست یا دروغ باشند. اما منظور از «راست» دقیقاً‌ چیست؟ در داستان‌های استوره‌ای مهم نیست که داستان از نظر واقعیت صحیح باشد یا نه،‌ بلکه مفهوم و معنای اخلاقی آن اهمیت می‌یابد. آنچه در استوره‌ها مهم است، صحت تاریخی داستان‌ها نیست بلکه مفهومی است که برای معتقدان آن‌ها در بر دارد.

نقشی که استوره‌ها در دین دارند، آن‌ها را از حکایت‌ها متمایز می‌کند. آدمی می‌کوشد که در دین خویش شناختش را از خویشتن و طبیعت و محیط خود بیان کند. استوره‌ها که تفکرات انسان را درباره‌ی هستی روایت می‌کنند، قالب‌های تثبیت‌شده‌ای هستند که در آن‌ها آدمی می‌کوشد این شناخت را بیان دارد. استوره‌ی آفرینش بیش از آنکه رقیبی برای فرضیه‌های تکامل داروین باشد، از جهت در بر داشتن تفکراتی درباره‌ی ماهیت جهان و انسان یا خدا حائز اهمیت است. مثلاً استوره‌ای که درباره‌ی زاده‌شدن پیامبری یا منجی‌ای از دوشیزه‌ای باکره است، از نشر اینکه شرح تاریخی «عشق‌-‌زندگی» مادر باشد مهم نیست، بلکه بیش‌تر از جهت بیان مقامی که پیامبر یا منجی در نظر معتقدان خود دارد، دارای اهمیت است.

استوره‌ها تنها بیان تفکرات آدمی درباره‌ی مفهوم اساسی زندگی نیستند، بلکه منشورهایی هستند که انسان بر طبق آن‌ها زندگی می‌کند و می‌توانند توجیهی منطقی برای جامعه باشند. طرحی که جامعه بر آن استوار است،‌ اعتبار نهایی خود را از طریق تصورات استوره‌ای به دست ‌می‌آورد، چه این تصورات درباره‌ی حق خداداده‌ی شاهان در انگلستانِ دوران استوارت[۱] باشد یا طرح سه‌بخشی جامعه در نظر هندوایرانیان. خدایان بر طبق این نظر اخیر، جامعه را با ساختی سه‌لایه‌ای آفریده‌اند. دسته‌ای از مردمان روحانی، عده‌ای جنگجو و گروه سوم کشاورز آفریده شده‌اند. بنابراین، همه‌ی مردمان مرتبه‌ی خود را در زندگی مدسون اراده‌ی خدایان می‌دانستند. استوره‌ها هم‌چنین می‌توانند نقش اندرزها را در یک مجموعه‌ی اخلاقی والا داشته باشند و سرمشق‌هایی در اختیار بشر بگذارند که بر طبق آن‌ها زندگانی خویش را بسازد.

اما استوره‌ها به مراتب از داستان‌ها یا روایات نمادین محض بااهمیت‌تر هستند. چون استوره‌ها فعالیت قوای مافوق‌الطبیعه را بازگو می‌کنند و از این رو، تصور می‌شود که برخواندن آن‌ها در مناسک دینی موجب می‌شود که آن قوا آزاد یا دوباره فعال شود. همان‌گونه که مسیحیان اعتقاد دارند که با دوباره به نمایش درآوردن «شام آخرین»[۲] در مناسک عشای ربانی، مسیح را برای معتقدان حاضر می‌سازند. معتقدان به دین‌های دیگر نیز بر این باورند که با به نمایش درآوردن استوره‌ی آفرینش یا استوره‌ی قربانی انجامین که به دست منجی انجام خواهد گرفت، همان نیروی فعال در هنگام خلقت یا در پایان جهان برای مومنان حاضر می‌شود. از طریق استوره و مناسک اطمینان به حضور قدیسان حاصل می‌شود.

بنابراین استوره‌ها منشورهایی را در مورد رفتار اخلاقی و دینی به دست می‌دهند، عقاید را تبیین و تدوین می‌کنند و سرچشمه‌های قدرت مافوق‌الطبیعه هستند. از این رو هنگامی که ما بر استوره‌شناسی ایرانی نظر می‌اندازیم، صرفاً بر روایات تاریخی غیرواقعی یا بر اشعار زیبا و باستانی نمی‌نگریم، بلکه بر جهان‌بینی اصلی ایرانیان و دریافت آن از انسان و جامعه و خدا توجه می‌کنیم.

اگر بنا باشد استوره به عنوان نماد تاثیربخش باشد، باید اصطلاحات و صُور خیالی[۳] را به کار گیرد که برای شنوندگانش پرمعنی باشد. البته صورت دیگر این قضیه آن است که تصویرپردازی برای وابستگان به یک فرهنگِ دیگر چنان معنایی را ندارد. بنابراین در بازگویی استوره‌ها به صورت اصلی خود این خطر هست که ممکن است شخص خارجی آن عناصری را از آن بگیرد که برای او غریب می‌نماید و در نتیجه از بینش عمیقی که در ورای نمادها هست، غافل بماند. به سخنی دیگر، خوانندگان ممکن است به نماد توجه کنند و نه به آنچه موضوع نماد قرار گرفته است.
پی‌نوشت

[۱] Stuart: سلسله‌ای از سلاطین اسکاتلند و انگلستان. آغاز کار این خاندان از حدود سال ۱۱۶۰ میلادی در اسکاتلند بود. 

[۲] Last Supper

[3] Imagery: صور خیال، تصویربرداری.

برداشت از کتاب شناخت اساطیر ایران؛ نوشته جان هینلز، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی


سرچشمه گرفته از هفت ودای