affiche-mille-et-une-nuit-IMA-Paris-Select
متون فارسی گزارش‌های بسیاری درباره‌ی خواهش‌های زنانه دارد که کمتر بحث شده، یا اصلاً کاویده و دیده نشده است؛ حتا هزار و یک شب از این بابت کمتر بررسی شده است. در این مرور کوتاه، کمی در داستان‌های آن گردش می‌کنم تا نمونه‌وار نشان دهم که این کتاب چه گنجینه‌ای در شناخت زن و عشق و خواهش‌های تنانه است. برای این که این تصور پیش نیاید که این تنها متن قابل مراجعه در این زمینه است به چند متن دیگر هم به تناسب اشاره خواهم کرد.

                                   لایک زنی فیس بوک ما
مهدی جامی
متون فارسی گزارش‌های بسیاری درباره‌ی خواهش‌های زنانه دارد که کمتر بحث شده، یا اصلاً کاویده و دیده نشده است؛ حتا هزار و یک شب از این بابت کمتر بررسی شده است. در این مرور کوتاه، کمی در داستان‌های آن گردش می‌کنم تا نمونه‌وار نشان دهم که این کتاب چه گنجینه‌ای در شناخت زن و عشق و خواهش‌های تنانه است. برای این که این تصور پیش نیاید که این تنها متن قابل مراجعه در این زمینه است به چند متن دیگر هم به تناسب اشاره خواهم کرد.
هم در آغاز هزار و یک شب با حکایت عجیبی روبه‌رو می‌شویم که تصویری از تخیلات و یا سایه‌ای از واقعیت‌های زندگی زنان ثروتمند است که گویی بر گرته‌ی زندگی مردان ساخته شده است، یعنی رفتاری که ممکن است مردی از اشراف پیشه کند زن نیز همان می‌کند: «شاه‌زمان، در منظره‌ای که به باغ نگریستی، ملول نشسته بود که ناگاه زن برادر با بیست کنیزک ماه‌روی و بیست غلام زنگی به باغ شدند و تفرج‌کنان همی‌گشتند تا در کنار حوض کمرها گشاده، جامه‌ها بکندند. خاتون آواز داد که: یا مسعود! غلامی آمد گران پیکر و سیاه. خاتون با او هم‌آغوش گشت، و هریکی از آن غلامان نیز با کنیزی بیامیختند.» (به ترجمه‌ی طسوجی)
affiche-mille-et-une-nuit-IMA-Paris-Select
این یکی از قدیم‌ترین صحنه‌های اورجی به ابتکار زنانه است. شواهد متعددی می‌توان نشان داد که زن در متون ایرانی آن تصویر کلیشه‌شده‌ی کنش‌پذیر و ترس‌خورده را ندارد و از حق خود برای ارتباط جنسی مطلوب‌اش دفاع می‌کند، و اگر شوی نادلخواه داشته باشد با خود می‌گوید: «هرگز او را به خود راه ندهم، اگرچه جانم از تن برود» (شب ۲۱)، همان طور که وقت عشق‌بازی هم که رسید اصلاً چهره‌ی کنش‌پذیرانه‌ای ندارد. در قصه‌ی «ملکه بدور»، ملکه با قمرالزمان می‌خوابد: «دهان و دست قمرالزمان را بوسه داد و هیچ عضوی در تن قمرالزمان نماند مگر این که ملکه او را ببوسید.» (شب ۱۸۴)
گردآفریدهای ایرانی خاصه چهره‌های کاملاً کنشگرانه‌ای دارند و شیوه‌ی جنگجویانه‌ای در انتخاب همسر: «کس مرا تزویج نتواند کرد مگر این که در میدان جنگ بر من چیره شود. اگر کسی بر من غلبه کند او را از روی میل شوی خود گیرم، و اگر من بر او غلبه کنم اسب و سلاح او گرفته، بر جبین‌اش بنویسم که این آزادکرده‌ی فلانه دختر است.» (شب ۵۹۷)
در مکر زنان بسیار گفته‌اند اما شواهد آن در داستان‌های فارسی چه بسا نشان‌دهنده‌ی این است که زن در شهوت قوی‌تر از مرد است، و مردطلبی‌اش از زن‌طلبی مرد بیشتر نباشد کمتر نیست. در شماری از این قصه‌ها هم با مکر روبه‌رو نیستیم، با زنی شیردل روبه‌روی ایم؛ چنان که در هزار و یک شب زنی از این تبار از ملک و وزیر تا قاضی و والی را در صندوق می‌کند (شب‌های ۵۹۳ تا ۵۹۶)، و این‌ها را هم به خاطر معشوق‌اش که «پسری ظریف و خوب‌روی» است می‌کند.
در جفت‌جویی زنان در همان هزار و یک شب داستان عجیبی هست که درست مسیر خلاف قصه‌ی اصلی را برجسته می‌کند: ملکه‌ی مردکش در داستان «عجیب و غریب» زنی است که هر شب با مردی می‌خوابد و سپس او را می‌کشد (شب ۶۷۵). این موضوع در تاریخ هم وجود دارد. گفته‌اند که ترکان خاتون، مادر سلطان محمد بن تکش خوارزم‌شاه، «مجلس انس و طرب در خفیه» می‌داشت، و باستانی پاریزی در آسیای هفت‌سنگ می‌گوید که ظاهراً بعضی از سرداران بعد از آن که با او می‌خوابیدند به جیحون افکنده می‌شدند.

در مکر زنان بسیار گفته‌اند اما شواهد آن در داستان‌های فارسی چه بسا نشان‌دهنده‌ی این است که زن در شهوت قوی‌تر از مرد است، و مردطلبی‌اش از زن‌طلبی مرد بیشتر نباشد کمتر نیست. در شماری از این قصه‌ها هم با مکر روبه‌رو نیستیم، با زنی شیردل روبه‌روی ایم؛ چنان که در هزار و یک شب زنی از این تبار از ملک و وزیر تا قاضی و والی را در صندوق می‌کند  و این‌ها را هم به خاطر معشوق‌اش که «پسری ظریف و خوب‌روی» است می‌کند
این مردطلبی اگر لازم بود با کاربست داروها و غذاهای قدرت‌بخش همراه می‌شد که در کتاب‌های خاص یا فصولی معین از کتاب‌های طبی و علوم عمومی آموزش داده شده بود، مثل بدایع الصناعات تفلیسی. طبعاً اگر مرد از عهده بر نمی‌آمد، زن به شکایت هم می‌رفت. در بوستان سعدی حکایت مرد پیری آمده است که با زنی جوان عقد زناشویی بست و چون نتوانست در کار آید میان او و زن جنگ افتاد؛ حکایت به این نتیجه می‌رسد که: «تو را که دست بلرزد، گهر چه دانی سفت؟»
زنان سالخورده هم گاه جفت‌خواه می‌شدند، و مشهورترین آن‌ها مهد علیا ست که، به گفته‌ی بدایع الوقایع، به میرزا بیرم نامی میل عظیم پیدا کرده بود و خود را آراسته می‌کرد و به او عرضه می‌داشت و او استنکاف می‌کرد. اما اگر خود به جفت دلخواه نمی‌رسیدند، بسا که دستمایه‌ی شیطنت زنان جوان یا میانجی عشق‌های ممنوع آنان می‌شدند. دایه‌ی ویس، گذشته از آن که میانجی او با رامین است، وقتی لازم باشد بر جای او می‌خوابد و دست در دست شوی او می‌نهد تا نداند که همسرش در بستر نیست. و یا شیرین در شب زفاف، برای آزمودن این که خسرو چقدر مست است، دایه را به جای خود به بستر می‌فرستد: «به عمداا زیوری بر بست‌اش آن ماه / عروسانه فرستادش بر شاه / شه از مستی در آن ساعت چنان بود / که در چشم آسمان‌اش ریسمان بود.»
باب شیطنت‌ها و نیز کشف بدن خود باب گسترده‌ای است و داستان‌هایی از روابط دختران با پسران جوان نیز این‌جا و آن‌جا دیده می‌شود. در هزار و یک شب، دختری ده ساله در بازی با غلام‌بچه‌ای دوازده ساله دوشیزگی‌اش را از دست می‌دهد و مادرش آن را پنهان می‌دارد؛ بعد که او را شوهر می‌دهند، غلام رابطه‌اش را با او حفظ می‌کند و از «بوس و کنار او بهره‌مند» می‌شود (در حکایت «صواب غلام اول»، شب ۳۸). این بوس و کنار پنهانی با غلامان صورت دیگری هم داشت که رودکی یاد کرده است، کنیزکانی که شبانه با وجود خطر نزدش می‌آمده‌اند: «بسا کنیزک نیکو که میل داشت بدو / به شب ز یاری او نزد جمله پنهان بود / به روز چون که نیارست شد به دیدن او / نهیب خواجه‌ی او بود و بیم زندان بود.»

418px-Indischer_Maler_von_1775_001
شیطنت‌های جنسی در کار زن و شوی هم بوده است، چنان که زن خود را پنهان می‌کرده تا آتش خواهش مرد را تیزتر کند، و ندیمه‌ای در میانه‌ این بازی را هیجانی‌تر و پرنشاط‌تر می‌کرده است؛ یا این که با صحنه‌سازی همراه بوده است. طوطی نامه درباره‌ی همسر مردی دلاور می‌آورد: «شبی، بر سبیل مطایبه و امتحان، خواهرخوانده‌ی زن جامه‌ی مردان پوشید و با آن زن همخواب شد. چون آن مرد شجاع برسید، با زن خود کسی خفته دید. هیچ بد نکرد و در غضب نشد و گفت: ای جوان برخیز، اکنون نوبت ما ست. زنان خنده‌کنان برخاستند.» (نخشبی، داستان شب چهارم) آن‌ها می‌گویند: «چطور غیرت نشان ندادی؟» او می‌گوید: «از رشک سودی نیست.» سپس داستان زنی را می‌گوید که شوی‌اش او را به بیابان برده بود تا مردی نبیند، اما زن به آخرین جوانی که همخوابه‌اش می‌شود می‌گوید: «تا حال با ۹۹ کس خوابیده‌ام و تو یک‌صدمین نفر بودی.» (همان‌جا)
حکایت‌هایی هم هست که از خواهش بسیار زنان از شوی خویش می‌گوید، چنان که در کلیات عبید دیده می‌شود. عکس آن هم هست، این که شوهران بیش از اندازه از زنان کام می‌طلبیده‌اند و قاضی و حاکم ناچار باید بر ایشان حد می‌نهاده است. کهن‌الگوی این حکایت‌ها گویا به عصر پیامبر می‌رسد.
تصویری که لذت جنسی زنانه از خلال این داستان‌ها به ما می‌دهد تصویری آشنایی‌زداینده است. نخست به خاطر این که درک عمومی ما از لذت امری مردانه است و تحت سیطره و قدرت گفتمان‌های مردانه. بنابراین، وقتی به این متون مراجعه می‌کنیم معمولاً دنیای زنانه را در آن‌ها نمی‌بینیم. برای ورود به این متون، ناگزیر باید این چشم دوم را تقویت کرد. نکته‌ی دیگر آن است که موضوع لذت زنانه کمتر پژوهیده و شناخته شده است؛ این هم ناگفته پیدا ست که چرا. اما بر این نکته باید تأکید کرد که حجاب ناشناختگی امری معاصر است نه قدیم؛ یعنی در دوره‌ی معاصر است که ما از درک لذت زنانه دور شده‌ایم. متون فارسی نشان می‌دهد که لذت زنانه هیچ‌وقت از نظر شاعران و نخبگان عصر کلاسیک دور نبوده است.
اما جنبه‌ی سوم، پیوند شگفت‌آور خواهش زنانه با حکمتی زنانه است که در دید مسلط مردانه غایب است. به عبارت دیگر، آن‌چه از لذت زن در متون دیده می‌شود (منهای بخشی که کاملاً بیولوژیک است)، هرجا که وارد رابطه‌ی فعال می‌شود و مرد و زن در آن حضور دارند همواره سویه‌ای دارد که با بالغ ساختن مرد همراه است. یعنی زن موجب بلوغ جفت خود می‌شود و به این «نتیجه» در تمام پروسه‌ی خواهش تنانه‌ی خود توجه دارد. نمونه‌ی برجسته‌ی این روند خسرو و شیرین به روایت نظامی است که در آن نهایتاً شیرین از شاه می‌خواهد از رامش به دانش بگراید؛ و البته آشکارتر از همه، شهرزاد که پادشاه را به خوی آدمی بر می‌گرداند: این یک بار دیگر نشان می‌دهد که هزار و یک شب تا چه حد یک داستان هزارتوی زنانه است، هزارتویی که خود رمز زندگی است
.