داریوش اقبالی در میان ستارگان مردمی موسیقی ایرانی چهره‌ای بی‌همتاست. از آن جهت که تنها خواننده‌ای است که از دهه پنجاه شمسی و آغاز دوران نوین ترانه ایران تاکنون همواره در اوج بوده است. داریوش از اولین روزی که خواندن را در سال ۱۳۴۹ به صورت حرفه‌ای آغاز کرد تا همین امروز بی‌وقفه کار کرده است و همواره پرفروش‌ترین آلبوم‌ها و شلوغ‌ترین کنسرت‌ها را به نام خود ثبت کرده است. اتفاقات زندگی و سیر وقایع اجتماعی و سیاسی نیز او را از میدان به در نکرده است. نه واقعه اسید پاشی روی صورتش، نه وقوع انقلاب اسلامی سال ۵۷ و مهاجرت اجباری‌اش، نه اعتیاد شدیدش به مواد مخدر و نه حضور رقیبان جوان و تازه نفس هیچکدام موجب نشدند که داریوش از میدان به در شود. هرچند که در مقاطعی از محبوبیت‌اش کاسته شده اما نشان داده که رگ خواب مخاطب ایرانی را می‌شناسد و مجددا توانسته خود را به بازار موسیقی سبک پاپ فارسی تحمیل کند. نزدیک‌ترین رقیبان وی گوگوش (فائقه آتشین) و ابی (ابراهیم حامدی) هرکدام در مقاطعی ناچار به خاموشی شدند. گوگوش همزمان با انقلاب اسلامی تا سال‌های اصلاحات ممنوع الخروج بود و ابی نیز پس از انقلاب تا هنگام ترانه دو صدایی «نون و پنیر و سبزی» در آلبومی به همین نام از داریوش در سال ۱۹۹۲، فعالیت چندانی نداشت و تنها به اجرای برنامه‌های محدود در بار‌ها و رستوران‌ها می‌پرداخت. از رقیبان سال‌های پیش از انقلاب هم افرادی مانند ستار (ابوالحسن ستارپور) یا رامش (آذر محبی) نیز هرگز پس از ترک ایران نتوانستند به روزهای اوج گذشته بازگردند. اما چه خصوصیاتی موجب شده تا داریوش اقبالی چنین جایگاهی را به دست آورد؟ او چه کرده یا چه داشته است که توانسته بیش از چهار دهه در اوج باشد؟
ماندگار‌ترین ترانه‌های ایرانی
شبکه تلویزیونی پربیننده من و تو که از لندن پخش می‌شود، چندی پیش در صفحه فیس بوک خود یک نظرسنجی درباره یکصد ترانه ماندگار ایرانی برگزار کرد. در این نظرسنجی نزدیک به یک میلیون و پانصد هزار نفر شرکت کردند و نتایجش در برنامه‌ای به همین نام در این شبکه ماهواره‌ای منتشر شد. فارغ از تمام انتقاداتی که به شکل اجرا و نتایج این برنامه وجود داشت (که بخشی از آن نیز طبیعی است) می‌توان با تحلیل نتایج نهایی تا حدی به ساختار سلیقه مخاطب جوان ایرانی پی برد.
در میان ترانه‌های یک تا ده این فهرست، نیمی از ترانه‌ها با صدای داریوش (سه ترانه) و گوگوش (دو ترانه) اجرا شده بودند و ترانه شماره یک نیز از آن داریوش بود. ترانه‌ای با نام «دستای تو» با شعری از اردلان سرفراز و آهنگی از حسن شماعی‌زاده که با تنظیم واروژان همراه شده بود. ترانه‌های دیگر داریوش در این فهرست ده تایی «یاور همیشه مومن» و «شقایق» بودند. جدا از اینکه آیا واقعا «دستای تو» ماندگار‌ترین ترانه ایرانی هست یا نه، نکته مهم نگاه نسل جدید به این خواننده کهنه کار است. خواننده‌ای که سال‌ها تبلیغات منفی و مسموم دور او را احاطه کرده بودند. تبلیغاتی از جنس اینکه «اگه داریوش گوش بدین خودکشی می‌کنین» و یا اینکه «معتاد می‌شین». تبلیغاتی که به نظر می‌رسد آشکارا تاثیری در مخاطب جوان و نسل جدید ترانه ایرانی نداشته است. اتفاقا ترانه «دستای تو» به همراه «چشم من» دو تا از غمگین‌ترین و سوزناک‌ترین آثاری هستند که با صدای داریوش اجرا شده‌اند. هردوی این ترانه‌ها را اردلان سرفراز در سوگ پدر خود سروده است.
داریوش و گنجینه ترانه
یکی از مشخصات کاری داریوش وسواس او در انتخاب همکار است. ترانه‌های داریوش گنجینه‌ای از موسیقی پاپ ایران را در خود جا داده‌اند. همکاران او در این راه هرکدام وزنه‌ای سنگین و بی‌جایگزین در عرصه‌های مختلف آهنگسازی، تنظیم و شعر هستند. او در این سال‌ها با آهنگسازان و ترانه سرایانی مانند احمد پژمان، بابک افشار، اردلان سرفراز، ایرج جنتی عطایی، واروژان، شهیار قنبری، تورج نگهبان، زویا زاکاریان، فرید زلاند، آندرانیک، منوچهر چشم آذر، عبدی یمینی، حسن شماعی‌زاده، بابک بیات، محمد زمانی، صادق نوجوکی، فرزین فرهادی، انوشیروان روحانی و این اواخر روزبه بمانی و علیرضا افکاری همکاری کرده است. ضمن اینکه در میان آثارش اشعاری از حافظ، مولانا، فریدون مشیری، نیما یوشیج، سیمین بهبهانی و احمد شاملو نیز دیده می‌شوند. هرچند که گویا اشعار شاملو بدون مجوز از شاعر مورد استفاده قرار گرفته‌اند. احمد شاملو به بهانه پاسخ نوشته‌ای از محمدرضا لطفی که شعر شاملو را بدور از «پستی و بلندی زبان فارسی و موسیقی نهفته در آن» خوانده بود، به تندی به داریوش تاخت و با ادبیات خاص خودش درباره او نوشت: «ما هزار جور توهین و تحقیر را تحمل کرده‌ایم تا شعرمان را گریه نکنند. و حالا ببین در چه معرکه‌ای گیر کرده‌ایم. آن یکی نوحه خوان مدرن کاباره‌ای با آن انکرالاصواتش دفترهای شعر مرا از هیچ دستبردی معاف نمی‌کند، و حالا ماشاء الله شما هم پیدا شده‌اید و امکان پیاده کردن پاره‌ای از آن‌ها در موسیقی ایرانی را محتمل می‌دانید. »
داریوش همواره تلاش کرده است که بهترین‌ها را در کنار خود داشته باشد. هم فروش بالای آثارش و هم توانایی‌اش در اجرای ترانه‌های پیچیده و سخت و هم روابطی که کوشیده است در تمام این سال‌ها کمتر با همکاران به کدورت نیانجامد، موجب شده است که بتواند همواره دوستان قدیمی و همزمان استعدادهای جدید را در نزدیکی خود داشته باشد. در دورانی که بسیاری از هنرمندان ایرانی داخل و خارج از کشور به بهانه‌های کم اهمیت اما پرتعداد با هم جدال دارند، کمتر نامی از داریوش در میانه دعوا‌ها شنیده شده است. جدال دنباله دار ابی با ایرج جنتی عطایی و فرید زلاند، یا اختلاف وی با سیاوش قمیشی، دعواهای همیشگی گوگوش با دوستان قدیمی‌اش و بسیاری دیگر از این دست درگیری‌ها این روز‌ها در جامعه هنری لس آنجلس عادی شده است، شاید به همین دلیل هم هست که داریوش تقریبا هیچگاه وارد محافل هنری این شهر نشده است. داریوش به جز اجرای برنامه «بنیاد آینه» حضور چندانی در تلویزیون‌های لس آنجلسی نداشته است و شاید بتوان پررنگ‌ترین حضور وی را مصاحبه مفصل و چند ساعته‌اش با امیررضا امیرقاسمی و تلویزیون تپش دانست. حضوری که منتهی به برنامه مجلل بزرگداشت بهروز وثوقی در لس آنجلس شد. برنامه‌ای که با مشارکت فعال داریوش شکل گرفت. سابقه دوستی‌های داریوش با یاران قدیمی‌اش به چهار دهه می‌رسد، دوستی‌هایی که در میان هنرمندان غربت نشین کمتر دوام می‌آورد.
خواننده؛ فعال اجتماعی
داریوش دو خصوصیت همزمان دارد. علاوه بر آنکه خواننده صاحب نام و صاحب سبکی است، جزو معدود هنرمندان ایرانی است که می‌توان بر آن‌ها نام «فعال اجتماعی» نهاد. چند سالی است که در مصاحبه‌های تصویری زیر نام داریوش علاوه بر خواننده عنوان فعال اجتماعی نیز اضافه شده است. داریوش جزو معدود خوانندگان و هنرمندان ایرانی است که دست به فعالیت اجتماعی سازمان یافته زده است.
داریوش به گفته خودش در سال ۲۰۰۰ اعتیاد شدیدش به مواد مخدر را ترک کرد. وی در گفتگویی درباره ترک اعتیادش گفته است: «یکی از فکرهایی که من داشتم این بود که من نباید معتاد بمیرم. معتاد مردن برای من به این معنی بود که اسم جالبی از خودم نمی‌گذارم، بچه‌هایم و خانواده‌ام هم حتی ممکن است از من رو برگردانند جامعه که به جای خودش. [می‌گفتند] معتاد بود مرد، آرتیست خوبی بود، خواننده خوبی بود. این برای من کافی نبود، این من را رنج می‌داد. »
اندکی پس از ترک کامل اعتیاد، داریوش دست به تاسیس بنیاد «آینه» زد که بنیادی است خیریه برای کمک به ترک اعتیاد. وی همچنین از اعضای سازمان عفو بین الملل نیز هست. داریوش در گفتگوی دیگری درباره بنیاد آینه می‌گوید: «هدف ما خدمت است و امید من از سرآغاز فعالیت بنیاد آینه این بود که عزیزانی که مایل به یاری رسانی به هموطنان دردمند خود هستند به ما بپیوندد. همیشه یادآوری کردم که آینه پلی است میان توانمندان و نیازمندان. امید من این بود که فرا‌تر از خواستن، هموطنان من آستین بالا زده و در عمل همدلی و همیاری کنند. عزیزانی که مایلند در این راستا با ما همگام و همراه باشند می‌توانند با ما تماس بگیرند و به ما اطلاع بدهند که توانایی‌هایشان چیست و در چه زمینه‌ای مایلند به هموطنان خود یاری رسانند. ما کالایی برای فروش نداریم، هدف ما آگاهی، آموزش و پیشگیری است، هدف ما توانمند سازی است و ارائه راهکارهای سازنده و سالم. آنان که مثل ما معتقدند که زخم‌های جامعه متعلق به فرد فرد ماست و آزادی و سلامت خود را در گرو آزادی و سلامت جامعه می‌دانند، می‌توانند با ما تماس بگیرند و پیشنهادات و راهکار‌های خود را با ما در میان بگذارند. »
یکی از دلایل محبوبیت سال‌های اخیر او احتمالا همین فعالیت‌های اجتماعی خیرخواهانه است. وی بی‌شک نخستین هنرمند سر‌شناس ایرانی است که با صراحت درباره اعتیادش سخن می‌گوید. جسارتی که در میان بسیاری از دیگر هنرمندان ایرانی وجود ندارد. او به راحتی جلوی بینندگان تلویزیونی و هواداران کنسرت‌هایش می‌ایستد و از اعتیاد و ترک آن سخن می‌گوید. اتفاقی که پیش از آن سابقه نداشته و به نظر نمی‌رسد که در آینده نیز بدیل چندانی بیابد.
بازگشت در آستانه انتها
داریوش خواننده‌ای بوده است که همواره اجرای ترانه‌های اعتراضی را در روند کاری‌اش حفظ کرده است. کمتر آلبومی از او منتشر شده که حاوی ترانه‌ای اعتراضی نباشد. از مهم‌ترین ترانه‌های ژانر اعتراض وی در سال‌های پیش از انقلاب می‌توان به «بوی خوب گندم»، «علی کنکوری» و «جنگل» اشاره کرد که آشکارا دربرگیرنده مفاهیمی سیاسی هستند. ترانه جنگل اشارات آشکاری به وقایع سیاهکل دارد. ترانه بوی خوب گندم که با شعری از شهیار قنبری و آهنگسازی اسفندیار منفردزاده اجرا شد، کار هر سه آن‌ها را به ساواک و زندان اوین کشاند و داریوش را بیش از هفت ماه در اوین نگه داشت. تنها پس از اجرای دو ترانه سفارشی «رسول رستاخیز» و «طلایه دار» با اشعاری از جنتی عطایی بود که ساواک حکم به آزادی او داد.
پس از انقلاب اسلامی و مهاجرت اجباری داریوش به لندن و سپس آمریکا رنگ و بوی ترانه‌های سیاسی داریوش به کلی تغییر کرد. حالا که او از قید و بند سانسور‌‌ رها شده بود، با زبانی صریح‌تر به بیان اعتقاداتش می‌پرداخت. هرچند که نظام شاهنشاهی برچیده شده بود اما سیستم جدید از بعد سانسور و استبداد دست کمی از نظام سابق نداشت و او همچنان مخالف شرایط موجود بود. از این رو داریوش همواره فریاد اعتراض نسل خود بوده است. او در هر مقطعی تلاش داشته است که با توده مردم همراه باشد.
هرچند که در چند سال اخیر پاره‌ای از منتقدان، ترانه‌های داریوش را خالی از حرف تازه می‌دانستند، اما همزمان با جنبش سبز و وقایع اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، بازگشت داریوش به صحنه عمومی، بازگشتی مجذوب کننده بود. وی با اجرای چند تک آهنگ ضمن همبستگی با جریان جنبش سبز بر روند سابق خود باقی ماند. ترانه‌هایی که با استقبال گسترده در داخل و خارج ایران مواجه شد. در این میان دو ترانه «خون بازی» با مطلع «آخرین سنگر سکوته…» و ترانه «سیصد گل سرخ» از ماندگار‌ترین و محبوب‌ترین آثار هنری انتخابات ۸۸ و وقایع پس آن هستند.
در حالی که داریوش با اجرای این چند ترانه بازگشت موفقی به جریان جامعه داشت، انتشار آلبوم «دنیای این روزای من» که حاصل همکاری او با جوانانی در داخل ایران به عنوان شاعر و آهنگساز بود، فروش بسیار درخشانی را در مارکت ترانه ایرانی رقم زد. این آلبوم که حاوی ترانه‌هایی عاشقانه به سبک ترانه‌های قدیمی‌تر او هستند، بازگشتی خوب به دورانی را رقم زدند که داریوشِ عاشقانه خوان در آن به شهرت رسیده بود.
داریوش اقبالی در آستانه ۶۳ سالگی قرار دارد و بی‌شک سال‌های آخر دوران هنری خود را طی می‌کند. او کم کم به انتهای دوران خوانندگی نزدیک می‌شود. هم نسلان او یکی یکی کمرنگ شده و از دور خارج شده‌اند و به جز معدودی از آن نسل درخشان ترانه نوین ایران کسی باقی نمانده است. اما داریوش اقبالی در این آخرین سال‌ها و در حالی که به نظر می‌رسد به پایان راه رسیده است، در پس حمایت از وقایع اعتراضی سال ۸۸ و همینطور آلبوم پرفروش «دنیای این روزای من» به جریان غالب موسیقی پاپ ایرانی بازگشته است. او نشان داده که به این سادگی پا پس نمی‌کشد. ضمن اینکه مخاطب نسل جوان نیز با حمایت‌های خود نشان داده‌اند که همچنان به این خواننده اعتقاد دارند. باید دید در این چند سال آخر چه اتفاقی برای او و هوادارانش خواهد افتاد. آیا داریوش اقبالی هرگز به انتها خواهد رسید؟ ترانه‌های او تا چه زمانی در حافظه مشترک مردم ایران باقی خواهد ماند؟ آیا زمان اینچنین که در این چهل سال به او روی خوش نشان داده، در آینده نیز آثارش را ماندگار خواهد کرد؟
امید کشتکار
سرچشمه گرفته از تهران ریویو