“اکسیون سیاسی از روی احساس و عاطفه الزاماً نتیجه‌بخش نیست و برای مثمر ثمر بودن یک حرکت اجتماعی آنهم حرکتی که جنبه‌ی صنفی دارد، الزاما می‌باید با عقلانیت و تدبر پی اتخاذ راهکار بود.”


حکایت قولهای شاعرانه!

متاسفانه اخیرا ارباب قدرت بعد از قریب دودهه به فکر مقابله با کسانی افتاده که آنها را “سازنده‌گان موسیقی برای خواننده
 های لس آنجلسی” میخواند. عده‌ای دستگیر شده‌اند و عده‌ای دیگر به هواخواهی دستگیر شدگان کدورت‌های کهن را کنارگذاشته و به حمایت از هم صنفان خود پرداخته‌اند. خوب تا اینجای کار هیچ مشکلی نیست! اتفاقا حمایت از دستگیر شدگان دراین شرایط ستودنی هم هست.
اما مشکل از آنجا شروع می‌شود که عده‌ای از چهره‌های شناخته شده‌تر این جریان به ارائه عکس‌العمل‌های نا معقول و کاملا احساسی پرداخته و حرفها و ادعاهایی را مطرح می‌کنند که هیچ تضمینی مبتنی بر بقای آنها نیست!. 
در قضایای سال 88 هم یکی از همین شاعران جوان که گویا نقش پدری هم برای برخی عزیزان بازی می‌کند در یک اکت احساسی اعلام کرد که دیگر شعری از او منتشر نخواهد شد و خداحافظی و ازاین حرفها…. اما بعداز مدتی دقیقا نفهمیدیم چه شد که همین دوست عاصی ما به نحو جالبی برگشت و تازه روند تفریط را در پی گرفت. یکی از چهرها‌ی منتسب به جنبش سبز در مناظره 13خرداد 88 حرف جالبی در مورد این مقوله گفت. داستان از این قرار بود که گویا عده‌ای ملوان انگلیسی به عنوان جاسوس و نفوذی روباه پیر در ایران دستگیر شدندو کوس دستگیری و لزوم محاکمه‌ی آنها گوش فلک را کر کرد! عده‌ای در این میان لزوم اعدام این جواسیس دسیسه گر را هم صادر کردند. اما ما مردم از همه‌چیز بی‌خبر دقیقاً نمی‌دانیم چه شد و انگلیسی‌های مکار چه چیزی در گوش اصحاب قدرت زمزمه کردند که به ناگه جاسوسانی که حکم اعدامشان هم مطرح شده بود. با ملبس شدن به یک دست کت و شلوار شیک هاکوپیان با سلام وصلوات از ایران به لندن فرستاده شدند! اینجا بود که موسوی گفت (هرافراطی یک تفریطی هم دارد). 
حالا بنظر می‌آید این حامیان موسوی که میگفتند به خاطر مسائل رخداده در سال 88 ادبیات را می‌خواستند کنار بگذارند حرف این پیرمرد را گویا مبلغ حضورش بودند نشنیده‌اند. باری دوستی که پس از انتخابات گفت ادبیات  مدبیات تعطیل! به ناگه نه تنها در دکان ادبیات را گشود بلکه با همراهی یکی از انتشاراتی‌های خوشنام! اقدام به انتشار اشعاری کرد که از لحاظ سوژ‌ه‌ای خیلی درها را به روی آدمها باز می‌کند و در صدا و سیما صحبت کرد!. 
باری حکایت این افراط و تفریط این شاعر (انصافا مستعد ) پدرخوانده را گویا مدیحه‌سرایانش ندیدند و اگر دیدند نادیده گرفتند! امروز هم یکی از اصحاب ترانه اقدام به انتشار یک بیانیه‌ی انتقادی نموده و مدعی شده‌اند که در عنفوان دوره پختگی دست از کار ترانه سرایی کشیده و عالم ترانه فارسی را حضور معظم خود محروم ساخته‌اند! از من اگر می‌پرسید می‌گویم ای کاش اینکار را نمی‌کرد و حرفی میزد که امروزش ضامن اجرای ابدی آن باشد! 
  حقیقت آنست که بسیاری از دوستان ما  که مایل به حرکت از سمت چپ خیابان اجتماع و سیاست هستند مانند بسیاری از اسلاف‌شان در پیش از انقلاب نفهمیده‌ و یا باورنداشته‌اند که اکسیون سیاسی از روی احساس و عاطفه الزاما نتیجه بخش نیست و برای مثمر ثمر بودن یک حرکت اجتماعی آنهم حرکتی جنبه صنفی دارد الزاما می‌بایست با عقلانیت و تدبر پی اتخاذ راهکار بود! اتخاذ راهکارهایی این چنین نه تنها ضامن توفیق و وصول خواسته‌های ایشان نخواهد شد بلکه هرنوع شانه‌خالی کردن از زیر بار حرفی که در یک بیانیه ی غرا زده شده ایشان را…. 
چه بگویم
  ما امیدواریم چهرهای شاخص دهندگان اقوالی باشند که از عهده انجامشان برآیند و بر وجهه خود و هنر شع