فرصتی یافتم تا دوباره داستان دن کیشوت را بخوانم؛ قصه
ایی که حدود ۵۰۰ سال پیش نوشته شده و این روزها ادعا می شود اولین داستان
مدرن جهان است. از مهمترین چیزهایی که در باره این رمان می گویند یکی اینکه
نویسنده کتاب، سروانتس، توانسته است با قدرت تخیل بی‌‌نظیر خود، دوران سقوط و سراشیب اسپانیا را تصویر کند.

 

سعی
می کنم توضیح دهم که شاید داستان دن کیشوت، با ماجرای ایران کنونی شباهت
هایی داشته باشد و به دنبال آن، طبیعتاً این سئوال مطرح می شود که که ایا
می توانیم توقع داشته بباشیم که یک داستان «دن کیشوت» ایرانی نوشته شود؟
اجازه
دهید از اسپانیایی بگویم که سروانتس داستانش را می نوشت… اسپانیایی که
مناطق تصرف شده از طرف مسلمانان را باز‌پس‌ گرفته بود. اسپانیایی که دستور
اخراج و حراج اموال یهودیان را صادر کرده بود و با این کار گویی به اکثریت
طبقه متوسط خود پشت پا زده بود. اسپانیایی که دستور اخراج مسلمانان
«کشاورز» ساکن اندلس را هم صادر کرده بود و با این عمل بخش بزرگی از
کشاورزی کشور را دچار بحران ساخت.
اسپانیایی که به‌
یکباره نه‌ طبقه متوسط داشت و نه نیروی کار مناسب. اسپانیایی که دست به
فجیع‌ترین خشونت‌های مذهبی‌ زد و با انگیزاسیون نه فقط کشتار به راه انداخت
بلکه به یکباره همه موزائیک اجتماع را به هم ریخت. دیگر حتی مردمی که که
از ترس جان و مال خود به مذهب حکومتی گرویده بودند هم در امان نبودند.
به
عنوان مثال، حکومت مذهبی‌ اسپانیا به هر شهروند مسیحی‌ این اجازه را
می‌‌داد تا انگشت تهمت را به هر کس دیگر اشاره رود و اگر شخص مظنون
نمی‌توانست مسیحیت خود را اثبات کند، اموالش به سه قسمت تقسیم می‌شد؛ یک
ثلث به دولت می‌رسید، یک ثلث به کلیسا و ثلث آخر به کسی‌ که تهمت را به فرد
مظنون زده بود.
با این حساب بخش بزرگی از جامعه در
فضای سرشار از شک و بی‌اعتمادی روزگار می‌‌گذراند. اسپانیایی که همه هم و
غم خود را معطوف به آن کرده بود تا با چپاول «طلا» در مستعمرات تازه کشف و
تسخیر شده، مشکل بحران اقتصادی ناشی‌ از تغییرات زورگویانه‌اش را جبران
کند، چیزی نصیبش نشد جز گرانی و از دست رفتن ارزش پول اسپانیا.
این
همه تغییر در سرزمینی که هر آنچه که به نظر واقعی‌ می‌‌توانست باشد در یک
چشم هم زدن، غیرواقعی‌ می‌ شد، حربه ایی شد در دستان توانای سروانتس، تا
قهرمانی را خلق کند که حتی تا آخر داستان معلوم نخواهد گشت که انگیزه
اعمالش چه بود؟ آیا دن کیشوت، شوالیه پیر و زهوار دررفته، با آن‌ زره‌  و اسبِ مسخره‌اش می‌داند که به جای کمک به مظلومان، پی‌درپی‌ باعث دردسر آنها می‌گردد؟
قصه
گوی بخش اول رمان می‌گوید که داستان را در «بازار دست‌فروشان» از
پسربچه‌ای خریده است و با این کار از خطرات نوشتن داستان انتقادی، خود را
مبری می سازد تا آنجا که  حتی مترجم سالخورده درون بازار را که دست‌نوشته
قدیمی را برایش ترجمه می‌کند به زیر سؤال می‌برد.
همه
مشکل دن کیشوت، قهرمان داستان در این است که او‌ کتاب زیاد می‌‌خواند و
وقتی از اولین سفر تنهایش زخمی و داغان بر می‌گردد، دوستان نزدیکش، به‌
خصوص کشیش، دستور سوزاندن کتاب‌های او‌ را می‌دهند. دن کیشوت و کتاب هایش
مثل همه مردمی که به دادگاه مذهبی فرا خوانده شدند‌ از خود امکان دفاع
ندارند. کتاب‌ها (مجرمین) در ابتدای دادگاه کمابیش شناسایی می‌شوند و
بسیاری از آنها بی‌گناه و حتی مفید تشخیص داده می‌‌شوند ولی‌ در ادامه
همه‌شان به درون آتش ریخته می‌شوند.
به دن کیشوت
برگشتم چون به شدت جای خالی قصه ایی که بتواند سی‌ سال گذشته ایران را
ترسیم کند خالی است. داستانی که قادر باشد همه رنج ملت کهنسال و صبور ما را
با هنرمندی رندانه منعکس سازد.
به همین خاطر به انتظار داستانی‌ ایرانی می‌مانم. در انتظار دن کیشوت ایرانی.
منابع دستیابی به کتاب:
این
رمان با عنوان نخستین بار «دن کیشوت» به‌دست محمد قاضی از زبان فرانسوی به
زبان فارسی ترجمه شده‌است و انتشارات نیل و ثالث چندین بار آن را به چاپ
رسانده‌اند.
همچنین این اثر در سال ۱۳۹۱ با عنوان «دن کیخوته» توسط کیومرث پارسای برای اولین بار از زبان اسپانیایی به زبان فارسی ترجمه شده‌است.
همچنین ذبیح الله منصوری (مترجم) نیز این رمان را به فارسی ترجمه کرده‌است.
ونداد زمانی