باربارا کروگر: من همیشه تعریف بسیار گسترده‌ای از هنر داشته‌ام، و این همیشه به نظرم خنده‌دار رسیده که به هر تکه بومی که چند قطره رنگ روی آن باشد می‌گویند اثر هنری، اما فقط بعضی فیلم‌ها و بعضی شکل‌های موسیقی جزو هنر حساب می‌شوند و بعضی از آنها را اثر هنری نمی‌دانند. این موضوع پیچیده‌ای است و من پاسخ آن را نمی‌دانم. اما می‌دانم که هنر یعنی خلق تفسیر. به نظر من هنر توانایی به الفاظ تبدیل کردن یا به تصویر کشیدن یا به شکل موسیقی درآوردن تجربهٔ شخص از جهان است. البته نه در معنای روزمره یا لفظی آن، بلکه به روشی که تفسیری خلق کند دربارهٔ این که زندگی کردن یک روز دیگر چه حسی دارد. 

يکي از جسورترين و در عين حال اصيل ترين چهره ها در ميان هنرمندان معاصر که در آثارش هوشمندانه زبان را دستمايه ي کار قرار مي دهد باربارا کروگر(‏Barbara Kruger ‎‏)است‏‎.‎‏ هنرمندان بزرگ عموما مسائل خود را به مدد امکانات عصر خود بيان مي کنند. باربارا کروگر ، از اين حيث در رديف هنرمنداني بزرگي چون ميکل آنژ، رامبرانت، گويا ، پيکاسو و وارهول است. اين هنرمند بزرگ نمي تواند نسبت به مقوله ي فرهنگ و ازآن مهمتر زبان بي تفاوت باشد . کروگر مجموعه ي نسبتا کاملي از امکانات و ويژگي هاي بياني عصر ما را ، شامل تقابل با آوانگارديسم ، تخصيص ، تصنع ، سطحي بودن ، استفاده از تکنولژي معاصر، استفاده از فرهنگ معاصر، سياسي بودن و حساسيت به هويت ( هويت جنسي) را در آثارش دارد‎.‎‏ 

وي در عرصه هنر مفهومي فعاليت مي کند که به بسط هنر مفهومي يا کانسپچوال کمک قابل توجهي کرده؛ قبلا گرافيست و عکاس مجلات بوده است و از اين پيشينه در کارهاي خود استفاده مي‌کند‎.‎اکثر کارهاي کروگر مرکب هستند از عکس هاي سياه و سفيد روي بستري سفيد با چارچوب قرمز. اصطلاحات و جمله هاي اخباري با حروف بولد در کارهايش زياد ديده مي شود که معمولا ضمايري مثل ‏‎”‎من”، “تو”، “ما” و “آنها” دارند. در يک دهه اخير از ويدئو، فيلم، امکانات شنيداري و پروژکشن در کارهايش استفاده مي‌کند و مخاطب بدين ترتيب مورد احاطه مفاهيم مورد نظر او قرارمي گيرد.او مي گويد‎ :‎من مهارت هاي زباني خود را توسعه داده ام تا بتوانم با تهديد رو در رو گردم. براي يک دختر، اين يگانه راه است، به جاي آنکه مجبور باشم اسلحه بکشم‎!”‎ 

باربارا کروگر در سال ۱۹۴۵ در نيو جرسي (‏New Jersy‏ ) متولد شد. بعد از تحصيل در دانشکده هنرهاي زيباي دانشگاه سيراکيوز(‏Syracuse‏)و تحصيل و طراحي با دايان آربوس(‏Dian Arbusconde‏) در دانشگاه طراحي پارسون در نيويورک، کروگر به عنوان طراح در انتشارات کندي نست (‏Conde Nest‏) استخدام شد‏‎ .‎سپس در مجله مادموازل (‏Mademoiselle‏ ) مدير بخش طراحي شد و در ادامه،او به‌عنوان گرافيست، مدير هنري و ويراستار تصويري در بخش هنري انتشارات مختلف از جمله هاوس‌اندگاردن(‏Hose and Ggarden ‎‏) و اپرچر(‏Aperture‏) کار کرد‏‎.‎‏ با اينکه او آموزش رسمي در زمينه ي طراحي نداشت، اما به علت نگاه خوبي که داشت باعث شد تا به سرعت در انتخاب و تصاوير شيوه اي که بتواند توجه خواننده را جلب کند، مهارت يابد مهارتي که به قدرت آثار تجسمي اش نيز ياري رساند. پس از چند سال کار با کنده ناست‎ ‎، تصميم گرفت حرفه اش را تغيير دهد و با تاثير از مگدالنا آباکانوويچ ‏‎(Abakanowicz)‎شروع به مجسمه سازي کرد. حاصل اين تجربه در دوسالانه ويتني در سال ۱۹۷۳ به نمايش در آمد و سال بعد اولين نمايشگاه انفرادي اش را برگزار کرد‎.‎کروگر که يک نويسنده و شاعر برجسته نيز است، از تلفيق اين دو تجربه ي مهم نويسندگي و تصوير سازي تا سال ۱۹۸۱ شيوه اي را که امروز با آن شناخته مي شود تکميل کرد. اين پيشينه او در ديزاين و طراحي ، در آثاري كه كروگر به واسطه شان در سطح جهاني شناخته شده است ، واضح و مشخص است. او بر روي عكس هاي پيش ساخته ايي كه پيدا مي كرد، عباراتي ترحم برانگيز و تهاجمي قرار مي داد تا بيننده را با كشمكش براي قدرت و كنترل كه عكس ها از آن سخن مي گويند ، درگير كند. سري كارهايش كه همگي قابل شناخت از فونت هاي سياه و زمينه قرمز ، عباراتي کوتاه و صريح اما پيچيده ، بروي تصاويري که معمولا ناقص و برش خورده به نظر مي رسند متن هايي همچون بر چسب هايي آماده که به طرزي عجولانه چسبانده شده اند قابل تشخيص است. با شعارهايي چون” من خريد مي كنم ، پس هستم” يا “بدن تو ، زمين جنگ است” – ذهن بيننده را در باب فمينيسم ، طبقه بندي اجتماعي ، مصرف گرايي، فردگرايي و آرزو به چالش مي كشد. 

پارادوكس جالب كارهاي او آن است كه او اين سوالات را با آثاري از بيننده مي پرسد كه عكس هايش را از مجلات پاپ و عام جدا كرده است. مجلات و منابعي كه گسترش دهنده ي تمام چيزهايي است كه او عليه آنهاسخن مي گويد‎. ‎كارهاي كروگر نه تنها در گالري ها و موزه هاي دنيا نمايش داده شده ، بلكه در زندگي عادي مردم نيز به شكل بيل بورد،‌ پوستروغيره در پارك هاي عمومي، ايستگاه هاي قطار و ساير اماكن عمومي به نمايش در آمده است‎.‎‏ کروگر از هنرمندان موج دوم فمينيسم است و خصوصياتي چون اعتراض به ابژکتيفيکيشن يا شيءکردن در آثار او ديده مي‌شود. هنرمندان اين نسل براي بيان اعتراض خود به شيء کردن از هرگونه نمايش جنبه تحريک کننده زن پرهيز مي‌کنند‎.‎‏ او به عنوان يکي از شاخص‌ترين نمونه هاي اين نسل مفاهيمي ژرف و به دور از مردستيزي را در کارهاي خود ارائه مي‌دهد‏‎.‎‏ باربارا براي دور شدن از بيان مسلط هنر رسانه جديدي را به کار مي گيرد تا بدين ترتيب کمتر اسير واژگان مسلط بر زبان هنر شود. ساختارشکني از اصلي‌ترين ويژگيهاي کارهايش است.آثار کروگر بسيار وحشي و بي رحمانه است. بسياري از آثار او تاکيد بر خشونت جسمي و شکنجه ي احساسي دارد. در يکي از آثارش تصويري از دستي ديده مي شود، يک ترقه منفجر شونده را در دست دارد با اين عبارت « تو آزموني براي وحشت هست‎». ‎ شايد برجسته ترين ويژگي موفقيت کروگر در ادغام دغدغه هاي فمينيسم با ارزش هاي عام پست مدرنيسم باشد. شايد بتوان مشترکات آثارش را در نقد كردن و نشان دادن زشتي هاي اسطوره سازي هاي هر روزه از مصرف گرايي گرفته تا نقش سنتي جنس زن و مرد كه زندگي هاي بسياري بر مبنايش بنا شده اند، ديد. او مي گويد:‎ “‎احساس مي کنم تمام کارهاي من، مبتني بر شوخي و تفسيري هستند که اين شوخي خلق مي کند. اين کارها متشکل از عکس، مجسمه و چيدمان اند. اما به نظر من، نيروي اصلي کار من، از همان آغاز، بيان و خطاب مستقيم بوده است. در تصاوير و نوشته ها و پژوهشهايم، و نيز در آخرين چيدماني که در لندن انجام دادم، همين بيان مستقيم وجود داشته است. بيان مستقيم در همه جا هست، مردم معمولاً چنين کاري مي کنند و به همين شيوه نيز مورد خطاب قرار مي گيرند.شما مي توانيد از اين شيوه، در هر شکلي کمک بگيريد. اين امر به نوعي با شکل دهي هويت ها و کليشه ها، ارتباط و مناسبت دارد، يعني همان موضوعاتي که مورد علاقه من هستند‎.”‎‏ جان برگر، نويسندة معروف مارکسيست، مي‌گويد: “در طول تاريخ هنر و آثار هنري، هميشه مردها در آثار هنري عمل مي‌کنند درحالي‌ كه زن‌ها فقط ظاهر مي‌شوند. مردها زن‌ها را مي‌بينند درحالي‌ که زن‌ها فقط خودشان يا نظاره شدنشان توسط مردها را مي‌بينند.” در طول تاريخ هنر، هيچ‌وقت زن‌ها به مردها نگاه نمي‌کنند ولي مردها به زن‌ها خيره هستند. در کارهاي خانم باربارا کروگر، عکس اين گرايش کلي تاريخي را شاهديم.‏