نه سال پس از موفقیت هنری و تجاری قسمت اول “شهر گناه”(سین سیتی)، اینک رابرت رودریگز و فرانک میلر، دوباره به هم پیوسته و قسمت دوم آن را بر مبنای داستان های دیگری از مجموعه کتاب های مصور( کمیک بوکز) نئو نوآر فرانک میلر ساخته و به نمایش گذاشته اند.
پرویز جاهدمنتقد فیلم

نه سال پس از موفقیت هنری و تجاری قسمت اول “شهر گناه”(سین سیتی)، اینک رابرت رودریگز و فرانک میلر، دوباره به هم پیوسته و قسمت دوم آن را بر مبنای داستان های دیگری از مجموعه کتاب های مصور( کمیک بوکز) نئو نوآر فرانک میلر ساخته و به نمایش گذاشته اند. 
رودریگز(کارگردان، تهیه کننده، فیلمبردار و تدوینگر این فیلم) همان زمان بعد از نمایش قسمت اول “شهر گناه” اعلام کرد که دنبالۀ آن را با همان شخصیت ها خواهد ساخت.
تقریبا همه شخصیت ها و بازیگران قسمت اول از جمله میکی رورک، بروس ویلیس، جسیکا آلبا، روساریو داوسون و جیمی کینگ در این قسمت هم حضور دارند اما نقش بعضی از شخصیت های فیلم اول (مثل دوایت مک کارتی با بازی کلایو اوون) را بازیگران جدیدی مثل جاش برولین به عهده گرفته و چند شخصیت (بازیگر) جدید مثل اوا گرین، ری لیوتا، کریستوفر لوید، جوزف گوردون لویت و لیدی گاگا نیز به تیم بازیگران آن اضافه شده اند.
“شهر گناه: بانویی که به خاطرش باید آدم کشت”، مانند قسمت اول، داستان شهری پر از خشونت، فساد و جنایت است که در مرکز تمام فعالیت های تبهکارانه آن، پلیس فاسد شهر قرار دارد.
در فضای چنین شهر آلوده و سیاهی است که فرشتگان و شیاطین فرانک میلر پرسه می زنند و حادثه می آفرینند. دنیای تاریک فرانک میلر، دنیای تبهکاران و آدمکش های حرفه ای و بی رحم، سیاستمدارها و پلیس های فاسد، مردان عاشق و زخم خورده، زنان زیبا و نابودگر، ارواح سرگردان و مردان خائنی است که باید به سزای اعمال خائنانه شان برسند. برخلاف فیلم نوآرهای کلاسیک، هیچ شفقتی در کار نیست و مرز بین خیر و شر در آن بسیار باریک است.
قسمت دوم شهر گناه از چهار داستان به هم پیوسته که در پنج اپیزود روایت می شود تشکیل شده است. بخشی از داستان فیلم در واقع به زمان پیش از ماجراهای قسمت اول برمی گردد و بخش دیگر آن به ماجراهای پس از آن مربوط است.

‘فقط یک شنبه‌ شب دیگر’

اپیزود اول با نام “فقط یک شنبه شب دیگر”، شروع کوبنده و هیجان انگیزی برای فیلمی با ویژگی های “شهر گناه” است. مارو (با بازی میکی رورک) که بعد از یک درگیری خونین در یک شاهراه بیهوش افتاده، بعد از به هوش آمدن می بیند که اطرافش پر از جنازه و اتومبیل داغان شده پلیس است اما او نمی تواند به یاد بیاورد که چرا آنجاست و چه بر سر او آمده است.
بعد سعی می کند آن شب شنبه ای را که به سالن رقص کدی که نانسی کالاهان در آن می رقصید رفت را به یاد بیاورد. او آدمکشی حرفه ای اما ساده و خوش قلب و در عین حال قوی ترین شخصیت فیلم است.

‘شب بد طولانی’

اپیزود دوم و چهارم با عنوان “شب بد طولانی”، به درگیری سناتور فاسدی به نام روارک(پاور بوث) با قمارباز جوانی به نام جانی (با بازی جوزف گوردون- لویت)می پردازد که وارد سین سیتی می شود و فورا به سالن قمار و رقص کدی می رود و پس از بردن پول ها در قمار با سناتور روارک درگیر می شود. بسیاری از منتقدان این قسمت را ضعیف ترین بخش فیلم دانسته اند.

‘بانویی که به خاطرش باید آدم کشت’

اپیزود سوم با عنوان “بانویی که به خاطرش باید آدم کشت”، که طولانی ترین اپیزود فیلم است، داستان عشق، خیانت، حرص، و انتقام است. داستان کارآگاهی خصوصی به نام دوایت مک کارتی (جاش برولین) که معشوقۀ قدیمی اش اِیوا(با بازی اوا گرین) که او را ۴ سال قبل به خاطر مرد پولداری به نام دیمین لرد (ری لیوتا) ترک کرده بود به او زنگ می زند و از او می خواهد که او را از دست شوهر بی رحمش که او را از نظر روحی و جسمی شکنجه می کند، نجات دهد.
دوایت خوش قلب هم مارو را استخدام می کند تا در مبارزه علیه دیمین و عواملش به او کمک کند. این اپیزود، تم اصلی فیلم یعنی “بکش تا زنده بمانی” را بهتر از بخش های دیگر منتقل می کند.

‘آخرین رقص نانسی’

اپیزود آخر با عنوان “آخرین رقص نانسی”، در واقع ادامۀ اپیزود “حرامزادۀ زرد” و داستان جان هارتیگان(بروس ویلیس) در قسمت اول است، همان افسر پلیس شریف و عاشق اما سرخورده و ناامیدی که عمری را با “اشک و خون” خدمت کرد و عاقبت جانش را بر سر نجات نانسی کالاهان از دست پسر منحرف سناتور فاسد(روارک) گذاشت.
حالا نانسی که هنوز داغدار خودکشی جان هارتیگان است، تصمیم می گیرد از سناتور روارک که عامل خودکشی او بوده، انتقام بگیرد. روح هارتیگان نیز از جهان مردگان باز می گردد تا همچنان محافظ نانسی کالاهان در برابر تبهکاران باشد.
در قسمت دوم “شهر گناه”، همانند قسمت اول، با اینکه با داستان های مجزایی مواجهیم اما ساختار روایی فیلم به گونه ای است که به شخصیت ها اجازه می دهد که آزادانه در میان داستان ها رفت و آمد کنند. سالن کدی، میعادگاه همۀ شخصیت های اصلی فیلم است.
جایی که نانسی کالاهان در آنجا می رقصد و مارو، دوایت، جانی قمارباز، روارک و دیگران در آن پرسه می زنند. با اینکه شخصیت ها، دو بعدی، سطحی و اغراق آمیزند اما حضورشان در فضای فانتزی فیلم پذیرفتنی است. دوایت مک کارتی، با همه خشونتش، همانند مارو، مردی ساده و خوش قلب است و فریب حیله های شوم و مرگبار اِیوا را می خورد و قربانی نقشه های پلید او می شود.
اِیوا نیز بر نقطه ضعف های او آگاه است و با زیبایی اغواگرانه اش به راحتی او را به دام خود می کشد. اوا گرین در نقش اِیوا، فم فتالی شرور و اغواگر که به فکر کشتن شوهرش و تصاحب دارایی های اوست، کاملا متقاعد کننده است: “من آن روسپی خودخواهی هستم که تنها مردی را که در زندگی دوست ‌داشت به دور انداخت”.
ایمی نیکلسون، منتقد ال ای ویکلی، ضمن تحسین بازی اوا گرین می نویسد: “اوا گرین، شخصیتی سکسی، وحشی، بامزه و در عین حال خطرناک است. او همۀ آن چیزی است که این فیلم بدان نیاز دارد. ما خلا وجود او را وقتی که روی پرده نیست حس می کنیم.”
موفقیت هنری قسمت اول “شهر گناه” مدیون اقتباس سینمایی دقیق از سبک تصویری و فضای گرافیکی داستان های مصور فرانک میلر بود. اما قسمت دوم، با اینکه از نظر سبک و جلوه های بصری چیزی از قسمت اول کم ندارد اما به انتظارات تماشاگرانی که قسمت اول را دیده و تحسین کرده اند پاسخ نمی دهد.

حتی سه بعدی بودن این قسمت نیز کمک چندانی به افزایش جنبه های بصری فیلم نکرده و امتیاز ویژه ای به حساب نمی آید. تکنیک های بصری و سبک گرافیکی قسمت اول شهر گناه، در زمان خود بسیار چشمگیر و غافلگیرکننده بود.
تصاویر سیاه و سفید با کنتراست بالا که با تکه هایی از رنگ قرمز مثل رنگ خون و یا رژ لب و لاک قرمز زن ها، رنگ آمیزی می شد، درخشش خاصی داشت که در این فیلم هم وجود دارد اما این سبک اینک با گذشت زمان و در طول یک دهه، طراوت و تازگی اولیه اش را تا حد زیادی از دست داده است.
“شهر گناه: بانویی که به خاطرش باید آدم کشت”، با واکنش های مثبت و منفی منتقدان سینمایی مواجه شد اما در مجموع بسیاری از منتقدان آن را اثری خسته کننده و به مراتب ضعیف تر از قسمت اول ارزیابی کردند.
منتقدان، اغلب، صحنه های اکشن و تکنیک های طراحی آن را ستودند اما از فیلمنامۀ ضعیف و شخصیت های کم عمق آن انتقاد کردند. به اعتقاد سورن اندرسون، منتقد سیاتل تایمز، فیلم همان مشخصه ها و امضای شناخته شدۀ قسمت اول را دارد اما به اندازه آن ماجراجویانه نیست و عنصر غافلگیری در آن فراموش شده است.
به اعتقاد جیمز براردینلی، برای آنها که از فیلم نوآر کمپ گونه فرانک میلر و رودریگز خوششان آمده بود، قسمت دوم “شهر گناه”، ناامید کننده است.
“شهر گناه: بانویی که به خاطرش باید آدم کشت” شاید از نظر روایت، شخصیت پردازی و تعلیق به قدرت و استحکام قسمت اول آن نباشد اما همچنان اثری جذاب، هیجان انگیز و سرگرم کننده است.