صفحه ما را در فیس بوک لایک بزنید

مانا نیستانی:اهد
داد اما بنظرم جایش است به کسانی اشاره کنم که از اول بر رأی دادن پافشاری
کردند و بسیار هم ناسزا شنیدند حتی از جانب مخالفینی که بعدها خود دقیقه
نود همراه شدند. کسانی مثل محمد رضا جلایی پور، ابراهیم نبوی و دیگران.
بعضی احساسی تر بعضی مستدل تر اما به هرحال خلاف فضایی که دست کم در رسانه
های مجازی و فیسبوک حاکم بود. این وسط مسعود بهنود برای من جایگاه دیگری
دارد. روزنامه نگاری که خوش بینی و امیدواری اش به آینده با واقع بینی در
هم آمیخته که برای آدمهای هیجانزده و احساساتی چندان قابل تحمل نیست. او
هیچوقت باورش را به استفاده از ظرفیت های انتخابات از دست نداد حتی زمانی
که صندوق آغشته به خون، علامت حیاتی نشان نمی داد. بهنود بابت این تحلیل که
درصد زیادی از جامعه ایرانی در هر شرایط پای صندوق می روند و ایده تحریم
را نخواهند پذیرفت بسیاری را خشمگین کرد. صبورانه دشنام شنید اما هیچوقت
دروغ نگفت یا به خاطر جو احساسی بر چیزی که باور داشت سرپوش نگذاشت. با
متانت بحث کرد مخالفت و پافشاری کرد اما انگ نزد. همرنگ جماعت نشد اما به
مرور جماعتی را همرنگ خود کرد. یاد عضو متین و شکاک هیأت منصفه در فیلم
دوازده مرد خشمگین می افتم که چطور یازده عضو متعصب دیگر را با بحث و منطق و
شکیبایی به فکر واداشت و سرنوشت آدمی را عوض کرد. بهنود مثل همه ما آدم
است با ضعفها و خطاهایش اما من نمی توانم بابت میانه روی و آرامشش در زمانه
ای که فریاد و دشنام و انگ و شعار، متاع پر مشتری است ستایشش نکنم.