ژانر وحشت(هارِر)، یکی از قدیمی ترین و پر طرفدارترین ژانرهای سینمایی است که عمر آن به درازای عمر سینماست. موسسه فیلم بریتانیا، در فصل جدید نمایش های سینمایی اش، در برنامه ای با عنوان “گوتیک” یا ” قلب تاریک فیلم” به ژانر سینمای وحشت(هارِر) پرداخته است.

پرویز جاهد/منتقد فیلم/بی بی سی:ژانر وحشت(هارِر)، یکی از قدیمی ترین و پر طرفدارترین ژانرهای سینمایی است که عمر آن به درازای عمر سینماست. موسسه فیلم بریتانیا، در فصل جدید نمایش های سینمایی اش، در برنامه ای با عنوان “گوتیک” یا ” قلب تاریک فیلم” به ژانر سینمای وحشت(هارِر) پرداخته است.
در این برنامه وسیع و ۴ ماهه که از اکتبر ۲۰۱۳ شروع شده و تا ژانویه ۲۰۱۴ ادامه خواهد داشت، مجموعه ای از مهم ترین فیلم های ژانر وحشت از دوران صامت و کلاسیک سینما تا فیلم های مدرن این ژانر به نمایش درمی آید.
بخش اول این برنامه با عنوان “هیولاها” به فیلم هایی از این ژانر اختصاص دارد که نیروی شر در آنها در قالب هیولاها یا موجودات ماورالطبیعی ترسناک ظاهر شده اند. بخش “هنرهای تاریک” به فیلم هایی مربوط است که شیطان و نیروهای شیطانی، درونمایه اصلی آنهاست. در بخش سوم نیز با عنوان “تسخیرشدگان”، فیلم هایی به نمایش درمی آید که داستان آنها مربوط به اجنه و ارواح، خانه های جن زده و جن گیری است.
جلسات دیدار و گفتگو با برخی از استادان قدیمی و کهنه کار ژانر وحشت مثل راجر کورمن، ژرژ رومرو، داریو آرجنتو و جان کارپنتر، بخش دیگری از برنامه گوتیک بی اف ای است.

ریشه های ادبی و هنری ژانر وحشت

بوریس کارلوف در فیلم فرانکشتاین
ادبیات و هنر گوتیک، مادر ژانر وحشت در سینماست. دراکولا، فرانکشتین، انسان های گرگ نما، خون آشامان و هیولاها، ارواح و شیاطین، خانه های جن زده و انسان هایی که روحشان به وسیله شیطان تسخیر شده، خفاشان، زامبی ها و مردگانی که از گور برمی خیزند، برخی از مهم ترین عناصر و مولفه های ادبیات و هنر گوتیک اند که به سینمای وحشت نیز راه یافته اند.
سینمای وحشت بیش از هر چیز وامدار متون کهن مذهبی به ویژه انجیل و متن های ادبی گوتیگ است. علاوه بر ادبیات، هنر نقاشی به ویژه نقاشی های ترسناک هِنری فوزلی، نقاش سوئیسی قرن هیجدهم و یا تابلوهای “دوزخ” یا “روز قیامت” هیرونیموس بوش و “جیغ”(فریاد) ادوارد مونک یا کارهای فرانسیس بیکن، نیز منابع الهام بخش فیلمسازان ژانر وحشت بوده اند.
رمان های قرن هجدهمی نویسندگانی چون هوراس والپول و اَن رَدکلیف، مولفه های ژانر وحشت را تعریف کردند اگرچه این سه رمان فرانکشتین مری شلی، دراکولای برام استوکر و دکتر جکیل و آقای هاید بود که الهام بخش بسیاری از فیلمسازان این ژانر شد و بارها در سینما مورد اقتباس قرار گرفت.
در آمریکا نیز داستان های گوتیک ادگار آلن پو منبع الهام سینماگرانی چون دیوید وارک گریفیث (وجدان انتقام جو ۱۹۱۴) و راجر کورمن (نقاب مرگ سرخ) و ژان اپستاین (سقوط خاندان آشر) شد.

تولد خون آشام سینمایی

بسیاری بر این باورند که خون آشام ها (ومپایرها) از ادبیات به سینما راه پیدا کرده اند اما فیلمی در تاریخ سینما وجود دارد به نام “مانور شیطان”(یا قلعه جن زده) ساخته ژرژ مه لیس که حدود ۱۲۰ سال قبل ساخته شده و در واقع نخستین فیلم ترسناک سینما و همچنین نخستین فیلم در مورد خون آشام هاست که یک سال قبل از انتشار رمان “دراکولا”ی برام استوکر خلق شده است.
در برنامه گوتیک بی اف آی، همچنین فیلم مستندی وجود دارد به نام “خون آشام” ساخته ژان پین لیو که در سال ۱۹۴۵ ساخته شده و فیلمساز پس از بررسی ریشه خفاشان خون آشام در فرهنگ و آیین های بومی آمریکای لاتین، به خون آشام ها در فرهنگ اروپایی می رسد.

اکسپرسیونیسم آلمانی و سینمای گوتیک

کریستوفر لی در فیلم دراکولا
اگر کوشش های اولیه فیلمسازانی مثل ژرژ مه لیس یا ادیسون را برای ساختن فیلم های کوتاه ترسناک مثل اقتباس ادیسون از داستان فرانکشتین در ۱۹۱۰ یا فیلم ترسناک مه لیس به نام “قلعه جن زده” یا “گور نفرین شده” را درنظر نگیریم، نخستین فیلم های جدی وحشتناک سینما را باید در آثار سینماگران اکسپرسیونیست آلمانی در دوره وایمار جستجو کرد.
فیلم هایی مثل “گولم” ساخته پل واگنر،”کابینه دکتر کالیگاری” ساخته روبرت وینه، “نوسفراتو: یک سمفونی وحشت” و “فاوست” ساخته فردریش ویلهلم مورنائو را باید جزو نخستین نمونه های جدی ژانر وحشت در سینمای صامت به شمار آورد.
به اعتقاد ایوان باتلر نویسنده کتاب “سینمای وحشت”، پایه و اساس فیلم های وحشتناک و بسیاری از عناصر سبکی اولیه آن در دوران صامت به ویژه در سینمای اکسپرسیونیسم آلمان ریخته شد. در واقع امروز نیز بیشتر فیلم های ترسناک سینما، از نظر نورپردازی، سبک فیلمبرداری و جلوه های تصویری، تحت تاثیر سینمای اکسپرسیونیستی آلمانی اند.
به اعتقاد زیگفرید کراکوئر، مورخ و نظریه پرداز سینما، فیلم های اکسپرسیونیستی آلمانی، بیانگر ترس و اضطراب و ناامیدی حاکم بر جامعه ای بود که فجایع و وحشت جنگ جهانی اول را با چشم خود دیده بود و حالا شبح هولناکی به نام نازیسم را انتظار می کشید.

دانشمندان و پزشکان دیوانه

نقش علم و تکنولوژی در سینمای وحشت، یکی از تم هایی است که در مطالعه ژانر وحشت، اهمیت زیادی دارد. هیولاهای ساخت انسان(فرانکشتین)، پزشکان دیوانه(دکتر کالیگاری، دکتر مابوزه، دکتر هانیبال لکتر)، موضوع بسیاری از فیلم های ترسناک بوده اند.
“عشق جنون آمیز”(۱۹۳۵) ساخته کارل فروند با فیلمبرداری درخشان گرگ تولند و بازی پیتر لوره، داستان یک جراح دیوانه است که عاشق یک زن بازیگر می شود. این فیلم بر اساس رمان موریس رنه ساخته شده، رمانی که روبرت وینه هم در ۱۹۲۵ از آن اقتباس کرده بود.
ژرژ فرانژو نیز با فیلم “چشمان بدون صورت” در ۱۹۶۰، نسخه دیگری از داستان دانشمند دیوانه را خلق کرد که تم اصلی فیلم کابینه دکتر کالیگاری بود. “چشمان بدون صورت”، اثری سورئالیستی و داستان جراحی است که از گوشت قربانیانش برای ترمیم چهره از ریخت افتاده دخترش استفاده می کند.

هیولاهای سینمای ناطق

به طور کلی اگر از منظر تاریخی، به ژانر سینمای وحشت نگاه کنیم، می بینیم که فیلم های سینمای اکسپرسیونیسم آلمانی، محصولات ترسناک کمپانی یونیورسال و فیلم های وحشتناک بریتانیایی تولید استودیوی هَمِر فیلم در لندن، پایه های اساسی این ژانر را بنا کردند.
در دورانی که علم باوری و ماده گرایی جایگزین باورهای مذهبی یا خرافی می شود، جذابیت و تاثیر فیلم های وحشتناک که صرفا بر داستان ها و شخصیت های ماورالطبیعی یا ارواح و اجنه تکیه می کنند، به تدریج کمتر می شود
سینمای وحشت در عصر ناطق با تولید مجموعه ای از فیلم های وحشتناک گوتیک در استودیوی یونیورسال شروع شد. تاد برونینگ نخستین دراکولای ناطق سینما را در سال ۱۹۳۱ با بازی بلا لاگوسی بازیگر مجاری تبار ساخت. بلا لاگوسی، بازیگری بود که با بازی در فیلم های اکسپرسیونیستی سینمای آلمان شروع کرد و بعد از مهاجرت به آمریکا برای نخستین بار در نقش کُنت دراکولا در نمایشی بر اساس رمان برام استوکر در تئاتر برادوی روی صحنه ظاهر شد. او بعد از بازی در فیلم دراکولای تاد برونینگ، به بازیگر اصلی فیلم های وحشتناک هالیوودی تبدیل شد.
در همان سال، جیمز ویل نیز با فیلم “فرانکشتاین”، بوریس کارلوف را به عنوان نخستین فرانکشتین عصر ناطق سینما معرفی کرد. با متحول شدن ژانر وحشت و گسترده تر شدن حوزه آن و استقبال مردم از فیلم های وحشتناک، بازیگرانی مثل بوریس کارلوف، بلا لاگوسی، لون چینی، پیتر کوشینگ و کریستوفر لی به هیولاها و خون آشامان پرده سینما بدل شدند.
در دهه پنجاه، سینمای وحشت در بریتانیا با محصولات استودیوی فیلمسازی “هَمِر فیلم” در لندن و با فیلم هایی در مورد شخصیت های کلاسیک سینمای وحشت مثل دراکولا، فرانکشتین و بعد موجودات گرگ نما شکل گرفت. مرد گرگ نما، نیز موجود هیولایی دیگری بود که به قهرمان فیلم های وحشت هالیوودی در دهه سی و چهل تبدیل شد. مخلوق عجیبی که حاصل دگردیسی تدریجی انسان به گرگ در باور خرافی مردم بریتانیا بود.
در دهه شصت راجر کورمن با اقتباس هایش از داستان های ماکابر ادگار آلن پو (نقاب مرگ سرخ)، تحول نوینی در ژانر وحشت ایجاد کرد. وی در دهه شصت، با ساختن فیلم های ترسناک کم هزینه، تاثیر زیادی بر فیلمسازان مستقل آمریکا گذاشت و به آنها نشان داد که با بودجه اندک و پروداکشن کوچک نیز می توان فیلم های ترسناک مستقل و جدی ساخت.
اما “بی گناهان”(۱۹۶۱) ساخته جک کلایتون، داستانی جذاب از زندگی ارواح و یکی از بهترین نمونه های ژانر وحشت در سینمای کلاسیک بریتانیاست. فیلمی با بازی دبرا کر با مایه های تریلر روانکاوانه و عناصر سینمای وحشت که با فیلمنامه ای از ترومن کاپوتی بر اساس رمان “چرخش پیچ” اثر هنری جیمز ساخته شده است.
با تحول تکنیکی سینما، ژانر وحشت نیز دچار تحول شد و فیلم ها، از فضاهای گوتیک قرن هجدهمی دور شده و شکل معاصرتر و مدرن تری به خود گرفتند و هیولاهای مدرن سینما خلق شدند و ژانرهای فرعی(ساب ژانر) مثل “اسلشر مووی”، “سینمای زامبی” و “سینمای اکسپلویتیشن” بوجود آمد.

احضار ارواح ساخته جیمز وان
اما هیولایی که دیوید لینچ در “مرد فیل نما”( ۱۹۸۰) خلق کرد، نه تنها موجودی بی آزار و رقت انگیز بود بلکه سرنوشتی تلخ و شوم داشت.
کاترین بیگلو در “نزدیک تاریکی” (۱۹۸۷) و گیه‌یرمو دل تورو در “کرونوس”( ۱۹۹۳)، با رویکرد تازه ای به زندگی خون آشامان پرداخته و آنها را به عنوان موجوداتی بیمار و درمانده نشان دادند تا نیروهایی اهریمنی و فراواقعی.
رومن پولانسکی نیز در فیلم های وحشتناک خود (بچه رزمری، مستاجر، انزجار)، کابوس های جهان مدرن را در قالب داستان هایی آپارتمانی که در آن قهرمان داستان در محاصره همسایگان شیطان صفت یا دیوانه قرار می گرفت خلق کرد.

در دورانی که علم باوری و ماده گرایی جایگزین باورهای مذهبی یا خرافی می شود، جذابیت و تاثیر فیلم های وحشتناک که صرفا بر داستان ها و شخصیت های ماورالطبیعی یا ارواح و اجنه تکیه می کنند، به تدریج کمتر می شود. واقعیت این است که سینمای وحشت در این سال ها، برای جذب مخاطبان سینما، ضمن استفاده از قواعد مرسوم و متعارف ژانر، به سکس و خشونت مفرط رو آورده و روز به روز، خونین تر، سادیستی تر و غیرقابل تحمل تر شده است.