مقبره هایی باستانی به شکل آلت تناسلی مردان و سینه زنان که برشی بسیار کم‌یاب در تاریخ و فرهنگ ایران است و به قبرستان «خالد نبی» معروف است در حال ناپدید شدن هستند.



به گزارش ناظران به نقل از فرانس 24: مسافران و کسانی که در زمینه ایرانگردی مشغول به کار هستند. به تازگی در یکی از مناطق تاریخی نادر ایران و یا شاید جهان، شاهد تغییراتی سریع و تاسف برانگیز بوده‌اند. مقبره هایی باستانی به شکل آلت تناسلی مردان و سینه زنان که برشی بسیار کم‌یاب در تاریخ و فرهنگ ایران است و به قبرستان «خالد نبی» معروف است در حال ناپدید شدن هستند.

این «قبرستان»، در شمال ایران، در ارتفاعات دورافتاده و صعب العبوری در90 کیلومتری شهر گنبد کاووس واقع شده. طبق آخرین سرشماری جامعی که از سنگ‌های قبرهای این قبرستان صورت گرفته است، در این دشت که گاهی به «دشت آلت‌ها» از آن یاد میشود حدود 600 سنگ قبر به شکل آلت تناسلی مردان و سینه زنان است. اما در حال حاضر و طبق شمارش نه چندان دقیق یکی از ناظران ما در حال حاضر تنها نیمی از این ستون ها یا سنگ قبرها باقی مانده‌اند.


 نکته تاسف برانگیز دیگر درمورد این خرده فرهنگ ایرانی که در طول تاریخ نابود و به دست فراموشی سپرده شده، این است که در واقع هیچ تحقیق علمی جامعی درباره این قبرستان تاکنون صورت نگرفته. طبق تنها تحقیق و برآوردی که در مورد این قبرستان صورت گرفته، احتمالا قدیمی ترین این قبرها قدمتی در حدود هزار سال، امتداد در دوره اسلامی و سلجوقی و جدیدترین آنها که تاریخی کوچک بر روی آن دیده میشود متعلق به هفتاد سال پیش است.

اما اینکه واقعا این ستون های سنگی متعلق به چه دوره تاریخی هستند و یا متعلق به کدام خرده فرهنگ منطقه‌اند و یا حتی اینکه واقعا اینجا قبرستان بوده و یا کاربرد دیگری داشته، هیچکدام مشخص نیست.


تنها ایده ای که از سوی برخی از محققان باستان شناسی در این زمینه عنوان شده این است که احتمالا این سنگ ها، قبرستانی متعلق به بخشی از ساکنان این منطقه و در برشی از تاریخ تعلق داشته که به مذهب «آلت پرستی» و یا «آیین فالیک» گرایش داشته اند. به خصوص نزدیکی این منطقه به آسیای مرکزی که آیین فالیک در آن منطقه پیروانی داشته و همچنان دارد، این ظن را بیشتر کرده است.


اما هر چه که هست، این است که یکی از نایابترین آثار تاریخی ایران در حال «آب رفتن» است که به اعتقاد ناظران ما، با توجه به نبود نشانه ای از بقایای سنگ های قبر و ناپدید شدن ناگهانی حدود نیمی از این آثار تاریخی دزدیده و یا نابود شده اند.در مورد اینکه چرا تاکنون این قبرستان مورد گزند قرار نگرفته است نیز خود سوالات زیادی مطرح است. اما شاید بتوان با اسطوره های منطقه این مسیله را تا حدودی شفاف کرد. مردم محلی معتقدند این قبرها، کافرانی بوده اند که در حال تعقیب خالد نبی بوده اند و پیش از مرگ خالد نبی، به درخواست او، این کافران از سوی خداوند به سنگ بدل میشوند.



 رامین، سال هاست که در زمینه ایرانگردی فعال است. او بارها به منطقه خالد نبی سفر کرده است:

“خالد نبی در واقع یکی از پیامبران بوده که طبق آنچه من در منابع دیدم، پس از حضرت مسیح و تقریبا نزدیک به ظهور حضرت محمد، به تبلیغ و ترویج یکتاپرستی مشغول بوده و طبق روایات هنگام فرار از دست دشمنانش در اون منطقه به وفات می رسد. اما گورستان که در همان منطقه و در کوه مجاور محل مقبره قرار دارد ارتباطی با خالد نبی ندارد و فقط بدلیل موقعیت جغرافیاییش به نام گورستان خالد نبی شناخته شده است.

تنها نکته مشخص پیرامون سنگهایی که به قبر معروف شده اند، این است که این ستون سنگی یک تکه، در ابعاد و اندازه های گوناگون و در 3 شکل کلی در زمین کاشته شده و بدلیل وجود چند نمونه اینچنینی در کشور حدس زده می شه که این مکان هم قبرستان بوده.


شکل سنگها به سه صورت ستونهای عمودی استوانه‌ای شبیه آلت مردانه، صلیبی شکل و شبیه دو نیمکره که تداعی کننده حالت سینه زنان است و کله حیوانات که عمدتا کله قوچ است در منطقه وجود دارند و حدس میزنند که به ترتیب محل دفن مردان، زنان و افراد شاخص قبایل مقیم منطقه باشند.

من کلا 3بار به آن منطقه رفته ام. که بار آخر اواخر مرداد ماه سال جاری بود

این بار که بعد از حدود 3 سال آنجا رفتم بطور کاملا مشهودی تعداد سنگها کم شده بود. برآورد دقیقی ندارم ولی تقریبا میتوان گفت نصف شده بودند.

از طرفی بدلیل اینکه در سفر قبلی عکس های زیادی از این سنگها انداخته بودیم مخصوصا بلندترین آنها که ارتفاعی نزدیک به 3 متر داشت و یه عکس دست جمعی کنارش داشتیم دیگر آنجا نبود و تعدادی از ستونهای سنگی که در پشت تپه اصلی محل سنگها قرار گرفته بودند هم دیگر سرجایشان نبودند و البته گودال هایی که به وضوح نشان می دهند قبلا در آن محل از این ستونها وجود داشته نیز، براحتی قابل تشخیص هستند.


 درواقع تنها مانع برای دزدیدن ویا حتی نابود کردن این سنگ ها بزرگی و سنگینی آنها است چرا که هیچ نظارت یا حفاظتی در این خصوص انجام نمیشود. فقط یه دکه زنگ زده و پوسیده کنار راه پایکوب مسیر دسترسی به محل وجود دارد که فصلهای پربازدید مثل اوایل بهار ظاهرا آنجا بلیط فروخته میشود. درحالیکه هیچ محدوده مشخص یا حفاظی وجود ندارد و از هرطرفی امکان ورود به محدوده وجود دارد. تعداد زیادی از این ستونها هم به مرور زمان با سست شدن خاک اطراف یا با دخالت های انسانی از جا در آمده اند و زمین افتاده اند اما تکه های این ستون ها را برخلاف بسیاری که ناپدید شده اند را میتوان در اطراف پیدا کرد.


متاسفانه کوچکترین نشانه ای از اهمیت دادن به این محدوده چه از طرف مردم بومی چه از طرف مسئولین و چه حتی از طرف بازدید کننده ها دیده نمیشود.


درواقع گمان من این است که با توجه به تفسیرهایی که از شکل این نمادها شده که به شکل آلت انسانی است و با توجه افزایش آمار بازدید کننده های غیر بومی، احتمال دارد از بین بردن ستونهای سنگی روش مقابله ای باشد برای کم کردن حضور بازدیدکنندگان در آن ناحیه. بقعه ها و مقبره پیامبری که آنجاست نه تنها برای ساکنین منطقه بلکه برای بسیاری از اهل سنت، حالت بسیار مقدسی دارد، در نتیجه حضور افراد غیر بومی که با فرهنگهای مختلفی آنجا می آیند و عمده توجهشان هم به این ستونهاست و نه آن مقبره، برای افراد معتقد آزار دهنده میشود.

متاسفانه ما تعریف صحیحی از گردشگری نداریم و نتوانسته ایم آن را به عنوان یکی از پایه های اقتصاد پایدار به مردم معرفی کنیم.”