پیامبر از همسر پسرخوانده اش (زید) هم نگذشت!!

زید ابن حارثه پسر خوانده‌ی محمد ابن عبدالله*

در سال حدوداً پنجم هجری پیامبر اسلام از دخترعمه اش (زینب بنت جحش)، را برای زید خواستگاری میکند. زینب بعد از ازدواج با زید هموراه با همسرش سر ناسازگاری دارد,
تا جائیکه اجازه‌ی نزدیک شدن به خود را نمی‌دهد، زید خوب میداند که زینب چه کسی را دوست دارد.
تا اینکه روزی بر حسب اتفاق پیامبر اسلام، زینب را بدون حجاب مشاهده میکند و از این لحظه به بعد قضیه به گونه‌ای دیگر رقم میخورد؛

داستان طبری در تاریخ خود می‌گوید که روزی محمد به دیدن زید رفت. زینب را نیمه عریان دید زینب از جایش بلند می‌شود تا خود را بپوشاند، اما پیامبر اسلام پس ازمشاهده‌ شدت زیبائی زینب و تن عریان دخترکی تازه رس را کیرش بلند می‌شود و از شدت رابطه جنسی ، محمد این خبر را به زینب می‌رساند و بدون رسم معمول خواستگاری او را به اتاق خویش برده و در رختخواب خویش می‌خواباند،

اما او با دو مشکل مواجه است:
از یک طرف زینب شوهر دارد و از طرف دیگر او زن پسر خوانده‌اش است که بر طبق رسم عربها نمی‌تواند با او ازدواج نماید.
لذا پیامبر, الله را به خدمت میگیرد و از قول او میگوید که: ای محمد چرا آنچه را که الله برای تو آشکار کرده است در دل نگه می‌دارید ؟
محمد, زید را از اراده‌ی الله آگاه میسازد، اراده‌ای که حتمی و قطعی است،
و اینچنین میشود که زید* زینب را طلاق میدهد.

پس ازجدائی آن دو، پیامبر اسلام بدون عقد وارد اتاق زینب میشود، اما زینب از او شرم میکند محمد به او میگوید که نگران نباش و شرم نکن که اکنون الله عقد من و تو را در آسمانها بسته آیه چنین می‌گوید:
(احزاب/37): و آنگاه به كسى (زید)كه الله بر او نعمت ارزانى داشته بود(منظور اسلام آورده بود) و تو به او نعمت داده بودى (او را پسر خوانده‌ی خود نمودی) مىگفتى همسرت را پيش خود نگاه دار و از الله بترس و آنچه را كه الله آشكاركننده آن بود در دل خود نهان مىكردى و از مردم مىترسيدى با آنكه الله سزاوارتر بود كه از او بترسى پس هنگامیکه زید او را بعد از کام گیری(سکس) طلاق داد وى را به نكاح تو درآورديم تا در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان هنگامیکه آنان را طلاق گفتند گناهى نباشد و فرمان الله صورت اجرا پذيرد.

*در مجمع البیان در تفسیر آیه‌ی 37 احزاب* از قول زید نوشته شده است که:
من به دستور پيامبر به خانه “زينب” رفتم تا پيام پيامبر را به او برسانم، اما هنگامى كه وارد شدم، او كه در حال انجام كارهاى خانه بود، به گونهاى در نظرم بزرگ و پرشكوه جلوه كرد كه نتوانستم به او نظاره كنم؛ چرا كه او ديگر همسر من نبود و پيامبر به فرمان خدا بر آن بود تا براى شكستن يك سنت خرافى با او پيمان زندگى مشترك ببندد!!!!

برای آگاهی بیشتر به این منابع رجوع شود:
تفسیر معالم التنزیل بغوی (صفحه 355)
فتح الباری (جلد 8/صفحه524 )
(تفسیر طبری/ص274)
(تفسیر ابن کثیر جلد 4 صفحه‌ی 225 )
تفسير قمی (ج2 ص 173)

دیدگاهتان را بنویسید