آیا ابیلفض هنرمند سیرک بوده؟ این داستان آب آوردن ابیلفض بی سر و ته ترین افسانه عاشوراست. به اندازهای این داستان تخمی ساخته شده که گمان میکنم با یک بار مرور آن دیگر نیازی به تجزیه تحلیل نباشد. داستان از این قرار است که آقا ابیلفض که مسلمانان ماشینشان را بیمه ایشان میکنند برای رفع تشنگی لشگر حسین به دل دشمن زده و مشکی را از آب رودخانه پر کرده و در مسیر برگشت شخصی آن دستش را که مشک را گرفته بوده قطع میکند. حضرت مشک را با دست دیگرش میگیرد و به راهش ادامه میدهد. دوباره یک از خدا بیخبری آن دست دیگر را هم قطع می کند. حضرت اکنون مشک را با دندانش میگیرد و در آخر چند از خدا بیخبر دیگر وی را به شهادت می رسانند. لطفن یکی برای ما توضیح بدهد که حضرت چگونه مشک را از دستی که قطع شده میگیرد؟ آیا حضرت از اسب پیاده شده و میرود مشک را که همراه دست قطع شدهاش روی زمین افتاده بر میدارد و دوباره سوار اسب میشود و میرود؟ دوباره که آن یکی دستش قطع میشود چه کار میکند؟ آیا حضرت باز از اسب پیاده شده و میرود به سراغ دست افتاده و دولا شده و مشک را با دندان میگیرد؟ آیا در این میان که هی حضرت از اسب پیاده و دوباره سوار میشدهاند کسی نبوده ایشان را بکشد؟ یا اصلن هیچ کدام از اینها رخ نداده و پیش از آنکه دست مبارکشان را قطع کنند، حضرت بر اساس مهارت هایشان مشک را به هوا پرتاب کردهاند با آن یکی دست گرفتهاند و به دنبال آن دوباره مشک را به هوا پرتاب کرده و این بار با دندان میگیرند؟ مگر حضرت هنرمند سیرک بوده؟ اصلن دست حضرت چگونه قطع شده؟ از مچ؟ از آرنج؟ از کتف؟ با چه چیز قطع شده؟ شمشیر؟ در مراسم مذهبی در محرم روضه خوانها میگویند با کمان به سوی دست حضرت نشانه رفتهاند و دست را قطع کردهاند. مگر کمانهای آنها تبر پرتاب میکرده است؟ خون ریزی شدید ناشی از قطع شدن دست در این میان کشک بوده؟ آیا حضرت به خاطر حضرت بودنشان چند لیتر بیشتر از انسان های معمولی خون داشتهاند که در میانه راه به دلیل کم خونی نمردهاند یا دست کم از هوش نرفتهاند؟
…….
رامین میپرست
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.