پابلو پیکاسو|ران های کلفت زن|حسین مکی زاده
ران های بزرگاش
پستان هایش
کفلاش
کوناش
بازوانش
ساق هایش
دستهایش
چشمهایش
گونهاش
موی اش
بینیاش
گردناش
اشکهایش
ستارهها پردهی پهن کشیده و آسمان شفاف پنهان پشت اجاق-
چراغ نفتی زنگولههای کوچک قناریها قشنگ میان انجیرها-
کاسه شیری از پرها ربوده از هر خندهی عریان
عریانی به زدودن وزن اسلحههایی گرفته از گل های باغ
چه بازیهای بسیار مردان مردهی به دارآویخته از شاخه های حیاط مدرسه در هاله ی ترانه ها
دریاچه اغوای خون و بوته ی خار
ختمیها به بازی تخته نرد
سوزنهای سایهی سیال و دسته گلی از گیاهان بلور
گشوده بر گامهای رقص رنگهای روان
لرزان در ته گیلاس پاشیده بر
نقاب یاسهای باران پوش.