نغمه ای رویایی از بهشت

“صبح کاروان شادی” نغمه ای رویایی از بهشت 

یکی از آهنگ هایی که در قرن بیستم دنیا را درنوردید و ده ها و صد ها بار توسط خوانندگان و نوازندگان گوناگون از ملیت های مختلف و با زبان های مختلف اجرا شد قطعه “”Manhã de Carnaval” (“Morning of Carnival”) است که توسط آهنگساز برزیلی Luiz Bonfá ساخته شد و در فیلم پرتقالی زبان Orfeu Negro یا اورفه سیاه ،محصول سال 1959 ساخته کارگردان فرانسوی مارسل کامو شنیده شد.این آهنگ به سرعت محبوب و مشهور شد و در امریکا به عنوان یک قطعه Jazz/Bossa بسیار مورد توجه قرار گرفت تا جایی که باعث شد جنبش موسیقی Bossa Nova در اواخر دهه 50 بسیار شناخته و فعال شود . این قطعه چنان مقبول افتاد که در امریکا به عنوان یک قطعه جز استانداردجای خود را تثبیت کرد و هم به عنوان قطعه سازی و هم آوازی صدها بار توسط اشخاص مختلف به نام های “A Day in the Life of a Fool”, “Carnival”, “Theme from Black Orpheus” در زبان انگلیسی و در زبان فرانسه به نام “La Chanson D’Orphée.” و در زبان اسپانیایی به اسم “Mañana de Carnaval” با ترانه های متفاوت با اصل اثر اجرا شود .
روایت ها و اجراهایی که از این اثر شده بسیار زیاد و متنوع است . از حدود صد اجرای مشهور شاخص ترین آنها را برای معرفی انتخاب کردم.

اول اجرای جون بایز که امکانات یک قطعه فولک را تمام و کمال در زیبایی و اقتدار کامل نمایش می دهد
http://www.youtube.com/watch?v=LEAjTeSxDXQ
اجرای اصل با صدای مرحوم Elizete Cardoso (1990-1920 )
http://www.youtube.com/watch?v=nVkDfnGobmI
و زنده 
http://www.youtube.com/watch?v=R19Lr_oMgSc
اجرای جان مک لافلین. ال دی مئولا و پاکو دلوسیا
http://www.youtube.com/watch?v=GL9QJS5errM
اجرای استاد نارا لئو
http://www.youtube.com/watch?v=hYRD9r6rnN0
نوازندگی لوییز بونفا آهنگساز اثر 
http://www.youtube.com/watch?v=Yl-ZLAPaSp8
لوییز بونفا و پری کومو 
http://www.youtube.com/watch?v=VZCpLplIx1I
اجرای چت اتکینز 
http://www.youtube.com/watch?v=3CJGfNmqiUU
ال دی مئولا و جان مک لافلین
http://www.youtube.com/watch?v=5Nq44um-Zzw
Paul Desmond
http://www.youtube.com/watch?v=NkRrs4hglyE
Gerry Mulligan
http://www.youtube.com/watch?v=27b8wAp8nMg
چت اتکینز با دو نوچه ،جورج بنسون و ارل کلاو
http://www.youtube.com/watch?v=NbqVKc0tEWk
اجرای سه تنور افسانه ای : کاررا، دومینگو ، پاواروتی
http://www.youtube.com/watch?v=fIenkRdiN1U
اجرای اندره ریو
http://www.youtube.com/watch?v=mf9km-CDS20
اجرای مرحوم برنی کسل، اسطوره جز 
http://www.youtube.com/watch?v=MLluotmutDY
اجرای ساکسوفون – اسطوره جز مرحوم کانوبال ادرلی 
http://www.youtube.com/watch?v=Ccx9aAHuX3Q
اجرا با فلوت – کارین هوپ
http://www.youtube.com/watch?v=Buqbf0Mb2SE
اجرای ماریام ماکبا ( مادر افریقا)
http://www.youtube.com/watch?v=E5wag4GzbdU
اجرای استرو ژیلبرتو 
http://www.youtube.com/watch?v=9NRi1kqyDWs
اجرای ایرانی :حامد فتحی
http://www.youtube.com/watch?v=-ighOn_tNzU
اجرای فرانک سیناترا
http://www.youtube.com/watch?v=GUUKyLlLVvQ
ژوائو ژیلبرتو
http://www.youtube.com/watch?v=JKX2VSMj-zs
جان مک لافلین. پاکو دلوسیا. لری کوریل 
http://www.youtube.com/watch?v=QsFOyuFtb9U
اجرای دیزی گیلسپی
http://www.youtube.com/watch?v=FyWtC-Qfyz8
اجرای خولیو ایگلسیاس
http://www.youtube.com/watch?v=h1NejQcFNhw

وقتی همه می‌خوابیم، کجا میریم

جایزهٔ گرمی (به انگلیسی: Grammy Awards) (در اصل: جایزهٔ گرامافون) یا گرمی نام جایزه‌ای افتخاری است توسط آکادمی ملی علوم و هنرهای ضبط، که برای تشخیص دستاوردهای برجسته‌ای که به‌طور عمده در صنعت موسیقی زبان انگلیسی رخ داده اهدا می‌شود. مراسم سالانه اهدای جوایز با اجرای هنرمندان برجسته و اهدای جوایزی که محبوبیت بیشتری دارند همراه است. از بین سه مراسم بزرگ موسیقی جهان، گرمی بزرگ‌ترین آن‌ها است. به گمان بسیاری ارزش جایزهٔ گرمی برابر با جایزهٔ اُسکار در صنعت فیلم‌سازی و جایزهٔ اِمی در تلویزیون است.

اولین مراسم گرمی در ۴ مه ۱۹۵۹ برگزار شد. پس از مراسم سال ۲۰۱۱، آکادمی به بازنگری و بازسازی بسیاری از دسته‌بندی‌های جوایز پرداخت. ۵۸مین مراسم جایزه گرمی در ۱۵ فوریه ۲۰۱۶ در سالن استیپلز سنتر شهر لس آنجلس برگزار شد.


جایزه گرمی که به رسم یادبود به برندگان اهدا می‌شود، تندیس طلایی دست‌ساز یک گرامافون است که توسط بیلینگز آرت ورکز ساخته شده‌است.

تا سال ۲۰۰۶، برخلاف سایر جوایز دوره اهدای جوایز گرمی در تاریخ ۱ اکتبر آغاز شده و آلبوم‌ها و ترانه‌های انتخاب شده برای شرکت در گرمی سال بعد انتخاب می‌شوند. برای مثال آلبوم Double Fantasy از جان لنون و یوکو آنو در ۱۷ نوامبر ۱۹۸۰ ساخته شد، و ۱۶ روز دیرتر از جوایز گرمی سال ۱۹۸۱ ساخته شد؛ برای همین در جوایز گرمی سال ۱۹۸۲ نامزد شد و از قضا جایزه گرمی بهترین آلبوم سال را از آن خود کرد. این تاریخ چند ماه زودتر از تقویم اسکار بود و نتایج جالبی هم داشت. برای مثال فیلم ری در سال ۲۰۰۵ برنده جایزه اسکار بهترین صداگذاری شد اما برنده جایزه گرمی رده ۸۰ و رده ۸۱ (بهترین موسیقی متن فیلم) سال ۲۰۰۶ شد.


مراسم جایزهٔ گرمی دارای «چهار جایزهٔ اصلی» است که سبک‌بندی نشده‌اند:

آلبوم سال: به خواننده و تهیه‌کننده یک آلبوم اهدا می‌شود.
ضبط سال: به خواننده و تهیه‌کنندهٔ یک آهنگ اهدا می‌شود.
ترانهٔ سال: به ترانه‌سرا و آهنگ‌ساز یک آهنگ اهدا می‌شود.
بهترین هنرمند جدید: به بهترین هنرمندی که برای اولین بار در صنعت موسیقی اثری از خود به صورت رسمی منتشر می‌کند تعلق می‌گیرد.
جایزه‌های ویژه
این مراسم دارای ۵ جایزهٔ ویژه‌است:

جایزهٔ اسطوره: به هنرمند زنده‌ای که دارای تأثیر و نفوذ قابل توجه بر صنعت موسیقی باشد اهدا می‌شود.
یک عمر دستاورد هنری: به هنرمندی که در طول عمر هنری خود، دستاوردهای قابل توجهی داشته‌است.
جایزهٔ امنا
جایزه تالار مشاهیر گرمی
MusiCares Person of the Year

اکثر مراسم گرمی توسط سر جورج سالتی، رهبر ارکستر سمفونی شیکاگو، تا ۲۲ سال برگزار شده‌است. وی خودش برنده ۳۱ جایزه گرمی بوده، و تا قبل از مرگش در سال ۱۹۹۷، ۷۴ بار نامزد شده بود.

پت متنی و گروهش جمعاً ۱۷ جایزه گرمی را از آن خود کردند، که شامل هفت جایزه متوالی برای هفت آلبوم متوالی بوده‌است. رکورد متنی تا سال ۲۰۰۵ برای برنده شدن جایزه گرمی در رده‌های متفاوت نگه داشته شد:

بهترین اجرای جاز فیوژن (۱۹۸۳، ۱۹۸۴، ۱۹۸۵، ۱۹۸۸، ۱۹۹۰)
بهترین قطعه سازی (۱۹۹۱)
بهترین اجرای زنده جاز/آلبوم (۱۹۹۳، ۱۹۹۴، ۱۹۹۶، ۱۹۹۹، ۲۰۰۳، ۲۰۰۵)
بهترین اجرای ساز جاز، انفرادی یا گروهی (۱۹۹۸، ۲۰۰۰)
بهترین اجرای ساز راک (۱۹۹۹)
بهترین ساز جاز انفرادی (۲۰۰۱)
هال بلین برنده شش جایزه متوالی بود که به عنوان رکورد سال مشخص شد:

۱۹۶۶ Herb Alpert & the Tijuana Brass – “A Taste of Honey»
۱۹۶۷ Frank Sinatra – “Strangers in the Night»
۱۹۶۸ 5th Dimension – “Up, Up and Away»
۱۹۶۹ Simon & Garfunkel – “Mrs. Robinson»
۱۹۷۰ 5th Dimension – “Aquarius/Let the Sunshine In»
۱۹۷۱ Simon & Garfunkel – “Bridge Over Troubled Water»
آلیسون کراس ۲۰ جایزه گرمی را برای خود برد، بیشتر از هر خواننده زن و کانتری دیگر. وی تاکنون همواره در رده هفتم فهرست برندگان بوده‌است.

هنرمند موتاون، استیو واندر برنده ۲۴ جایزه بوده که ۱۲تای آن‌ها را در دهه ۱۹۷۰ برده‌است. سه تای آن‌ها هم برای آلبوم سال برای سه آلبوم متوالی وی بودند.

رهبر افسانه‌ای اپرا لئونتین پرایس برنده ۱۸ جایزه بوده‌است.

خواننده سول و R&B آرتا فرانکلین کلاً ۱۸ جایزه برد که ۱۱تای آن‌ها مربوط به بهترین اجرای وکال R&B زن بودند و ۸تای آن‌ها به صورت متوالی (۸ جایزه اول گرمی) بود:

۱۹۶۸ – “Respect”
۱۹۶۹ – «Chain of Fools»
۱۹۷۰ – «Share Your Love With Me»
۱۹۷۱ – «Don’t Play That Song»
۱۹۷۲ – «Bridge Over Troubled Water»
۱۹۷۳ – Young, Gifted, and Black
۱۹۷۴ – «Master of Eyes»
۱۹۷۵ – «Ain’t Nothing Like The Real Thing»
۱۹۸۲ – «Hold On, I’m Comin’»
۱۹۸۶ – «Freeway of Love»
۱۹۸۸ – Aretha
کریستوفر کراس تنها خواننده‌ای بود که «چهار جایزه بزرگ» را در یک شب از آن خود کرد (ضبط سال، آلبوم سال، ترانه سال و بهترین هنرمند جدید). از طرفی دیگر، نورا جونز هم ضبط سال، آلبوم سال، و بهترین هنرمند جدید را برنده شد و در آن سال نوازندهٔ گیتار او، جس هریس برنده ترانه سال برای ‘Don’t Know Why’ شد. علی‌رغم اینکه نورا جونز آن ترانه را خوانده بود برنده آن نشد، زیرا آن جایزه ترانه‌ساز است.

بلا فلک بیشتر از تمام خوانندگان دیگر نامزد جایزه‌های گرمی در رده‌های مختلف شده‌است، یعنی کانتری، پاپ، جاز، بلوگراس، کلاسیک و سخنرانی، و تصنیف و اقتباس.

کریستینا اگیلرا جوان‌ترین فرد برنده جوایز بوده‌است. در سال ۲۰۰۰ برنده جایزه گرمی بهترین هنرمند جدید شد. در آن موقع ۱۹ ساله بود و تاکنون برنده سه جایزه گرمی بوده‌است.

جس استون جوان‌ترین فرد نامزد شده جوایز بوده‌است. در سال ۲۰۰۵ نامزد جایزه گرمی بهترین هنرمند جدید، بهترین اجرای پاپ وکال زن و بهترین آلبوم پاپ وکال شد ولی در هیچ‌کدام برنده نشد. در آن موقع ۱۷ ساله بود.

یوتو بیش از هر گروه راک دیگر برنده جایزه گرمی شد. تا امروز آن‌ها برنده ۲۲ جایزه شده‌اند. آن‌ها دو بار برنده بهترین آلبوم سال، دو بار برنده بهترین ضبط سال، دو بار بهترین ترانهٔ سال و دو بار بهترین آلبوم راک سال شدند.



در طول تاریخ جوایز گرمی، رکوردهای بسیار قابل توجهی ثبت شده است. این صفحه فقط شامل جوایز رقابتی است که توسط هنرمندان مختلف کسب شده است می باشد. این صفحه شامل جوایز ویژه مختلف همانند جایزه یک عمر دستاورد موسیقی، جایزه امانت داری، جایزه فنی یا جایزه اسطوره که توسط آکادمی ملی علوم و هنرهای ضبط اهدا می‌شود نیست. اگر چه این صفحه شامل دیگر هنرمندان غیراجرایی می‌شود (شناخته شده به عنوان هنرمندان عرصه هنر و صنعت) که جوایز گرمی شان به هنرمند مربوطه اهدا شده است.

تمامی رکوردها مطابق تا ۵۸مین مراسم جایزه گرمی هستند.


جوایز
بیشترین تعداد برنده جایزه گرمی
رکورد بیشترین تعداد برنده جایزه گرمی در طول تاریخ در دست سر گئورگ سالتی است، رهبر ارکستر مجارستانی-بریتانیایی که ارکستر سمفونی شیکاگو را به مدت ۲۲ سال اداره کرد. او در کل ۳۱ جایزه گرمی رقابتی خارج از ۷۴ باری که نامزد شده است کسب کرده است. همچنین وی در سال ۱۹۹۶ جایزه گرمی یک عمر دستاورد را کسب نمود.

رتبه هنرمند جوایز
۱ گئورگ سالتی ۳۱
۲ کوئینسی جونز ۲۷
الیسون کراوس
۴ پیر بولز ۲۶
۵ ولادیمیر هوروویتس ۲۵
۶ جان ویلیامز ۲۲
استیوی واندر
U2
چیک کوریا
۱۰ کانیه وست ۲۱
جی زی
۱۲ وینس گیل ۲۰
هنری مانچینی
پت متنی
بروس اسپرینگستین
ال اشمیت
بیانسه


بیشترین تعداد برنده جایزه گرمی توسط هنرمند مرد
سر گئورگ سالتی در کل ۳۱ جایزه گرمی کسب کرده است.

رتبه هنرمند جوایز
۱ گئورگ سالتی ۳۱
۲ کوئینسی جونز ۲۷
۳ پیر بولز ۲۶
۴ ولادیمیر هوروویتس ۲۵
۵ استیوی واندر ۲۲
چیک کوریا
جان ویلیامز
۸ کانیه وست ۲۱
جی زی
۱۰ وینس گیل ۲۰
هنری مانچینی
پت متنی
بروس اسپرینگستین
ال اشمیت
۱۵ جیمی استر ۱۸
پل مک‌کارتنی مایکل جکسون تونی بنت
۱۸ ری چارلز ۱۷
اریک کلپتون
یو-یو ما
۲۱ لئونارد برنستاین ۱۶
استینگ


بیشترین تعداد برنده جایزه گرمی توسط هنرمند زن
رتبه هنرمند جوایز
۱ الیسون کراوس ۲۷
۲ بیانسه ۲۰
۳ آرتا فرانکلین ۱۸
۴ آلیشا کیز ۱۵
۵ الا فیتزجرالد ۱۳
لئونتاین پرایس
امیلو هریس
۸ شرلی سزار ۱۱
۹ ادل ۱۰
چاکا کان
بانی ریت
لیندا رانستد
تیلور سوئیفت
سی سی وینانس
۱۵ مری جی. بلایژ ۹
ناتالی کول
شریل کرو
نورا جونز


بیشترین تعداد برنده جایزه گرمی توسط یک گروه
U2 رکورد بیشترین تعداد برنده جایزه گرمی توسط یک گروه را در دست دارد. آن ها تاکنون ۲۲ جایزه گرمی برنده شده اند.

رتبه هنرمندان جوایز
۱ U2 ۲۲
۲ آلیسون کراوس و یونیون استیشن ۱۴
۳ دیکسی چیکس ۱۳
۴ فو فایترز ۱۱
۵ پت متنی گروپ ۱۰
۶ د منهتن ترنسفر ۹
متالیکا
۷ د بلک وود برادرز ۸
سانتانا
تیک ۶
بیتلز
۱۱ کلدپلی ۷
کنتاکی تاندر
لیدی آنتبلوم
سایمون و گارفانکل
۱۵ د فیف دایمنشن ۶
بلک آید پیز
د چیفتنز
ایگلز
ارت، ویند اند فایر
آوت کاست
پلیس
رد هات چیلی پپرز
دفت پانک


بیشترین تعداد برنده جایزه گرمی توسط یک آهنگساز
رتبه آهنگساز جوایز
۱ کوئینسی جونز ۲۷
۲ کانیه وست ۲۱
۳ دیوید فاستر ۱۶
۴ استیون اپستاین ۱۴
فیل رامون
۵ تی بون برنت ۱۳
رابرت وودز
دیوید فراست
۹ جی دیوید ساکس ۱۲
۱۰ اریف ماردین ۱۱


بیشترین تعداد برنده جایزه گرمی توسط یک مهندس یا میکسر
ال اشمیت با ۲۳ جایزه بیشتر از هر مهندس یا میکسری جایزه گرمی را برده است.

جوانترین برنده ها
خواهران پیزال جوانترین برنده های جایزه گرمی هستند. آن ها که هنرمند اصلی موسیقی متن فیلم ای برادر، کجایی؟ بودند برنده جایزه آلبوم سال در سال ۲۰۰۲ شدند. لیان رایمز جوانترین برنده انفرادی است. او در حالی که ۱۴ سال داشت، دو جایزه در سال ۱۹۹۷ برای اولین بار برنده شد. همچنین او اولین هنرمند موسیقی کانتری است که جایزه بهترین هنرمند جدید را برنده شده است.

رتبه سن هنرمند
۱ ۷ سال لی پیزال
۲ ۹ سال هانا پیزال
۳ ۱۳ سال سارا پیزال
۴ ۱۴ سال و ۱۸۲ روز لیان رایمز
۵ ۱۴ سال و ۳۱۳ روز لوئیس میگوئل
۶ ۱۷ سال و ۸۱ روز لرد
۷ ۱۸ سال و ۱۲۳ روز مونیکا
۸ ۱۹ سال و ۶۷ روز کریستینا آگیلرا
۹ ۱۹ سال و ۱۱۲ روز لاتیویا رابرتسون
۱۰ ۱۹ سال و ۱۵۰ روز الیسون کراوس


جوانترین هنرمندانی که جایزه آلبوم سال را برده‌اند
رتبه سن هنرمند
۱ ۲۰ سال و ۴۹ روز تیلور سوئیفت
۲ ۲۱ سال و ۲۴۲ روز آلانیس موریست
۳ ۲۲ سال و ۱۸ روز باربارا استرایسند
۴ ۲۳ سال و ۲۷۴ روز لارین هیل
۵ ۲۳ سال و ۲۸۳ روز ادل
۶ ۲۳ سال و ۲۹۳ روز استیوی واندر
۷ ۲۳ سال و ۳۳۰ روز نورا جونز

پیرترین برنده ها
پاینتاپ پرکینز پیرترین کسی است که تا به حال برنده جایزه گرمی شده است. در سال ۲۰۱۱ او در سن ۹۷ سالگی برنده جایزه بهترین آلبوم بلوز سنتی برای آلبوم همیشه با هم شد.

رتبه سن هنرمند
۱ ۹۷ سال و ۲۲۱ روز پاینتاپ پرکینز
۲ ۹۵ سال و ۳۱ روز جرج برنز
۳ ۹۱ سال و ۱۳۷ روز جیمی کارتر
۴ ۹۰ سال و ۵۲ روز الیزابت کاتن
۵ ۹۰ سال و ۲۶ روز بتی وایت

پرافتخارترین آلبوم‌ها
آلبوم فوق العاده از گروه سانتانا و آلبوم چگونه یک بمب اتمی را خنثی کنیم از گروه U2 با بردن ۹ جایزه رکوردداران پرافتخارترین آلبوم‌ها هستند. فوق العاده ۹ جایزه در سال ۲۰۰۰ برنده شد و چگونه یک بمب اتمی را خنثی کنیم سه جایزه در سال ۲۰۰۵ و بعد در سال ۲۰۰۶، ۶ جایزه دیگر برنده شد که در کل ۹ جایزه به آلبوم داده شد.

رتبه آلبوم‌ها و هنرمندان جوایز
۱ چگونه یک بمب اتمی را خنثی کنیم – U2 ۹
فوق العاده – سانتانا
۲ با من بیا – نورا جونز ۸
نابغه عاشق هم صحبتی است – ری چارلز
تریلر – مایکل جکسون
۶ تمام چیزهایی که نمی‌توانی پشت سر بگذاری – U2 ۷
۷ ۲۱ – ادل ۶
بازگشت به همسایگی – کوئینسی جونز
بازگشت به سیاهی – ایمی واینهاوس
بلوپرینت ۳ – جی زی
پل بر روی آبهای خروشان – سایمون و گارفانکل
شن‌های برجسته – رابرت پلنت و الیسون کراوس
بازگشت راجر میلر – راجر میلر
پیمودن راه دراز – دیکسی چیکس
To Pimp a Butterfly – کندریک لامار
توتو ۴ – توتو
فراموش نشدنی… با عشق – ناتالی کول
آنپلاگد – اریک کلپتون


بیشترین تعداد برنده جایزه آلبوم سال
رکورد بیشترین تعداد برنده جایزه آلبوم سال سه است. سه خواننده، سه آهنگساز و یک مهندس مستر این جایزه را سه بار برده اند.

سال برنده شدن جایزه سوم نام آلبوم ها هنرمند/آهنگساز
۱۹۶۷ بیا با من برقص!
سپتامبر سال های من

یک مرد و موسیقی او

فرانک سیناترا
۱۹۷۷ تصورات درونی
اولین بخش آخر فولفیلینگنس

آهنگ‌ها در کلید زندگی

استیوی واندر
۱۹۸۷ پل بر روی آبهای خروشان
هنوز دیوانه بعد از تمام این سال ها

گریس لند

پل سایمون
۱۹۹۷ فراموش نشدنی… با عشق
بادیگارد (موسیقی متن)

افتادن در دام تو

دیوید فاستر
۲۰۰۵ هنوز دیوانه بعد از تمام این سال ها
خیابان ۵۲ام

نابغه عاشق هم صحبتی است

فیل رامون
۲۰۰۶ درخت جاشوا
زمان استراحت ذهن

چگونه یک بمب اتمی را خنثی کنیم

دنیل لنوا
۲۰۱۵ بابل
حافظه‌های تصادفی

فاز صبح

باب لودویگ

من مثل یک شورشی واقعی می میرم

جُون بایز، سال ۱۹۶۳
جُون شاندوز بایز (به انگلیسی: Joan Chandos Báez) (زاده ۹ ژانویه ۱۹۴۱) خواننده و ترانه‌نویس نامدار و اسطوره‌ای موسیقی فولک آمریکایی و کنشگر اجتماعی است. وی به صدای گیرا و بیان بی‌پردهٔ نظرات سیاسی و انسان‌دوستانه‌اش مشهور است. بایز در فستیوال تاریخ‌ساز وودستاک سال ۱۹۶۹ سه ترانه اجرا کرد و به مشهور شدن ترانه‌های باب دیلن در سرتاسر آمریکا کمک کرد. محبوب‌ترین ترانهٔ او «الماس و زنگار» است و از ترانه‌های دیگر او می‌توان به «بدرود، انجلینا»، «عشق تنها واژه‌ایست چهارحرفی»، «سِر گالاهاد نازنین» و بازاجرای «ما پیروز می‌شویم» اشاره کرد. بایز ترانهٔ «جو هیل» را نیز در وودستاک اجرا کرد، که یکی از محبوب‌ترین ترانه‌های اعتراضی در ستایش جو هیل فعال حقوق کارگری است.

بایز در سال ۱۹۶۲ به‌طور فعال در جنبش حقوق مدنی (به انگلیسی: Civil Rights Movement) آمریکا شرکت کرد و به قوانین تبعیض‌آمیز نژادی اعتراض کرد. وی که در طول عمر هنری‌اش بارها به دخالت آمریکا در جنگ ویتنام اعتراض کرد، به مبارزات سیاسی و اجتماعی از جمله دفاع از حقوق بشر، حقوق مدنی، حقوق همجنس‌گرایان و کنشگری در زمینهٔ پرهیز از خشونت و محیط زیست نیز شهرت دارد.

جُون بایز و باب دیلن در حال اجرای ترانه‌ای در راهپیمایی به سوی واشینگتن برای کار و آزادی به تاریخ ۲۸ اوت ۱۹۶۳ میلادی.
جُون در سیزده سالگی در یکی از کنسرت‌های پیت سیگر خواننده مشهور فولک شرکت کرد و عمیقاً تحت تأثیر موسیقی او قرار گرفت. او بعدها اودتا و مارین اندرسون را به همراه سیگر از جمله هنرمندانی خواند که الهام‌بخشش بوده‌اند. جُون با باب گیبسن آشنا شد که در سال ۱۹۵۹ از او دعوت کرد در فستیوال نیوپورت شرکت کند، اجرای او در این جشنواره که نظرهای زیادی را به خود جلب نمود به سکوی پرش وی بدل شد. بایز اولین آلبوم خود را با نام جُون بایز در ۱۹۶۰ منتشر کرد، که مجموعه‌ای است از بالادها (ballad) یا تصنیف‌های محلی سنتی، از جمله تعدادی از بالادهای چایلد (بالادهای انگلیسی و اسکاتلندی که فرانسیس چایلد در قرن نوزدهم گردآوری کرد) مثل «مری همیلتن»، بلوز و سوگ‌ترانه‌ها به همراهی گیتار که فروش خوبی داشت. جُون برای نخستین بار در آلبوم جون بایز در کنسرت، قسمت دوم یکی از ترانه‌های باب دیلن را کاور کرد. از اواسط دهه ۶۰ میلادی جُون به پیش‌قراول جنبش احیای فولک یا roots revival بدل شد و دیلن را که در آن زمان ناشناخته بود به مخاطبینش معرفی کرد (آن‌ها از ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۵ با یکدیگر رابطه عاطفی داشتند) و با موزیسین‌های معاصرش مثل جودی کالینز، امیلو هریس، جونی میچل و بانی ریت به رقابت پرداخت.

جُون در سال ۱۹۶۳ به همراه باب دیلن در فستیوال فولک‌مونتری آواز خواند و در تابستان به‌طور مشترک یک تور کنسرت داخلی آمریکا برگزار کردند.[۲] از آلبوم‌های شاخص بایز می‌توان به غسل تعمید اشاره کرد که یک آلبوم مفهومی است شامل اشعاری از شعرای شهیر همچون جیمز جویس، فدریکو گارسیا لورکا و والت ویتمن که توسط بایز دکلمه یا آواز می‌شود. آلبوم دیگر او جُون نیز شامل تأویل‌هایی از ترانه‌های موزیسین‌های معاصر آن دوره مثل جان لنون، پل مک‌کارتنی، تیم هاردین، پل سایمون و دونووان است. در ۱۹۶۸ جُون به نشویل در تنسی رفت و آلبوم دیوید را منتشر کرد که مایه‌های کانتری دارد و آن را به همسرش در آن زمان دیوید هریس تقدیم کرد که یکی از معترضان برجسته به جنگ ویتنام بود و علاقه‌مند به موسیقی کانتری.

حضور جُون در وودستاک در سال ۱۹۶۹ و به خصوص پس از انتشار موفق فیلم مستند وودستاک در ۱۹۷۰ او را در سطح بین‌المللی مطرح ساخت. سبک آواز متمایز و کنشگری سیاسی بایز تأثیر درخور توجهی بر موسیقی پاپ گذاشت. او از نخستین موزیسین‌هایی است که از محبوبیت خود به عنوان محملی برای اعتراض اجتماعی، آواز و تظاهرات برای صلح و حقوق بشر بهره برد. جذابیت او از مرز مخاطبین موسیقی فولک بسیار فراتر رفته‌است.

جُون «قصهٔ بنگلادش» را طی کنسرت برای بنگلادش در سال ۱۹۷۱ نوشت و اجرا کرد که بر اساس ماجرای حمله ارتش پاکستان به دانشجویان بنگالی دانشگاه داکا که بی‌سلاح در خواب بودند است، این اتفاق که در ۱۹۷۱ رخ داد جرقه‌های جنگ آزادی‌بخش بنگلادش را روشن کرد.

«پسرم اکنون کجایی؟» ترانه‌ای بیست و سه دقیقه‌ای است که در آلبومی با همین نام منتشر شد که به بازدید بایز از هانوی در ویتنام در سپتامبر ۱۹۷۲ استناد می‌کند، طی این سفر بایز و همراهانش از بمباران کریسمس یازده‌روزه هانوی و هایفونگ جان‌به‌در بردند.

جُون ترانهٔ “Gracias a la Vida” را که در اصل خوانندهٔ فولک اهل شیلی ویولتا پارا آن را ساخته و اجرا کرده‌است، در آلبومی با همین نام که در ۱۹۷۲ منتشر شد بازاجرا کرد و آن را به عنوان «پیام امید به شیلیایی‌های تحت ستم آگوستو پینوشه» پس از مرگ سالوادور آلنده پیشکش کرد. برخی از ترانه‌های دیگر این آلبوم را موزیسین شیلیایی ویکتور خارا دستچین کرده‌است.

در ۱۹۸۹ بایز در یک جشنوارهٔ موسیقی در چکسلواکی کمونیست اجرا کرد، در آن‌جا وی با رئیس‌جمهور آینده چکسلواکی واتسلاو هاول ملاقات کرد و از وی خواست تا گیتارش را نگه دارد تا به‌این‌وسیله از دستگیری هاول جلوگیری کند. بایز در طول اجرا از اعضای منشور ۷۷ و گروه‌های حقوق بشری مخالف تجلیل نمود که باعث شد میکروفونش بلافاصله قطع شود. هاول او را منبع الهام و شخصیت تأثیرگذار شایان توجهی در انقلاب مخملی دانسته‌است.

جُون بایز در نوامبر ۲۰۱۱ در کنسرت موسیقی که برای معترضین جنبش اشغال وال استریت اجرا شد شرکت کرد. او «جو هیل»، «نمک زمین» ترانه‌ای از گروه رولینگ استونز و «پای سیب من کجاست؟» ترانهٔ خودش را اجرا کرد.

انتقاد از حضور آمریکا در جنگ ویتنام و جنگ عراق
در سال ۱۹۶۴ جُون بایز به دخالت آمریکا در جنگ ویتنام اعتراض کرده و نود درصد از مالیات بر درآمدش را (که برای کمک به بودجه نظامی آمریکا است) پرداخت نکرد. همان سال در تظاهرات برای حق آزادی بیان که در دانشگاه برکلی کالیفرنیا برگزار شده‌بود شرکت کرد. پلیس آنقدر صبر کرد تا جُون بایز از دانشگاه خارج شود و سپس حدود ۸۰۰ دانشجو را بازداشت کرد.

در ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ بایز در تظاهرات‌هایی در سان فرانسیسکو و تگزاس در اعتراض به جنگ عراق به اجرای موسیقی پرداخت.

انتقاد از حکومت شاه ایران
جُون بایز در سال ۱۹۷۷ با گروه‌های بین‌المللی مدافع حقوق بشر در ایران همکاری داشت و حتی در ترانه «آهنگ مرغان دریایی» در آلبوم «بادهای خلیج» خود آشکارا از شاه ایران انتقاد کرده بود. او در یک برنامه تلویزیونی بی‌بی‌سی، با اطلاق صفت «قاتل کودکان در برابر چشمان والدینشان» به محمدرضا شاه، رسماً اعتراض نمود که موجب احضار رسمی آنتونی پارسونز، سفیر بریتانیا در تهران و ابلاغ اعتراض رسمی دولت ایران شد. شاه و وزیر دربار به‌طور جداگانه نسبت به این اظهار بایز و همچنین برخی از گزارش‌های انتقادی بخش فارسی رادیو بی‌بی‌سی دربارهٔ حکومت ایران انتقاد کرده و آن‌ها را مغرضانه خطاب کرده بودند. اما این اتهام از سوی مسئولان شبکه جهانی بی‌بی‌سی رد شد.

حمایت از راهپیمایی‌ها و تظاهرات مردمی خرداد ۱۳۸۸ در ایران
در ۲۵ ژوئن سال ۲۰۰۹ بایز ترانهٔ «We Shall Overcome» را به همراه چند خط شعر فارسی، در حمایت از جنبش مدنی مردم ایران بازخوانی کرد و نسخه‌ای از ویدئوی آن را-که در خانه‌اش ضبط کرده بود-برروی یوتیوب و وبگاه شخصی‌اش قرار داد.

او همچنین با پیامی که در وب‌سایتش با رنگ سبز نقش بست، از جنبش مسالمت‌آمیز و مدنی مردم ایران حمایت کرد و به آنان درود فرستاد. او با کلماتی سبز نوشت:

به مردم ایران: جهان با دیدن شما به قدرت رفتار غیرخشونت‌آمیز پی برد. ما آن را در غرش سکوت شما می‌شنویم و در چشمان شما می‌بینیم، آن گاه که آرام رو در روی رعب و دهشت می‌نشینید. شجاعت شما به شوقمان می‌آورد و فداکاری‌تان الهام‌بخشمان می‌شود. چه سعادتمندم من که زنده‌ام تا شاهد این جنبش باشم. دعاهایم، عشقم و حمایتم را به سوی‌تان روانه می‌کنم.

آثار
آلبوم‌های استودیویی و اجراهای زنده
Joan Baez, Vanguard (نوامبر ۱۹۶۰)
Joan Baez, Vol. 2, Vanguard (اکتبر ۱۹۶۱)
Joan Baez in Concert, Vanguard (سپتامبر ۱۹۶۲)
Joan Baez in Concert, Part 2, Vanguard (نوامبر ۱۹۶۳)
Joan Baez/5, Vanguard (نوامبر ۱۹۶۴)
Farewell Angelina, Vanguard (نوامبر ۱۹۶۵)
Noël, Vanguard (دسامبر ۱۹۶۶)
(Joan, Vanguard (اوت ۱۹۶۷
Baptism: A Journey Through Our Time, Vanguard (ژوئن ۱۹۶۸)
Any Day Now (Songs of Bob Dylan), Vanguard (دسامبر ۱۹۶۸)
David’s Album, Vanguard (مه ۱۹۶۹)
(I Live) One Day at a Time, Vanguard (ژانویه ۱۹۷۰)
Carry It On (Soundtrack Album), Vanguard (1971)
Blessed Are…, Vanguard (1971)
Come from the Shadows, A&M (آوریل ۱۹۷۲)
Where Are You Now, My Son?, A&M (مارس ۱۹۷۳)
Gracias A la Vida, A&M (ژوئیه ۱۹۷۴)
Diamonds & Rust, A&M (آوریل ۱۹۷۵)
From Every Stage, A&M (فوریه ۱۹۷۶)
Gulf Winds, A&M (نوامبر ۱۹۷۶)
Blowin’ Away, CBS (ژوئیه ۱۹۷۷)
Honest Lullaby, CBS (آوریل ۱۹۷۹)
Live -Europe ’83, Gamma (ژانویه ۱۹۸۴)
Recently, Gold Castle (ژوئیه ۱۹۸۷)
Diamonds & Rust in the Bullring, Gold Castle (دسامبر ۱۹۸۸)
Speaking of Dreams, Gold Castle (نوامبر ۱۹۸۹)
Play Me Backwards, Virgin (اکتبر ۱۹۹۲)
Ring Them Bells, Guardian (اوت ۱۹۹۵)
Gone from Danger, Guardian (سپتامبر ۱۹۹۷)
Dark Chords on a Big Guitar, Koch (اکتبر ۲۰۰۳)
Bowery Songs, Proper Records (سپتامبر ۲۰۰۵)
Ring Them Bells (reissue double-disc with bonus tracks), Proper Records (فوریه ۲۰۰۷)
Compilations
Folksingers ‘Round Harvard Square (1959)
The First 10 Years, Vanguard (نوامبر ۱۹۷۰)
The Joan Baez Ballad Book, Vanguard (1972)
Hits: Greatest and Others, Vanguard (1973)
The Contemporary Ballad Book, Vanguard (1974)
The Joan Baez Lovesong Album, Vanguard (1976)
The Joan Baez Country Music Album (1977)
Best of Joan C. Baez, A&M (1977)
Joan Baez: Classics, A&M (1986)
Brothers in Arms, Gold Castle (1991)
No Woman No Cry, Laserlight (فوریه ۱۹۹۲)
Rare, Live & Classic (boxed set), Vanguard (1993)
Greatest Hits, A&M (1996)
Joan Baez Live At Newport, Vanguard (1996)
Best of Joan Baez: The Millennium Collection, A&M/Universal (1999)
The Complete A&M Recordings, Universal/A&M (2003)

ترانه‌های تکی
We Shall Overcome (1963) US #90, UK #26
There But For Fortune (1965) US #50, UK #8
It’s All Over Now, Baby Blue (1965) UK #22
Farewell Angelina (1965) UK #35
Pack Up Your Sorrows (1966) UK #50
Love Is Just A Four Letter Word (1969) US #86
The Night They Drove Old Dixie Down (1971) US #3, UK #6
Let It Be (1971) US #49
In The Quiet Morning (1972) US #69
Blue Sky (1975) US #57
Diamonds and Rust (1975) US #35

مثل یک باکره

غير‌قابل پذيرش‌ترين رفتارهاي جنسی و سکسی، او را در ميان منفورترين افراد در جامعه‌ قرار داده است. جذابيت و قدرت جنسی و سکسی تقريبا در مركز همه چيز در دنيا قرار گرفته‌است. در دنياي پست‌مدرن سکس وسيله‌اي براي ابراز قدرت است و قدرت وسيله‌اي براي درك نفس. پدرش گفته بود: ديگر تحمل ديدن تصوير برهنه‌ي او را ندارم.


مَدونا لوئیز چیکونی (به انگلیسی: Madonna Louise Ciccone)؛ (زاده ۱۶ اوت ۱۹۵۸ در بی سیتی، میشیگان) خواننده، ترانه‌سرا، بازیگر و کارآفرین بین‌المللی مشهور آمریکایی است. اغلب از او به عنوان «ملکه پاپ» یاد می‌شود که تأثیراتی بر دیگر هنرمندان سراسر جهان داشته‌است و آیکون فرهنگی، پاپ و مد است. مدونا برندهٔ ۷ جایزهٔ گرمی و ۲ جایزهٔ گولدن گلوب است که یکی برای بازی در فیلم اویتا است. بر پایه اطلاعات «فدراسیون بین‌المللی صنایع فنوگرافیک» تاکنون ۳۰۰ میلیون آلبوم مدونا در سراسر جهان به فروش رفته‌است و انجمن صنایع ضبط آمریکا آثار او را پرفروش‌ترین در میان «هنرمندان راک زن» در قرن بیستم اعلام کرده‌است رکوردهای جهانی گینس او را به عنوان موفق‌ترین زن هنرمند معرفی کرده‌است. مدونا نخستین آلبوم خود به نام «مدونا» را در سال ۱۹۸۳ ارائه داد. او در ۲۰ سالگی با ۳۵ دلار پول از میشیگان به نیویورک رفت. در سال ۲۰۱۰ ثروت وی بیش از یک میلیارد دلار تخمین زده شده است.

بر پایه گزارش مجله اقتصادی فوربز، مدونا در صدر فهرست پردرآمدترین چهره‌های سرشناس دنیای هنر و سرگرمی در سال ۲۰۱۲ قرار گرفت. در این سال مدونا حدود ۱۲۵ میلیون دلار درآمد داشته‌است که بخش عمده‌ای از آن برای تور جهانی ام‌دی‌ان‌ای (به انگلیسی: MDNA) و فروش لباس و عطر با مارک مدونا بوده‌است. به گفته مجله فوربز سال ۲۰۱۲ مدونا بیشترین درآمد را از سال ۱۹۹۹ به این سو داشته‌است.در رده دوم این فهرست استیون اسپیلبرگ کارگردان آمریکایی قرار دارد که بیش از ۱۰۰ میلیون دلار درآمد داشته‌است


مدونا در یک خانواده کلیسای کاتولیک در بی سیتی، میشیگان در تاریخ ۱۶ اوت ۱۹۵۸ زاده شد. پدرش سیلویو چی کونه از تبار ایتالیایی و مهندس طراح کرایسلر و جنرال موتورز بود. مادر مدونا از تبار فرانسوی و کانادایی بود. از آنجا که مدونا همان نام مادرش بود، اعضای خانواده او را “تونی کوچولو”صدا می‌کردند. مدونا فرزند سوم خانواده و بزرگ‌ترین دختر خانواده بود و ۵ خواهر و برادر دیگر به نام‌های مارتین، آنتونی، پائولا، کریستوفر، و ملانی داشت. وقتی مدونا پنج ساله بود مادرش بر اثر سرطان سینه درگذشت و پدرش با جون گاستافسون ازدواج کرد. مدونا در پونتیاک میشیگان، در حومه‌ی دیترویت بزرگ شد و در دبیرستان روچستر آدامز تحصیل کرد و در سال ۱۹۷۶ مدونا با یک بورسیه‌ی رقص وارد دانشگاه میشیگان شد. اما سال بعد، از دانشگاه انصراف داد و تنها با ۳۵ دلار به نیویورک کوچ کرد. او برای گذران زندگی چندین شغل کم درآمد را از جمله کار کردن در دانکن دوناتس امتحان کرد. همچنین او با چندین گروه رقص مدرن به اجرا پرداخت و در سال ۱۹۷۹ گروه صبحانه که خودش به عنوان گیتار زن و خواننده در آن کار می‌کرد را تشکیل داد. اما در سال ۱۹۸۰ از آن خارج شد و با استفان براوی گروه امی را تشکیل داد. آنها شروع به نوشتن آهنگ با هم کردند. اما مدونا تصمیم گرفت خودش را به عنوان یک هنرمند انفرادی ترویج دهد.

۱۹۸۵-۱۹۸۲: مدونا، مثل یک باکره و ازدواج اول
مدونا در سال ۱۹۸۲ پس از امضای قرارداد با Sire Records نخستین آلبوم خود را به نام مدونا منتشر کرد. این آلبوم شامل سبک‌های دنس-پاپ بود که توانست در بیلبورد به رتبه ۸ برسد. او پس از انتشار نخستین تکه آهنگ‌های خود همه، سوختن و تعطیلات با آهنگ‌های مرز و ستاره خوش شانس توانست به ۵ ترانه برتر بیلبورد راه پیدا کند. این آلبوم به فروش بیش از ۱۰ میلیون نسخه دست یافت.

محبوبیت مدونا در ماه نوامبر سال ۱۹۸۴ با انتشار دومین آلبوم استودیوی خود مثل یک باکره به صورت جهانی افزایش پیدا کرد. مثل یک باکره نخستین آلبوم یک زن بود که بیش از پنج میلیون نسخه در ایالات متحده به فروش رفت. این آلبوم بعداً گواهی الماس را تایید کرد و بیش از ۲۱ میلیون نسخه در سراسر جهان فروخته شد. دو تک آهنگ نخست آلبوم مثل یک باکره و دختر مادی به شماره ۱ و ۲ در بیلبورد رسیدند. مدونا هنگامیکه که روی ویدئو کلیپ دختر مادی کار می کرد با شان پن آشنا شد و در سال ۱۹۸۵ با او ازدواج کرد. همچنین مدونا نخستین حضورش را در سینما با نقش کوچکی بعنوان یک خواننده‌ی کلوپ در فیلمبه دنبال تصورات آغاز کرد و بعد با نقش برجسته‌تری در ناامیدانه در جستجوی سوزان درخشید. در همان سال مدونا نخستین تور خود، تور باکره را آغاز کرد.

۱۹۹۲-۱۹۸۶: آبی واقعی، اون دختره کیه؟، مانند یک نیایش و دیک تریسی
در سال ۱۹۸۶ مدونا و شان پن در فیلم سوپرایز شانگهای ظاهر شدند. اما این فیلم، فیلم موفقی نبود و نخستین جایزه تمشک طلایی را برای هر دوی آنان را به همراه داشت.

مدونا در سال ۱۹۸۶ سومین آلبوم خود آبی واقعی را منتشر کرد. این البوم به جایگاه ۱ در ۲۸ کشور جهان رسید که دستاوردی بی‌سابقه بود. از این آلبوم ۲۵ میلیون به فروش رفت. آبی واقعی توسط رکوردهای جهانی گینس به عنوان پرفروش‌ترین البوم یک زن در ده ۱۹۸۰ ثبت شد. سه تک اهنگ زنده به گفتن، پدر موعظه نکن و دلت را بگشای به شماره ۱ و تگ اهنگ‌های جزیره زیبا و آبی واقعی (ترانه مدونا) به شماره ۴ و ۵ در بیلبورد رسیدند. در سال بعد مدونا در فیلم اون دختره کیه؟ ظاهر شد موسیقی متن این فیلم در آلبوم اون دختره کیه (موسیقی متن)؟ منتشر شد که آهنگ‌های نگاه عشق (ترانه مدونا)، ایجاد اغتشاش و اون دختره کیه؟ از این آلبوم به شهرت رسیدند در همان سال مدونا تور اون دختره کیه؟ را آغاز کرد که توانست رکورد بیشترین حضور در یک کنسرت را بشکند.


در سال ۱۹۸۹ مدونا از شان پن جدا شد. او برای چهارمین آلبوم خود با افرادی نظیر پرینس و استیون بری کار کرد. آلبوم مانند یک نیایش به همراه نخستین تک آهنگش به شماره ۱ در بیلبورد و چارت‌های جهان رسیدند. در همان سال مدونا در فیلم سگ شکاری برادوی ظاهر شد و در سال بعد در فیلم دیک تریسی (فیلم ۱۹۹۰) درخشید. این فیلم برنده جایزه اسکار برای بهترین موسیقی متن شد که تمام آهنگ‌های آن توسط مدونا در آلبوم من از نفس افتاده ام خوانده شده بود. از این آلبوم آهنگ وگ به شهرت جهانی دست یافت در همان سال مدونا تور جاه‌طلبانه بلوند را آغاز کرد که دیویدی این تور برنده جایزه گرمی برای بهترین موزیک ویدیو در فرم بلند شد. از همین تور مستندی با عنوان راستی یا شهامت تهیه شد که فروش عالی پیدا کرد. در سال ۱۹۹۰ مدونا آلبوم برترین‌های خود را منتشر کرد که به فروش بیش از ۳۰ میلیون نسخه دست یافت و تبدیل به پرفروش‌ترین آلبوم برترین‌های یک زن شد. این آلبوم دارای دو تک آهنگ جدید به نام‌های عشقم را بیازمای و نجاتم بده (ترانه مدونا) بود که هر دو به شماره‌های ۱ و ۹ در بیلبورد رسیدند.

۱۹۹۷-۱۹۹۲: اروتیکا، قصه‌های وقت خواب، نخستین فرزند
در سال ۱۹۹۲ مدونا در فیلم دسته خودشان نظر خوبی را از سوی منتقدان دریافت کرد. موسیقی متن این فیلم زمینی که در آن بازی می‌کردم به شمار ۱ در بیلبورد رسید که این دهمین آهنگ شماره ۱ مدونا در جدول بیلبورد بود و مدونا نخستین زنی شد که دارای ۱۰ آهنگ شماره ۱ در جدول ۱۰۰ تای برتر بیلبورد داشت.

در سال ۱۹۹۲ مدونا کتاب و آلبوم جنجال برانگیز خود را منتشر کرد. از آلبوم اروتیکا آهنگ‌های اروتیکا، عمیق‌تر و عمیق‌تر، دختر بد، تب، باران و بای بای عزیزم منتشر شدند. در سال بعد مدونا تور شوی دخترانه را آغاز کرد و در فیلم‌های یک بغل مدرک و بازی خطرناک بازی کرد.

در یکی از تور کنسرت هایش ۱۹۹۳
در سال ۱۹۹۴ مدونا آلبوم قصه‌های وقت خواب را منتشر کرد. نخستین تک آهنگ آلبوم تعظیم کن به شماره ۱ در بیلبورد رسید و تک آهنگ‌های بعدی راز ، قصه وقت خواب و طبیعت بشر به تک آهنگ‌های مشهور او تبدیل شدند. در سال بعد آلبوم چند آهنگه چیزی برای به خاطر داشتن که داری دو تک آهنگ جدید به نام‌های و شانس بود را منتشر کرد. در همان سال مدونا در فیلم‌های غمی در چهره و چهار اتاق بازی کرد و در سال ۱۹۹۶ با بازی در فیلم اویتا (فیلم) تحسین منتقدان را برنگیخت مدونا برای این فیلم برنده جایزه جایزه گلدن گلوب برای بهترین بازیگر زن نقش اول شد همچنین این فیلم برنده جایزه اسکار برای بهترین موسیقی شد که بیشترین آهنگ هایش توسط مدونا خوانده شده بود. موسیقی متن این فیلم در آلبوم اویتا (موسیقی متن) منتشر شد و آهنگ‌های تو باید عاشقم باشی و آرژانتین برای من گریه نکن به شهرت رسیدند. مدونا از سال ۱۹۹۵ با مربی تناسب اندام کارلوس لئون وارد رابطه عاشقانه ای شد و در سال ۱۹۹۷ نخستین فرزندش لوردس لولا لئون را به دنیا آورد اما بعد از مدتی به رابطه خودش با کارلوس لئون پایان داد. همچنین مدونا به مکتب کابالا که یه مکتب یهودی است پیوست او توسط ساندرا برنهارد به این مکتب معرفی شد.

در سال ۲۰۰۶
۲۰۰۱-۱۹۹۸: پرتو نور، موسیقی، ازدواج دوم
در سال ۱۹۹۸ مدونا آلبوم پرتو نور را که شامل سبک‌های دنس و الکترونیک بود را منتشر کرد که توانست موج جدیدی را از سبک الکترونیک را وارد موسیقی عامه پسند کند. این آلبوم برنده جایزه گرمی بهترین آلبوم پاپ شد همچنین آهنگ پرتو نور برنده جایزه گرمی برای بهترین ضبط رقص و بهترین موزیک ویدیو فرم کوتاه شد. تک آهنگ‌های دیگر آلبوم یخ‌زده، قدرت خداحافظی و دنیای غرق شده/جایگزینی برای عشق هر کدام به شهرت جهانی رسیدند این آلبوم به بیش از ۱۶ میلیون فروش جهانی دست پیدا کرد. در همان سال مدونا Fund of Light Foundation را تاسیس کرد که به کمک بر زنان، آموزش و پرورش، توسعه جهانی و انسان دوستانه متمرکز بود.

در سال ۱۹۹۹ مدونا جایزه گرمی بهترین آهنگ نوشته شده برای یک فیلم را که برای فیلم آستین پاورز: جاسوسی که من را تکان داد نوشته شده برای آهنگ غریبه زیبا برد.

در سال ۲۰۰۰ مدونا با گای ریچی کارگردان انگلیسی ازدواج کرد و در سال ۲۰۰۱ دومین فرزندش روکو را به دنیا اورد. در سال ۲۰۰۰ مدونا آلبوم موسیقی را منتشر کرد که مانند سایر آلبومهایش تحسین منتقدان و فروش جهانی را به همراه داشت. نخستین تک آهنگ این آلبوم، موسیقی دوازدهمین شماره ۱ مدونا در جدول بیلبورد بود. در سال ۲۰۰۱ مدونا پنجمین تور خود را، تور دنیای غرق شده را آغاز کرد.

در پیش نمایش فیلم من هستم چون ما هستیم (۲۰۰۸)


بیماری کرونا
در ۲ مه ۲۰۲۰ اعلام شد که نتیجه آزمایش بیماری کروناویروس ۲۰۱۹ مدونا مثبت است.

بخشی از فیلم‌شناسی
۱۹۸۵: به دنبال تصورات (Vision Quest)
۱۹۸۵: ناامیدانه در جستجوی سوزان (Desperately Seeking Susan)
۱۹۸۵: نوعی فداکاری (A Certain Sacrifice)
۱۹۸۶: خبر خوش شانگهای (Shanghai Surprise)
۱۹۸۷: این دختر کیست؟ (?Who’s That Girl)
۱۹۸۹: سگ‌های شکاری برادوی (Bloodhounds of Broadway)
۱۹۹۰: دیک تریسی (Dick Tracy)
۱۹۹۱: راستی یا شهامت (با مدونا در تختخواب) Truth or Dare (In Bed with Madonna)
۱۹۹۲: سایه‌ها و مه (Shadows and Fog)
۱۹۹۲: دسته خودشان (A League of Their Own)
۱۹۹۳: یک بغل مدرک (Body of Evidence)
۱۹۹۳: بازی خطرناک (Dangerous Game)
۱۹۹۵: غمی در چهره (Blue in the Face)
۱۹۹۵: چهار اتاق (Four Rooms)
۱۹۹۶: ۶ دختر (6 Girls)
۱۹۹۶: اویتا (Evita)
۲۰۰۰: انتخاب دوم (The Next Best Thing)
۲۰۰۲: بُرده به دوردست‌ها (Swept Away)
۲۰۰۲: روزی دیگر بمیر (Die Another Day)
۲۰۰۶: می‌خواهم رازی را بهت بگویم (I’m Going to Tell You a Secret)
۲۰۰۸: من هستم چون ما هستیم (I Am Because We Are)

آلبوم‌ها
مدونا (۱۹۸۳)
مثل یک باکره (۱۹۸۴)
آبی واقعی (۱۹۸۶)
مثل یک نیایش (۱۹۸۹)
اروتیکا (۱۹۹۲)
قصه‌های وقت خواب (۱۹۹۴)
پرتو نور (۱۹۹۸)∗ ‏
موسیقی (۲۰۰۰)
زندگی آمریکایی (۲۰۰۳)
اعتراف‌ها بر روی جایگاه رقص∗ ‏(۲۰۰۵)
آب نبات سفت (۲۰۰۸)
ام‌دی‌ان‌ای (۲۰۱۲)
قلب سرکش (۲۰۱۵)
مادام اکس (۲۰۱۹)

دربارهٔ ایران
به گزارش هالیوود ریپورتر و به نقل از مدیر برنامه‌های مدونا وی علاقه دارد تا در کشور ایران اجرا داشته باشد.

من اراده اش را ندارم که تلاش و مبارزه کنم


لورا آن برانیگن یا لورا آن برانیگان (به انگلیسی: Laura Ann Branigan) (زاده ۳ اوت ۱۹۵۲ – درگذشته ۲۶ اوت ۲۰۰۴) خوانندهٔ موسیقی پاپ آمریکایی و نامزد دریافت جایزهٔ گرمی آمریکا در سال ۱۹۸۳ بود.

آهنگ «کنترل نفس» (به انگلیسی: Self Control) وی در سطح جهان دارای شهرت بسیاری گردید. او را می‌توان یکی از خوانندگان تأثیرگذار دهه ۱۹۸۰ میلادی دانست.


لورا برانیگن در ۳ ژوئیه ۱۹۵۲ در نیویورک سیتی متولد شد. وی در اواسط دهه ۱۹۷۰ به تحصیل در آکادمی هنرهای دراماتیک آمریکا مشغول بود و کمی بعد از آن در یک گروه کوچک به خوانندگی پرداخت و در اواخر دهه ۱۹۷۰ بعنوان خواننده بک گراند با لئونارد کوهن همکاری کرد. اوج شهرت وی در دهه ۱۹۸۰ و با ترانه کنترل نفس از خواننده ایتالیایی (راف) بود و همچنین ترانه‌هایی که برای فیلم‌های مانند گوست باسترز و فلش دنس خوانده بود. در سال ۱۹۹۴ هم با همکاری دیوید هسلدرف آهنگ سریال بی واچ را اجرا کردند وی همچنین در چند فیلم هم بعنوان هنرپیشه ایفای نقش نمود.

زندگی شخصی
در سال ۱۹۹۶ همسر وی درگذشت و در سال ۱۹۹۹ او دیگر رسماً از موزیک کناره‌گیری کرد و به زندگی با دخترش پرداخت.

درگذشت
وی در ۲۶ اوت ۲۰۰۴ به دلیل عارضهٔ آنوریسم مغزی در خانه خود در خواب درگذشت. از چند هفته قبل از فوت‌اش سردرد داشته‌است ولی حاضر نشده به دنبال معالجات پزشکی برود.

ترجمه متن و بررسی:

Oh, the night is my world

آه، شب دنیای من است

( آهنگ با گفتن ” شب دنیای من است ” شروع می شود. شخصیت اصلی آهنگ وابستگی عجیبی به شب دارد گویا در آن زمان می تواند خودش باشد. )

City light painted girl

چراغ های شب دختران رنگ شده

( دختران رنگ شده در واقع زنانی هستند که آرایش کرده اند و او در حال عبور از خیابان ها در شب می بیند. )

In the day nothing matters

It’s the night time that flatters

در روز هیچ چیزی مهم نیست

این شب است که زمان تملق گویی است ( زمان به خود رسیدن )

( همانطور که می گوید شب دنیایش است بنابراین واقعا اهمیتی نمی دهد که چه اتفاقی در طول روز می افتد. اما با غروب خورشید و تاریک شدن هوا به خود می رسد و بیرون می رود. )

In the night, no control

Through the wall something’s breaking

هنگام شب، کنترلی نیست

در میان دیوار چیزی می شکند

( هنگام شب حس می کند از کنترل خارج شده، ممکن است به خاطر مواد مخدر یا مشروبات الکلی باشد و یا می تواند به دلیل اشتیاقش به زندگی شبانه باشد. )

Wearing white as you’re walkin’

Down the street of my soul

در حالی که تو به سمت پایین خیابان روحم قدم می زنی، سفید می پوشم

( لباس سفید استعاره است از پاکی اوست، و وقتی شخصی که ناگهان وارد داستان می کند در خیابان روحش گام بر میدارد این لباس سفید لکه دار می شود. )

You take my self, you take my self control

You got me livin’ only for the night

تو مرا می گیری، تو کنترل مرا بدست می گیری

تو کاری می کنی من فقط به خاطر شب زندگی کنم

( تفسیر این قسمت به خوده شنونده بستگی دارد که چگونه این وابستگی به شب را تعبیر کند. این وابستگی می تواند هر چیزی باشد، یک رابطه، مواد مخدر و… هر چیزی که اعتیاد آور باشد. )

Before the morning comes, the story’s told

You take my self, you take my self control

قبل از اینکه صبح بیاید، داستان گفته شده

تو مرا می گیری، تو کنترل مرا بدست می گیری

( وقتی صبح شود همه چیز تمام شده و او نیز هیچ کاری از دستش بر نمی آید چون کنترل خود را نداشته. )

Another night, another day goes by

یک شب دیگر، یک روز دیگر کنارش می آید

( کسی که معتاد به چیزیست دیگر گذر روز ها و شب ها برایش بی اهمیت می شود، امیدی ندارد که به خاطرش مبارزه کند. )

I never stop myself to wonder why

هرگز خودم را متوقف نمی کنم که بپرسم چرا

( به عمق این نوع زندگی رفته است طوری که حتی درباره کارهایش از خود چیزی نمی پرسد. )

You help me to forget to play my role

You take my self, you take my self control

تو کمک می کنی نقش بازی کردنم را فراموش کنم

تو مرا می گیری، تو کنترل مرا بدست می گیری

( چه چیزی باعث می شود نقش بازی کردن را فراموش کنید و کنترلتان را به چیزی دیگر بسپارید؟ این می تواند هر چیزی باشد از مواد مخدر گرفته تا عشق به یک فرد هر چیزی می تواند باشد. )

I, I live among the creatures of the night

من، من در میان موجودات شب زندگی می کنم

( موجودات شب افرادی هستند که مانند خودش زندگی شبانه را برگزیده اند. )

I haven’t got the will to try and fight

Against a new tomorrow, so I guess I’ll just believe it

That tomorrow never comes

من اراده اش را ندارم که تلاش و مبارزه کنم

علیه فردایی جدید، پس فکر کنم فقط این را باور می کنم

که فردا هرگز نخواهد آمد

( در عمق وجودش می داند این کار درست نیست و باید این نوع زندگی را رها کند. اما این قدرت را در خود نمی بیند که رهایش کند بنابراین به خود می باوراند که فردایی وجود ندارد. )

A safe night, I’m living in the forest of my dream

I know the night is not as it would seem

I must believe in something, so I’ll make myself believe it

That this night will never go

Oh-oh-oh X8

یک شب امن، من در جنگل رویاهایم زندگی می کنم

من می دانم شب آنطور که نشان می دهد نیست

باید به چیزی باور داشته باشم، پس خودم را مجبور به باورش می کنم

که این شب هرگز نمی رود ( تمام نمی شود )

( می داند زندگی در شب آنطورها هم که نشان می دهد جذاب نیست، اما می خواهد به خود بباورند که چنین است و این شب به پایان نمی رسد. )

Oh, the night is my world

City light painted girl

In the day nothing matters

It’s the night time that flatters

آه، شب دنیای من است

چراغ های شب دختران رنگ شده

در روز هیچ چیزی مهم نیست

این شب است که زمان تملق گویی است ( زمان به خود رسیدن )

I, I live among the creatures of the night

I haven’t got the will to try and fight

Against a new tomorrow, so I guess I’ll just believe it

That tomorrow never comes

من، من در میان موجودات شب زندگی می کنم

من اراده اش را ندارم که تلاش و مبارزه کنم

علیه فردایی جدید، پس فکر کنم فقط این را باور می کنم

که فردا هرگز نخواهد آمد

A safe night, I’m living in the forest of my dream

I know the night is not as it would seem

I must believe in something, so I’ll make myself believe it

That this night will never go

Oh-oh-oh X8

یک شب امن، من در جنگل رویاهایم زندگی می کنم

من می دانم شب آنطور که نشان می دهد نیست

باید به چیزی باور داشته باشم، پس خودم را مجبور به باورش می کنم

که این شب هرگز نمی رود ( تمام نمی شود )

You take my self, you take my self control (Repeat)

تو مرا می گیری، تو کنترل مرا بدست می گیری

در یک جزیره



دیوید جون گیلمور (به انگلیسی: David Jon Gilmour) (زاده ۶ مارس ۱۹۴۶) موسیقیدان، خواننده، ترانه‌نویس و نوازنده انگلیسی است. او بیشتر به دلیل حضورش به عنوان گیتاریست و خواننده در گروه پراگرسیو راک پینک فلوید شناخته می‌شود. تا سال ۲۰۱۲ برآورد می‌شود که این گروه موسیقی بیش از ۲۵۰ میلیون نسخه از آثارش را در سراسر جهان به فروش رسانده باشد که از این مقدار ۷۴٬۵ نسخه تنها در ایالات متحده به فروش رسیده‌اند.

گیلمور علاوه بر حضورش در پینک فلوید، به صورت تک‌نفره نیز کارنامه موفقی از آثارش به جای گذاشته‌است. او همچنین به صورت فعالانه در برنامه‌های خیرخواهانه شرکت داشته‌است. در سال ۲۰۰۵، گیلمور به دلیل خدماتش به موسیقی، به درجهٔ عالی‌ترین رتبهٔ امپراتوری بریتانیا دست یافت. در سال ۲۰۱۱، مجله معتبر رولینگ استون، او را در رتبهٔ ۱۴ برترین گیتاریست‌های تمام دوران‌ها قرار داد.


دیوید جان گیلمور در ۶ مارس ۱۹۴۶ میلادی در گرنتچستر در اطراف کمبریج به دنیا آمد. او از همان دوران کودکی به موسیقی علاقه داشت وباشنیدن Rock Around the Clock از ۱۳ سالگی نواختن گیتار را آموخت. برادر کوچکتر دیوید نیز درعرصهٔ موسیقی فعالیت دارد. گیلمورمسلط به زبان فرانسه می‌باشد.

وی با سید برت(به انگلیسی: Syd Barrett) بنیان‌گذار گروه پینک فلوید در دانشگاه کمبریج دوست بود و در سال ۱۹۶۸ جایگزین سید برت (که به علت مصرف زیاد ال‌اس‌دی دچار مشکل روانی شده بود) شد. در سال ۱۹۶۷ نیک میسون ازدیوید گیلموردرخواست کرد تا به پینک فلوید ملحق شود. دراجراهای زنده و هنگامی که رفتارهای غیرعادی سید برت او را از نواختن بازمی‌داشت، دیوید گیلور به نواختن گیتار می‌پرداخت.

او در خوانندگی و آهنگسازی و نواختن گیتار و نوشتن متن موسیقی در گروه پینک فلوید نقش داشت. گیلمور بخاطر امور بشردوستانه و شرکت در خیریه‌ها در تمام طول دوران حرفه‌ای خود، شهرت یافته‌است. این هنرمند و عضو سابق گروه پینک فلوید، ۴ آلبوم انفرادی را تهیه و ضبط کرده و ۶ تک‌آهنگ را نیز در کارنامه فعالیت خود دارد. گلیمور اکثر ترانه‌های آلبوم‌های خود را با کمک همسر خود پالی سمسون که یک روزنامه‌نگار و نویسنده می‌باشد سروده‌است. گیلیمور شخصیت بسیار خجالتی داشت به‌طوری‌که در سال‌های اول عضویت در پینک فلوید بیشتر در روی صحنه پشت به مردم گیتار می‌نواخت و می‌خواند. مجله رولینگ استون در سال ۲۰۱۱ و در رده‌بندی ۱۰۰ گیتاریست برتر تمامی دوران دیوید گیلمور را در رتبه ۱۴ قرار داد.

در سال ۲۰۰۷ خوانندگان مجلهٔ Guitar World تک‌نوازی‌های دیوید گیلمور را در ۳ اثر از پینک فلوید جزو ۱۰۰ تک‌نوازی برتر گیتار در جهان انتخاب کردند. دیوید گیلمور در سال ۱۹۷۰درجریان تورپینک فلوید با همسراول خود جینجر (ویرجینیا) که یک هنرمند می‌باشد آشنا شد. جینجرگیلمورآشنایی خود با دیوید گیلور راعشق درنگاه اول توصیف کرد. آن‌ها در سال ۱۹۷۵ با یکدیگرازدواج کردند وصاحب ۴فرزند(۳ دختر و۱پسر) می‌باشند. در سال ۱۹۹۰ دیوید وجینجر گیلمور از یکدیگر جدا شدند. گیلمور در سال ۱۹۹۴ با پالی سمسون ازدواج کرد. حاصل این ازدواج ۴ فرزند(۳پسر و۱دختر) می‌باشد. پسربزرگتر (چارلی گیلمور) پسر پالی سمسون و هیتکات ویلیامز می‌باشد که گیلمور او را به فرزند خواندگی پذیرفت. صدای چارلی درانتهای «امیدهای والا» شنیده می‌شود. در سال ۲۰۰۹ میلادی، گیلمورمدرک دکترای افتخاری خودرا از دانشگاه آنگیلا راسکین دریافت کرد.

سبک موسیقایی
گیلمور به عنوان یک لید گیتاریست شناخته می‌شود. سبک کلی سولوهای گیتار او از بلوز الهام گرفته و شامل نت‌های پرشور و رسا می‌شود. تکنیک وی در نواختن گیتار الکتریک همواره الهام بخش نوازندگان مطرح معاصر بوده است. در سال ۲۰۱۱، گیلمور به عنوان چهاردهمین گیتاریست برتر تاریخ از سوی مجله رولینگ استون برگزیده شد. در ژانویه ۲۰۰۷، خوانندگان گیتار ورلد سولوهای گیتار گیلمور در «بی‌حس و راحت»، «پول» و «زمان» را برای فهرست ۱۰۰ تک‌نوازی گیتار برتر تاریخ برگزیدند. («بی‌حس و راحت» رتبه ۴، «زمان» رتبه ۲۱ و «پول» رتبه ۶۲ را در این فهرست به خود اختصاص دادند).

در زمانی همکاریش با پینک فلوید، گیلمور از فندر استرتوکسترهای بسیاری استفاده نمود. او تک‌نوازی گیتارش در آجری دیگر در دیوار (بخش ۲) را در یک برداشت و بدون هیچ‌گونه ویرایش یا میکس بعدی، با استفاده از یک گیبسون لس پال و یک پیک‌آپ پی-۹۰ به ضبط رساند. در ۱۹۹۶، گیلمور به عنوان عضوی از پینک فلوید به تالار مشاهیر راک اند رول راه یافت. تک‌نوازی گیتار او در «بی‌حس و راحت» همواره و توسط نظرسنجی‌ها و نقدهای بسیاری به عنوان یکی از برترین‌ها در نوع خود شناخته شده‌است.

با این وجود که گیلمور به دلیل نواختن گیتار به شهرت رسید، اما یک نوازنده چندسازه چیره‌دست نیز هست. او در ترانه‌های پینک فلوید گاهی گیتار بیس، کیبورد، سینث‌سایزر، بانجو، لپ استیل، ماندولین، ساز دهنی نیز نواخته و در ترانهٔ «دومینوها» از پروژه شخصی سید برت به عنوان نوازنده درامز ظاهر شده‌است. او همچنین ساکسوفون نیز می‌نوازد.

منتقدان بسیاری گیملور و سبک گیتارنوازی وی را تحسین نموده‌اند، منتقد موسیقی، آلن دی‌پرنا، گیلمور را، به عنوان بخش مهمی از موسیقی پینک فلوید، ستایش نمود. رولینگ استون گیلمور را در رتبه ۱۴ فهرست «۱۰۰ گیتارسیت برتر تمام دوران‌ها» ی خود قرار داد و دی‌پرنا وی را «حلقهٔ گمشده بین جیمی هدریکس و ون‌هیلن» و مهم‌ترین گیتاریست دههٔ ۷۰ لقب داد. مصاحبه‌ای در سال ۲۰۰۶ با او ترتیب داده شد که گیلمور در این مصاحبه پیرامون سبک گیتارنوازی‌اش گفت: «انگشت‌های [من] صدای مشخصی تولید می‌کنند… [آن‌ها] خیلی سریع نیستند، اما فکر می‌کنم که به سرعت تشخیص می‌دهم… نوعی که ملودی‌ها را می‌نوازم با چیزهایی مثل هنک ماروین و شدووز در ارتباط است».

در سال ۲۰۰۶، نویسندهٔ گیتار وورلد، جیمی براون، تکنیک گیتارنوازی گیلمور را «ساده ساخته شده، با ریف‌های عظیم، شجاعانه، به همراه سولوهایی با گام مناسب و پشتیبانی امبینت غنی» توصیف کرد. او در ادامه تک‌نوازی‌های گیلمور در «پول»، «زمان» و «خلسه دلپذیر» را مانند اشعهٔ لیزر در توده‌ای از مه دانست. او همچنین تک‌نوازی‌های گیلمور در «زمان» را این‌گونه توصیف کرد: «گیلمور به آرامی پیش می‌رود و ایدهٔ اولیه خود را قدم به قدم به سمت گام بالاتر پیش می‌راند.». گیلمور در مورد اینکه چگونه صدای منحصر به فرد گیتارش را ایجاد می‌کند می‌گوید: «من اغلب از یک فوز باکس، یک پدال دیلی و یک برایت ای‌کیو استفاده می‌کنم… [تا] نواختن را تقویت کنم… شما نیاز دارید تا بلند بنوازید-یا کمی بالاتر از آستانه شنوایی. برای من راحت‌تر است که… نت‌ها را به سوی شما خم کنم تا مانند یک تیغه برنده در شما فرورود.»

ترانه‌شناسی دیوید گیلمور
عقب‌گرد
در یک جزیره
کره‌های فلزی (همراه با د اُرب)
صدای آن قفل را در بیاور

Faces of stones 
David Gilmour 
صورتهاى سنگی
دیوید گیلمور
این ترانه دهم از آلبوم 
Rattle That Lock 
است که در سال ۲۰۱۵ اجرا شد.
دیوید درباره این ترانه گفت: ابن ترانه را برای مادرم نوشتم و از انجایی که مادرم به خاطر یک حمله مغزی دچارالزایمر و فراموشی شد به مدت نه ماه قبل از مرگ در کنار من بود و از سوی دیگر دختر من تازه تولد شده بود. و این سردرگمی احساسی بین مرگ مادر و تولد دخترم در این ترانه آمده است. من هیچ گاه فرزند دلخواهی نبودم، چیزی که در نهایت سعی کردم باشم ولی همواره رابطه خاصی با مادرم داشتم و پیاده روی ما در پارک و دیدن صورتهای سنگی و تصاویر تنها نگاههای مادرم را به خاطر میاورد که آنها را نمیشناسند یا از یاد برده است.
فکر کردم شاید انسان‌های زیادی همچون من این احساس و تجربه را داشته اند.
دیوید گیلمور
این ترانه برای تجربه مشابه خودم و مرگ مادرم به علت بیماری مشابه ترجمه شده است.
شریان

کاش اینجا بودی



راجر کیت (سید) بَرِت (به انگلیسی: Roger Keith “Syd” Barrett) (زاده ۶ ژانویه ۱۹۴۶ – درگذشته ۷ ژوئیه ۲۰۰۶) خواننده، آهنگساز، گیتاریست و هنرمند بریتانیایی، پایه‌گذار و عضو اصلی گروه موسیقی پینک فلوید به‌شمار می‌رفت. او به مدت هشت سال هنرمند فعال عرصه موسیقی بود اما پس از این مدت به انزوا گروید و ۳۵ سال باقی عمرش را دور از آشنایان، رسانه‌ها و دوستان گذراند و در هیچ جمعی حضور نیافت.


دوران کودکی
سید برت در شهر کمبریج انگلستان، در خانواده‌ای از طبقهٔ متوسط چشم به جهان گشود. پدرش «آرتور مکس برت» آسیب شناس خبره‌ای بود و به همراه همسرش «وینفرد» نقش مهمی در تشویق پسرش راجر (که آن زمان به این نام خوانده می‌شد) در زمینهٔ موسیقی داشت. او در ۱۱ دسامبر سال ۱۹۶۱ و یک ماه پیش از ۱۵ سالگی پسرش به علت بیماری سرطان جان خود را از دست داد. راجر به دبیرستان پسرانه کمبریج شایر رفت و سال ۱۹۶۴ در هنرستان «کمبرول» واقع در جنوب لندن نام‌نویسی نمود و یک سال بعد اولین گروه موسیقی اش را پایه‌گذاری کرد. برت در ۱۴ سالگی نام جدید «سید» را برای خود برگزید. سید برت (Sid Barrett) نام یک نوازندهٔ قدیمی ساز درام در کمبریج بود و برت جوان برای ایجاد تفاوت بین نام خود و همنامش، حرف دوم اسم مستعارش را از “i” به “y” تغییر داد. در ابتدای تشکیل پینک فلوید او آهنگ‌هایی از قبیل «فیل پر جوش و خروش» را برای اجرا در مهمانی‌ها نوشت. گفته‌هایی مبنی بر اینکه او این آهنگ را در ۱۶ سالگی ساخت وجود دارد.

فعالیت موسیقایی
همراه با پینک فلوید (۱۹۶۸ – ۱۹۶۵)
گروه در سال ۱۹۶۴ پا گرفت و قبل از پینک فلوید نام‌هایی از قبیل «ابدبز»، «اسکریمینگ ابدبز»، «سیگما۶»، «مگادثز» (با مگادث اشتباه گرفته نشود) را بر خود داشت. در سال ۱۹۶۵ که برت به آن‌ها پیوست نام «تی سِت» را انتخاب کرده بودند و از آنجا که با گروهی با نام مشابه مواجه شدند که در حال برگزاری کنسرت بود، برت نام «صدای پینک فلوید» را پیشنهاد کرد که بعدها به پینک فلوید خلاصه شد. سید این نام را با ترکیب کردن نام پینک اندرسون و فلوید کنسل که دو خواننده سبک بلوز بودند ساخت. پینک فلوید با بازخوانی آهنگ‌های آر اند بی و گروه‌های هم دوره‌اش از قبیل رولینگ استونز، یارد بردز و کینکس فعالیتش را آغاز کرد. تا سال ۱۹۶۶ آن‌ها به تدریج سبک خاص خود را که تحت تأثیر راک ان رول، جاز و پاپ-راک بریتانیایی بود به دست آوردند (کاری که پیش از این گروه بیتلز انجام داده بود).

در همان زمان باشگاه جدیدی در لندن برای اجرای موسیقی تحت نام «یو اف او» بازگشایی شد که به زودی به مرکز اجرای موسیقی توهم زا تبدیل گشت. پینک فلوید نیز همان جا عنوان پرطرفدارترین گروه موسیقی زیرزمینی لندنی در سبک توهم زا را به دست آورد.

در سال ۱۹۶۶ اعضای پینک فلوید «اندرو کینگ» و «پیتر جنر» را به عنوان مدیر برنامه استخدام کردند. با همکاری آمریکایی تبعید شده‌ای به نام «جو بوید» که در عرصه موسیقی بریتانیا فعال بود و به دنبال استعدادهای نو می‌گشت، اولین آهنگ پینک فلوید، نسخهٴ مقدماتی «آرنولد لین» در ژانویه ۱۹۶۷ در چلسی ضبط شد و کینگ و جنر آهنگ ضبط شده را به مؤسسهٴ نشر موسیقی ای‌ام‌آی بردند. آهنگ مزبور ای‌ام‌آی را آن قدر تحت تأثیر قرار داد که برای ضبط یک آلبوم با گروه قرارداد بستند.هنگام انتشار آلبوم، «آرنولد لین» با وجود تحریم شدن از بی بی سی، رتبهٴ بیستم جدول فروش آهنگ‌های بریتانیا را به دست آورده بود و آهنگ بعدی، «نواختن امیلی را ببین»، بازخوردی حتی بهتر از قبلی داشت و به رتبه ششم رسید.

این دو آهنگ به همراه تک‌آهنگ بعدی، سیب‌ها و پرتقال‌ها، توسط خود سید برت نوشته شده بودند. برت اکثر آثار اولیه پینک فلوید را خود به تنهایی ساخت، و مؤلف اصلی تصویرپردازی‌های نغز و خیال پردازانه آلبوم نخست گروه، «نی‌زن بر دروازه‌های سپیده‌دم» به‌شمار می‌رفت که تحسین محافل و منتقدان موسیقی را در پی داشت. از یازده آهنگ این آلبوم، برت ۹ آهنگ را خود به تنهایی ساخت و سهم دیگر اعضا تنها دو آهنگ بود. برت همچنین نوازنده خلاق و مبتکر گیتار به‌شمار می‌رفت و در نوازندگی اش از تکنیک‌های پیشرفته از قبیل اختلال اصوات، اعوجاج صدا، بازخورد، دستگاه طنین نوارها و دیگر عوامل استفاده می‌کرد و تجربیات او در این زمینه را بیشتر الهام گرفته از گیتاریست بداهه نواز، کیت رو می‌دانند. «نی‌زن بر دروازه‌های سپیده‌دم» بین ماه‌های ژانویه و ژوئیه ۱۹۶۷ در استودیوی شمارهٴ ۲ مؤسسهٴ «ابی رود استودیوز» ضبط شد، در حالی که گروه بیتلز در استودیوی شمارهٴ 1 مشغول ضبط آلبوم خود بودند. وقتی آلبوم «نی زن…» انتشار یافت در جدول فروش بریتانیا جایگاه ششم را بدست آورد و بازخورد وسیعی داشت (اتفاقی که در ایالات متحده نیفتاد). در این زمان هر چه گروه به موفقیت بیشتری دست می‌یافت، فشار وارده بر سید برت نیز افزوده می‌شد و وضعیت روحی و روانی اش را متزلزل تر می‌کرد. رفتار برت به علت استفادهٴ مکرر از داروهای سایکدلیک به شدت غیرقابل پیش‌بینی شده بود و این رفتار غیرعادی در بعضی کنسرت‌ها مشکلاتی را برای گروه ایجاد می‌کرد. بعد از آلبوم «یک نعلبکی رمز و راز» که در سال ۱۹۶۸ منتشر شد، برت در هیچ‌کدام از آثار تولیدی پینک فلوید نقش نداشت. از آهنگ‌هایی که سید بعد از «نی زن…» برای گروه نوشت، تنها “جاگبند بلوز” به آلبوم دوم گروه راه یافت که یکی از آهنگ‌های نیمه موفق او بود. “سیب‌ها و پرتقال‌ها”، و دو تای دیگر، “آخرین ضجه‌ات را بزن” و “مرد گیاه وار”، هرگز به‌طور رسمی منتشر نشدند. برت گاه گاه مدتی را بیرون استودیوی ضبط موسیقی می‌گذراند و منتظر می‌شد تا او را به داخل دعوت کنند. گاهی هم به داخل استودیو می‌رفت و بعد از خیره شدن به دیوید گیلمور بر می‌گشت. برت در آهنگ «روزی را به یاد بیاور»، یکی از آهنگ‌های ساخته ریچارد رایت، مقداری از نوازندگی را انجام داد. اما سهم اصلی او در آلبوم، آهنگ «جاگبند بلوز» است که بسیاری از طرفداران آن را تصدیق برت بر این می‌دانند که روزهایش در گروه به سر رسیده‌است. جمله‌های «این لطف مهیبانهٴ توست که اینجایم به فکر من هستی / و من هم مجبورم این قضیه را برایت روشن کنم / که من اینجا نیستم» افتتاحیهٴ آهنگ است. در مارس ۱۹۶۸ رسماً اعلام شد که سید برت دیگر عضو گروه پینک فلوید محسوب نمی‌شود.

اولین آکوستیک گیتار سید برت
فعالیت مستقل (۱۹۷۲ – ۱۹۶۸)
بعد از جدایی از پینک فلوید، برت از جامعه کناره گرفت و منزوی گشت. با این حال طبق دستور شرکت ای ام آی و کمپانی ضبط موسیقی هاروست، فعالیت کوتاهی به عنوان هنرمند مستقل انجام داد و دو آلبوم «دیوانه می‌خندد» و «برت» را ارائه کرد. طرح اولیهٴ بیشتر این آثار، به دورهٴ فعالیت زیاد او (بین ۱۹۶۶ تا اواسط ۱۹۶۷) بر می‌گردد و گفته می‌شود که آهنگ‌های ساخته شده توسط او بعد از ترک پینک فلوید انگشت شمار بوده‌است. آلبوم اول در دو دورهٴ جداگانه در استودیوی «ابی رود» ضبط شد: چند اثر مقدماتی بین ماه مه وژوئن ۱۹۶۸ با تهیه‌کنندگی پیتر جنر و بخش اعظم آلبوم بین آوریل و ژوئیه ۱۹۶۹ تهیه شد. تهیهٴ آلبوم ابتدا بر عهدهٴ «مالکوم جونز»، مدیر اجرایی جوان ای ام آی بود. اما سپس «دیوید گیلمور» و «راجر واترز» این وظیفه را به عهده گرفتند. مالکوم جونز می‌گوید: «هنگامی که دیوید پیش من آمد و گفت که سید می‌خواهد او و راجر کارهای باقی‌ماندهٴ آلبوم را بکنند، من تسلیم شدم.» تعدادی از آهنگ‌های آلبوم با همراهی اعضای گروه “سافت مشین” ساخته شدند. سید همچنین در گیتار نوازی قطعاتی از دوست نزدیکش «کوین ایرز» که عضو و مؤسس سافت مشین بود شرکت کرد و بدین صورت تک‌آهنگ ابتدایی سافت مشین، «لذت عروسک» ساخته شد.

آلبوم بعدی، «برت» دوره‌ای تر از قبلی و بین فوریه و ژوئیه ۱۹۷۰ تولید شد. هرچند این آلبوم از قبلی هم آراسته و پرداخته تر بود، با این حال سید برت شخصاً در اوضاع روحی نامناسب تری به سرمی‌برد. در این آلبوم «دیوید گیلمور» گیتار باس نواخت، ریک رایت نوازنده کی بورد بود، و جری شرلی نوازنده گروه “هامبل پای” نیز درام نوازی کرد. با وجود فعالیت در استودیو بین سال‌های ۱۹۶۸ و ۱۹۷۲ و تولید دو آلبوم مستقل، سید برت به ندرت خارج از استودیو فعالیت می‌کرد. در ۲۴ فوریه ۱۹۷۲ برت در برنامه رادیویی “تاپ گر” با مجریگری جان پیل و تولیدی شبکهٴ بی بی سی شرکت کرد و پنج آهنگ اجرا نمود که تنها یکی از آن‌ها قبلاً منتشر شده بود. سه تای دیگر برای آلبوم «برت» دوباره خوانده و ضبط شدند و آهنگ آخر، «دو تا از یک گونه» تنها همان جا اجرا شد (این آهنگ در گرد آوری سال ۲۰۰۱ تحت نام «بهترین‌های سید برت: دلتان برایم تنگ نمی‌شود؟» نیز وجود دارد) و ترانه و تنظیمش بر عهده ریچارد رایت بود. دیوید گیلمور و جری شرلی در این اجرا او را همکاری کردند و به ترتیب نوازنده گیتار و پرکاشن بودند.

شرلی و گیلمور همچنین در تنها کنسرت سید برت که در این دوره اجرا نمود به همراهش بودند. این کنسرت در ۶ ژوئن ۱۹۷۰ و در تالار نمایش المپیا در لندن و به عنوان بخشی از «جشنواره موسیقی و مد» اجرا شد. این سه نفر تنها چهار آهنگ در مدتی کمتر از نیم ساعت اجرا کردند و میکس صداها آنقدر بد بود که مانع از شنیدن صدای خواننده می‌شد. در انتهای آهنگ چهارم، برت به‌طور غیرمنتظره و ناگهانی اما مؤدبانه گیتارش را زمین گذاشت و از صحنه خارج شد و گیلمور و شرلی را تنها گذاشت.

سید برت حضور دیگری نیز در رادیو بی بی سی داشت و در ۱۶ فوریه ۱۹۷۱ سه آهنگ در استودیو آن‌ها ضبط کرد. هر سه آهنگ در آلبوم «برت» منتشر شدند و احتمالاً به علت ترغیب مردم به خرید آلبوم از رادیو پخش شدند. در این زمان به نظر می‌رسید برت دیگر علاقه به ضبط موسیقی در استودیو ندارد و نسبت به اجراهای زنده حتی بی علاقه تر بود. بعد از این دوره وقفه‌ای در فعالیت موسیقی برت ایجاد شد که بیش از یک سال به طول انجامید.

واپسین سال ها(۲۰۰۶ – ۱۹۷۲)
در سال ۱۹۷۲ برت گروه موسیقی «ستاره‌ها» را با توینک عضو سابق گروه «پینک فیریز»، به عنوان نوازنده درام و جک مونک، نوازنده باس ایجاد کرد که چندان به طول نینجامید. با اینکه گروه در ابتدا بازخورد مناسبی داشت اما یکی از اجراها در کمبریج فاجعه بود (جک مونک در مستند «الماس مجنون» شبکه بی بی سی که در سال ۲۰۰۱ و به عنوان بخشی از برنامه “مینی بوس” بی‌بی‌سی پخش شد دقیقاً همین عبارت را به کارمی‌برد) چند روز بعد از این نمایش آخر، توینک در خیابان برت را صدا زد و به او بخشی از نقد تندی که دربارهٴ اجرای آن‌ها چاپ شده بود را نشان داد و از گروه کنار کشید.*

در آگوست ۱۹۷۴ پیتر جنر برت را متقاعد کرد که به استودیوی «ابی رود» باز گردد تا شاید آلبوم دیگری تولید کند. به هر حال چیز زیادی از این فعالیت‌ها که تنها سه روز طول کشید تولید نشد، جز تعدادی قطعه بلوز و گیتار نوازی‌های آزمایشی و آشفته. تنها قطعه‌ای که با یک نام از این دوره باقی‌ماند، قطعهٴ «اگر می‌روی، معطل نکن» بود. یک بار دیگر برت از صنعت موسیقی کناره‌گیری کرد. او تمام حقوق آلبوم‌هایش را به شرکت تولیدی فروخت و به هتلی در لندن نقل مکان کرد. پس از تمام شدن پول‌ها، با پای پیاده به کمبریج برگشت و در زیر زمین خانهٴ مادرش زندگی کرد. تلاش‌های بعدی برای بازگرداندن او به صحنهٴ موسیقی (از قبیل اصرار گروه “دِ دمد” برای همکاری او در تولید آلبوم دومشان) همگی بی نتیجه بود. تا زمان مرگش در سال ۲۰۰۶، برت همچنان حق امتیاز کارهایی که با پینک فلوید انجام داده بود دریافت می‌کرد.

کاش اینجا بودی
سید برت در سال ۱۹۷۵ یک بار دیگر به دیدن گروه پینک فلوید در استودیو «ابی رودز» رفت. در آن هنگام گروه مشغول ضبط آهنگ «بدرخش ای الماس خوش تراش» از آلبوم «ای کاش این‌جا بودی» که اتفاقا آهنگی دربارهٴ سید برت است بودند. برت در این مدت اضافه وزن پیدا کرده بود، تمام موها و حتی ابروهایش را تراشیده بود و چنان تغییر کرده بود که اعضای گروه ابتدا او را نشناختند. (یکی از عکس‌های کتاب نیک میسن به نام «پشت و رو: تاریخچه شخصی پینک فلوید» که با زیرنویس سادهٴ «سید برت، ۵ ژوئیه ۱۹۷۵» مشخص شده ست به نظرمی‌رسد که مربوط به همان دوره باشد). در هرصورت گروه بالاخره او را به جا آورد و راجر واترز حتی از دیدن برت در آن وضعیت به گریه افتاد. این رویداد در فیلم «دیوار پینک فلوید» به کارگردانی آلن پارکر هم گنجانده شد. در فیلم نامبرده شخصیت «پینک» به علت از پا درآمدن در اثر فشار زندگی و شهرت تمام موهای بدنش و ابروهایش را می‌تراشد.

امروز خودم را زخمی کردم تا ببینم هنوز آیا احساسی دارم

جان آر. «جانی» کش (به انگلیسی: John R. “Johnny” Cash) (زادهٔ ۲۶ فوریهٔ ۱۹۳۲ آرکانزاس – ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۳) که همچنین با لقب مرد سیاه‌پوش نیز شناخته می‌شود، از خوانندگان بزرگ سبک کانتری در آمریکا[۱] و یکی از تأثیرگذارترین موسیقی‌دانان قرن بیستم بود.

گرچه او بیشتر به خاطر هنرنمایی در موسیقی کانتری شناخته می‌شود، صدا و خوانندگی‌اش پلی‌است میان سبک‌های مختلف موسیقی مانند راک اند رول، بلوز و موسیقی بومی. این مهم باعث شد تا جانی کش هم در موزه و تالار مفاخر موسیقی کانتری و هم در تالار مشاهیر راک اند رول حضور داشته باشد. وی برنده چندین جایزه گرمی نیز شد.
جانی کش بیشتر به خاطر صدای مشخص بم و زخم‌دارش در کنار مسلک محزون و رفتار فروتنانه‌اش شناخته می‌شود. بیشتر آهنگ‌های جانی کش —به خصوص آنهایی که در اواخر دوران شکوهش خوانده بود— بازتابی از اندوه، رنج و محنت بودند.

جانی کش بزرگترین ستاره سبک موسیقی کانتری در آمریکا محسوب می‌شود. سرودن ۵۰۰ ترانه، کسب ۱۳ جایزه گرمی و فروش بیش از ۵۰ میلیون نسخه آلبوم «مرد سیاه‌پوش» کانتری را جاودانه کرد. او گفته بود که تا زمانی که ریشه فقر و جنگ در دنیا خشک نشود، همواره سیاه خواهد پوشید. جانی کش خود در خانواده‌ای بسیار تنگدست زاده شده بود.


زندگی شخصی
جانی کش در ۲۶ فوریه ۱۹۳۲میلادی و در شهر کینگزلند از ایالت آرکانزاس به دنیا آمد. او فرزند چهارم خانواده بود. نام پدرش رِی کش بود. والدینش او را جی-آر نامیدند چون اسم دیگری به ذهنشان نمی‌رسید. وقتی که می‌خواست به استخدام نیروی هوایی دربیاید این موضوع برایش دردسرساز شد چون آن‌ها جی-آر را به عنوان اسم نپذیرفتند، بنابراین او از آن به بعد از اسم جان-آر کش به عنوان اسم رسمی استفاده کرد و در سال ۱۹۵۵ نام جانی کش را به عنوان اسم هنری خود برگزید.

آنها چهار فرزند بودند و برادر جوان‌ترش بنام تامی نیز به هنرمند معروفی در سبک کانتری تبدیل شد. جانی در ۵ سالگی شروع به کار در مزرعه پنبه کرد و در حین کار در کنار خانواده‌اش با آواز آن‌ها همراهی می‌کرد. مزرعه آن‌ها را دو بار سیل فراگرفت که همین موضوع بعدها انگیزه‌ای شد برای نواختن یکی از ترانه‌های وی. شرایط بد اقتصادی او و خانواده‌اش و سختی که در دوران رکود بزرگ تجربه کردند، بعدها انگیزه خوبی برای سرودن بسیاری از ترانه‌هایش شد.
او رابطه بسیار نزدیکی با برادر بزرگترش جک داشت. در مه سال ۱۹۴۴ جک در اثر یک حادثه با دستگاه برش، جان خود را از دست داد. او در هنگام مرگش فقط ۱۵ سال داشت. جانی کش هر از چندگاهی در مورد احساس گناهی که نسبت به مرگ برادرش حس می‌کند صحبت کرده‌است.

کودکی جانی کش با موسیقی گاسپل که از رادیو پخش می‌شد پیوند خورده‌است. او با کمک مادر و دوستان دوران کودکی‌اش شروع به نواختن گیتار و سرودن شعر کرد. در دوران دبیرستان در یک رادیوی محلی نیز اجرای برنامه داشت. همچنین از موسیقی ایرلندی که از رادیوی آنزمان پخش می‌شد، تأثیر فراوانی گرفته‌است.
جانی کش در هفتم ژوئیه ۱۹۵۰ به نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا پیوست. پس از آموزش‌های اولیه در پایگاه نیروی هوایی لاکلند و آموزشهای فنی در پایگاه هوایی بروکس (هر دو واقع در ایالت تگزاس) به واحد امنیتی اطلاعاتی نیروی هوایی پیوست. کش وظیفه تحلیل کد مورس را در لندزبرگ آم لش واقع در آلمان بعهده داشت. او اولین اپراتوری بود که خبر مرگ جوزف استالین را دریافت کرد. جانی کش در سوم ژوئیه ۱۹۵۴ از خدمت مرخص شد و به تگزاس بازگشت.

ازدواج و خانواده
در ۱۸ ژوئیه ۱۹۵۱ هنگامی که جانی در نیروی هوایی خدمت می‌کرد، با دختری ۱۷ ساله به نام ویویان لیبرتو در پیست اسکیت آشنا شد. آشنایی آن‌ها بمدت ۳ هفته طول کشید تا اینکه جانی برای مدت سه سال به آلمان فرستاده شد. در طول این مدت، آن‌ها صدها نامه عاشقانه به یکدیگر فرستادند. در ۷ اوت ۱۹۵۴ یعنی یک ماه بعد از مرخص شدن از خدمت به ازدواج یکدیگر درآمدند. مراسم عقد توسط عموی ویویان که پدر روحانی بود انجام شد. آن‌ها صاحب چهار دختر به نام‌های رُزانا، کتی، سیندی و تارا شدند. زیاده‌روی در مصرف مشروب و همچنین مواد مخدر، تورهای طولانی مدت و رابطه جانی با زن‌های دیگر و بخصوص رابطه نزدیکش با خواننده سبک کانتری، جون کارتر به جدایی او و همسرش در سال ۱۹۶۶ انجامید.

جانی کَش و جون کارتِر
جانی تقریباً سیزده سال پس از آشنایی‌اش با جون کارتر در سال ۱۹۶۸ هنگام اجرای کنسرتی در لندن از او خواستگاری کرد و سرانجام در اول ماه مارس ۱۹۶۸ با او ازدواج کرد. آن‌ها صاحب بک فرزند بنام جان کارتر کش شدند که در سوم مارس ۱۹۷۰ به دنیا آمد.

آنها به فعالیت حرفه‌ای در کنار یکدیگر برای مدت ۳۵ سال ادامه دادند تا اینکه با مرگ جون کارتر در سال ۲۰۰۳ پایان پذیرفت. درست چهار ماه پس از مرگِ جون، جانی کش نیز درگذشت.

زندگی حرفه‌ای
در سال ۱۹۵۴ جانی و همسر اولش ویویان به شهر ممفیس در ایالت تنسی نقل مکان کردند. جانی با همراهی دو نوازنده به نام‌های لوتر پرکینز و مارشال گرنت یک گروه سه نفره را تشکیل دادند و تلاش کردند که قراردادی با کمپانی موسیقی سان به امضا برسانند. بعد از اولین اجرا برای سَم فیلیپس، او به آن‌ها گفت که علاقه‌ای به موسیقی گاسپل ندارد و این موسیقی دیگر خریدار چندانی نخواهد داشت. نهایتاً با اجرای ترانه‌ای متفاوت که جانی در دوران خدمت ساخته بود توانستند قرارداد را به دست آورند. در سال ۱۹۵۵ او موفق به ضبط اولین ترانه در استودیو سان با نام گریه کن! گریه کن! گریه کن! شد که با موفقیت زیادی همراه بود.

در دسامبر ۱۹۵۶ الویس پریسلی گذرش به استودیو افتاد در حالیکه جانی کش و گروهش هم آنجا بودند. چهار نفر ساعاتی به بداهه نوازی پرداختند که بخش قابل توجهی از آن را موسیقی گاسپل تشکیل می‌داد. فیلیپس دستگاه ضبط را روشن گذاشت و بعدها آن‌ها را منتشر کرد.

در این میان ترانه روی خط قدم برداشتن شهرت بسیار زیادی پیدا کرد و توانست به رتبه نخست بیلبورد موسیقی کانتری دست پیدا کند.

چهره قانون‌شکن
همراه با شهرت جانی کش در پایان دهه ۱۹۵۰ میلادی، او به مصرف بی‌رویه الکل روی آورد و همچنین به آمفتامین و باربیتورات معتاد شد. او برای مدتی با ویلون جنینگز که بشدت به آمفتامین اعتیاد داشت، همخانه شد. مصرف مواد باعث عصبی شدن و رفتارهای غیرعادی از جانب او شد. جانی کم‌کم مورد تمسخر دوستان و همکارانش قرار گرفت. بعضی از دوستان نشانه‌های این اعتیاد را جدی نگرفتند تا اینکه یک‌بار او در پشت صحنه اعتراف کرد که تمام مواد مخدر موجود را امتحان کرده‌است.

هرچند جانی کش از بسیاری جهات، کنترل لازم بر روی مسائل نداشت ولی همچنان استعداد و خلاقیتش در موسیقی باعث تولید آثار برتر می‌شد. ترانه حلقه آتش او به رتبه اول جدول موسیقی کانتری و بیست ترانه برتر موسیقی پاپ دست پیدا کرد.

در سال ۱۹۶۵ ماشین وانتِ جانی کش (که دچار آتش‌سوزی ناشی از داغ شدن محور چرخ شده بود) باعث ایجاد آتش‌سوزی در جنگل ملی لس پادرس در ایالت کالیفرنیا شد. این آتش‌سوزی تقریباً ۵۰۸ هکتار جنگل را از بین برد. وقتی قاضی از وی سؤال کرد که چرا این کار را کرده؟ وی پاسخ داد: «من این کار را نکردم. وانت من مرتکب این جرم شده‌است و الان هم مُرده. پس قاعدتاً نمی‌توانید از او سؤال کنید.» در نهایت پس از کشمکش‌های قانونی جانی کش موفق شد با پرداخت ۸۱۰۰۱ دلار جریمه به به دولت فدرال آمریکا به قضیه خاتمه دهد. او بعدها گفت که تنها کسی است که از سوی دولت آمریکا برای آتش‌سوزی جنگل جریمه شده‌است.

او هفت بار به دلیل ارتکاب به جرم‌های مختلف بزهکاری به زندان افتاد ولی هر بار پس از یک شب آزاد شد و هیچوقت عملاً زندانی نبود. یک بار هم در اکتبر ۱۹۶۵ در ال پاسوی تگزاس به جرم حمل مواد مخدر دستگیر شد ولی پس از دستگیری معلوم شد که برای حمل قرص‌های دگزامفتامین و اکوئینل که در گیتارش جاسازی شده بود نسخه پزشک داشته‌است.

مرد سیاهپوش
از سال ۱۹۶۹ تا سال ۱۹۷۱ جانی کش برنامه تلویزیونی خود تحت عنوان «جانی کش شو» را به اجرا درآورد که از شبکه تلویزیونی ABC (شرکت پخش رسانه‌ای آمریکا) پخش می‌شد.

جانی کش در اواسط دهه ۶۰ با باب دیلن آشنا شد و این آشنایی نزدیک تا همسایه شدن آن‌ها در نیویورک نیز ادامه پیدا کرد. در اواخر دهه ۷۰ جانی کش خود را با شکل و شمایل و لباس سر تا پا سیاه معرفی کرد. در سال ۱۹۷۱ ترانه‌ای با نام «مرد سیاه پوش» ساخت تا توضیحی باشد برای این طرز لباس پوشیدنش.

او به نمایندگی از مردم فقیر و گرسنه، زندانیان و قربانیان مواد مخدر لباس سیاه به تن می‌کرد.

در سال ۲۰۱۶ میلادی گونه جدیدی از رتیل به نام جانی کش، خواننده آمریکایی ثبت شد. این رتیل سیاه در نزدیکی زندان معروف فولسم یافت شده‌است که جانی کش در این بازداشتگاه کنسرتی برای زندانیان برگزار کرد. کریس همیلتون از دانشگاه آبرن و همکارانش با توجه به کشف این رتیل در نزدیکی زندان فولسم و نیز سیاهرنگ بودن آن تصمیم گرفته‌اند که نام «آفونوپلما جانی‌کشی» (Aphonopelma johnnycashi) را روی این رتیل بگذارند.

زخم (Hurt)

این ترانه را ترنت رزنور، مغز متفکر گروه Nine Inch Nails، گفته و خوانده است، اگر چه عده‌ی بسیاری آن را با صدای جانی کش شنیده‌اند و خود رزنور نیز معتقد است جانی کش، با اجرای خاصش از این ترانه، آن را از آن خویش ساخته است و «زخم» جانی کش اثری مستقل و نامرتبط با «زخم» او است. رزنور این ترانه را در اشاره به دوران اعتیادش به هروئین نوشته است، اگر چه در اجرای کش، که آخرین ترانه‌ی خوانده‌شده توسط او و یک ماه پس از مرگ جون کارتر، همسرش، است، بیشتر مفهوم تنهایی و حسرت انتولوژیک به گوش می‌رسد.

امروز خودم را زخمی کردم
تا ببینم هنوز آیا احساسی دارم
بر درد درنگ می‌کنم
آن تنها چیزی که واقعی است
سوزن سوراخی می‌گشاید
همان سوزشِ قدیمیِ آشنا
در تلاش برای تاراندش
اما همه‌چیز را به یاد می‌آرَم

این که از من چه ساخته است
عزیزترین دوستم،
هر که می‌شناختم، دارد می‌رود
در نهایت
و همه را برای تو می‌گذارم
امپراتوری کثافتم را
من تو را ذله خواهم کرد
من تو را زخم خواهم زد

من این تاج خار را بر سر می‌نهم
بر این تختِ کذاب خود
سرشار از افکار ویران
که مرا توان ترمیم‌شان نیست
به زیر لکه‌های زمان
احساسات غیب می‌شوند
تو یکی دیگری
من هم‌چنان بر جای خود هستم

از من چه ساخته است
عزیزترین دوستم،
هر که می‌شناختم، دارد می‌رود
در نهایت
و همه را برای تو می‌گذارم
امپراتوری کثافتم را
من تو را ذله خواهم کرد
من تو را زخم خواهم زد

اگر می‌شد از نو شروع کنم
میلیون‌ها مایل دورتر
به قولم عمل می‌کردم
من راهی می‌یافتم

باد از هر سو که می خواهد بوزد، برایم مهم نیست. اصلا مهم نیست.

فرِدی مرکوری (به انگلیسی: Freddie Mercury؛ زاده‌شده با نام فرخ بلسارا؛ (به گجراتی: ફરોખ બલ્સારા) با تلفظ Pharōkh Balsārā؛ زادهٔ ۵ سپتامبر ۱۹۴۶، درگذشته در ۲۴ نوامبر ۱۹۹۱)موسیقی‌دان، خواننده و آهنگ‌ساز اهل بریتانیا بود که عمدتاً به عنوان خواننده و ترانه‌نویس اصلی گروه سبک راک کوئین شناخته می‌شود. اجراهای پرشور او، لباس‌های عجیب و غریب و ترانه‌های به‌یادماندنی‌اش، همراه با سیالیت جنسی و مرگ زودهنگامش به دلیل ابتلا به بیماری ایدز در سن ۴۵ سالگی، با خاطره‌های به جا مانده از موسیقی راک بریتانیا در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی گره خورده‌است.

فردی مرکوری همچنین به عنوان یک مجری روی صحنه، به خاطر داشتن یک شخصیت متظاهرانه و خودنمایانه و همین‌طور به خاطر داشتن صدایی قوی و رسا شناخته می‌شود. گرایش جنسی مرکوری از دیگر مسائل حاشیه‌ساز او بود. مرکوری به عنوان یک آهنگ‌ساز، برخی از ترانه‌های موفق و پرفروش کوئین از جمله حماسه کولی، ملکه قاتل، یکی برای دوست‌داشتن، الان جلومو نگیر، مجنون کوچکی که به آن عشق می‌گویند و ما قهرمانیم را نوشته‌است. مرکوری علاوه بر فعالیت‌هایش در گروه کوئین، به شکل انفرادی هم فعالیت می‌کرد و گه‌گاهی هم به عنوان تهیه‌کننده یا موسیقی‌دان مهمان (پیانو و آوازخوانی) برای هنرمندان دیگر به فعالیت می‌پرداخت. او به علت برونکوپنومونی که به خاطر بیماری ایدز گرفتار آن شده بود، در ۲۴ نوامبر ۱۹۹۱ و تنها یک روز پس از آنکه به صورت عمومی اعلام کرد که مبتلا به ایدز شده‌است، درگذشت.

مرکوری که از پارسیان هند بود و در زنگبار تانزانیا و در خانواده‌ای با ریشه‌های هندی و ایرانی به دنیا آمد. تا اواسط دوره نوجوانی در همان زنگبار و همین‌طور در هندوستان زندگی و رشد کرد. در سال ۱۹۹۲ و پس از مرگ وی، جایزه بریت را به خاطر کمک‌های برجسته‌اش به موسیقی بریتانیا دریافت کرد و کنسرت بزرگداشت فردی مرکوری هم در استادیوم ومبلی در لندن برگزار شد. در سال ۲۰۰۱ مرکوری به همراه دیگر اعضای گروه کوئین، به تالار مشاهیر راک اند رول، در سال ۲۰۰۳ به تالار ترانه‌نویسان مشهور، در سال ۲۰۰۴ به تالار مشاهیر موسیقی بریتانیا وارد شد، و گروه کوئین هم در سال ۲۰۰۲ ستاره‌ای در پیاده‌رو شهرت هالیوود دریافت کرد. همچنین در سال ۲۰۰۲، در نظرسنجی بی‌بی‌سی تحت عنوان انتخاب ۱۰۰ بریتانیایی کبیر، مرکوری در جایگاه ۵۸ قرار گرفت. در سال ۲۰۰۵، در یک نظرسنجی که توسط بلندر و MTV2 برگزار شد، مرکوری به عنوان برترین خوانندهٔ مرد همه دوران‌ها انتخاب شد. در سال ۲۰۰۸، نویسندگان رولینگ استونز، مرکوری را در جایگاه ۱۸ در فهرست ۱۰۰ خواننده برتر همه دوران‌ها قرار دادند.در سال ۲۰۰۹، در یک نظرسنجی توسط کلاسیک راک، مرکوری به عنوان برترین خواننده راک همه دوران‌ها انتخاب شد. آل‌میوزیک مرکوری را به عنوانی «یکی از بزرگترین سرگرمی‌سازان راک همهٔ اعصار» که «دارای یکی از برترین صداها در زمینهٔ موسیقی است»، توصیف کرد.

روابط
مرکوری در اوایل دهه ۱۹۷۰، یک رابطه طولانی‌مدت با ماری اوستین داشت که او را از طریق برایان می ملاقات کرده بود. او برای چندین سال با اوستین به‌طور مشترک در وست کنزینگتون زندگی کرد. با این حال در اواسط دهه ۱۹۷۰، مرکوری رابطه عاشقانه‌ای هم با یک مرد آمریکایی که مدیر اجرایی موسیقی در شرکت الکترا رکوردز بود، برقرار کرد. در دسامبر ۱۹۷۶، مرکوری دربارهٔ گرایش جنسی‌اش با اوستین حرف زد که نتیجه آن پایان رابطه عاشقانهٔ او با اوستین بود. مرکوری از خانهٔ مشترکی که با اوستین داشتند به خیابان دوازدهم استنفورد تراس در کنزینگتون کوچ کرد و برای اوستین هم‌خانه‌ای در همان حوالی خرید. با این حال، مرکوری و اوستین برای سال‌ها دوستان نزدیک یکدیگر ماندند و مرکوری اغلب از اوستین به عنوان تنها دوست واقعی خود یاد می‌کرد. در مصاحبه‌ای در سال ۱۹۸۵، مرکوری دربارهٔ اوستین گفت که «اکثر معشوقه‌های من ازم پرسیدند که چرا اون‌ها نمیتونن جای ماری [اوستین] رو بگیرن، این کاملاً غیر ممکنه، تنها دوستی که من داشتم ماری هست و من کس دیگه‌ای رو نمی‌خوام. از نظر من، او همسر عرفی من بود. از نظر من، این رابطه یک جور زناشویی بود. ما هم دیگه رو باور داشتیم، همین برام کافیه». او همچنین چندین ترانه در مورد اوستین سروده‌است که از جمله قابل ذکرترین آن‌ها می‌توان به عشق زندگی من اشاره کرد. آخرین خانهٔ مرکوری، به نام گاردن لژ، کاخی با معماری گرجستانی دارای ۲۸ اتاق بود که در یک باغ مانیکورکاری‌شده قرار دارد و حول آن را دیواری آجری بلند فرا گرفته‌است. این خانه که در منطقه کنزینگتون لندن قرار دارد، پس از مرگ مرکوری، به اوستین رسید. مرکوری در وصیت‌نامه‌اش، خانه‌اش را به جای شریک زندگی آن هنگامش، جیم هوتون، برای ماری اوستین به ارث گذاشته‌است و در اینباره گفته‌است که «تو همسر من بودی و به هر حال این خانه برای توست». مرکوری همچنین پدرخواندهٔ پسر ارشد اوستین بود که ریچارد نام دارد.

مرکوری در اوایل و اواسط دههٔ ۱۹۸۰، یک رابطه عاشقانه با باربارا ولنتین، هنرپیشه زن اتریشی برقرار کرد که در نماهنگ زندگی سختی است هم هنرنمایی کرده‌است. در سال ۱۹۸۵، او یک رابطه طولانی‌مدت دیگر با آرایشگری به نام جیم هوتون (زاده ۱۹۴۹، درگذشت ۲۰۱۰) آغاز کرد. هوتون که در سال ۱۹۹۰ نتیجه آزمایش ایدزش مثبت بود، در شش سال آخر زندگی مرکوری با او زندگی کرد و در هنگام بیماری به پرستاری از او پرداخت و در هنگام مرگ مرکوری هم در بالین او حاضر بود. هوتون ادعا کرده‌است که مرکوری در حین مرگش، حلقه ازدواجی که هوتون به او داده بود را دست کرده بود. هوتون در یک ژانویه ۲۰۱۰ بر اثر ابتلاء سرطان درگذشت.

رابطه با کنی اورت
کنی اورت، دی‌جی رادیو، اولین بار مرکوری را در سال ۱۹۷۴ هنگامی که او برای یک برنامه صبحگاهی در Capital London دعوت کرده بود، ملاقات کرد. آن دو به عنوان دو تن از خودنماترین و محبوب‌ترین هنرمندان بریتانیایی، ویژگی‌های مشترک فراوانی داشتند و بلافاصله تبدیل به دوستان نزدیکی برای یکدیگر شدند. اورت نقشی اساسی در موفقیت اولیه کوئین ایفا کرد. در سال ۱۹۷۵، مرکوری با یک نسخه از تک‌آهنگ حماسه کولی نزد اوت رفت. اورت که در ابتدا به عنوان یک محرم شک داشت که یک ایستگاه رادیویی پیدا شود که حاضر به پخش این ترانهٔ بیش از ۶ دقیقه‌ای باشد، به مرکوری در آن لحظه چیزی نگفت و ترانه را بر روی گردونه گرامافون گذاشت و پس از اینکه آن را شنید، به شور آمد و گفت: «فراموشش کن، این ترانه برای قرن‌ها یک ترانهٔ شماره یک خواهد بود». در حالی که Capital Radio به صورت رسمی این ترانه را نپذیرفته بود، اما اورت بی‌وقفه راجع به ترانه‌ای صحبت می‌کرد که خودش آن را شنیده بود، اما نمی‌توانست آن را پخش کند، تا اینکه ترانه به صورت «اشتباهی» شروع به پخش شدن می‌کند و اورت اظهار می‌دارد که «وای! از دستم دررفت!». خیلی زود شنوندگان با تلفن به کاپیتال هجوم آوردند و می‌خواستند بدانند که این ترانه کی منتشر خواهد شد. اورت در یک روز این ترانه را ۳۶ بار پخش کرد.

رابطهٔ آن دو در دههٔ ۷۰ صمیمی‌تر شد، اورت رایزن و مشاور مرکوری شد و مرکوری هم محرم راز اورت شده بود و به او کمک می‌کرد تا گرایش جنسی خودش را بپذیرد. در سرتاسر اوایل دههٔ ۱۹۸۰، آن دو همجنس‌گرایی‌شان را کاوش می‌کردند، و همین‌طور مواد مخدر را هم تجربه کردند، هرچند که آن‌ها هیچوقت عاشق و معشوق نبودند، اما آن‌ها به‌طور منظم با هم به شب‌نشینی می‌پرداختند. در سال ۱۹۸۵، آن‌ها بر سر استفاده و سهمشان از مواد مخدر دچار مشاجره و اختلاف شدند. Audrey Lee “Lady Lee” Middleton که زندگی‌نامهٔ اورت را نوشته بود، در کتاب خود فاش کرد که اورت یک دگرباش جنسی است. اورت این کتاب را مورد نکوهش قرار داد. اما مرکوری در مشاجره بین لی و اورت، طرف اورت را گرفت که این باعث شد رابطهٔ آن‌ها حتی بیشتر به سردی گراید. در سال ۱۹۸۹ که وضع سلامتی هر دو آن‌ها رو به وخامت گذاشته بود، آن‌ها دوباره دوستی با هم را از سر گرفتند و اختلافات را کنار گذاشتند.

گرایش‌های جنسی
در حالی که برخی از مفسرین ادعا کرده‌اند که مرکوری گرایش جنسی خود را از عموم پنهان می‌کرده‌است، برخی دیگر او را یک «همجنس‌گرای علنی» معرفی کرده‌اند. در دسامبر سال ۱۹۷۴ وقتی که نیو موزیکال اکسپرس از او مستقیماً در اینباره سؤال کرد، «در مورد همجنس‌گرا بودن چطور؟» مرکوری پاسخ داد، «یه گاو حیله‌گر هستی، بذار اینطور بگم، زمانی بود که من جوون و بی‌تحربه بودم، چیزی هست که بچه‌مدرسه‌ای‌ها میرن طرفش. من هم شوخی‌های بچه‌مدرسه‌ایم رو دارم. نمی‌خوام بیشتر از این وارد جزئیات بشم». هفت سال قبل از آن در سال ۱۹۶۷ رفتارهای همجنس‌گرایانه در بین مردان بزرگسال بالای ۲۱ سال آزاد شده بود. در دهه ۱۹۸۰ او اغلب در رویدادهای عمومی از شریک زندگی‌اش جیم هوتون فاصله می‌گرفت. در سال ۱۹۸۶، روزنامه سان ادعا کرد که مرکوری «اقرار به یک سری ماجراهای سکس همجنس‌گرایانه یک شبه» کرده‌است.

در طی دوران فعالیت مرکوری، ظاهر پرتجمل او در صحنه، گاهی اوقات باعث می‌شد تا روزنامه‌نگاران دربارهٔ گرایش‌های جنسی او به صحبت بپردازند. دیو دیکسون، در بررسی اجرای کوئین در ومبلی آرنا در سال ۱۹۸۴ برای مجلهٔ کرنگ!، در رابطه با اجرای متظاهرانه و پر ناز و غمزهٔ مرکوری برای تماشاگران سخن به میان می‌آورد و مرکوری را «روسپی قیافه‌گیر، لب و لچه انداز، اداواطوار درکن» می‌نامد. در سال ۱۹۹۲، جان مارشال از نشریه گی تایمز نظرش را چنین بیان کرد: «مرکوری یک اِوایی بر روی صحنه بود؛ بی‌باک از بروزدادن همجنس‌گرایی‌اش در بین عموم، اما بی‌میل برای وارد شدن به جزئیات یا توجیه کردن «شیوهٔ زندگی‌اش»… مثل این بود که فردی مرکوری به دنیا می‌گفت «من همان چیزی هستم که می‌بینید. خب که چی؟ و این جمله به خودی خود از نظر برخی یک اعلامیه محسوب می‌شود». رابرت اربن در مقاله‌ای برای AfterElton نوشت که «مرکوری خودش را با «برون‌آیی سیاسی» یا با آرمان‌های دگرباشانه، هم‌پیمان نکرده‌است.

شخصیت
مرکوری علی‌رغم داشتن شخصیت خودنمایانه بر روی صحنه، در مواقعی که به اجرا نمی‌پرداخت، خصوصاً گرداگرد افرادی که به خوبی آن‌ها را نمی‌شناخت، گوشه‌گیر و خجالتی بود، و مصاحبه‌های کمی انجام داد. مرکوری یک بار دربارهٔ خودش گفت: «من در حین اجرا برون‌گرا هستم، اما از درون یک انسان کاملاً متفاوتم». او در حین اجرای برنامه غرق محبت از طرف طرفدارانش می‌شد. در یادداشت خودکشی کورت کوبین ذکر شده که او چطور به اینکه مرکوری «دوست داشتنی به نظر می‌رسید، و از اینکه دوست داشته شود و مورد پرستش جمعیت قرار گیرد لذت می‌برد» را هم تحسین می‌کرد و هم به آن غبطه می‌خورد.

مرکوری در سال ۱۹۸۷، چهل و یکمین سالگرد تولد خود را در پایکز هتل در ایبیزا جشن گرفت؛ درست چند ماه پس از اینکه او متوجه شد به ایدز مبتلا شده‌است. مرکوری در این‌جای دنج به دنبال آرامش بسیار بود و از دوستان نزدیک صاحب آنجا، آنتونی پایک، به حساب می‌آمد که او مرکوری را «زیباترین شخصی که در تمام زندگی‌ام دیده‌ام، بسیار سرگرم‌کننده و دست و دل باز» توصیف کرده‌است. بر طبق گفتهٔ لزلی-آن جونز، «مرکوری آنجا را مثل خانه خودش می‌دانست. او گاهی تنیس بازی می‌کرد، کنار استخر لم می‌داد و شب‌ها به کلوپ‌های همجنسگراها و میخانه‌ها می‌رفت». مهمانی که در ۵ سپتامبر ۱۹۸۷ برگزار شد به صورت «باورنکردنی‌ترین مثال از ولخرجی در دریای مدیترانه که تا به حال دیده شده» توصیف شده‌است و ۷۰۰ نفر در آن شرکت داشتند. کیکی به شکل ساگرادا فامیلیا برای مهمانی تهیه شده بود، هرچند که کیک اصلی فروپاشیده بود و با کیکی دو متری اسفنجی جایگزین شده بود که بر روی آن اشعاری از ترانه بارسلونا مرکوری نوشته شده بود. صورت‌حساب این مهمانی که ۲۳۲ لیوان شکسته هم در آن بود، به مدیر برنامه‌های کوئین، جیم بیچ داده شد.

بیماری و مرگ
در اکتبر ۱۹۸۶، مطبوعات انگلیسی گزارش کرده بودند که مرکوری در یکی از کلینیک‌های هارلی استریت خونش را برای ابتلاء به ویروس HIV/AIDS آزمایش کرده‌است. وقتی که مرکوری در حال بازگشت از سفری از ژاپن بود، گزارشگری از سان به نام هیو ویتو، در فرودگاه هیترو، از او دربارهٔ این قضیه سؤال کرد. مرکوری انکار کرد که بیماری مقاربتی دارد.بر طبق گفتهٔ شریک زندگی‌اش جیم هوتون، مرکوری کمی پس از عید پاک سال ۱۹۸۷ تشخیص داد که به بیماری ایدز مبتلا شده‌است. در همان اوقات، مرکوری در مصاحبه‌ای ادعا کرده بود که نتیجه آزمایش ایدزش منفی بوده‌است. علی‌رغم این انکارها، مطبوعات انگلیسی شایعات را در چند سال بعدی هم دنبال می‌کردند که با لاغر و نحیف شدن ظاهری مرکوری، عدم برگزاری تورها توسط کوئین، و گزارش‌هایی از معشوقه‌های گذشته به تبلویدها، به این شایعات دامن زده می‌شد. در ۱۹۹۰، شایعات دربارهٔ سلامتی مرکوری فراگیر و رایج بود. در مراسم اهدای جایزه بریت سال ۱۹۹۰ که در تاریخ ۱۸ فوریه در دومینون تئاتر لندن برگزار شد، مرکوری و بقیه اعضای گروه کوئین برای دریافت جایزه بریت به خاطر همکاری قابل توجه در موسیقی به روی صحنه رفتند که این آخرین حضور عمومی مرکوری بود. تا پایان زندگی مرکوری، عکاسان به‌طور مرتب در کمین او بودند، روزنامهٔ سان طی یک سری مقاله ادعا کرد که مرکوری به شکل جدی بیمار است، یکی از مشهورترین آنها، مقاله‌ای در نوامبر ۱۹۹۰ بود که در صفحه اولش تصویری از مرکوری که در آن نحیف به نظر می‌رسید به همراه سرصفحهٔ «این رسمیست، مرکوری جدا بیمار است» قرار داشت.

با این حال، مرکوری و اشخاص نزدیکش که به آن‌ها می‌توانست اعتماد کند، همچنان این قضایا را انکار می‌کردند، حتی پس از انتشار مقاله صفحه اولی که در ۲۹ آوریل ۱۹۹۱ پس از حضور کمرنگ مرکوری در رویدادهای عمومی منتشر شد که در آن مرکوری بسیار نحیف به تصویر کشیده شده بود. مرکوری برای چندین سال وضعیت ایدزش را به‌طور عمومی اعلام نکرد و این مسئله را پنهان نگه داشت، این‌طور مطرح شده که او می‌توانست با زودتر صحبت کردن دربارهٔ وضعیتش و مبارزه علیه این بیماری، آگاهی عمومی در رابطه با ایدز را بالا ببرد. مرکوری برای محافظت از افراد نزدیک به خود، وضعیت بیماری‌اش را فاش نکرد. برایان می در مصاحبه‌ای در سال ۱۹۹۳ تأیید کرد که مرکوری خیلی پیش از آن گروه را از بیماری‌اش آگاه کرده بود. در موزیک ویدیوی این‌ها روزهای زندگی ما هستند که در ماه مه ۱۹۹۱ فیلمبرداری شد، مرکوری بسیار لاغر بود؛ تصاویر او در این موزیک ویدیو آخرین صحنه‌هایش در جلوی دوربین بودند.

مرکوری پس از پایان کارش با کوئین در ژوئیه ۱۹۹۱، در خانه‌اش در کنزینگتون به استراحت پرداخت. همسر سابق او ماری اوستین در سال‌های پایانی عمرش همدم او بود و در هفته‌های پایانی عمرش به‌طور مرتب به خانه مرکوری سر می‌زد تا از او مراقبت کند. مرکوری در نزدیکی پایان عمرش، شروع به از دست دادن بینایی‌اش کرد و وخامتش چنان بود که نمی‌توانست از تخت خواب بلند شود. با توجه به بدتر شدن شرایط، مرکوری تصمیم گرفت با امتناع از خوردن داروها، مرگش را تعجیل کند و تنها به استفاده از آرام‌بخش‌ها اکتفا کرد.

مرکوری در ۲۲ نوامبر ۱۹۹۱، منیجر کوئین، حیم بیچ را به خانه‌اش در کنزینگتون فراخواند تا به‌طور عمومی دربارهٔ چیزی صحبت کند. روز بعد، اعلامیه زیر از طرف مرکوری در نشریه‌های بین‌المللی به چاپ رسید:

«پیرو حدس و گمان‌های بسیار زیاد در دو هفته اخیر در مطبوعات، من می‌خواهم تأیید کنم که نتیجه آزمایش HIV من مثبت بوده و من به ایدز مبتلا هستم. احساس کردم که کار درست این است که برای حفظ حریم خصوصی اطرافیانم این قضیه تا به امروز مخفی باشد. با این حال وقت آن رسیده‌است که دوستان و طرفداران من در سرتاسر دنیا حقیقت را بدانند و امیدوارم که همه به من، پزشکانم، در مبارزه با این بیماری مخوف ملحق شوند. حریم شخصی من همیشه برایم بسیار مهم بوده‌است و من به خاطر عدم انجام مصاحبه معروف هستم. لطفاً درک کنید که این سیاست [مصاحبه نکردن] ادامه خواهد داشت.»

در صبح ۲۴ نوامبر ۱۹۹۱، کمی پس از ۲۴ ساعت از انتشار این بیانیه، مرکوری در سن ۴۵ سالگی در خانه‌اش در کنزینگتون درگذشت. علت اصلی مرگ برونکوپنومونی بود که به سبب ابتلاء به ایدز ایجاد شده بود. دیو کلارک از گروه دیو کلارک فایو، که از دوستان نزدیک مرکوری بود، در هنگام مرگ بر بالینش حاضر بود. اوستین به مادر و خواهر مرکوری تلفن زد تا خبر مرگ او را به آن‌ها برساند. خبر مرگ او در ساعات اولیه ۲۵ نوامبر به روزنامه‌ها و تلویزیون رسید.

در ۲۷ نوامبر، مراسم تشییع جنازه مرکوری توسط یک موبد زرتشتی انجام گرفت. حدود ۳۵ نفر از دوستان و خویشاوندان نزدیک مرکوری در تشییع جنازه‌اش شرکت داشتند که دیگر اعضای گروه کوئین و التون جان از حضار این مراسم بودند. جسد مرکوری در گورستان کنزال گرین در غرب لندن سوزانده شد. بر طبق خواستهٔ مرکوری، ماری اوستین خاکسترهای او را در یک جای نامعلوم به خاک سپرد. اعتقاد بر این است که محل دفن خاکسترهای مرکوری را تنها ماری اوستین می‌داند و او اظهار داشته که هرگز محل به خاک سپاری آن‌ها را فاش نخواهد کرد.

مرکوری در وصیت‌نامه‌اش، بخش بزرگی از دارایی‌هایش، از جمله خانه‌اش و حق امتیاز آثارش را به ماری اوستین، و باقی‌مانده دارایی‌اش را برای خواهر و والدینش به ارث گذاشته‌است. همچنین او ۵۰۰٬۰۰۰ پوند برای آشپزش جو فانلی، ۵۰۰٬۰۰۰ پوند برای دستیار شخصی‌اش پیتر فریستون، ۱۰۰٬۰۰۰ پوند برای راننده‌اش تری گیدینز و ۵۰۰٬۰۰۰ پوند هم برای جیم هوتون به ارث گذاشته‌است. ماری اوستین به همراه خانواده‌اش به زندگی در خانه مرکوری در گاردن لوژ، کنزینگتون ادامه داد.

دیوار بیرونی خانه فردی مرکوری معروف به گاردن لوژ در سال ۲۰۱۴.
پس از مرگ مرکوری، دیوار بیرونی خانه‌اش، گاردن لوژ تبدیل به ضریح او شد، عزاداران و هواداران مرکوری، بر روی دیوار خانه‌اش، پیام‌های بزرگداشت و تسلیت خود را می‌نوشتند. سه سال پس از مرگ او، نشریهٔ تایم اوت گزارش داد که «از وقتی مرکوری مرده، دیوار بیرونی خانهٔ او تبدیل به بزرگ‌ترین ضریح راک اند رول لندن شده‌است». امروزه هم هواداران مرکوری همچنان برای تکریم مرکوری از آنجا بازدید می‌کنند و پیام‌های خود را بر روی آن می‌نویسند. هوتون در سال ۲۰۰۰ در یک اثر زندگی‌نامه‌ای از مرکوری به نام فردی مرکوری: داستان گفته نشده شرکت کرد و همچنین مصاحبه‌ای هم با تایمز در مورد شصتمین زادروز مرکوری انجام داد.

نخستین اتهامات سوءاستفادهٔ جنسی

زمانی که شروع به شکستن حدنصاب‌ها کردم، زمانی که رکوردهای الویس پریسلی و بیتلز را شکستم، زمانی که آلبوم‌هایم به پرفروش‌ترین آلبوم‌های جهان تبدیل شد؛ همان زمان بود که آن‌ها (رسانه‌ها و منابع خبری) مرا خل و دیوانه خطاب کردند. آن‌ها مرا همجنس‌باز خطاب کردند. مرا بچه‌بازخواندند. گفتند پوستم را سفید کردم. آن‌ها هر کاری کردند تا مردم را مقابل من قرار بدهند.

مایکل جوزف جکسون (به انگلیسی: Michael Joseph Jackson‎؛ زادهٔ ۲۹ اوت ۱۹۵۸ – درگذشتهٔ ۲۵ ژوئن ۲۰۰۹) خواننده، ترانه‌سرا، تهیه‌کنندهٔ موسیقی، رقصنده، طراح رقص و هنرپیشه اهل ایالات متحدهٔ آمریکا بود. او با نام سلطان پاپ و اِم‌جِی (MJ) نیز معروف بود. کارهایش در موسیقی و رقص، در کنار زندگی شخصی‌اش او را به مدت چهار دهه به یکی از چهره‌های مشهورِ فرهنگ عامهٔ جهان تبدیل کرده‌بود.

او از ۵ سالگی وارد صنعت موسیقی شد و به مدت ۴۵ سال فعالیت کرد. جکسون، بیتلز و الویس پرسلی با اختلاف بسیار زیاد از دیگر هنرمندان، پرفروش‌ترین هنرمندان جهان هستند. در سال ۲۰۰۶ کتاب رکوردهای جهانی گینس، رکورد موفق‌ترین سرگرمی‌ساز و صحنه‌گردان تاریخ را به نام جکسون ثبت کرد. تاکنون ۳۹ رکورد در گینس به نام وی ثبت شده‌است؛ بیش از هر هنرمند دیگری.

جکسون در طول ۴۶ سال دوران فعالیتش، ۱۰ آلبوم استودیویی منتشر کرد که ۵ تایشان جزو پرفروش‌ترین آلبوم‌های جهان هستند. او تنها هنرمندی‌ست که این تعداد آلبوم پرفروش دارد. همچنین آلبوم تریلر او که در سال ۱۹۸۲ منتشر شد، با فروش بیش از ۱۱۰میلیون نسخه در جهان، پرفروش‌ترین آلبوم تاریخ موسیقی‌ست.

طبق بررسی‌های تالار مشاهیر راک اند رول، کتاب گینس، مجلهٔ ونتی فر و چندی از منابع دیگر، مایکل جکسون محبوب‌ترین هنرمند تاریخ صنعت نمایش، مشهورترین انسان مَرد تاریخ، نیکوکارترین ستارهٔ پاپ و پرجایزه‌ترین هنرمند جهان است. او بیشتر ثروت خود را برای انجام کارهای نیکوکارانه خرج کرد به طوری که در سال ۲۰۰۰، رکورد «بیشترین حمایت از موسسات خیریه توسط یک ستارهٔ پاپ» در کتاب گینس به نام وی ثبت شد. او ۲ بار نیز نامزد جایزهٔ صلح نوبل شد؛ یک بار در سال ۱۹۹۸ و بار دیگر در سال ۲۰۰۳.

جکسون در طول عمرش به نمادی فرهنگی و جزئی از فرهنگ عامهٔ مردم جهان تبدیل شد. سبک منحصربه‌فرد او در موسیقی، رقص، آواز و مُـد، هنرمندان بی‌شماری همانند مدونا و بریتنی اسپیرز را در ۳۰ سال اخیر تحت تأثیر قرار داده و همچنان نیز در حال خط دادن به هنرمندان نوظهور همانند برونو مارس، لیدی گاگا و جاستین بیبر است. با این وجود ابعاد دیگر زندگی شخصی او، همچون ظاهر در حال تغییر، رفتار و شایعات پیرامونش سبب ایجاد جنجال‌های غرض ورزانه‌ای شد که به چهرهٔ مردمی او صدمه زد. از اتهامات معروفی که به وی زده شده‌است می‌توان به ۲ اتهام کودک‌آزاری یکی در سال ۱۹۹۳ و دیگری در سال ۲۰۰۵ اشاره کرد که در هر دو مورد بی‌گناه شناخته شد.

او در اواسط سال ۲۰۰۹ بر اثر تزریق بیش از حد داروی قوی بی‌هوشی پروپوفول توسط دکترش، در سن ۵۰ سالگی درگذشت. پس از گذشت ۲ سال از مرگ جکسون، دکتر او به ۴ سال حبس در زندان به علت قتل غیرعمد جکسون محکوم شد.

پس از گذشت بیش از یک دهه از مرگ مایکل جکسون، وی همچنان پردرآمدترین انسان مشهور درگذشتهٔ جهان بوده‌است. درآمد جکسون از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۹ حداقل دو میلیارد و چهارصد هزار دلار آمریکا برآورد شده‌است.

در ۲۴ اوت ۱۹۹۳ درست در هنگام اجرای سومین قسمت تور جهانی خطرناک، جکسون توسط پسری ۱۳ ساله بنام جردن چندلر و پدرش دکتر ایوان چندلر به سوءاستفادهٔ جنسی از کودکان متهم شد. ایوان چندلر پدر پسر ۱۳ ساله، دندان‌پزشک بود؛ اما فیلم‌سازی آرزوی همیشگی او بود، ایوان به جکسون گفته بود که برای ساختن فیلمش به ۲۰ میلیون دلار پول احتیاج دارد و از مایکل طلب پول کرد اما مایکل قبول نکرد و ایوان هم تهدید کرد که به مایکل اتهام کودک آزاری می‌زند. کمی پس از آن، صدای ایوان چندلر در یک مکالمهٔ تلفنی ضبط شد که در کنار سخنان دیگر می‌گفت: «اگه این کارو بکنم دوران بزرگ من شروع می‌شه. ممکن نیست ببازم. هر چی بخوام گیرم می‌یاد و اونا تا ابد نابودند. این پایان کار مایکله».

زمانی که شروع به شکستن حدنصاب‌ها کردم، زمانی که رکوردهای الویس پریسلی و بیتلز را شکستم، زمانی که آلبوم‌هایم به پرفروش‌ترین آلبوم‌های جهان تبدیل شد؛ همان زمان بود که آن‌ها (رسانه‌ها و منابع خبری) مرا خل و دیوانه خطاب کردند. آن‌ها مرا همجنس‌باز خطاب کردند. مرا بچه‌بازخواندند. گفتند پوستم را سفید کردم. آن‌ها هر کاری کردند تا مردم را مقابل من قرار بدهند.

بیانیه جکسون در سازمان شبکه ملی (National Action Network headquarters) (جولای ۹، ۲۰۰۲)
در اواخر همان سال مزرعهٔ نورلند توسط پلیس بازرسی شد. بازپرسان از تمامی کارکنان نورلند و تک‌تک کودکانی که از آن مکان بازدید کرده بودند بازجویی به عمل آوردند اما هیچ‌کدام از کودکان جکسون را متهم نکردند. از بدن برهنهٔ جکسون نیز به مدت ۲۵ دقیقه در نورلند تفتیش به عمل آمد. این تفتیش به منظور بررسی وجود تطابق دقیق، با تصویر ارائه شده از طرف جردن چندلر انجام شد. جردن تصویر آلت تناسلی جکسون را برای پلیس کشیده بود. او تصویر یک آلت تناسلی ختنه شده را برای پلیس کشیده بود در حالیکه جکسون ختنه نشده بود. به همین دلیل تفتیش مزرعهٔ نورلند و بدن جکسون بی‌نتیجه ماند. دو روز پس از تفتیش بدنی، جکسون در سخنرانی‌ای پراحساس که به صورت زنده از شبکهٔ سی‌ان‌ان پخش می‌شد، دربارهٔ آنچه که در جریان بود صحبت کرد. او اعلام بی‌گناهی نمود و از آنچه به عنوان «پوشش غرض‌ورزانهٔ رسانه‌ای» نام برد انتقاد کرد.

جکسون برای مقابله با استرس اتهاماتی که به او وارد شده بود، شروع به استفاده از انواع داروهای آرام‌بخش کرد. تا پاییز ۱۹۹۳ جکسون به این داروها اعتیاد پیدا کرده بود. وضعیت سلامتی جکسون به وخامت گذشت و او ادامهٔ تور جهانی خطرناک را لغو نمود و چند ماهی به یک مرکز درمان اعتیاد رفت. استرس اتهامات باعث شد که جکسون از غذا خوردن دست بردارد و وزن زیادی از دست بدهد.

در یکم ژانویه ۱۹۹۴، وکلای جکسون با وجود مخالفت خود جکسون، با خانوادهٔ چندلر و تیم حقوقی آن‌ها برای پرداخت مبلغ ۲۲ میلیون دلار در خارج از دادگاه به توافق رسید. این مبلغ توسط بیمهٔ جکسون پرداخت شد. جکسون هرگز دستگیر نشد و پرونده با اعلام این‌که شواهد کافی در دست نیست بسته شد. ۵ ماه پس از مرگ جکسون در سال ۲۰۰۹، ایوان چندلر، پدر جردن چندلر در آپارتمان خود با شلیک گلوله به سرش خودکشی کرد. در سال ۲۰۱۱ یکی از منابع سازمان دولتی کودکان و خانوادهٔ آمریکا گفت در بازجویی‌هایی که از جکسون داشته‌اند او را بی‌گناه تشخیص دادند

با آغاز مه ۲۰۰۲، جکسون به یک گروه فیلم‌برداری به رهبری مارتین بشیر اجازه داد تا برای ساخت فیلمی مستند او را همراهی کنند. این مستند در سال ۲۰۰۳، به نام زندگی با مایکل جکسون در تلویزیون نمایش داده شد و باعث شد تا تصویری غیرمنتظره از جکسون به نمایش درآید. بشیر در این مستند، مزرعه نورلند را «مکانی خطرناک» برای کودکان توصیف نمود. همچنین جکسون پدری نالایق توصیف شد که فرزندان‌اش را مورد آزار قرار می‌دهد. جکسون پس از پخش مستند، در بیانیه‌ای گفت که بشیر به او «خیانت» کرده و تصویر وارونه از او به نمایش گذاشته‌است. کمی پس از پخش مستند بشیر، مایکل در پاسخ به آن، مستندی با نام «دومی را داشته باش: صحنه‌هایی که هرگز ندیده‌اید» را منتشر کرد.


سونی در ۱۷ نوامبر ۲۰۰۳ مجموعه‌ای از برترین آثار جکسون را با عنوان نامبر وانز بر روی سی‌دی و دی‌وی‌دی منتشر کرد. این آلبوم تا سال ۲۰۱۰ بیش از ۱۳ میلیون نسخه فروش داشته‌است. نامبر وانز یک روز بعد در آمریکا منتشر شد. تنها ساعاتی پیش از انتشار آلبوم در آمریکا، خبری منتشر شد مبنی بر این‌که جکسون تحت تعقیب پلیس کالیفرنیا قرار دارد. ۷۰ پلیس به مزرعهٔ نورلند هجوم بردند و به مدت ۱۴ ساعت آن را تفتیش کردند تا مدرکی علیه جکسون پیدا کنند. در همین زمان، جکسون در لاس وگاس، نوادا در حال ضبط نماهنگ برای تک‌آهنگ تازه منتشر شده‌اش با نام «یک شانس دیگر» بود. جکسون کار ضبط را ادامه داد و ۳ روز بعد با یک جت اجاره‌ای به فرودگاه سانتا باربارا رفت و خود را تسلیم پلیس کرد.

جکسون توسط گاوین آرویزو، پسری ۱۳ ساله و مبتلا به بیماری سرطان که برای درمان، چند ماه را به همراه خانواده‌اش در مزرعهٔ نورلند گذرانده بود متهم به کودک آزاری شده بود. این اتهامات، برعکس اتهامات سال ۱۹۹۳، منجر به برگزاری دادگاهی با نام «مردم در برابر جکسون» شد. دادگاه به مدت پنج ماه و تا پایان مه ۲۰۰۵ به طول انجامید. در طول جریان دادگاه، این موسیقی‌دان برای بار دیگر از بیماری‌های وابسته به استرس رنج برد و وزن زیادی را از دست داد. او همچنین به داروهای مرفین و پتیدین وابسته شد. در ماه ژوئن، جکسون از تمامی اتهامات تبرئه شد و بی‌گناه شناخته شد.

بعد از پایان جریان دادگاه، شایعه گردید که جکسون در کشور بحرین سکونت دارد در حالی که او بعد از دادگاه به مدت ۱ سال و نیم در کشور ایرلند ساکن شد و به هیچ عنوان در بحرین یا دبی سکونت نداشت. با این حال وی به عنوان مهمان شیخ عبدالله، دومین پسر پادشاه بحرین، به جزیرهٔ بحرین در خلیج فارس مسافرت‌های مکرر انجام می‌داد. برخی خبرگزاری‌ها اخباری منتشر کردند مبنی بر توافق مالی مایکل و شاهزاده که در ازای پرداخت ۷ میلیون دلار از جانب شاهزادهٔ بحرینی، مایکل اقدام به انتشار یک آلبوم مشترک با وی نماید و همچنین خودزندگی‌نامه خود را در آن کشور بنویسد که به دلیل عدم انجام این‌کار توسط مایکل بعد از گرفتن میزانی از پول، شاهزاده از مایکل به دادگاه عالی لندن شکایتی را ارائه داده‌است. مایکل این ادعا را تکذیب و عنوان می‌کرد این پول تنها یک هدیه بوده‌است. در نتیجهٔ این مسافرت‌های مایکل به بحرین شایعهٔ مسلمان شدن مایکل جکسون در پی اعلام یک روزنامهٔ شایعه‌پرداز به وجود آمد. با این‌که این شایعه واقعیت نداشت، اما عدم رد یا تأیید آن توسط مایکل جکسون باعث قوت گرفتن آن شد. اما خانوادهٔ مایکل خبر داده‌اند که مایکل کتاب‌های مرتبط با دین اسلام را مطالعه می‌کرد و به اسلام اطمینان داشت. پس از مرگ ناگهانی و مشکوک مایکل جکسون، برادر او، جرمین جکسون، که از سال ۱۹۸۹ مسلمان شده بود و برای مسلمان شدن مایکل فشار زیادی بر روی او می‌آورد، اعلام کرد:

اگر چه او هرگز مسلمان نشد اما به اسلام اعتماد داشت. اگر او به اسلام می‌گرایید، امروز زنده بود.

بعد از مرگ مایکل جکسون، این شایعه دوباره شدت گرفت، تا جایی که در برخی منابع گفته شد که مایکل جکسون را به شیوهٔ اسلامی دفن می‌کنند؛ اما هرگز این اتفاق نیفتاد.