
تنات آزادی بیان بود
من بهترین مخهای نسلام را دیدم که گشنه، لخت، و هیستریک، از دیوانگی ویران شدند.
همانها که در وستکست دوباره پدیدار شدند، در حالی که افبیآی را در ریش و شورتهایاش میپاییدند، با چشمانی گنده و صلحجو، و چه سکسی در پوست گندمیشان، وقتی اعلامیههای نامفهوم را توزیع میکردند.
[...]