امروز مینشینم و جدول به دست میگیرم
«اولین کسی که بر ماه قدم برداشت»
نمیدانم…قدم بر زمین که بر میداری
چرا دست از کار میکشم
مینشینم و زیبایی تو میگذرد نگاه میشوم
«از پوشیدنیها که به پا میکنند»
فرض کن که میشود جوراب
و همان جوراب را که به پا نکردهای
در ویترین مغازهی روبهرو خاک میخورد
و زیبایی تو پلاستیک دستهدار برمیدارد و میگذرد
خانههای سفید…
اگر بنویسم سیاه میشود جدول
دورش بیانداز
جورابهای سیاه…
اگر بخرم خاک میخورد ویترین
دورش میاندازم
و جدولهای خیابان را چگونه میگیرم و برمیگردم!
پاهای بیجوراب…
راه برگشتن نمانده است
خانههای خالی…
زیبایی تو را سوار میکنند
و جورابی که به پا نکردهای
از زانوی تو بالاتر میرود
از آن همه دیروز
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.