ناما جعفری | نویسنده | ۹ آذر ۱۴۰۰ | اسلو
___________________________
آرامش دوستدار، فیلسوف و روشنفکر برجسته ایرانی، نامی است که در تاریخ اندیشه معاصر ایران با جسارت، عمق فکری و نقد بیامان فرهنگ دینی گره خورده است. او که در دوم خرداد ۱۳۱۰ در تهران زاده شد و در پنجم آبان ۱۴۰۰ در کلن آلمان چشم از جهان فروبست، با آثار و اندیشههایش، لرزهای بر بنیانهای تفکر سنتی و دینمحور جامعه ایرانی افکند. دوستدار نه تنها یک فیلسوف آکادمیک، بلکه روشنفکری مستقل و بیپروا بود که با قلم تیز و ذهن پرسشگرش، به ریشههای فرهنگ «دینخو» در ایران تاخت و امتناع تفکر را در این بستر به چالش کشید.
مشهورترین اثر او، امتناع تفکر در فرهنگ دینی، manifestoای است علیه آنچه او «دینخویی» مینامید؛ مفهومی که به باور او، نه تنها از دین به معنای متعارف آن سرچشمه میگیرد، بلکه به مثابه مانعی اساسی در برابر اندیشیدن خودبنیاد عمل میکند. دوستدار در این کتاب و دیگر آثارش مانند درخششهای تیره و خویشاوندی پنهان، با نگاهی رادیکال و بیتعارف، فرهنگ ایرانی را پیش و پس از اسلام مورد نقد قرار داد. او استدلال میکرد که این فرهنگ، به دلیل سلطه دین و مرجعیت بیچونوچرای آن، از پرسشگری، تحلیل و تفکر انتقادی محروم مانده است. از نظر او، در فرهنگی که پرسش جای خود را به «استخبار» (جستجوی پاسخ از مرجع) میدهد، اندیشیدن امری محال است.
مقالات و نوشتههای ضد دینی دوستدار، که نخستین بار با نام مستعار «بابک بامدادان» در نشریه الفبا در پاریس منتشر شد، نقطه عطفی در نقد فرهنگ دینی ایران به شمار میرود. او در این آثار، با شجاعتی کمنظیر، نه تنها اسلام، بلکه هرگونه ساختار دینی و ایدئولوژیک را که انسان را به بندگی و اطاعت بیچونوچرا وامیدارد، به بوته نقد کشید. دوستدار دین را نه به عنوان یک پدیده اجتماعی یا تاریخی، بلکه به مثابه یک مانع ذاتی برای رشد فکری میدید و معتقد بود که تنها استثناهایی چون خیام، رازی، فردوسی و ابنمقفع توانستهاند در این تاریکی دینخویی، جرقههایی از اندیشه و پرسشگری بزنند.
نقد او اما تنها به دین محدود نشد؛ دوستدار روشنفکری ایرانی را نیز به باد انتقاد گرفت و آن را به دلیل ناتوانی در رهایی از بندهای فرهنگ دینی، «ناپرسا» و «نااندیشا» خواند. این رویکرد بیرحمانه و در عین حال عمیق، او را به چهرهای بحثبرانگیز تبدیل کرد. در حالی که برخی او را متفکری پیشرو و مستقل میدانستند که شالودههای فکری جامعه را به لرزه درآورد، منتقدانش او را به یکجانبهنگری و نادیده گرفتن پیچیدگیهای تاریخی و اجتماعی متهم کردند. با این حال، نمیتوان انکار کرد که دوستدار با طرح مفاهیمی چون «امتناع تفکر» و «فرهنگ دینخو»، گفتمانی نو در فضای فکری ایران گشود که همچنان زنده و اثرگذار است.
در ستایش آرامش دوستدار باید گفت که او نه تنها یک فیلسوف، بلکه یک شورشی فکری بود؛ کسی که در برابر سیطره سنت و مرجعیت قد برافراشت و انسان را به اندیشیدن، پرسیدن و رهایی از زنجیرهای خودساخته دعوت کرد. مقالات ضد دینی او، که با زبانی گزنده و استدلالی محکم نوشته شدهاند، آیینهای هستند که ضعفها و بنبستهای فرهنگی ما را به ما نشان میدهند. هرچند او در زمان حیاتش چندان مورد استقبال قرار نگرفت و آثارش در ایران ممنوع شد، اما امروز، در جهانی که بیش از پیش به نقد و بازاندیشی نیاز دارد، اندیشههایش چون مشعلی فروزان راهنمای جستجوگران حقیقت است.
آرامش دوستدار، با مرگش جسم را وانهاد، اما اندیشهاش همچنان در میان ما زیست میکند و ما را به پرسش وامیدارد: آیا جرأت اندیشیدن داریم؟
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.