من در مورد اسلام به خيلی چيزها پی بردهام و آگاهی يافتهام!
اما يك مورد هست كه هرگز نتوانستهام جوابی قانع كننده و منطقی برايش پيدا كنم! اگر به قيافهی عرزشی و مجاهد دقت كنيد هرچقدر با ايمان تر باشند قيافههای ضايعتر و وحشتناكتری دارند! يعنی بين ميزان ايمان اینان و قيافهشان رابطهی مستقيم هست و هرچه ميزان ايمان بالاتر ميرود قيافهیشان هم چندش انگيزتر و تخمیتر ميشود.
و يا اينكه اين صاحبان قيافههای تخمی هستند كه به ايمان بالاتر و به نوعی افراط در اين دين ميرسند؟! تا حالا به قيافههای اين حاجیهايی كه از مكه برگشتهاند و آن كلاه سفيد را بر سر گذاشتهاند دقت كردهايد؟! به يكباره هم شخصيتشان عوض ميشود و هم قيافهشان! نميتوانم قيافهشان را توضيح دهم! كاملن نوعی حالت نحس و سرد پيدا ميكنند!
به هيچ عنوان نميتوانی تحملشان بكنی و با آنها ارتباط برقرار كنی! بيشتر ميتوان گفت اين ذات اسلام است كه هرچه بيشتر به آميزههايش نزديك ميشوی اينگونه قيافههای چندش انگيز پيدا ميكنی.
حتا نميشود گفت اينها ژوليده ميپوشند و خودشان را ژوليده آرايش ميكنند! از شيك پوش ترين و مثلن مدرن ترين عرزشی ميتوان به مسعود دهنمكی اشاره كرد. گوه و کثافت از سر و رويش ميبارد.
بر اساس کتب و فرمایشات بزرگان چسلام، زنان مومنهای که همانند تصویر زیر خود را اینگونه نپوشانند در روز قیامت از موی خود آویزان میشوند و گوشت بدن خود را میخورند.
امیرالمومنین علی (سگکش) میفرماید : روزی من و فاطمه به محضر پیامبر (کصخل و بچهباز) رسیدیم، ایشان را گریان و محزون دیدیم. سوال کردیم یا رسول الله چرا محزون و گریانید؟!
حضرت نالان، نالیده : ای خاک دو عالم بر سرت علی، دیشب که داشتم ترتیب براق را میدادم یکهو خر زبان بسته پر کشید و مرا کون برهنه به معراج برد! در معراج زنانی از اُمتم را در عذابی وحشتناک دیدم. مشاهده و یادآوری آن صحنه موجب شد که بَبُویم افسرده کردآ-یه و برایم ناگوار و متأثر کننده شود.
عمام علی پرسید حالا چی دیدی؟
رسولولا گفت: مادرت را دیدم که به موهایش آویزان شده بود و مغز سرش میجوشید، جرم او این بود که در دنیا موهای سرش را از نامحرمان نمیپوشانید و توی کره خر را حرام حرام حامله شد.
خواهرت «جمانه» را هم دیدم که داشت گوشت بدن خود را میخورد و خواهر دیگرت «امهانی» بدن خود را با قیچیهای آتشین قطعه قطعه مینمود. جرم آنها این بود که در برابر نامحرمان آرایش کرده و کص و کون خود را برای نامحرمان آشکار نموده و به جندگی می پرداختند و…
در این لحظه که عمام علی مثل خیار خشکش زده بود گفت، جاکش، بهت میگم کمتر کون این حیوان بگذار تا حال به حالی نشی!
چرا در هر آمیزش جنسی ای مردان بخش مهمی از توجهشان را صرف پستانهای زنان می کنند؟ این تمنا نه تنها برای دیدن، بلکه لمس و نوازش و حتی مکیدن چطور در روند فرگشت مردان به وجود آمده است؟ آیا به خاطر لطافت و نرمی پستان است یا یادآوری مطبوع از دوران عشق اولیه به پستان مادر است که احساس زندگی و ادامه ی حیات ما را با خاطره شیرین و گرم و سیر کننده ی شیر مادر ربط می دهد؟ شاید هم مردان آموختند باید به پستان ها با دقت بیشتر چشم دوخت تا با دیدن برجسته شدن نوک پستان ها، آنها را به منزله ی علامتی بدانیم از تمنای متقابل زنان و این احساس بی نظیر که ما خواستنی هستیم.
ما تنها پستانداری هستیم که به پستان ها علاقه جنسی پیدا کردیم چون توانسته ایم بر روی دوپا بایستیم و با این تحول، پستانها بیشتر در معرض دید قرار گرفتند. ایستادن بر روی دوپا به ما این فرصت را داد که بتوانیم از شیوه قدیمی جفتگیری که سایر پستانداران به کار می برند، فاصله بگیریم و از روبرو و بر روی هم خوابیدن به آمیزش جنسی بپردازیم.
البته صحبت از هورمونی نیز می شود که مکیدن پستان به هنگام شیر دادن به نوزاد در مغز زنان ترشح می کند به اسم اکسیتوسین که به محبت و وابستگی مادر به نوزاد می افزاید و چه بسا توجه و جذابیت آشکار پستان ها برای مردان، سرچشمه اش همین هورمون باشد. مردان و میلیارد ها اسپرم داشتنشان، به آنها اجازه نمی داد که اهل انتخاب باشند. مردان به طور غریزی بدشان نمی آمد به هر اندازه که می توانند به تولید مثل بیشتر نائل شوند که یکی از شرط های اصلیِ بقا است.
مردان در طول تحول جنسی شان به این نکته پی بردند که برای ترغیب زنان به تصمیم دشوار و پر هزینه ی حامله شدن، بهتر است هورمون های محبت به نوزاد در دوره ی شیر خوارگی را در زنان فعال سازند. در قدم اول با زل زدن به سینه ی زنان و در فرصت های پیش آمده با لمس آنها، خود را برای زنان خواستنی سازند تا مقدمات جفتگیری را فراهم کنند. در حین آمیزش نیز، با مکیدن پستان زنان و رهایی هورمون محبت، زمینه دلبستگی بیشتر را فراهم آورند.
رژیمی که مشروعیتش رو از دست میده مجبوره برای تظاهر به داشتنش هزینه کنه. این میشه که پول میده مزدورای مسلحش رو تبدیل به بوقچی استادیوم میکنه، یا پورناستار امریکایی رو وارد میکنه بگه ایران جای امنیه فقط باید قوانین رو رعایت کنید. همه اینا بخاطر بحران عدم مشروعیته و این یعنی ته خط!
ویتنی رایت (به انگلیسی: Whitney Wright) (زادهٔ ۲۰ سپتامبر ۱۹۹۱ در اکلاهاما سیتی) بازیگر و کارگردان پورنوگرافی آمریکایی است.
ویتنی رایت از سال ۲۰۱۶ به عنوان بازیگر پورنوگرافی و از سال ۲۰۱۹ به عنوان کارگردان فیلمهای پورنو مشغول به کار است. در نوامبر ۲۰۲۲، پایگاه اینترنتی فیلم بزرگسالان (IAFD) مشارکت او را در مجموع ۷۶۳ فیلم به عنوان بازیگر و ۵۸ فیلم به عنوان کارگردان ثبت کرد. او شخصاً در رده New Starlet در جوایز XRCO ۲۰۱۸ مورد تقدیر قرار گرفت. او برنده بهترین صحنه سکس گروهی و بهترین صحنه جنسی قرنطینه در جوایز ایویان ۲۰۲۱ شد.
لق اخطار کلام: رُک آهنگ: چنگ میکس و مسترینگ: مطرب ١ آبان ١۴٠٢ ———————————- بخش اول لا انگشتامی جا کلیدی گشنه ای برا پاچه گیری تو خفا میبلعمت انگل میشه پاره پیرهن تنت و چفیت
باس وصول شه طلب ما من تخمامو گذاشتم صدقه راه شما بپا دستات نلرزه پیش کشت بگی فلکه پا
همه رد میشن زیر تیغ رپم طفل شیرخوار تا پیر محل برا زدنتون کشیدم از پیله سرک منو اینطوری بار آورد گیر غلط
لباس شخصی سپاه هر چی کف گیر میخوره یجا ته دیگ هند که سهله باس بیارین امام از چین
قدر ترسی میاری دست به کمر انتحاری لفظ میام رو قلب خطر مژده گونی بزار برا دست چپم خرج میندازه برات قد حرم
زبونم دفنِ زیر خاکستر شعلشو میکشم من پا بیرق شَکو کاشتین پا چهرم تو گورم میگامتون تا زندم
همخوان لق اخطار من میشم با تهدید تحریک در میاد خرجیم از جیب نمیشه بهم تزریق از دین (۲)
بخش دوم کشیدم بیرون از جایی راه برگشت نداشت اللهی میگفتن این از ما نی من پی رپ اونا پی مداحی
امیر تیم نمیشد با تیم خلخالی با اینکه زیر پرس بود سینه چندسالی نگاها روم بیشتر از جیب زنجانی حتی کعبم بشی زیر پرگاری
اینه ماهیت حوزه و حوزوی یه مشت عشق روضه و خودزنی بی اشتیاق بینشون بری لو نری مخبرا رو میکنه قم خرید
منو در نکردن کردم خودم ترک به دهن بز اخفش میدم لغت تلخ جایی من رد شم میشه گسل سبز بگو عمامه درآرن بلند شن
کجا حاجی هنوز داریم کار باهم باید شاخ به شاخ شیم رو راه آهن امشو شبشه میزنیم شام با هم قدر ده سال دارم آمار کارنامت
میگن یکی شده قاضی یکی امام جمعه میگن انقدر گنده شده شده سپاه تخمش بپا بغلت نیفته خشاب لختش هر جایی فک نزن حجاب عرفه
همخوان لق اخطار من میشم با تهدید تحریک در میاد خرجیم از جیب نمیشه بهم تزریق از دین(۲)
بخش سوم یکی شفا بگیره میگین بیست تا مسجد بچه هایی کور شدن چرا نیست لا حرفت چیه میترسی بشی خلع لباس تو لال بمون من میخونم کر شه نظام
کل هنرتون دوتا چیز عمامه بخوره رو سر یا رو پا پیچ دشداشت میشه خوراک تیر سر نفس کشیدن میشین سوال پیچ
اینجا فتوا متوا ملاک نی پامون کرده تو رکاب گیر شعارا روی دیوار شاه بیتن میشن شعرای کف بیت خایه فنگ
انقلاب میشه بالغ تر بچه طلبه طالب امر این پیریا سقط میشن خاطر جمع ایرونی داده آمپر رد
عمرا بشه طاقتم طاق ایرونی نمیگذره راحت از خاک عمرا بشه طاقتم طاق ایرونی نمیگذره راحت از خاک عمرا بشه طاقتم طاق ایرونی نمیگذره راحت از خاک رگ گردنِ فاصلم بات میدم نذری پخش کنن لایه حلوات
همخوان لق اخطار من میشم با تهدید تحریک در میاد خرجیم از جیب نمیشه بهم تزریق از دین(۲)
رُک بپا نشه عبات سرخ زکات خور به وسعت وادی السلام قراره بشه مزار پر از آسمون کویر گرفته شهاب گُر
چسلمانان عرزشی و شیعهسان اگر میخواهید فحش بدهید لطفن به نویسنده و گوینده احادیث یعنی داوود احمدی و عمام صارق ع (انتشارات صلوات قم ۱۳۸۸) حواله نمایید! عمام صارق میگوید:
عایشه از روی حسادت گفت: ممل، میبینم دهان فاطمه را زیاد میبوسی و زبانت را در حلقومش فرو میکنی، و بعدش هم ممههایش را میمکی، خجالت نمیکشی؟. ممل که دست پاچه شده بود گفت: نه عروسک کوچولوی من، فقط مشتاق بهشت که میشوم هوس میکنم دهان فاطمه را ببوسم و زبانم یکهو در دهانش سُر میخورد. من از فاطمه بوی بهشت را استشمام میکنم و در ممههایش بوی شجرہ طوبا را مییابم، زیرا او دختربچهای آسمانی است!!
دقیقن همین روایت در کتاب اعلام_الوری نوشته عالم بزرگ شیعهسانان یعنی شیخ صدوق صفحه ۲۹۹ نیز آمده است. واقعن چسلمانان شیعهسان شرم نمیکنید که این احادیث را میخوانید و کماکان از یک بیمار جنسی پیروی میکنید؟ حالا بماند که این جاکش به سکس و خوابیدن با عایشه ۷ ساله مشهور است، بلکه مثل خروس شب و روز به زنهای زیادی میپرید و در این بین به زن پسر خوانده خودش هم به بهانه اینکه خوش کصو و گوشت است رحم نکرده است!
نکته قابل توجه این حدیث وقتی که عایشه مچ شوگر ددی خودش را گرفته، مغلطه و مصادره به مطلوب شخص جاکشش است که خواسته دهن عایشه را ببندد. محمد به عایشه می گوید: بله، هرگاه مشتاق بهشت میشوم دهان فاطمه را میبوسم و زبان در دهانش میگذارم… پرسش اینجاست که کدام پدر جاکشی در کدام فرهنگ و تمدنی، با گذاشتن زبانش در دهان يك كودك، او را میبوید؟ جناب محمد که با الاغ بالدار مبارکشان به معراج میرفتند و هر دم هوس بهشت میکردند و جبرئیل ایشان را با خود به بهشت میبرد، چه نیازی داشت که برای استشمام بوی بهشت، زبان را تا ته توی حلقوم دختر بينوا کند؟ آیا پیامبر بیناموس و بچهباز نمیتوانست در یکی از سفرهای فضائیاش به بهشت، از الله مدينه طلب یک شیشه عطر بهشتی بکند تا دست به چنین عمل شرم آوری نزند؟
در خصوص میک زدن ممههای فاطمه هم این حدیث در کتاب کشف الغمه اربلی در جلد دوم ص ۹۵ آمده است!
میگه: رسولولا وقتی بیخوابی به سرش میزد، آنقدر ممههای فاطمه را میک میزد تا خوابش ببرد و همانجا صورت بر پستان فاطمه میخوابید(عجب دیوثی) میگن این جاکش از بس ممههای فاطمه را میک زده بود که پستانهای فاطمه در سن ۹ سالگی اندازه پستانهای گاو هلشتاین بود!
عکس، تصویر بانوی دو عالم که از ترکیه خریداری شده و در موزهای در فرانسه نگهداری میشود!
میا خلیفه( بازیگر لبنانی-آمریکایی فیلم های پورن) در رودررویی با یک بانوی ایرانی یهودی که مودبانه می گوید “آم اسرائیل خای(مردم اسرائیل زنده هستند)”. در حالی که این ستاره پورن آشغال مانند یک بچه شیرخواره رفتار می کند و بیشتر از این هم انتظار نمیرفت.
وظیفهی ملی و انسانی ماهاست که از مادر نیکا در مقابل جمهوری اسلامی و «شیطانی» به اسم «آتش» حمایت و حفاظت کنیم
در بین ۱۱ پُستی که خانم نسرین شاکرمی (مادر جاویدنام نیکا) در مورد حقیقت شخصیت «آتش(زهرا)شاکرمی» در اینستاگرام نوشته؛ قسمتی که هایلایت کردم تاییدی بر حرف من هست: «زهرا شاکرمی بعد از گرفته شدن جان نیکا، خوشحال و تغییر ظاهر داد تا شروع به کسب شهرت کنه»
.……………………………………………
تو این رشتهتوییت متن کامل پستهای اینستاگرامی نسرین شاکرمی در مورد ارتباطات خواهرش زهرا(آتش) با دستگاه امنیتی رژیم و تلاشهاش برای تخریب و مصادره جاویدنام نیکا شاکرمی رو براتون میذارم.
پست اول
در تمام سالهایی که مظلومانه ، به این در و آن در میزدم دادگاه و پاسگاه و بانک و وکیل و … و برای همه توضیح میدادم حق فرزندان یتیم مرا دزدیده اند و ما را دربدر و آواره کرده اند حتی یک نفر پیدا نشد که در احقاق حق ما کوچکترین قدمی بردارد و یا حتی ذره ای وجدان درد بگیرد . نهایت لطفی که داشتند این بود که میگفتند تو زورت به اینها نمیرسد و کاری نمیتوانی از پیش ببری پس بهتر است پیگیری نکنی که باز هم به ضرر تو تمام میشود و ممکن است بلایی سرت بیاوردند وقتی میدیدم بجای اینکه دزد را بگیرند و به زندان بیندازند ، دنبال پرونده سازی برای من هستند که مثلا به جرم بیاحترامی به قاضی مرا به زندان بیندازند چه میتوانستم بگویم؟ در مملکتی که تا این حد دچار تباهی و فساد و ظلم آشکار شده؟ وقتی در کهریزک ماموری که گویا دروازه بان جهنم بود با لحنی که لحن انسان نداشت گفت یک لحظه میتوانی دخترت را ببینی و شناسایی کنی و به چند پله اشاره کرد و گفت از این پله ها بالا بروید آنجاست وقتی دیدم پاره تنم را در بالکنِ سردخانه ، جایی که محل رفت و آمد بود ، گذاشته اند .. بی آنکه ذره ای حرمت و حتی ترحمی، نه برای پیکر پاک آن نوگل پرپر شده و نه برای جگر پاره پاره من قائل باشند حتی در حدی که بتوانم لحظه ای در گوشه ای امن پیکر تکه تکه شده اش را ببینم ….در آن زمان که دنیا نهایت زشتی و تعفنش را به من نشان داد و در عمق آن سیاهچاله دوار مرگ جنازه متحرک و سرگردان من ، اول جنازه خدا را دید . خدایی که سالها پیش کشته بودندش، جنازه اش را علم کرده و خود از زبانش ناحق و ناروا میگفتند. در آن لحظه که پایان دنیا یا شاید ظهور چهره واقعیِ دنیای شیطان زده بود، به من گفتند آنجاست، روی یک تخت میان یک کاور سیاه میدانستم نیکای نوجوانم رنج میکشد. نیکای حساس پیش من که مادرش بودم خجالت میکشید لباسش را عوض کند دنیا با همه سیاهیش دور سرم میچرخید اما با خودم گفتم چاره ای نیست مجبورم در همین شرایط اسفناک ببینمش مامور برگشت و وقتی نگاهش به ما افتاد فریاد زد خانوم فقط صورتش را حق دارید ببینید در همان لحظه من و خواهرم شیدا هر دو خیره شدیم به تکه رنگِ قرمزی که روی موهای نیکا بود خواهرم با انگشتش کمی از آنرا برداشت و گفت این رنگ؟ من که حدس میزدم برای صحنه سازی بوده ، اشاره کردم ساکت باشد و شیدا هم ساکت شد
پست دوم
با همان حافظه ای که در آن شرایط وحشتناک و غیر قابل باور، مرتب در حال پرش بود و لحظاتی پیش می آمد که اسم خودم را هم فراموش میکردم و میترسیدم کاملا و در یک لحظه همه چیز را فراموش کنم و حتی فرصتی پیدا نکنم بگویم با ما چه کردند اما در همان حال بخاطر می آوردم زمانی را که برای احقاق حق نیکای مظلومم که آن همه محرومیت و رنج کشید ، به دادگاه مراجعه میکردم چه ها با من کردند هیچ راهی جز سکوت نمیدیدم و فقط میخواستم پیکر بیجانش را از این ابلیسها بگیرم و به خاک بسپارم خیلی طولانی میشود اگر بخواهم با ذکر جزئیات بگویم اصلا چطور شد که بالاخره مرگ نیکا را اعلام کردند و حاضر شدند پیکرش را تحویل دهند فقط در همین حد میگویم که آنها فکر کردند من در کشته سازی که به قول خودشان منافقین مقصر و عاملش بودند با آنها همکاری میکنم و نیز میدانستند فیلمهایی که نیکا در تظاهرات بوده لو میرود و رسوایشان میکند بهرحال و در هر صورت تجربه به من ثابت کرده بود که چیزی بنام شکایت و دادخواهی در جمهوری اسلامی هیچ معنا و مفهومی ندارد و راه به جایی نمیبرد جز اینکه باعث فاجعه های بعدی میشود وقتی نیکا را دیدم فقط لحظه اول توانستم خوب ببینمش بعد به علت فشاری که به سرم وارد شد چشمهایم پر خون شد و چیزی مثل یک پرده مه آلود جلوی دید چشمانم را گرفت طوری که نمیتواننستم مستقیم به چیزی نگاه کنم و نور هم به شدت اذیتم میکرد قلبم هم که به شدت میزد و به سختی نفس میکشیدم و تا بحال هم این مشکلات جسمی که برایم پیش آمد ادامه دارد در آن حال و در آن روزها که من در حال جان کندن بودم رفتارهای عجیبی از خواهرم زهرا (آتش) سر میزد و من که درمانده بودم فقط یک بار توانستم تمام قوایم را جمع کنم که یک ویدئو از خودم بگیرم و بگویم نیکا را جمهوری شیطانی کشت از آنروز منتظرم و امیدوارم به اینکه حالم بهتر شود بلکه بتوانم در این مورد حرف بزنم و بگویم چه ها بر ما گذشته بگویم آخر چرا با من بچه هایم که هیچ گاه هیچ ظلمی در حق کسی روا نداشته ایم و حتی مراقبت میکردیم که مبادا روزی ، با نگاهمان به رنجِ کسی موجب آزارش شویم، اینگونه کردند؟ من در تمام طول زندگیم به شدت عدالتخواه، خیرخواه و دلسوز و متاسفانه بسیار حساس به حفظ آبرو و حرمت دیگران بودم العان هم با نهایت رنجها و ظلمهایی که بر ما روا داشته اند باز هم ته دلم بفکر انسانهای شریفی هستم که ممکن است مثل ما گرفتار ظلم و جور و بیعدالتی شوند
پست سوم
و اگر مسئاله ای را مطرح میکنم نه صرفا به خاطر این است که عقده های شخصی ام را بگشایم که حتی مشکلترین کار برایم همین است بلکه میخواهم بگویم که بدانید همه ما چگونه به یک شیوه در بند و گرفتار مکر شیاطین شده ایم و اگر به خودمان نیاییم و کاری نکنیم ، در تباهی و نابودی و سقوط کامل هستیم و شیوه این شیاطین این است که برای نابودیمان درست از همان شرافتمان سو استفاده میکنند ما انسانهای شریف، فهیم و عدالتخواه و عیرتمند زیادی داریم. همه مان نمیتوانیم سرنوشتمان را به دست عده ای ابلهِ نادان و بدخواه بدهیم که خیر خود را هم نمیدانند و فقط از سر بدخواهی و بد ذاتی و بدطینتی و کوته فکری رفتار میکنند بسپاریم که به قول سعدی ذات بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است و من این حقیقت تلخ را با تمام وجود و پوست و خون و گوشت و استخوانم درک کرده ام زمانی که ما با غم و اندوه و دلی شکسته از دردها و رنجها و اذیتها به کرج نقل مکان کردیم و در نزدیکی خانه پدرم ساکن شدیم من بارها و به کرات از زهرا خواهرم خواهش میکردم هر زمانی که حوصله دارد با بچه ها کمی نقاشی کار کند بلکه لحظاتی کنار هم سرگرم شوند شاید کمی از درد تنهایی و بیکسی فرزندانم کاسته شود که زهرا ناراحت میشد و گاها به من میگفت که پرتوقع هستم و نباید چنین انتظاری داشته باشم و درست زمانی که من پیگیر پرونده دزدی شده بودم و بارها مورد تهدید قرار میگرفتم و شدیدا استرس داشتم که نکند بلایی سرمان بیاورند زهرا به تهران رفت و پس از ساکن شدن در تهران با وجودی که مشکلات و نگرانیهای شدید مرا میدید ناگهان مهربان شد و به شدت نیکا را تشویق میکرد که در کلاس نقاشی که آنهم بعد از ظهر برگزار میکرد شرکت کند وقتی نیکا به خانه برمیگشت ساعت تقریبا یازده شب میشد و من آیدا تا آن موقع هزار بار از استرس جان به لب میشددیم و میکردیم و زنده میشدیم همه این درها را که مثل اسید روح و جسمم را سوزاندند در خود نگه داشتم که مبادا آب به آسیاب جمهوری شیطانی بیندازم و هدف نیکا را آنطور که آنها میخواهند به حاشیه ببرم و پایمال کنم اما میبینم سکوت کشنده من فرصتی شده برای سو استفاده و پروپاگاندای کثیف اطلاعاتیها و خواهر بیمارم که بسیار حقیرانه و بیشرمانه همراهشان میکند در لابلای این همه بلا و مصیبت که بر سرم آوار شده گاهی با بیرمقی گذشته را مرور میکنم بلکه دلیلِ دشمنیِ ترسناک زهرا را بفهمم اما فقط احساس سردرگمی و درماندگی میکنم زمانی را بخاطر می آورم که زهرا نوجوان بود و کیانوش که پسر عموی ناتنی ما بود و از بد اقبالی برادر شوهر من شد چه تهمتهایی به او میزد
پست چهارم
چه تهمتهای به او میزد و برای رسوا کردنش زمانی که زهرا تنها در منزل بود ، از در حیاط خانه مان بالا رفته ، دید زده، که مثلا او را با شخصی ببیند و حکم مجازاتش را صادر کند و حتی با اینکه کسی را ندیده بود به اتفاق چند تن از اقوام دیگر اسرار داشتند که پدرم باید دست و پای زهرا را بشکند و آنزمان تنها کسی که در مقابل این وحشی ایستاد و رویش را کم کرد من بودم حالا همین کیانوش در مراسم عزای نیکا آیدا را به گوشه ای میبرد و با خوشحالی میگوید این از نیکا ، مراقب باش تو هم اگر دهانت راباز کنی اسید روی صورتت میپاشند حالا عجب است که کیانوش و زهرا بر علیه من همدست و هم فتنه شده اند زهرایی که به گفته خواهرم شیدا و دیگر افراد خانواده ، هیچ وقت بازداشت نشد تنها سه ساعت به خانه امن رفت و وقتی برگشته بسیار خوشحال و خندان بوده طوری که در حضور دیگران هم نمیتوانسته جلوی خوشحالیش را بگیرد و از آنروز به بعد هر روز ساعتها با اطلاعاتیها تلفنی صحبت و خوش و بش میکرده و برای برای اعتراف مثلا اجباری هم که رفته بود موهایش را فر زده و رنگ و لعاب قرمز گذاشته بود و در عین حال آه و ناله و نمایش که من در بازداشتگاه هستم و .. در همان روزها بعضی از دوستانش با شیدا تماس گرفته و جویا میشوند که در کدام بازداشتگاه است که شیدا میگوید اصلا به بازداشتگاه نرفته و در خانه خودش است بعد زهرا با شیدا تماس میگیرد و با فحاشی میگوید من باید بگویم چند ماهی در بازداشتگاه هستم و … شما هم دهانتان را ببندید همه اینها به کنار زمانی که به من نمیگفتند چه بلایی سر نیکا آورده اند یکی از مهره های جمهوری شیطانی که خودش را خواهری دلسوز و خیر خواه جا میزد شبانه روز و پی در پی با من تماس میگرفت و به اسرار میگفت نیکا را سپاه گرفته و العان هم به دلیل اینکه نمیخواهند آمار لو برود اسامی را اعلام نمیکنند و هزار دروغ دیگر…و جایش امن است سر و صدا درست نکنید که یکی دو روز دیگر آزاد میشود و … در همان حال زهرا هم میگفت یک شخص حکومتی که فامیل دوستش است میگوید نیکا را سپاه گرفته و چند روز دیگر آزاد میشود و همان حرفها.
پست پنجم
در مورد اعلام مفقودی هم زمانی که من از یک شخص روزنامه نگار که فامیل بود خواستم اعلام کند ، بعد از اینکه ایشان اعلام کردند و ذکر کردند که نیکا در تظاهرات و در حین تعقیب مفقود شده زهرا به ایشان گفته بود که این جریان ربطی به ایشان ندارد و خودش اعلام مفقودی میکند که خودش هم در مورد اینکه نیکا در تظاهرات بوده چیزی نگفته بود و فقط اعلام مفقودی کرده بود البته من در آن زمان و حتی تا بحال بعلت شوکها و فشارهای وارده فقط این حرفها را میشنیدم و قدرت و توان فکر کردن و عکسالعمل و پیگیری نداشتم و باز در کمال ناباوریهای من بارها و بارها ما را متهم به دروغگویی میکند حتی در مورد نقاشیهای نیکا که فکر نمیکند اگر یک کارشناس بررسی کند مشخص میشود چه نقاشیهایی مربوط به نیکاست و چه وسی راست و چه کسی دروغ میگوید نقاشی دستهایی که خودش کشیده را میگوید نیکا کشیده و اگر ما کلامی در مورد نیکا بگوئیم با وقاحت تمام متهممان میکند به دروغگویی شنیده بودم زمانی که امام علی (ع) به شهادت میرسد عده ای میگویند مگر علی مسلمان بوده که در مسجد ضربت خورده؟ حال از این جماعت که ادامه جهش یافته همان شیاطین هستند این حرفها که هیچ اصلا اگر بگویند نیکا را هم من نزاده ام هیچ بعید نیست بارها تهمتهای دیگری حتی به نیکا میزند و در حالی که خودش نیکا را تشویق کرده و چند تا عکس با سیگار از او گرفته حال عکسها را پست میکند و میگوید نیکا سیگاری بوده و بعد هم کلکسیونی از سیگار پست میگذارد و میگوید اینها را نیکا از خانه شان آورده در صورتی که حتی یکی از آنها مال نیکا نبود
پست ششم
بارها مرا متهم به فروش نقاشیهای نیکا و انجام معاملاتی که روح آزرده ام هم از آنها خبر ندارد میکند حال هم که فراتر رفته و من و آیدا را متهم به سایکوپت کرده و گفته من و آیدا نیکا را شکنجه میکرده ایم و به این دلیل نیکا پیش او رفته من نمیدانم آیا همه این تهمتها که هر کدامشان یک جنایت بزرگ است و بعقیده من بسیار بزرگتر و بیرحمانه تر از قتل نفس است آیا همه اینها از تراوشات ذهن کثیف و شیطانی خودش است یا اینکه با همفکری همان اطلاعاتیهاست؟ در هر حال من قبل در مورد افراد سایکوپت مطالعه ای نداشته ام و فکر میکردم همه افراد بالاخره تحت تاثیر مهربانی و گذشت ، دست از لجبازی و آسیب زدن برمیدارند اما حالا که مطالعه میکنم میبینم مشکل اصلی خواهرم زهرا دقیقا همین است این شخص متاسفانه سایکوپت شدید است و حال دست پیش را میگیرد که پس نیوفتد و همین بیماریش باعث این همه فتنه و سو استفاده و بدخواهی در او شده شک ندارم افرادی که به جمهوری شیطانی خدمت میکنند هم از همین دسته اند زهرا که به خواهر مظلوم و خواهر زاده نوجوان بیگناهش رحم نکرد و با همه بداقبالی و مشکلات فرساینده ای که کوه را هم از پا درمی اورد به تنها دلخوشی ما در این دنیا و عشق و علاقه ای که بینمان بود به شدن حسادت میکرد و نیز به استعدادها و خلاقیت نیکا شدیدا حسادت میکرد فقط به فکر منم منم و تخریب دیگران بود و هست در شرایط سخت و پر استرسی که من داشتم بیرحمانه و مکارانه به این استرس دامن زد و نیکا را از من جدا کرد و باعث غم شدید و بیماری من شد که باز در آن شرایط با خودم فکر میکردم اشکالی ندارد فعلا پیش او باشد تا زمانی که من بتوانم در نزدیکیش خانه بگیرم تحمل میکنم ولی زهرا به این همه رنج من هم راضی نشد و به بهانه آموزش استقلال نیکا را برای کار به کافه فرستاد و خرید و کارهای منزل را هم به گردن آن طفل معصوم انداخته نیکایی که وقتی پیش خودم بود در مدرسه نمونه تحصیل میکرد مشغول یادگیری چند زبان بود روی لباسهایش طراحی میکرد ، کارهای هنری انجام میداد و نقاشی میکشید و مطالعه میکرد و من با دیدن هر کدام از کارها و رفتارهایش و شنیدن صدایش به وجد می آمدم و روحم به اوج میرفت و سر تا پایش را غرق بوسه میکردم حالا باید در کافه کار میکرد که کرایه خانه زهرا را بپردازد و دیگر فرصت کشیدن حتی یک نقاشی را هم نداشت
پست هفتم
حال این شخص ترسناک زیر چتر حمایت جمهوری شیطانی پلید چهره واقعی خود را نمایان کرده و با کمک افراد بیمار دیگر و سایبریهای بیشرف و هرزه آنچه را که در وجود کثیف خودشان است به ما نسبت میدهند چه بگویم که اگر ما هم مثل شما هرزه مغزهایی بیمقدار میبودیم به هر کثافت کاری تن میدادیم و قدم در چنین راه دشواری نمیگذاشتیم بزرگی و عظمت فکر نیکا ، برای افرادی مثل شما که تفکری ندارید و فقط از روی غرایض مادون حیوانیتان، زیست میکنید قابل درک و فهم نیست شما که فقط قابلیت هرزگی دارید چه درکی غیر از هرزگی میتوانید داشته باشید ؟ کامنتهایی که شما موجودات حقیر و پست زیر پستهای من گذاشته اید خود معرف وجود سایر کثافت و منعفنتان است اینها را گذاشته ام بلکه همگان ببینند و بدانند ما با چه موجودات پلید و غیر قابل فهم و اصلاحی مواجه هستیم و نیز تو مامور اطلاعاتی که از کرمانشاه برای تهدید من آمده بودی آنروز بارها با تهدید به من تذکر دادی که مراقب آبروی نیکا باش گفتی که ابتدا من و نیکا و آیدا را با روشهایی که فکرش را هم نمیکنیم بیاعتبار و بیآبرو و بدنام میکنید گفتی که بعد هم با یک مرگ بیولوژیک ، بیسر و صدا بدون اینکه هزینه ای برایتان داشته باشد کار مرا تمام میکنید گفتی شما با زن.و دختر فلان شخص مهم مملکت فلان و فلان کارها را کرده اید و … ازشان فیلم گرفته اید و با شکنجه مجبورشان کرده اید به اعتراف به اینکه همزمان و با هم با گروههایی ارتباط جنسی داشته اند و … و گفتی همه این بلاها را خیلی خیلی راحت تر سر ما میآورید بعد هم که آیدا را در خوابگاه دانشجویی مسموم کردید و تا دم مرگ بردید و زمانی که در کما بود بسیجیهایتان ریختند سرش ازش فیلم گرفتند که بگویید خودکشی کرده آنجا هم به شما گفتم کسی باورتان نمیکند و این جنایتهایتان دیگر تکراری و رو شده
پست هشتم
حالا هم البته حالا که نه حتی چندین روز قبل از اینکه پیکر نیکای مظلومم را به من تحویل دهید با خواهرم هماهنگ کرده بودید و اولین مکرتان این بود که مرا چند روز فریب دادید که نیکا در بازداشتگاه است که مبادا من سر و صدایی راه بیندازم ننگ و لعنت ابدی آدم و عالم بر شما فرومایگان باد که با همین روشها، ملتی را فریب داده و از مسیر سعادت منحرف کردید. خوبان و فرشتگان نجاتشان را در نظرشان دیو و دیوان و ددان را برایشان فرشته جلوه دادید آنها را به بیراهه کشاندید و اکنون ما را به وحشتی بزرگ گرفتار کرده اید اما چرا؟ براستی چرا؟ کشوری با این همه منابع و ثروت و نعمتهای گوناگون؟ چرا باید مردمانش اینگونه در فقر ، پریشانی، ناامنی ، تحجر و توحش زندگی کنند؟ و اسیر و گرفتار چنین موجودات حقیری باشند؟ مگر ما همان مردمانی نبوده ایم که روزگاری صاحب یکی از متمدنترین کشورها بودیم با پادشاهی عدالت گستر ، روشنفکر، دادگر، خیر اندیش و خیرخواه که اولین بنیانگذار حقوق بشر بود و در بالاترین درجه انسانیت قرار داشت؟ وقتی این ملت توانسته اند چنین پیشینه درخشانی داشته باشند حال چرا به این درجه از تنزل و سقوط رسیده اند؟ آیا دلیلش فقط بیگانگان بوده اند؟ اگر ما به خودمان خیانتها نمیکردیم؟ اگر. ما به اندازه کافی آگاهی و شعور داشتیم و فریب نمیخوردیم؟ اگر در مواقع لازم و ضروری تن به خفت نمیدادیم و از حق خود دفاع میکردیم چه؟
پست نهم
متاسفانه سیستم دنیا به گونه ای است که صلح و امنیت و عدالت صد درصدی در آن هرگز وجود نداشته و نخواهد داشت ولی بشر همیشه برای نیل به این مقصود در تلاش بوده و هست و شاید زمانی که دست از این تلاش برمیدارد و فقط و فقط غرق در امیال نفسانیش میشود، گمراه شده و در این گمراهی دچار بیماری و درماندگی از اصالت ذاتی خویش میگردد البته منظورم از بشر افراد معمولی و طبیعی جامعه هستند زیرا معتقدم عده ای هستند در جلد انسان که ذات وجودیشان از تاريکی و پلیدیست و ماموریتشان هم فریب و گمراه کزدن و به پوچی رساندن و در نهایت نابودی انسانهاست که من اصطلاحا اینها را موجودات شیطانی خطاب میکنم و حساب اینها کلا از بقیه جداست همه ما بخوبی میدانیم جز تعدادی معلومالحال که به اشکال مختلف به ملت آسیب میزنند و سرمست منافع حقیرشان هستند نمیتوان همه اشخاصی را که در بدنه نظام هستند دشمن پنداشت بلکه بیشترشان از این شرایط رنج میکشند و مستاصل شده اند.
پست دهم
برادر ارجمند جناب آقای احمدی فرماندار محترم شهر خرمآباد روزی که شما و همکارانت با من صحبت کردید، از قول بالادستی ها گفتید نیکا را منافقین شهید کرده اند و گفتید برای پیشگیری از درگیری باید در مکانی غیر از خرمآباد به خاک سپرده شود وقتی من نپذیرفتم گفتید آیا شما راضی به ریختن خون جوانهای دیگر و داغدار شدن مادرانشان هستید؟ من به شما چه گفتم؟ بنده نه خرافاتی هستم ، نه متوهم و نه دروغگو. جای هیچ سو استفاده و منافعی هم برای من نیست. من تمام وجودم را از دست داده ام و حال خودم هم کاملا برای مرگ آماده ام. فقط میخواهم رنجهای عظیمی که بر ما گذشته بیهوده نباشد که حاصلش یک پیام برای ملت ایران است. آن روز من به شما گفتم همه این جریانات به من الهام شده اند فقط برایم خیلی سنگین است و تحملش را ندارم که بیتابی میکنم به شما گفتم خواب دیدهام که ایران به سرزمینی سوخته تبدیل شد به شما گفتم درگیریهای زیادی در پیش داریم و خونهای زیادی ریخته میشود به شما گفتم ظلم به اوج خود رسیده و وقتی ظلم به اوج خود میرسد خودش تیشه به ریشه خودش میزند گفتم نیکا از یک سال پیش تصمیم گرفته بر علیه این ظلم و فساد مبارزه کند و دلیل رفتن نیکا به این قیام را هم گفتم گفتم من برای مردم کشورم خیرخواهم و امیدوارم به خودشان بیایند و ریشه ظلم را برکنند که اگر اینطور نشود به بد بلاهایی گرفتار میشوند و بیم آن میرود به تباهی و نابودی کامل مبتلا شوند حالا هم همین را میگویم
پست یازدهم(آخر)
ملت عزیز درد و درمان هر دو ریشه در. خودمان دارند متاسفانه دشمن اصلی درون خود ماست و از سر حماقت و بدطینتی قصد نابودیمان کرده سکوت و بیتفاوتی و پنهان شدن، هیچ کدام از ما را در امان نمیدارد نوبت همه مان میرسد پس بهتر است بیشتر از این خودمان را پشت ترسهایمان پنهان نکنیم اکنون زمانیست که قوم یاجوج و ماجوج طغیان کرده و نه تنها ایرانیان را به قعر فلاکت و تباهی برده ، بلکه قصد آن دارد کل دنیا را به آشوب و نابودی بکشاند دنیا به وحشت بزرگ بسیار نزدیک شده است. ما مردگانی هستیم که باید زنده شویم غبار فراموشی از منشور کوروش بزداییم و در این رستاخیز هویت و مقام و مرتبه انسانیمان را احیاء کنیم دست در دست هم فتنه ها را نابود و خاموش کنیم و در صلح با دنیا به فکر آبادانی کشورمان باشیم. «پایان»
این بات پلاگ برای با جناق و بی بی زهرا است که در سه نوبت نماز باید بچه مسلمونها شیافش کنند، ظاهرا حضرت علی ابن ابی طالب که نماد بارز بیغیرتی و جاکشی بوده از همون باجناقش حامله بوده و بانوی دو عالم از اینها استفاده میکرده، به دستور محمد پیامبر پدوفیلی مسلمانان کونی این مدل بات پلات ها را براساس همان زمان ساخته اند. (از این استفاده کنید بهشت بر شما واجب میشه) اسمش هم گذاشتن بات پلاگ حضرت فاطمه که عشوهها و اشارات این زن در یادها بماند. برای مسلمانان و شیعه سانان حشری دائم التحریک. بسم الله میگن و میکن تو کونشون. اسلام و سوراخ. بانوان مسلمان پرده های ملکوتیو که کنار میزنن میندازنش پشت این گلمیخهای عارفانه تا نور خدا به کونشون بتابه. (شنیدی میگن طرفو خدا کرده؟)
حالا بات پلاگ چیه؛ این درپوش مقعد یا باتپلاگ (به انگلیسی: Butt plug) یک نوع اسباببازی جنسی است و طوری طراحی شدهاست که در کون فرو برده شده و باعث تحریک جنسی شود. این وسیله از برخی لحاظ مثل آلت مصنوعی است اما از آن کوتاهتر و نوک تیز تر است. این وسیله کاملاً در راستروده فرو نمیرود و در آن گم نمیشود، به همین خاطر استفاده از آن آسان و بی خطر است. بعضی از این درپوشها مثل آلت تناسلی مردان است که برای رابطههای جنسی زنانه(لزبینی) فراهم شده.
انتهای گشاد شده در یک «باتپلاگ» برای جلوگیری از این وجود دارد. برخی از دیلدوها فاقد انتهای گشاد هستند و بنابراین استفاده از چنین دیلدوهایی به صورت مقعدی توصیه نمیشود زیرا ممکن است گیر کنند. اجسام خارجی جامانده در مقعد ممکن است نیاز به استخراج توسط پزشک داشته باشند.
علاوه بر این، روده تحتانی بالای راست روده به راحتی سوراخ میشود. به همین دلیل، دوشاخههای لب به لب نسبت به دیلدوها کوتاهتر هستند و اندازه مشخص شده آنها معمولاً به جای طول، دور دستگاه را نشان میدهد. آنها همچنین باید بسیار صاف باشند تا به راست روده یا روده آسیب نرسانند. برای اینکه آنها را وارد راست روده کنند، معمولاً یک نمای کلی از یک مخروط با انتهای گرد دارند که سپس به یک «کمر» باریک میشود که خود را در اسفنکتر مقعدی قرار میدهد و با قسمت گشاد شده خارج از بدنه، از لغزیدن یا ورود بیشتر «باتپلاگ» یا «درپوش مقعد» به داخل بدن جلوگیری میکند. عضله اسفنکتر باتپلاگ را از ناحیه کمر در جای خود نگه میدارد و از لیز خوردن ناخواسته آن جلوگیری میکند.
درپوش مقعد را میتوان برای لذت بردن به داخل یا خارج کرد، به طوری که فشار ریتمیک رابطه جنسی نافذ را شبیهسازی کرد، اگرچه برخی از آنها بهطور خاص برای ماساژ پروستات طراحی شدهاند.
مانند سایر فعالیتهایی که شامل دخول مقعدی میشوند، مانند رابطه جنسی مقعدی، مقادیر زیادی روانکننده جنسی و یک رویکرد ملایم آرام برای قرار دادن یا برداشتن یک «درپوش مقعد» یا «باتپلاگ» مورد نیاز است.
وجود این وسیله در زنان باعث تنگشدن واژن شده و دخول برایمرد را لذت بخشتر مینماید. همچین تماس با نقطه جی را افزایش داده و باعث لذت جنسی در زن میشود. در مردان دچار مشکل دیر انزالی و نوع ویبراتور دار آن با تحریک پروستات باعث سرعت بخشیدن در انزال میشود.