سرانجام چاقوی تبهکاران از خون ما زنگار خواهد بست
سرانجام چاقوی تبهکاران از خون ما زنگار خواهد بست و طنابهای دارشان خواهد پوسید و دستهای لرزان و آلودهیشان خسته خواهد شد. اما اندیشههای تابناک رفقای ما همه جا ریشه خواهد دوانید.
شعر | داستان | گزارش | مقاله | نقد ادبی
سرانجام چاقوی تبهکاران از خون ما زنگار خواهد بست و طنابهای دارشان خواهد پوسید و دستهای لرزان و آلودهیشان خسته خواهد شد. اما اندیشههای تابناک رفقای ما همه جا ریشه خواهد دوانید.
دختری که از دریا بر آمد
پوست گاوی برتن می کند
تا ورزای جوان خود رابه ریش بیندازد.
ویدئو آرت قواعد سینما حتی سینمای تجربی را نیز به رسمیت نمیشناسد. چرا که ممکن است آشکارا فاقد روایت، دیالوگ و طرح باشد. در دایرهٔ تنگ برنامه سازیهای تلویزیونی هم نمیگنجد. هر چند از رسانهٔ تلویزیون امکانات ایستگاههای تلویزیونی و حتی جعبهٔ تلویزیون به مثابه یک حجم استفاده میکند. ویدئو آرت همانگونه که در مرز میان تجدید، مفهوم، زمان و اجرا زندگی میکند، هنرهای عکاسی دیجیتال، سینمایی، اجرایی و خلاصه تمامی رسانههای نوین را به خدمت میگیرد. و این همه یک دستاورد بزرگ دارد:آزادی بیحد وحصر هنرمند، ویدئو گاه به تعاریف و باز تعاریف سیاست، جنسیت، هویتهای فردی و فرهنگی از طریق روایتهای خطی و غیرخطی نوین میپردازد و گاه یکسره به مثابه شعری چند وجهی عمل میکند. گاه به بدن هنرمندو اجرای اومیپردازد و گاه به تماشاگر، حضور او واکنشهای فیزیکی او.»
نقطه عطف کار هوش از جایی آغاز میشود که به همراه هوسمان به بالتیک میرود و آنجا با عکسی عجیب مواجه میشود که در آن، عکس پسر سرباز صاحبخانه پنج بار بر روی یک عکس قدیمی از مردان یونیفورم پوش قرار گرفته بودهاست
فراواقعیت مفهومی است برای توصیف راهی که آگاهی انسانی، واقعیت را در دنیایی که انبوه رسانهها قادرند به هر اتفاق یا تجربه اصیل شکل دهند یا آن را فیلتر کنند، درک میکند.
چیدمانها میتوانند در فضاهای شهری، موقعیتهای دوردست طبیعی یا زیر آب باشند.
ما قادریم و به راستی متعهدیم اسباب ارضای این میل را با کیفیتی هنرمندانه تر فراهم نماییم و در عین حال، سرگرمی و تفریح را به سلاحی برای آموزش جمعی، فارغ از بندهای علم فروشی و مشرب طاقت فرسای اخلاق گرایی مبدل سازیم.
بوی دلپذیر سکوت ابدی می آید.من تو را انتظار می کشم..ای فرجام خوب
آنکه زنده است نمیتواند بهراستی شهروند باشد و موضعگیری نکند. بیتفاوتی کاهلی است، انگلوارگی است، بیجربزگی است. زندگی نیست و ازاینروست که من از بیتفاوتها بیزارم.