گلشیفته فراهانی با فیلم جارموش روی فرش قرمز کن

گلشیفته فراهانی، بازیگر ایرانی مقیم فرانسه هم که در این فیلم بازی کرده، در مراسم فرش قرمز و نشست خبری فیلم در کنار جیم جارموش و آدام درایور، بازیگر آمریکایی فیلم، حضور داشت.


Image copyrightREUTERS

فیلم پترسون، ساخته جیم جارموش، کارگردان مستقل آمریکایی، امروز دوشنبه ۱۶ مه در جشنواره فیلم کن در جنوب فرانسه به نمایش در آمد.

گلشیفته فراهانی، بازیگر ایرانی مقیم فرانسه هم که در این فیلم بازی کرده، در مراسم فرش قرمز و نشست خبری فیلم در کنار جیم جارموش و آدام درایور، بازیگر آمریکایی فیلم، حضور داشت.
Image copyrightGETTY
Image captionآدام درایور (راست) و گلشیفته فراهانی بازیگران اصلی فیلم پترسون به کارگردانی جیم جارموش (چپ) هستند

فیلم پترسون که داستان یک راننده اتوبوس و شاعر را روایت می‌کند، برای دریافت نخل طلای کن در بخش مسابقه جشنواره با ۲۰ فیلم دیگر از جمله فیلم فروشنده به کارگردانی اصغر فرهادی رقابت می‌کند.


.

Image copyrightAFP
Image captionگلشیفته فراهانی د رکنار جیم جارموش در نشست خبری فیلم پترسون

عکس های جشن اختتامیه سریال شهرزاد

در مراسم اختتامیه سریال شهرزاد هنرمندانی از جمله علی نصیریان، پرویز پرستویی، شهاب حسینی، مهدی سلطانی، هومن برق‌نورد، مصطفی زمانی، پریناز ایزدیار، ترانه علی‌دوستی، امیرحسین رستمی، حمید فرخ‌نژاد، سروش صحت، فرخ نعمتی و شخصیت‌های هنری از جمله احمد مسجد جامعی عضو شورای شهر، صادق زیبا‌کلام، محمود دولت‌آبادی رمان نویس ادبیات ایران و… حضور داشتند. 











مراسم اختتامیه و قدردانی از عوامل سریال شهرزاد در سالن همایش‌های برج میلاد برگزار شد.

مراسم اختتامیه جشن سریال شهرزاد، به کارگردانی حسن فتحی در حالی با یک ساعت تاخیر در مرکز همایش های برج میلاد و با حضور هنرمندان و عوامل این سریال برگزار شد که از ساعتی پیش از آغاز این مراسم علاقمندان به این سریال پشت در‌های ورودی منتظر بودند.

در مراسم اختتامیه سریال شهرزاد هنرمندانی از جمله علی نصیریان، پرویز پرستویی، شهاب حسینی، مهدی سلطانی، هومن برق‌نورد، مصطفی زمانی، پریناز ایزدیار، ترانه علی‌دوستی، امیرحسین رستمی، حمید فرخ‌نژاد، سروش صحت، فرخ نعمتی و شخصیت‌های هنری از جمله احمد مسجد جامعی عضو شورای شهر، صادق زیبا‌کلام، محمود دولت‌آبادی رمان نویس ادبیات ایران و… حضور داشتند. 

اجرای این مراسم که بر عهده احسان کرمی بود با تشویق‌های مکرر مخاطبان و علاقمندان به این سریال همراه بود. 

در ادامه این مراسم از عوامل اصلی و پشت صحنه این سریال با اهدای تندیس شهرزاد قدردانی شد، که از آن جمله می‌توان به تقدیر از حسن فتحی کارگردان سریال شهرزاد، امیر حسین رستمی، هومن برق‌نورد، مصطفی زمانی، شهاب حسینی، ترانه علیدوستی، پریناز ایزدیار، محمود پاک‌نیت، مهدی سلطانی، نسیم ادبی و … نام برد، که با حضور احمد مسجد جامعی، صادق زیبا‌کلام، پرویز پرستویی، حمید فرخ‌نژاد و محمود دولت‌آبادی برگزار شد.
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
(تصاویر) جشن اختتامیه سریال شهرزاد
*عکاس: مهدی جعفری/ ایرنا، مهسا غفاری/ باشگاه خبرنگاران

بازداشت منصوره حسینی، مجری شبکه «من و تو» در تهران

منصوره حسینی، مجری شبکه «من و تو»، در تهران از سوی نیروهای امنیتی- انتظامی بازداشت شد.


منصوره حسینی، مجری شبکه «من و تو»، در تهران از سوی نیروهای امنیتی- انتظامی بازداشت شد.
 خبرگزاری‌های داخلی، خبری مبنی بر بازداشت منصوره حسینی، مجری شبکه «من و تو»، در تهران منتشر کرده‌اند. خانم حسینی پس از همکاری ۶ ساله با شبکه «من و تو» اخیراً به تهران سفرکرده بود.

بنا بر این گزارش، سخنگوی نیروی انتظامی نیز روز شنبه ۲۵ اردیبهشت‌ماه پس اعلام خبر دستگیری، در پاسخ به سؤالی درباره ورود مجری «من و تو» به کشور گفت: «این مجری جرمی مرتکب نشده که جلوی ورودش به کشور گرفته شود درنتیجه منعی برای حضور نداشته است.»
خبر بازداشت وی در حالی شنیده‌شده است که از زمان انتشار تصاویر حضور وی در تهران، در سوم اردیبهشت‌ماه، خبر دیگری از حضور آزادانه وی در تهران منتشرنشده بود.

سرمایه گذار فیلم تازه اصغر فرهادی کیست؟

همزمان با رونمایی از هفتمین فیلم اصغر فرهادی در شصت و نهمین جشنواره بین‌المللی کن، جزئیات تازه‌ای از فیلم «فروشنده» مشخص شد و یکی از این جزئیات مهم، سرمایه گذار فیلم تازه فرهادی است که دختر پادشاه قطر از طریق مجموعه فیلم‌سازی در این اثر و شش فیلم دیگر راه یافته به این دوره از جشنواره کن سرمایه گذاری کرده است.





همزمان با رونمایی از هفتمین فیلم اصغر فرهادی در شصت و نهمین جشنواره بین‌المللی کن، جزئیات تازه‌ای از فیلم «فروشنده» مشخص شد و یکی از این جزئیات مهم، سرمایه گذار فیلم تازه فرهادی است که دختر پادشاه قطر از طریق مجموعه فیلم‌سازی در این اثر و شش فیلم دیگر راه یافته به این دوره از جشنواره کن سرمایه گذاری کرده است. 
 
 با قرار گرفتن «فروشنده» به کارگردانی اصغر فرهادی در بخش مسابقه شصت و نهمین جشنواره بین‌المللی کن آهسته آهسته اطلاعات بیشتری درباره این فیلم منتشر می‌شود و برخی جزئیات خاص این فیلم نظیر عدم وجود نام تهیه کننده در شناسنامه این اثر در بخش اطلاعات فیلم‌های جشنواره کن، باید پاسخ‌های مشخصی همراه شده است. 
 
فاطمه الرمیحی ريیس اجرایی موسسه فیلم دوحه در گفت و گویی که همزمان با این رویداد سینمایی عنوان کرده که موسسه فیلم دوحه از فیلم اصغر فرهادی حمایت مالی کرده و در این فیلم سرمایه گذاری کرده و در عین حال شش فیلم دیگری که در جشنواره کن 2016 راه یافته‌اند، از حمایت مالی این موسسه برخوردار شده‌اند. 




 
فاطمه الرمیحی درباره انتخاب «فروشنده» گفته است: «انتخاب فروشنده برای بخش مسابقه یک دستاورد مثبت است و ما بسیار هیجان زده هستیم و باعث غرور و افتخار است. من می‌خواهم از کل تیم سازنده فیلم برای به اشتراک گذاشتن چشم‌انداز خود با ما تشکر کنم و برای آنها آرزوی موفقیت کنم.»



 
 
«شاگرد» محصول مشترک سنگاپور، آلمان، فرانسه، هنگ کنگ، قطر به کارگردانی بو جانفنگ؛ «سگ‌ها» محصول مشترک رومانی، فرانسه، بلغارستان، قطر به کارگردانی بوگدان فلوریان میریکا؛ «راهب» محصول مشترک مراکش، فرانسه، قطر به کارگردانی هدی بن یامینا؛ «میموساس» محصول مشترک اسپانیا، مراکش، فرانسه، قطر و به کارگردانی توسط الیور لکس؛ «بیگانه» محصول مشترک لبنان، فرانسه، امارات متحده عربی، قطر و به کارگردانی وتچه بولقورجیان توسط و «جزیره الماس» محصول مشترک کامبوج، فرانسه، آلمان، قطر به کارگردانی دیوی چو، شش فیلم دیگر راه یافته با سرمایه گذاری این موسسه در شصت و نهمین جشنواره بین‌المللی کن است. 









 
موسسه فیلم دوحه که تعبیر «فيلم، همان زندگی است» را شعار خود قرار داده، بر تولیدات منطقه‌ای تمرکز بیشتری دارد و در عین حال سرمایه گذاری قابل توجهی در حوزه تولیدات مشترک در طی دوره کوتاه فعالیتش داشته و آن‌گونه که فاطمه الرمیحی ريیس اجرایی موسسه فیلم دوحه عنوان کرده بود، این موسسه در طول پنج سال از 240 فیلم حمایت مالی کرده که یک بررسی کوتاه نشان می‌دهد اکثر این آثار محصول مشترک هستند. 
 
بر اساس اطلاعاتی مسئولان این موسسه در گذشته درباره میزان سرمایه‌گذاری‌شان در آثار مختلف منتشر کرده‌اند، این مجموعه فیلمسازی قطر برای هر فیلم بین پانصدهزار تا 1.5 میلیون دلار هزینه کرده که طبیعتاً باید به همین نسبت نیز از فیلم تازه فرهادی حمایت مالی شده باشد. 
 
البته فاطمه الرمیحی تابلوی بیرون این مجموعه فیلمسازی است و مؤسسه فيلم دوحه در سال 2010 ميلادي توسط خانم شيخه مياسه آل‌ثاني دختر پادشاه قطر، تأسيس شد و به عنوان اولین موسسه بين‌الملل فیلمسازی قطر با سرمایه گذاری کلان در حال تولید و تامین بودجه فیلم، آموزش فیلمساز بومی، و برگزاري جشنواره سالانه دوحه ترايبيکا، نسل‌ها و قمره است.

دستگیری “هفت بازیگر معروف سینما” در “پارتی شبانه” تهران

شب جمعه هفته گذشته در باغی ۴۰ هزار متری در منطقه سعادت آباد هفت بازیگر معروف سینما در یک پارتی شبانه دستگیر شده‌اند

تصویری از صفحه "بچه پولدارهای تهران" که به نظر می‌رسد مربوط به یک پارتی شبانه است. پلیس با پارتی های مختلط برخورد می کند.

تصویری از صفحه “بچه پولدارهای تهران” که به نظر می‌رسد مربوط به یک پارتی شبانه است. پلیس با پارتی های مختلط برخورد می کند. 

خبرگزاری قوه قضاییه ایران خبر داده که “هفت بازیگر معروف سینما” در یک “پارتی شبانه” دستگیر شده‌اند.
میزان، خبرگزاری قوه قضاییه روز ۱۵ اردیبهشت نوشت که “شب جمعه هفته گذشته در باغی ۴۰ هزار متری در منطقه سعادت آباد هفت بازیگر معروف سینما در یک پارتی شبانه دستگیر شده‌اند”.
بنا به این گزارش، از این مهمانی ۸۰ بطری مشروبات الکلی کشف شده است.
برگزاری پارتی‌های شبانه یکی از تفریحات محبوب جوانان ایرانی است که عموما با برخورد شدید نیروی انتظامی مواجه می‌شود.
خرید و فروش و نوشیدن انواع نوشیدنی‌های الکلی در ایران ممنوع است و نیروی انتظامی و قوه قضاییه تلاش می‌کنند تا با اعمال برخی مجازات مانند شلاق زدن در ملاءعام با رواج مصرف الکل در ایران مقابله کنند.
به تازگی دادستان تهران از رواج مصرف مشروبات الکلی در میان ورزشکاران و هنرمندان ایران انتقاد کرده است.
به گفته آقای جعفری دولت آبادی، حتی یک مورد مرگ ناشی از مصرف الکل برای یک ورزشکار ایرانی اتفاق افتاده است.
ممنوعیت‌های موجود باعث شده تا آمار دقیقی از میزان مصرف الکل در ایران و آسیب‌های ناشی از آن وجود نداشته باشد، اما برخی تحقیقات نشان می‌دهد که علاوه بر بالا بودن مصرف الکل در ایران، نبود مشروبات با درصد الکل پایین و وجود ناخالصی‌های زیان بار در مشروبات دست ساز، موجب سوء مصرف و آسیب‌های جدی به مصرف کنندگان می‌شود.
دادستان تهران روز ۲۴ فروردین ماه از بازداشت دو هزار و ۹۰۰ راننده مست در تهران طی سال ۱۳۹۴ خبر داده بود که می‌تواند نشانه‌ای از رواج مصرف نوشیدنی‌های الکلی در ایران باشد.

پایان شهرزاد لو رفت / پایان سریال شهرزاد توسط دو نفر از بازیگران لو رفت

يكي از بازيگران سريال «شهرزاد» درباره نحوه پايان‌بندي اين سريال صحبت كرده است. هرچند خبرگزاري منتشركننده اين مصاحبه متذكر شده ديگر بازيگر اين سريال روايت ديگري از اين ماجرا ارائه كرده اما لورفتن پايان اين سريال، خبر سايت‌هاي غيررسمي و صفحات مجازي شد.

روايت بازيگر«شهرزاد» از پايان اين سريال
بزرگ‌آقا می‌میرد؟ 
 يكي از بازيگران سريال «شهرزاد» درباره نحوه پايان‌بندي اين سريال صحبت كرده است. هرچند خبرگزاري منتشركننده اين مصاحبه متذكر شده ديگر بازيگر اين سريال روايت ديگري از اين ماجرا ارائه كرده اما لورفتن پايان اين سريال، خبر سايت‌هاي غيررسمي و صفحات مجازي شد.
روز گذشته، ٢٤ فروردين، خبرگزاري ميزان مصاحبه‌اي با ساقي زينتي، بازيگر سينما و تلويزيون، منتشر كرد. اين بازيگر كه در نقش «مل‌مل» در سريال شهرزاد نيز بازي كرده، به نحوه اتمام داستان اين سريال اشاره كرده است. البته اين خبرگزاري در بخشي از متن منتشرشده عنوان كرده است كه «یکی دیگر از بازیگران سریال شهرزاد در گفت‌وگو با میزان، روایت متفاوتی را از پایان این سریال نقل کرد که باید دید در ادامه سریال چه اتفاقاتی رقم خواهد خورد».
زینتی در مورد نقش خود در سريال اظهار كرد: «حسن فتحی کارگردان بسیار خوش‌فکری است و هر بازیگری آرزوی همکاری با او را دارد که این اتفاق در شهرزاد برای من رخ داد؛ البته این را هم باید بگویم که در ابتدا قرار بود نقش دایه بچه‌های بزرگ‌آقا را بازی کنم که نقش بسیار پررنگی بود اما در ادامه، فیلم‌نامه عوض شد و این نقش به من رسید. روزی هم که سر صحنه رفتم به حسن فتحی این موضوع را گفتم و او در پاسخ به من گفت با وجود اینکه نقش مل‌مل در شهرزاد نقش کوچکی است؛ اما اگر خوب از آب دربیاید، دیده می‌شود که خداراشکر این اتفاق هم افتاد».
او در مورد تأثير اين سريال در جذب مخاطب عنوان كرد: «با خروجی خوب سریال شهرزاد، مردم از شبکه‌های ماهواره‌ای به سمت یک سریال ایرانی گرایش پیدا کردند و با توجه به اینکه این سریال برای مردم ملموس بود، توانستند با آن ارتباط برقرار کنند. با توجه به امکانات خوبی که در اختیار حسن فتحی قرار گرفته بود، او توانست آنچه را که در ذهنش است، به‌خوبی پیاده کند. به‌همین‌دلیل توانست یک اثر الف ویژه ارائه دهد».
زینتی افزود: «من ٢٥ سال است که کار بازیگری را پیگیری می‌کنم اما گاهی مجبوریم به‌خاطر حضور برخی بازیگران تازه‌کار در یک فیلم بیش از صدبرداشت داشته باشیم تا مورد قبول کارگردان واقع شود. به‌همین‌دلیل اگر در این سریال بازیگران حرفه‌ای نبودند و حس خوبی را به طرف مقابل انتقال نمی‌دادند، هیچ‌وقت خروجی کار به این زیبایی نبود».
اين بازیگر در مورد قسمت‌هاي بعدي اين سريال گفت: «فصل دوم سریال شهرزاد در مرحله پیش‌تولید است و در اردیبهشت‌ماه ضبط می‌شود. در رابطه با ادامه داستان هم باید بگویم طبق اطلاعات من، بزرگ‌آقا کشته و شیرین، دختر او، راهی تیمارستان می‌شود، به‌همین‌دلیل بچه به شهرزاد تعلق می‌گیرد و او با فرهاد ازدواج می‌کند. با کشته‌شدن مل‌مل در قسمت ٢٢ توسط شیرین‌مردم برای من در کوچه و خیابان دلسوزی می‌کردند و به‌همین‌ترتیب مشخص می‌شود که آنها با این نقش ارتباط خوبی برقرار ‌کرده‌اند».
او خاطرنشان کرد: «می‌خواهم روی این نکته تأکید کنم که اگر شرایط مطلوبی در یک فیلم برای یک بازیگر فراهم باشد به‌طوری که او دغدغه‌ گرفتن حقوق خود را نداشته باشد، خروجی کار خوب از آب درمی‌آید».
این در حالی ست که پیش از این نیز ابوالفضل پور عرب بخشهایی مهم از داستان را بازگو کرده و پرده از نسبت قباد و حشمت برداشته بود
ه گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری میزان، سریال نمایش خانگی “شهرزاد” که تاکنون بیست قسمت از آن گذشته است با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شده است.


در این میان حرف و حدیث هایی در خصوص داستان این سریال زده می شود که روزنامه هفت صبح با انتشار گفت وگویی از ابوالفضل پور عرب داستان این سریال را به گونه ای لو داده است.


بنابراین گزارش ،ابوالفضل پور عرب در گفت وگویی قصه کامل حشمت و قباد در سریال شهرزاد را مطرح کرده است که در ادامه بخش از آن را باهم می خوانیم.


پور عرب در این گفت و گو با روزنامه هفت صبح گفت: حشمت زمانی که همسرش حامله بوده به جنگ می رود و مدت حضورش در جنگ آنقدر طولانی می شود که همه خیال می کنند که کشته شده ودیگر هیچ وقت برنمی گردد.

بعد از مدتها بالاخره جنگ تمام می شود و برمی گردد و آن موقع است که می فهمد زنش مرده است و کاملا از ماجرا سر در می آورد.


برادر “بزرگ آقا” که زن و پسر نوزادش را به زور به عمارت خودش برده و زنش را کشته است، ادعا می کند که قباد پسر خودش است در واقع حشمت تمام این مدت می دانسته که قباد پسر خودش است اما هیچ وقت راجع به آن به هیچ کس حرفی نمی زند و این راز را همیشه برای خودش نگه می دارد.

اصغر فرهادی در جشنواره کن می درخشد / کن 2016 و کارتازه اصغر فرهادی

در بازار داغ پيش‌بيني‌هاي روزنامه‌ها و رسانه‌هاي خارجی نام اصغر فرهادی در ميان مدعيان حضور در اين جشنواره آمده است. خبرگزاري فيلم ورايتي، ايندي‌واير، روزنامه انگليسي گاردين، روزنامه لس‌آنجلس‌تايمز پيش‌بيني كرده‌اند اصغر فرهادي با آخرين ساخته‌اش «فروشنده» در بخش اصلي اين جشنواره حضور خواهد داشت




پيش‌بيني شركت‌كنندگان جشنواره فيلم كن ٢٠١٦
اصغر فرهادي يكي از مدعيان حضور در جشنواره كن
  بهار سرلك
   فهرست فيلم‌هاي شركت‌كننده در جشنواره فيلم كن يكي از محرمانه‌ترين فهرست‌ها است؛ اين فهرست متشكل از پديدآورندگان فيلم و چهره‌هاي مطرح هاليوودي است كه سينمادوستان سراسر جهان انتظار ديدن‌شان را در اين رويداد دارند.
مسوولان اين جشنواره تا به حال فيلم «كافه سوسايتي»، ساخته وودي آلن، با بازي جسي آيزنبرگ و كريستين استوارت را  به عنوان فيلم افتتاحيه اين جشنواره معرفي كرده‌اند.
تيري فريمو، رييس اين جشنواره روز پنجشنبه فهرست كامل شركت‌كننده‌هاي شصت‌ونهمين جشنواره فيلم كن را منتشر خواهد كرد. همچنين جورج ميلر نيز رياست هيات داوران بخش اصلي را بر عهده خواهد داشت. اين كارگردان استراليايي‌ سال گذشته با فيلم «مكس ديوانه: جاده خشم» در اين جشنواره شركت داشت.
در بازار داغ پيش‌بيني‌هاي روزنامه‌ها و رسانه‌هاي خارجي نام اصغر فرهادي در ميان مدعيان حضور در اين جشنواره آمده است. خبرگزاري فيلم ورايتي، ايندي‌واير، روزنامه انگليسي گاردين، روزنامه لس‌آنجلس‌تايمز پيش‌بيني كرده‌اند اصغر فرهادي با آخرين ساخته‌اش «فروشنده» در بخش اصلي اين جشنواره حضور خواهد داشت. اصغر فرهادي پيش از اين و در سال ٢٠١٣ با فيلم «گذشته» در اين جشنواره شركت كرد و جايزه بهترين بازيگر زن جشنواره كن نصيب برنيس بژو، بازيگر زن اين فيلم شد. همچنين اين فيلم جايزه كليساي جهاني جشنواره كن را به دست آورد.


حضور دو فيلم هاليوودي در فهرست شركت‌كنندگان امسال دور از انتظار نيست؛ فيلم «هيولاي پول» به كارگرداني جودي فاستر و با بازي جورج كلوني و فيلم «بي‌اف‌جي» ساخته استيون اسپيلبرگ كه براساس رماني نوشته «روالد دال» نوشته شده است.
فيلم «هيولاي پول» درباره مجري تلويزيوني (با بازي جورج كلوني) است كه يكي از بيننده‌هاي برنامه‌اش او را به گروگان مي‌گيرد. فاستر در طول حرفه سينمايي‌اش بارها در اين جشنواره حضور داشته است و آخرين تجربه كارگرداني‌اش «سگ‌آبي» با بازي «مل گيبسون»، در بخش جنبي جشنواره كن ٢٠١١ نمايش داده شد. اسپيلبرگ نيز با جشنواره كن غريبه نيست؛ او سال ٢٠١٣ رياست هيات داوران اين جشنواره را بر عهده داشت و فيلم «اينديانا جونز و قلمرو جمجمه بلورين» او سال ٢٠٠٨ در كن به نمايش درآمد.
شان پن ديگر بازيگر و كارگرداني است كه حضور او در اين جشنواره پيش‌بيني مي‌شود؛ احتمال مي‌رود اكران بين‌المللي آخرين ساخته پن «آخرين چهره» با بازي شارليز ترون، در اين جشنواره رقم بخورد. همچنين درام «عاشقي» به كارگرداني جف نيكولز و فيلم «پترسون» تازه‌ترين ساخته جيم‌ جارموش و با بازي آدام درايور مدعي حضور در اين جشنواره به شمار مي‌روند.
منتقدان جايگاه فيلم «دختر ناشناخته» ساخته ژان پي‌ير و لوك داردن با بازي بازيگر محبوب فرانسوي آدل آئنل را، در اين جشنواره تضمين مي‌كنند. اين برادران بلژيكي كه مجموع آثارشان استنادي است بر سختي زندگي طبقه كارگر، دو بار برنده نخل طلاي كن شده‌اند.
پيش‌بيني مي‌شود اوليويه آساياس نيز با فيلم «مشتري شخصي» روي فرش قرمز اين جشنواره قدم بگذارد. اين فيلم درباره جهان مد و با بازي كريستين استوارت است. اگر «مشتري شخصي» به اين جشنواره راه يابد، استوارت با دو فيلم  در اين جشنواره حضور خواهد داشت. آساياس نيز دو سال پيش با فيلم «ابرهاي سيلس ماريا» در بخش اصلي و سال ٢٠١٠ با فيلم «كارلوس» در بخش جنبي اين جشنواره شركت كرده بود. احتمالا پل ورهوفن نيز با فيلم «اِل» با بازي ايزابل هوپرت، در بخش اصلي اين جشنواره حضور خواهد داشت. اين فيلم نخستين ساخته ورهوفن پس از ساخت «غريزه اصلي» است. فيلم «جوليتا» تازه‌ترين ساخته پدرو آلمادوار و «Ma Loute» به كارگرداني برونو دومو در اين جشنواره شركت خواهند داشت.
نيكولاس ويندينگ رفن، كارگردان دانماركي نيز با فيلم «شيطان نئوني» كه در لس‌آنجلس فيلمبرداري شده، يكي از مدعيان حضور در جشنواره كن ٢٠١٦ است. دو فيلم بلند «تنها خدا مي‌بخشد» و «راندن» پيش از اين در جشنواره كن حضور داشتند كه فيلم نئو نوآر «راندن» برنده جايزه بهترين كارگردان شد.
جشنواره فيلم كن از ١١ تا ٢٢ ماه مه ‌در شهر كن برگزار خواهد شد.
اعتماد

گوگوش بااستعدادترین بود، «فریدون فروغی» بی دردسر و «ابی» بهترین!

بر این اساس مشخص شد ترانه های «قوزک پا»، «نماز»، «خاک»، «ماهی خسته من» و … که از مطرح ترین اثار فریدون فروغی اند، هنر صدابرداری ویگن داوودی را نیز به همراه دارند






گفتگو با قدیمی های عرصه موسیقی

گفتگو با ویگن داوودی، صدابردار
«فریدون فروغی» بی دردسر بود، «اِبی» بهترین! 
«ویگن داوودی» متولد 1329، از نسل آفرینندگان بزرگ ترانه نوین است. او از صدابرداران مطرح تاریخ نوین موسیقی ایران و به همراه مرحوم «آندرانیک»، یکی از عوامل تاسیس و تجهیز خاطره انگیزترین استودیوی ضبط ایران، استودیو «پاپ» بوده است.
«ویگن داوودی» متولد 1329، از نسل آفرینندگان بزرگ ترانه نوین است. او از صدابرداران مطرح تاریخ نوین موسیقی ایران و به همراه مرحوم «آندرانیک»، یکی از عوامل تاسیس و تجهیز خاطره انگیزترین استودیوی ضبط ایران، استودیو «پاپ» بوده است.


با ویگن داودی در دفتر کارش که در نزدیکی استودیو پاپ قرار دارد و مملو از وسایل و یادگارهای خاطره انگیز تاریخ موسیقی پاپ ایران است، به گفتگو نشستیم. هر چند بهانه این گپ و گفت «فریدون فروغی» بود اما سخنانی که داودی در باب برخی اتفاقات و بعضی مسائل فنی مطرح کرد و خاطراتش از زنده یاد «واروژان»، به اندازه ای جذابیت داشت تا در همین مجال منتشر شود و همین نیز اتفاق افتاد. پیش از آغاز گفتگو، قسمت هایی از آثار فریدون فروغی را پخش کردیم و ویگن داوودی به خواست ما و با بردباری بسیار، آثاری را که صدابرداری آنها را انجام داده، شناسایی و استودی ضبط آنها را نیز برای ما مشخص کرد.


بر این اساس مشخص شد ترانه های «قوزک پا»، «نماز»، «خاک»، «ماهی خسته من» و … که از مطرح ترین اثار فریدون فروغی اند، هنر صدابرداری ویگن داوودی را نیز به همراه دارند.


جناب داوودی! از قدیمی ترین همکاری شما با فریدون فروغی آغاز می کنیم. به گفته خودتان، ترانه «قوزک پا» را در استودیو «الکوردویس» ضبط کرده اید؛ اما در زمان تولید این ترانه ظاهرا در سوییس مشغول تحصیل بوده اید، چگونه این صدابرداری انجام شد؟


– من از اواخر سال 1348 تا اواخر 1349 در استودیو الکوردویس فعالیت می کردم اما بعد از آنکه برای تحصیل به خارج از کشور رفتم، در فواصل چند روزه ای که به ایران می آمدم با الکوردویس نیز همکاری می کرم و احتمالا ترانه «قوزک پا» در یکی از همین فواصل حضور من در ایران ضبط شده است.


استودیو الکوردویس متعلق به «بابک افشار» و مکانی است که نخستین حضور شما در صدابرداری در آن اتفاق افتاده است، چگونه گذرتان به آن استودیو و این حرفه افتاد؟


– حوالی سال 13418 من در طبقه فوقانی استودیو الکوردویس، کار فنی انجام می دادم. در حقیقت کارم تکثیر موسیقی و تعمیر دستگاه های مرتبط با آن بود. یک روز اشکال در دستگاه ضبط الکوردویس پیش آمد و آقای افشار از من خواست تا آن مشکل را برطرف کنم. بعد از اینکه دید مه به مسائل فنی دستگاه ها آشنایی دارم، از من خواست همانجا بمانم و با او به صدابرداری بپردازم.


ترانه «نماز» که بعدا به «نیاز» تغییر نام داد نیز توسط شما و در استودیو الکوردویس صدابرداری شد، چه اندازه در جریان اتفاقات مرتبط به این ترانه قرار داشتید؟ چرا این ترانه برای اجرا در اختیار «رامش» هم قرار گرفت؟


– این آهنگ را اول فریدون خواند و بعد رامش را آوردند و نام ترانه را هم به «نیاز» تغییر دادند که او طبق عادتی که داشت بسیار اصرار کرد این کار را بخواند. او برای خودش جایگاهی برتر از دیگران قائل بود و علاقه داشت که کارهای خوب را همیشه خودش اجرا کند. همین اتفاق برای ترانه «می تونی مشت منُ وا بکنی» که خواننده ای به نام «اونیک» آن را ساخته و خوانده بود، نیز افتاد. حتی ایشان به خواندن ترانه مشهور «طلاق» هم علاقه نشان داده بود و وقتی با تاکید سازنده اثر برای گرفتن تصمیم نهایی روبرو شد، گفت نمی خوانم! بعد از آن بود که ترانه به خانم «آتشین» سپرده شد.


آیا ترانه ای هست که فریدون ابتدا آن را خوانده و ضبط کرده باشید اما با صدای دیگری منتشر شده باشد؟


– بله، ترانه مشهور «مرداب» را ابتدا با صدای فریدون فروغی و تنظیم «مارسل استپانیان» ضبط کردیم اما «حسن شماعی زاده» و فروغی در اجرای قسمت های اوج آن با یکدیگر هم نظر نبودند و قرار شد که فریدون برود و بعد تصمیم بگیرند. این کار را «داریوش» هم خواند اما باز هم در نوع اجرا با یکدیگر به توافق نرسیدند. بعد هم شماعی زاده خودش ترانه را خواند و مدتی بعد از آن با تنظیم تازه ای از واروژان و با صدای آتشین منتشر شد.


با توجه به شباهت های بسیار زیاد دو اجرای «نماز» و «نیاز» آیا وقتی نام ترانه به نیاز تغییر کرد، آن را از ابتدا و دوباره ضبط کردید یا فقط قسمت های حاوی واژه «نماز» مجددا ضبط شد؟


– از ابتدا و مجدد ضبط شد. اساسا آن زمان ما امکان اصلاح به این شکل و به آسانی را نداشتیم؛ چون ارکستر، کامل اجرا می کرد و ما همه سازها را با هم ضبط می کردیم؛ صدای خواننده را هم همینطور. ضمن اینکه حتی اگر امکان چنین کاری هم بود در خصوص خوانندگانی انجام می شد که برای ضبط یک ترانه چندین بار و روزها باید به استودیو می آمدند، نه خواننده ای در سطح فریدون فروغی که به راحتی و در کمترین زمان کار را می خواند و ضبط می کردیم. وقتی تغییری مثل همین نمونه در ترانه اتفاق می افتاد، برای خواننده مسلطی مانند فریدون، اتفاقا راحت ترین راه، اجرای مجدد از ابتدا تا انتهای کار بود!


پس از شنیدن ترانه «گرفتار» که از با کیفیت ترین آثار فریدون در همه ارکان و از جمله صدابرداری است و توسط مرحوم «کلهر» صدابرداری شده است، گفتید: «اگر دوباره ضبط و میکس شود بهتر از این خواهد شد»، دلیل این نظرتان چیست؟


– آقای کلهر زیاد موافق صدای درام و توجه به ضبط آن مانند دیگر سازها نبود و در ضبط این ترانه نیز، از درام غفلت شده است. البته سال ها پیش از فعالیت استودیو پاپ در استودیوهایی مانند «بل» و «طنین» برای درام میکروفون می گذاشتند. ضبط صدای درام از زمان فعالیت استودیو الکوردویس باب شد و میکروفون گذاشتن برای آن و ساز محسوب کردن آن در صدابرداری از آن زمان باب شد؛ تا جایی که من در استودیو پاپ، پنج میکروفون به درام اختصاص می دادم.


به هر صورت خیلی از صدابردارها به ضبط صدای درام اعتقادی نداشتند؛ زیرا ضبط صدای آن بسیار سخت و پردردسر است. مانند سازی مثل پیانو نیست که با یک میکروفون حق مطلب ادا شود. هر چند من برای پیانو نیز همانند آن صدابرداری که برای موسیقی «هزاردستان» انجام دادم، از بیش از یک میکروفون هم بهره برده ام. تنظیم میکروفون ها کار ساده ای نبود. البته باید بگویم اواخر سال 1354 و اوایل سال 1355 که دیگر به صورت ثابت فعالیت نمی کردم، سرِ ضبط برخی کارهای مهم، خیلی از همکاران اعم از خواننده یا آهنگساز یا دیگران از من می خواستند که بروم و فقط میکروفون ها را تنظیم کنم.


شما می گویید که ضبط موسیقی ترانه «ماهی خسته من» توسط شما انجام شده و ترانه «همیشه غایب» که پس از آن و ظاهرا در سال 1353 منتشر و به فیلم «تنگسیر» تقدیم شده، توسط «بابک افشار» صدابرداری شده است. آیا این دو کار که صاحب ملودی و تنظیم یکسان و حاوی کلامی متفاوت اند هم مثل ترانه های نماز و نیاز در دو نوبت مجزا ضبط شده اند؟ دلیل کیفیت ضعف تر صدا در نسخه های موجود ترانه «همیشه غایب» به نسبت «ماهی خسته من» چیست؟


– اول اینکه ترانه «همیشه غایب» قطعا پیش از سال 1353 ضبط شده است؛ زیرا مطمئنا صدابرداری آن در استودیو الکوردویس انجام شده و این استودیو هم اواخر سال 1352 تعطیل شد اما درباره پرسش دیگرتان باید بگویم که موسیقی ترانه دوم همانی است که من برای «ماهی خسته من» ضبط کرده ام و همانند ترانه های «نیاز» و «نماز» صدای خواننده دوباره ضبط شده و صرفا «میکس مجدد» انجام شده است.


حدس من این است که در ضبط مجدد این موسیقی با ترانه جدید یک بی دقتی اتفاق افتاده است و آن هم تمیز نکردن هِد دستگاه است که منجر به کم شدن کیفیت ترانه «همیشه غایب» به نسبت ترانه «ماهی خسته من» شده است. به هر کل حتما برای هدیه دادن کار به فیلم تنگسیر و به دلیل کمبود وقت، این کار آماده را با کلامی تازه میکس کرده اند.


می دانیم که شما رابطه بسیار نزدیکی با واروژان داشتید، این رابطه چه تاثیری بر روابط حرفه ای شما با همکاران تان داشت؟


– از سال 1369 به بعد واروژان هر کاری که ساخت، من با او همکاری داشتم، دلیلش هم این بود که ما با هم بسیار صمیمی شده بودیم. واروژان هر هفته دست کم سه شب در خانه ما حضور داشت. حتی هنگام صدابرداری کارهایی که بابک افشار مسئول ضبط شان بود، من برای کمک می رفتم. البته آن زمان اصلا مطرح نبود که اسم من کنار کار باشد یا بابک افشار! خصوصا زمانی که پای واروژان وسط می آمد همه ما تنها به کیفیت فکر می کردیم مثلا عمده کار ضبط ترانه مشهور «دو پنجره» را من انجام دادم اما اواخر کار مریض شدم و بابک افشار کار را تمام کرد و دو پنجره به نام او منتشر شد. من هم هرگز این موضوع برایم مهم نبوده و نیست. مهم کیفیت کار است که مخاطب را راضی می کند.


حضور آهنگسازی مانند بابک افشار به عنوان صدابردار در ضبط کارهای آهنگسازان دیگر مشکلی ایجاد می کرد؟


– طبیعی است که مشکلاتی بود. اصلا دلیل حضور «سعید کاشفی» در استودیو الکوردویس و انجام صدابرداری توسط او برای برخی آثار آن زمان، همین بوده است. مثلا ضبط ترانه ای از فریدون فروغی با نام «تنگنا» («فریادرس») توسط کاشفی، به دلیل حضور «اسفندیار منفردزاده» و مخالفت او با حضور افشار بوده است.


تاثیر واروژان بر زندگی حرفه ای شما چگونه بود؟


– بی شک تاثیرات زیادی داشت. بگذارید با بیان یک خاطره پاسخ شما را بدهم؛ نخستین همکاری من با واروژان، صدابرداری ترانه «بوی خوب گندم» بود. واروژان برای اجرای موسیقی این کار، ارکستری بزرگ تشکیل داده بود که تعداد زیادی سازهای بادی داشت. متاسفانه هنگام ضبط این کار دستگاه های الکوردویس توانایی دریافت حجم زیاد سازهای بادی را نداشت، از این رو به استودیو «بل» که فضای بزرگتری داشت، مراجعه کردند و متوجه شدند آنجا هم برای ضبط صدای چنین ارکستری مناسب نیست و در نهایت واروژان مجبور شد ارکستر را کوچک و عمده سازهای بادی را حذف کند و من صدابرداری نسخه نهایی را در الکوردویس انجام دادم.


هم من از این بابت که در نخستین کارم با واروژان چنین بلایی سرش آمد بسیار دلگیر شدم و هم واروژان اصلا انتظار چنین اتفاقی را نداشت. همین اتفاق باعث شد که واروژان با جدیت مرا تشویق کند که بروم و در خارج از کشور تحصیل کنم و یاد بگیرم که چطور می شود این مشکل را حل کرد. می گفت در خارج از کشور این همه کارها با سازهای بادی به راحتی و با کیفیت ضبط می شود و ما هم باید این توانایی را به دست بیاورم. همین مسئله عاملی شد برای رفتن به به اروپا و تحصیل در رشته صدابرداری.


برای تحصیل و آموختن فنون صدابرداری کجا رفتید؟


– من ابتدا به هلند رفتم، چون برادرم در آنجا کارمند شرکت فیلیپس بود. به او گفتم که می خواهم دررشته صدابرداری تحصیل کنم. یکی از دوستان برادرم مرا برای بازدید به برخی از استودیوهای رادیویی و تلویزیونی هلند برد و در آنجا متوجه شدم که صنعت صدابرداری تا چه اندازه بزرگ و پیچیده است و صاحب دریایی از امکانات است که ما در ایران از آنها محرومیم.


از ایشان خواستم که جایی را برای تحصیل به من معرفی کند. ایشان هم گفت که بهترین جایی که می توانی به اهدافت برسی، شرکت اشتودر (studer) است که در سوییس فعالیت می کند و ما هم سفارش لازم را برای تو می کنیم. بالاخره من به سوییس رفتم و بعد از مدتی حضور در کارخانه اشتودر و بعد از اینکه مدیران شرکت اشتیاق مرا در این کار دیدند، مرا در دوره های مختلف صدابرداری و آکوستیکو حتی تعمیرات، شرکت دادند.


در گذشته و حتی امروز هنگام صدابرداری، چه اندازه شاهد حضور مولفان آثار یعنی ترانه سرا و آهنگساز در استودیو بوده اید و اصلا چقدر حضور مولفان را در کم اشکال تر اجرا شدن آثار لازم می دانید؟


– ببینید!بسته به کیفیت کار تنظیم کننده، اوضاع متفاوت است. تنظیم کننده هایی در سطح آندرانیک و واروژان، همیشه پیش از حضور در استودیو آنقدر با وسواس به همه جوانب کار می پرداختند و هر ایرادی را در هر زمینه برطرف مخی کردند که اساسا در هنگام ضبط هیچ نیازی به حضور آهنگساز و ترانه سرا نبود. با رعایت اصول حرفه ای نیازی به حضور افرادی جز اجراکنندگان اثر در استودیو و افزودن به شلوغی و فشار و ایجاد استرس مضاعف در مراحل ضبط نیست. رعایت نشدن این اصول است که حضور مؤلفان اثر را در هنگام صدابرداری لازم می کند.


یعنی واروژان در هنگام ضبط، تغییری در پارتیتورها و ترانه ها اعمال نمی کرد؟


– هرگز اتفاق نیفتاد که واروژان سرِ ضبط دست به نت ببرد. آندرانیک هم به ندرت این کار را می کرد اما بسیاری از تنظیم کننده ها در هنگام صدابرداری آنقدر نت ها را تغییر می دادند که گاه، اثر کلا دگرگون می شد! طبیعتا در کارهای این تنظیم کننده ها آنقدر نگرانی برای ترانه سرا و آهنگساز وجود داشت که خود را ملزم به حضور در استودیو می کردند.


درباره واروژان نه تنها این نگرانی ها وجود نداشت، بلکه من مدارکی دارم که او پیش از ضبط، در اصلاح تلفیق های آهنگساز و هارمونیزه کردن آهنگ در بسیاری موارد کارهایی انجام داده که در جهت استاندارد شدن اثر بوده و صد البته آهنگساز نه تنها اعتراضی نکرده که این بهتر شدن کار، او را به همکاری بیشتر با واروژان هم تشویق کرده است.


کار با کدام خواننده ها برای شما راحت تر بوده است؟


– خواننده های بی دردسر، زیاد نداشتیم! البته فریدون فروغی از بی دردسرها بود. مسلط بود و با کمترین مشکل پشت میکروفون قرار می گرفت و می خواند و ضبط می کردیم. اما بی دردسرترین خواننده پاپ برای صدابرداری، بدون شک خانم گوگوش بود. برای مثال، ترانه «باور کن» را ایشان در زمانی میان نیم ساعت تا 45 دقیقه یاد گرفت و خواند و ضبط شد! همان شب، ترانه «خوابم یا بیدارم» را هم خواند که از ابتدا تا انتها حداکثر دو ساعت زمان برد.


یعنی ایشان در یک حضور در استودیو دو کار سخت را با کیفیت بسیار خوب و تنها در مدت زمانی حدود سه ساعت یاد گرفت و اجرا کرد! البته یکی از دلایل این کیفیت و سرعت زیاد در اجراهای ایشان، شاید این بود که بسیاری از این ترانه ها مرتبط با نقش های ایشان در فیلم ها بود و طبیعتا ایشان آسان تر می توانست حس را بگیرد.


در میان خوانندگان، از منظر راحت و سریع و با کیفیت خواندن در هنگام صدابرداری، «ابی» یکی از بهترین ها بود. ایشان کارهای واروژان را به زیبایی اجرا کرده است.


از ابی گفتید! گویا برای ترانه «کندو» که برای فیلمی از «فریدون گُله» سفارش داده شده بود، در استودیو اتفاقاتی افتاد و آنچه امروز از آن ترانه در اختیار داریم، نسخه اصلی نیست. ماجرا چه بود؟


– متاسفانه اتفاق ناگواری برای آهنگ «کندو» افتاد و آن کار در حقیقت از بین رفت. آن شبی که ما آن را ضبط کردیم، صدابرداری استثنایی و بی نظیری در استودیو پاپ انجام شده بود. ما طی ماه های پیش از ضبط این کار، با واروژان درباره حالات مختلف این آهنگ بحث کرده بودیم و من با اطمینان به او قول داده بودم که کار را با همان روش و کیفیتی که می خواهد درخواهم آورد.


واروژان می خواست که ابتدای آهنگ، حالات یک زنبور دیوانه شده در کندویی تو در تو را با صدای پرکاشن ها تداعی کند و این امر نیاز به نوعی صدابرداری داشت تا همان آشفتگی را به گوش مخاطب منتقل کند. من در زمان تمرین توانستم به آنچه می خواستیم برسم و با تغییری کوچک کار را انجام دادم. وقتی واروژان کار را شنید شوکه شد و گفت این دقیقا همان چیزی است که من در ذهن داشتم.


تنظیم کار «کندو» و صدابرداری آن آنقدر زیبا و با کیفیت از آب درآمد که ما از خوشحالی و ذوق و شوق مان دچار اشتباه بزرگی شدیم. همان شب تعدادی از عوامل فیلم و دوستان را برای شنیدن کار به استودیو دعوت کردیم اما آقای فریدون گله از این عمل ما سخت دلگیر شد. او از اینکه آهنگ فیلمش پیش از اکران توسط عده ای شنیده شده بود، بسیار ناراحت شد. در حقیقت ما متوجه شدیم که هنوز فیلمبرداریِ فیلم کند و تمام نشده و قرار بوده بخشی از فیلم روی این آهنگ پیش برود.


فریدون گله با عصبانیت از ما خواست که ریل اصلی و هشت تراک آهنگ را برش بزنیم و به او بدهیم و تنها یک کپی با پایین ترین کیفیت نگه داریم. تلاش های ما برای انصراف او از این کار نتیجه نداد و نسخه اصلی را برید و با خود برد! بعدها متوجه شدیم آن نسخه اصلی از بین رفته است و ما ماندیم و یک نسخه بی کیفیت از ترانه کندو که متاسفانه همان هم بر روی فیلم قرار گرفت.


چند سال پیش «حمید حامی» تعدادی از آثار واروژان را با تنظیم مجدد «علی موثقی» اجرا کرد که به شکل غیرقانونی نیز منتشر شد و البته ما نیز آن اتفاق را طی پرونده ای در همین منجمله پوشش دادیم و با آقایان حامی و موثقی نیز مصاحبه هایی داشتیم، شما چه اندازه در جریان این کار بودید؟


– اصلا نت ها و پاراتیتورهای اصلی واروژان را من در اختیار آقای موثقی قرار دادم. در حقیقت قرار بود تعدادی از آثار واروژان در قالب آلبومی بی کلام مجددا اجرا و منتشر شود. حتی مجوز این آلبوم بی کلام را هم گرفتیم؛ اما یک روز با من تماس گرفتند و گفتند می خواهند کارها را با صدای خواننده ها منتشر کنند. من که از این خلف وعده شوکه شده بودم حضور در استودیو را نپذیرفتم و متاسفانه این آقایان، آثار را ظاهرا بدون اجازه ترانه سراها اجرا کردند. نکته تاسف برانگیز اینکه در ضبط کارها، اشکالاتی را که در دوره واروژان به دلیل کمبود امکانات در صدابرداری وجود داشت، عینا تقلید و تکرار کردند. مثلا ما «بوی خوب گندم» را به دلیل نبود امکانات در سه قسمت ضبط کردیم و این آقایان با وجود نداشتن آن مشکلات، باز هم این ترانه را در سه قسمت ضبط کردند!


از وقتی که برای این گفتگو گذاشتید، سپاسگزاریم.
ماهنامه هنر موسیقی


ابراهیم گلستان به روایت لیلی گلستان: پدرم آدم دیکتاتور و مستبدی بود!

پدر من آدم خیلی دیکتاتور و مستبدی بود. هرچه می‌گفت باید‌‌ همان می‌شد. این برای منِ خیلی‌خیلی احساساتی؛ سخت بود. مادرم هم همیشه طرف او را می‌گرفت. زن سنتی‌ای بود که هرچه مرد بگوید؛‌‌ همان را تکرار می‌کرد. فکر می‌کنم بی‌عدالتی در خانهٔ ما حاکم بود. وقت‌هایی بود که می‌دیدم حق دارم اما به من حق داده نمی‌شد. از این لحاظ همیشه خیلی زجر کشیدم.

مرور خاطرات دور و نزدیک لیلی گلستان از پدر و عکس‌های کودکی؛
مدیرانِ فرهنگی جسور نیستند/ باید سختگیر بود 
لیلی گلستان می‌گوید: آدم‌های فرهنگ و هنر ما باید آدم‌های جسوری باشند اما متأسفانه محافظه‌کارانی هستند که می‌خواهند میزشان را حفظ کنند. مدیریت اجرایی باید آدم جسور، رک، صریح و با فرهنگ و هنرشناس باشد.
شاید لیلی گلستان نیاز به معرفی نداشته باشد. او از مترجمان زبردست و شناخته‌ شده‌ای است که با بنیان‌گذاری گالری گلستان توانست یکی از پیشگامان گالری‌داری در ایرانِ پس از انقلاب باشد. او نزدیک‌ترین فرد به ابراهیم گلستان و مانی حقیقی‌ست. این گفتگو که درواقع گپ دوستانه‌ای با او از گذشته تا امروز و از وادی کتاب و کتاب‌خوانی است؛ ادبیات و زندگی را محور قرار داده است.
خانم گلستان، روزتان را چطور آغاز می‌کنید؟
با انضباط. همیشه می‌گویم که انضباط و نظم یکی از عوامل موفقیت است. موفق شدن در کارهایی که قرار است انجام دهی. من سحرخیز هستم و شش صبح قهوه‌ام را خورده‌ام و تا ساعت ۱۱؛ دیگر آدمی هستم که می‌توانم تولید کنم. ترجمه کنم یا بنویسم. آشپزی را هم دوست دارم و اغلب خودم آن را انجام می‌دهم.
کار ترجمه را خیلی دوست دارم ولی این روز‌ها کمی کند‌تر شده‌ام حتما چون سنم بالا رفته و زود خسته می‌شوم. زمانی اگر کتابی را سه ماهه تمام می‌کردم، این روز‌ها هشت ماهه تمام می‌‌شود. کتابی هم الان در دست ترجمه دارم که خیلی دوستش دارم و فکر می‌کنم خیلی محبوب اهالی هنر واقع شود. در این کتاب؛ یک محقق فرانسوی، سیزده تا نقاش از قرن شانزدهم تا بیستم را انتخاب کرده و اینکه آن‌ها چه تمهیداتی به‌کار می‌بردند تا بتوانند کارشان را بفروشند؛ محور کتاب شده است. در این میان بعضی‌ کلک‌های بدی می‌زدند و بعضی درست و حسابی یک شارلاتان بودند. کتاب افشاگری شیرینی است. خصوصاً برای اهالی هنرهای تجسمی. ما خودمان هم در ایران نظیر این آدم‌ها را زیاد داریم. کتاب را نشر مرکز تا سه چهار ماه دیگر منتشر خواهد کرد.
از دوران کودکیتان بگویید. آیا کودکی و نوجوانی خاصی را پشت سر گذاشته‌اید که قطعا باید این‌طور بوده باشد آنهم با پدری مانند ابراهیم گلستان؟
بله کودکی و نوجوانی خاصی داشتم. به شخصه بی‌گناهم! در یک خانه‌ای به دنیا آمدم که آدم‌های خاصی به آن رفت و آمد می‌کردند و حرف‌های مهمی می‌زدند. آدم خیلی جدی‌ای بودم و هنوز هم هستم. کتاب می‌خواندم. به حرف بزرگتر‌ها در سکوت گوش می‌کردم و لذت می‌بردم. کمتر از دوستانم شیطنت می‌کردم. من را فرستادند که در پاریس درس بخوانم. این اتفاق برای من بسیار سخت بود و در پاریس بسیار سخت گذشت چراکه در یک خانوادهٔ خیلی جذاب بودم اما ناگهان از هم چیز دور افتاده بودم. مدتی که در پاریس بودم؛ مدام گریه کردم و درس هم نمی‌خواندک. بعد از چند ماه مجبور شدند مرا برگردانند. یادم است وقتی برای پدر و مادرم با جوهر نامه می‌نوشتم، کاغذ را می‌گذاشتم نزدیک چشمم که اشک‌هایم روی آن بریزد و خانواده متوجه شوند که گریه کرده‌ام و دارد به من بد می‌گذرد.
سرانجام برگشتم و دو سال همین‌جا درس خواندم. دوباره رفتم به پاریس و این‌بار خانهٔ خودم را داشتم و خودم مسئول خودم بودم. خیلی خوب درس خواندم. حتی ساعات تعطیل هم می‌رفتم سوربن. کلاس‌های آزاد تاریخ هنر و ادبیات دنیا را می‌گذراندم. یادم است که با علاقهٔ زیادی درس می‌خواندم. وقتی درسم تمام شد؛ برگشتم ایران و در یک کارخانهٔ پارچه‌بافی مشغول به‌کار شدم. آن زمان خیلی جوان بودم و بعد تلویزیون ملی ایران تاسیس شد که از من دعوت کردند برای طراحی لباس تئا‌تر به آنجا بروم. بعد رییس برنامهٔ بچه‌ها شدم. بعد هم عاشق شدم و ازدواج کردم. همه چیز خیلی خوب بود. بچه‌های خوبی دارم. خوشبختانه یکی از اتفاقات نادری که افتاده؛ این است که هر سه‌ فرزندم خارج از ایران درس خوانده‌اند اما هر سه هم برگشتند.
رابطه‌تان با پدر چگونه بود؟
رابطه‌ام با پدر همیشه رابطهٔ بافاصله‌ای بود. پدر من آدم خیلی دیکتاتور و مستبدی بود. هرچه می‌گفت باید‌‌ همان می‌شد. این برای منِ خیلی‌خیلی احساساتی؛ سخت بود. مادرم هم همیشه طرف او را می‌گرفت. زن سنتی‌ای بود که هرچه مرد بگوید؛‌‌ همان را تکرار می‌کرد. فکر می‌کنم بی‌عدالتی در خانهٔ ما حاکم بود. وقت‌هایی بود که می‌دیدم حق دارم اما به من حق داده نمی‌شد. از این لحاظ همیشه خیلی زجر کشیدم.
پدرم بسیار متعهد بود. آدم‌های پولداری نبودیم و بعد‌ها به یک رفاه نسبی رسیدیم. با این وجود او در‌‌ همان دوره‌ای که خیلی سخت زندگی می‌کردیم، تا جایی که می‌توانست به من و برادرم می‌رسید و تمام توانش درجهت بهتر شدن زندگی ما بود. با این حال استبدادی که داشت خیلی به من ضرر زد و این استبداد ادامه‌دار بود حتی با ازدواج و بچه‌دار شدنم هم تمام نشد. تا بعد‌ها که دیدم دیگر نمی‌توانم و بریدم. امروز هم سال‌هاست که پدرم را ندیده‌ام.
آدم‌هایی که در آن سال‌ها می‌دیدید و صحبت‌هایی که در آن سال‌ها شنونده‌اش بودید و رفت و آمدهایی که به خانه‌تان می‌شد؛ چقدر تأثیرگذار بود؟
پدر و مادرم محیطی فرهنگی و هنری را برایم فراهم کردند. باید کتاب می‌خواندیم و کتاب‌ خواندن‌ها را جواب می‌دادیم. می‌گفتند این هفته کلیله و دمنه را باید تمام کنی، هفتهٔ بعد هزار و یک شب را باید تمام می‌کردیم. آن زمان آنقدر آدم‌های بزرگ به خانهٔ ما رفت و آمد می‌کردند و آنقدر من آن‌ها را دیده بودم که برایم عادی شده بود. جلال آل احمد و سیمین دانشور برای من سیمین جون و آقای آل احمد بودند. آقای اخوان مدتی هم در خانهٔ ما زندگی کردند. به همین جهت برای من بسیار عادی بود. می‌گفتیم، می‌خندیدیم و بسیار خوش می‌گذشت.
خیلی‌ها بودند که جمعه‌ها خانهٔ ما بودند و اختلاف‌هایی که با هم داشتند و حرف‌هایی که دربارهٔ ادبیات و داشتند برای من بسیار جالب بود. من در خاطراتم نوشته‌ام که در خانه یک ناظر خاموش بودم. این آدم‌ها بر من تأثیر زیادی داشتند. اما کسی که بیشترین تأثیر را بر من داشت و من از حضورش لذت می‌بردم، آل احمد بود. خیلی دوست داشتنی بود. من از هفت سالگی آل احمد را یادم است. بچه نداشتند و به همین دلیل من را با خودشان تئا‌تر و سینما می‌بردند. نمی‌توانستی از این آدم‌ها چیزی یاد نگیری. بحث‌هایی که در خانه می‌شد؛ قطعاً روی من تأثیر می‌گذاشت.
امروز که به نویسنده‌ای صاحب سبک و سیاق تبدیل شده‌اید؛ ادبیات را چطور نگاه می‌کنید؟ اگر بخواهید آن را به دولت امروز ربط دهید؛ فکر می‌کنید در دولت تدبیر و امید اتفاق امیدبخشی هم حوزه افتاده؟
حوزهٔ ادبیات بسیار مغشوش‌تر از حوزهٔ تجسمی است. حوزهٔ ادبیات همیشه مورد سانسور بوده و در این دو سالی که آقای روحانی سر کار هستند، اوضاع هیچ فرقی نکرده. وعده‌هایی داده شده اما در عمل هیچ اتفاقی نیفتاده. کماکان کتاب‌های من و بسیاری از نویسندگان دیگر توقیف هستند و وعده‌ها تنها در حد حرف باقی مانده و هیچ اتفاقی که بتوان آن را مثبت تلقی کرد و مرا خوشحال کند؛ نیفتاده است.
فکر می‌کنید انبوه کتاب‌های بی‌محتوا در کتابفروشی‌ها و انتشار مداوم اینگونه آثار که تفکری پشتشان نیست چه هدفی را دنبال می‌کند؟ در این بین نقش مدیران فرهنگی چیست؟
آدم‌های فرهنگ و هنر ما باید آدم‌های جسوری باشند اما متأسفانه محافظه‌کارانی هستند که می‌خواهند می‌زشان را حفظ کنند. مدیر اجرایی باید آدم جسور، رک، صریح و با فرهنگ و هنر‌شناس باشد.
اعتماد مردم به کتاب، تا چه اندازه می‌تواند بر رشد آن نقش داشته باشد؟ نقش ناشران چه میزان مهم است؟
مسئلهٔ سانسور است که باعث می‌شود آد‌م‌ها به کتاب اعتماد نکنند. این بی‌اعتمادی خریدار؛ خودش خیلی مسئلهٔ مهمی است. آن‌ها نمی‌دانند کتابی را که دارند می‌خوانند، چقدر در اصلش همین بوده و چقدرش در کتاب نیست؟
اشکال دیگر این است که هرکسی هرچه بنویسد؛ چاپ می‌کنند. گزینشی وجود ندارد. متأسفانه این سختگیری اصلاً وجود ندارد. در مقولهٔ هنر و فرهنگ باید سختگیر بود. هرکس هرچه می‌نویسد چاپ می‌شود. این برمی‌گردد به ناشرانی که مثل برخی گالری‌داران هرازگاهی می‌آیند و می‌روند. این اتفاق خیلی بدی است. ناشرانی هستند که کتاب نمی‌خوانند. چنین ناشرانی فکر می‌کنند این مقوله‌ای است که توسط آن می‌توانند به اعتبار و پول دست پیدا کنند. پول که از طریق کتاب پیدا نمی‌شود و با چاپ کتاب مزخرف، اعتباری هم کسب نمی‌شود. ناشر خوب خیلی کم داریم. منظورم ناشرانی هستند که گزینش می‌کنند و هرکسی را قبول نمی‌کنند.
متأسفانه مدام کتاب‌های مزخرف منتشر می‌شود و کاغذ مصرف می‌شود. هستند استعدادهایی که قابل دیدن و قابل اهمیت دادن هستند. پارسال در شهرکتاب فرشته داورِ مسابقهٔ قصه‌نویسی، با مضمون دههٔ شصت بودم. کارهای فوق‌العاده خواندیم. اما فقط یک قصه بود و معلوم نیست که کارهای دیگر نویسنده هم به همین خوبی باشد. با همین مسابقه‌ها و دیدن‌ها و خواندن‌ها می‌توانیم استعدادهای جوان را کشف کنیم.
در حوزهٔ ترجمه هم مترجمان بسیار زیاد شده‌اند و این برمی‌گردد به ناشر که گزینش ندارد و سختگیری نمی‌کند. حق‌الترجمه آنقدر زیاد نیست که به ناشر ضرر بزند. می‌خواهند ارزان تمام کنند. مردم را نباید دست کم گرفت. مردم شعور دارند و خوب می‌دانند که چه چیز را انتخاب کنند و بخرند. اولین کاری که باید بکنیم این است که در حیطهٔ هنر، اعتمادبرانگیزی کنیم. مردم از بس اتفاقات بد برایشان افتاده، در ابتدا همه چیز را پس می‌زنند. باید اعتمادسازی کنیم. وقتی کار به اینجا رسید که اعتماد شکل گرفت، فکر می‌کنم که موفقیتِ حتمی در راه است.
باوجود مشکلاتی که در مدیریت فرهنگی و انتشاراتی‌ها وجود دارد، اهالی قلم هم دچار رخوت شده‌اند. تولید فکر در تمام شاخه‌های هنری به پایین‌ترین سطح خود رسیده. دلایل این اتفاق کدام است؟
جوانان ما دچار یک تنبلی و رخوت شده‌اند. خیلی‌ها حوصله‌ ندارند ابداع کنند و ترجیح می‌دهند کپی کنند. در نقاشی هم همینطور است. ما کپی‌کار زیاد داریم. گاهی این کپی‌ها لو می‌رود و گاهی هم نه. دچار یک‌جور تنبلی و لختی شده‌ایم. جوانان سال‌هاست که دچار این مشکل هستند. جوان قبراق و سرحال کم است. اغلب روزمرگی می‌کنند. این برمی‌گردد به خودِ جامعه که تو را هل نمی‌دهد و تشویق نمی‌کند. و این اصلا خوب نیست.
در هفته چندین جوان بین بیست و پنج تا چهل ساله به من می‌گویند شما کی وقت می‌کنید این کار‌ها را انجام دهید و من که در این سن و سال هنوز سر پرشور دارم؛ تعجب می‌کنم از این وضعیت. جوانان کنجکاو و جستجوگر نیستند. این مسائل تا مقداری به جامعه برمی‌گردد و مقداری هم به خودشان و خانواده من متاسفم برای آدم‌هایی که اینگونه هستند. هیچ نوع کنجکاوی برای هیچ چیز ندارند و حتی برای بهتر شدن خودشان هم سعی نمی‌کنند. نه روزنامه می‌خوانند؛ نه کتاب؛ نه سینما می‌روند و نه تئا‌تر.
چرا این روز‌ها نمی‌توانیم شاهد وجود آدم‌های شاخص در حوزهٔ ادبیات باشیم؟
انقلاب، یعنی کن‌فیکون. من خودم با انقلاب موافق بودم و هستم و جزء کسانی بودم که می‌گفتم باید انقلاب شود اما تا این کن فیکون سامان بگیرد؛ طول می‌کشد. با این وجود متاسفانه جاهایی به بیراهه رفتیم و سامانی که باید شکل بگیرد؛ نگرفت. خیلی چیز‌ها؛ زیادی شاخه شاخه شد. زرنگ‌ها خواستند از آب گل آلود ماهی بگیرند. کم‌کم فساد هم آمد و در برخی حوزه‌ها؛ آنچه که باید می‌شد؛ نشد. هشت سال اخیر هم هر چیزی که رشته شده بود را یکسره پنبه کرد. اما مسئله این است که این‌ها دلیل نمی‌شود که ما ناامید شویم. بیهوده امیدوار نیستم. آدم باید سعی کند که خوب باشد. برای بهتر شدن باید سعی کنیم. کارهایی انجام دهیم که راضی و خوشحالمان کند. این رضایت و خوشحالی به جامعه برمی‌گردد. اگر تعداد این آدم‌ها بیشتر باشد وضع جامعه بهتر خواهد شد. اگر ما زنده هستیم، باید این زنده‌ بودن را پاس بداریم. احساس زندگی خودش حرمت گذاشتن به انسانیت است.
نویسنده‌ها از سانسوری گله می‌کنند که اجازه نمی‌دهد شاهکار بیافرینند. آیا می‌توان سانسور را دلیل بی‌رونقی ادبیاتِ روز ایران دانست؟
خوب است که یک ماه از سال سانسور را بردارند و بگویند هرچه دوست دارید؛ چاپ کنید. آن وقت می‌بینید که همهٔ کتاب‌های منتشر شده؛ مزخرف هستند. جوانان کنجکاو نیستند و نمی‌خوانند. من باید بدانم که در اطرافم چه می‌گذرد. وظیفه‌ام است که بدانم در حیطهٔ مورد علاقه‌ام، دیگران دارند چه می‌کنند. نویسندگان جوان نمی‌خوانند. همین است که در پیلهٔ خود بسته و بسته‌تر می‌شوند. از آن پیله هرگز چیزی بیرون نخواهد آمد. باید انگیزه و دانش کاری را که می‌خواهند انجام دهند، داشته باشند اما این دانش از کجا باید بیاید؟ از خواندن و دیدن و کنکاش کردن…
چرا آقای دولت‌آبادی باید سه سال منتظر «کلنل» شود؟ چرا «زندگی در پیش رو» باید یازده سال در وزارت ارشاد به انتظار مجوز بماند؟ پسر بچه‌ای که در آن فحش می‌دهد مسئله‌ساز شده. این پسر در فاحشه‌خانه بزرگ شده و شکل دیگری نمی‌تواند حرف بزند. من که قرار نیست اینجا کسی را ادب کنم. این حرف خنده‌دار است. من حتی گفتم راضی‌ام که اول آن فحش را بنویسید و بقیه را نقطه‌چین بگذارید.
من خودم در گالری؛ افست این کتاب را می‌فروشم. این کار درستی است؟ کار افست کاری غیرقانونی است. چرا این کار را می‌کنم؟ چون فکر می‌کنم این کتاب، کتاب بسیار خوبی است و باید خوانده شود. در بساط‌ها و حتی در کتابفروشی‌ها دارند افست‌های «می‌را» و «زندگی در پیش رو» را می‌فروشند. قاعدتا باید از کسانی که این کتاب‌ها را افست می‌کنند شکایت کنم اما نه تنها این کار را نمی‌کنم بلکه در فروش هم کمکشان می‌کنم! این هم مبارزه به سبک لیلی است!
کمی هم از کاوه گلستان بگویید. آیا مستنداتی که تهیه می‌کرد تماماً ایدهٔ خودش بود؟
بله. ما چون اختلاف سنی زیادی داشتیم. تا هفده هجده سالگیِ من؛ با هم بودیم ولی بعد یا من نبودم یا او نبود. تا کاوه برگشت به ایران. در انقلاب هم گرفتار عکاسی بود و بعد هم جنگ هشت ساله که همه‌اش جبهه بود. ما فکر نمی‌کردیم که بعد از جنگ ایران و عراق که مدام نگران بودیم، اتفاقی بیفتد… وحشتناک بود. هنوز باورم نمی‌شود. هنوز بعد از یازده سال باورم نمی‌شود.
چرا جایزهٔ عکاسی کاوه گلستان ادامه پیدا نکرد؟
دولت و همسرش اجازهٔ این کار را ندادند. عکاسی خبری شاید برای دولت کمی به قول معروف مورددار بود. همسرش هم علاقه‌ای نداشت که ما این کار را انجام دهیم. جایزهٔ کاوه خیلی گرفته بود. حتی عکاس‌های معروف دنیا ایمیل می‌زدند که چرا فقط ایرانی‌ها را شرکت می‌دهید؟ ما تصمیم گرفته بودیم در دور بعدآن را بین‌المللی کنیم که جلویش را گرفتند. در روزنامه مصاحبه‌ای کردم که ما این را تفویض می‌کنیم به همسرش که ادامه دهد اما ادامه نداد.. متاسفم
ایلنا

سیمون دوبووار، زنی که مردان هم به او مدیونند

چهاردهم آوریل 2016 سی سال از مرگ سیمون دوبووار، نویسنده و روشنفکر فرانسوی می‌گذرد. یکی از مدافعان مکتب اگزیستانسیالیسم که نه تنها به دلیل رمان‌هایی که نوشت بلکه به دلیل آثار بسیاری که در زمینه دفاع از حقوق زنان منتشر کرد، بر جنبش‌های زنان بعد از خود تاثیر فراوانی داشت.

چهاردهم آوریل 2016 سی سال از مرگ سیمون دوبووار، نویسنده و روشنفکر فرانسوی می‌گذرد. یکی از مدافعان مکتب اگزیستانسیالیسم که نه تنها به دلیل رمان‌هایی که نوشت بلکه به دلیل آثار بسیاری که در زمینه دفاع از حقوق زنان منتشر کرد، بر جنبش‌های زنان بعد از خود تاثیر فراوانی داشت.

در زندگی سیمون دوبووار دو وجه ادبی و توجه به موقعیت و حقوق زنان بیش از وجوه دیگر نمایان است. اما اهمیت سیمون دوبووار در چه بود؟ آیا او در هر دو زمینه به یک اندازه بر معاصران و متاخران خود تاثیرگذار بود؟ 


یکی از ویژگی‌های بارز ادبی سیمون دوبوار تبدیل تدریجی آثار داستانی او از داستان به زندگینامه خودنوشت است، آنچنانکه در سه‌گانه زندگی‌نامه خود از “کارگاه زندگی” می‌گوید که در آن قرار است ادبیات جایگزین همه جاه‌طلبی‌های معنوی و حتی مذهبی شود. اهمیت نوشتن از خود در آثار سیمون دوبووار چیست؟

از سوی دیگر نام سیمون دوبووار و ژان پل سارتر، نویسنده و فیلسوف فرانسوی همواره با هم گره خورده است. ایندو در کنار زندگی عاطفی خود، در زمینه‌های مختلف با یکدیگر همفکری و همکاری داشتند. 
سیمون دوبووار در کتاب “وداع با سارتر” گفت‌وگوهای خود با او را بازگو می‌کند و کتاب “شاهدی بر زندگی من” نامه‌های ژان پل سارتر است به سیمون دوبووار. 

هرچند نام سارتر و تاثیر او بر دنیای اندیشه و ادبیات چنان پررنگ است که گاهی اغلب از تاثیر سارتر بر سیمون دوبووار گفته می‌شود، اما تاثیر دوبووار بر سارتر چه بود؟


همچنین سیمون دوبووار در کنار ادبیات، از وضعیت زنان هم غافل نمی‌شود. در کتاب “جنس دوم” ، او از تحقیر تاریخی زنان در برابر مردان می‌گوید و زن‌ها را دعوت می‌کند تا خود را از یوغ این وضعیت تحمیلی خارج کنند. 

جمله “ما زن به دنیا نمی‌آییم، زن می‌شویم” او الهامبخش بسیاری از جنبش‌های زنان در دنیا بوده است و زنان ایرانی نیز از این تاثیر بی‌نصیب نمانده‌اند. 

و حالا که بیش از یک قرن از تولد سیمون دوبووار و سی سال از مرگ او می‌گذرد، هنوز بخش‌های مختلف زندگی او مورد توجه نویسندگان و روشنفکران در دنیاست.

نویسنده‌ای که در زندگی شخصی و اجتماعی خود مبارزی بی‌نظیر بود. کسی که به دنبال پی‌ریزی سرنوشت خویش بود، همچنان که در دفترهای جوانی‌اش می‌گوید: “نیرویی خلق خواهم کرد و تا ابد به آن پناه خواهم برد.”