در « دورهی سیاه در سرایش پارسی »، واژه ی «سیاه»- به تذکر شاعر- ربطی به معنی معمولش در زبان فارسی ندارد و در واقع ترجمه یی ست از واژه ی فرانسوی Noir ، به همان معنی که فرانسویها در «roman Noir» باب کرده اند.به این ترتیب،این دوره بناست،به یک معنا،درحد ادبیات « نوع » (Genre) شمرده شود، که از طرفی نیز ناظر است به سنت ایرانی شعر روایتی در حد «نوع» دیگری.«نحو محو» (به زعم شاعر،فرا می خواند،جرقه هایی آنی ست از جهانی «بدوی».نحوه ی تسلسل این ترانه ها در دفتر اصلی حاکی از سفری ست- ظاهراً با رنگهای بومی چند خطه ی مختلف- در جغرافیایی باطنی،این جنبه ی خاص شعر ها در گزینش حاضر، متاسفانه از دست رفته است.«علف دیمی» شامل شعرهای مطلقاً غنایی ست که برای « مجموعه» شدن نوشته نشده اند.وچند اشاره برای درست خواندن: ۱-تقطیع مصرعها حساب دقیقی دارد و موسیقی شعر را تنظیم می کند.پس هر شعری درست همان گونه که تقطیع شده باید خوانده شود و مصرعها نباید در ترنم به هم چسبانده شوند. ۲-«و» ، اگر در آغاز جمله باشد یا قبلش ویرگول یا تیره یی آمده باشد،با فتحه خوانده می شود؛ و، اگر در میان جمله باشد،یا در ته یک مصرع ، وقبل از آن هیچ نشانه یی نیامده باشد،با ضمه خوانده می شود. ۳-«می» گاهی به فعل چسبیده آمده است و گاه جدا.به این ترتیب،مثلاً ،«می آید» با تکیه روی «آ» ادا می شود و «میاید» بدون تکیه. ۴- ویرگولها ونقطه ها وتیره های میانی مصرعها،جز شاید چند جای خاص که خواننده ی آشنا به آهنگهای مضمر در زبان فارسی عادتاً در خواهد یافت،مکث و سکته در آهنگ مصرع نمی اندازند. ۵- در « عقاقیر »،خط سوم، « بچه » و « خط » بی تشدید خوانده می شوند.

دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.