دسته: داستان فارسی
-
راههایی که یک داستان در ذهن میگشاید: «از زیر خاک» نوشته نسیم خاکسار
*پرتره نسیم خاکسار، اثر: ایرج یمین اسفندیاری | بررسی کتاب ” از زیر خاک” نوشته نسیم خاکسار : ف.دشتی | نسیم خاکسار، داستان «از زیر خاک» را در سال ۲۰۰۲ به چاپ سپرده است. داستانی با درون مایهی قتل عام ۶۷، از زبانِ دست و یا بند انگشتِ دستی از یکی از قربانیان آن کشتار…
-
سِدى | نسيم خاکسار
سدی را تو اتاق زندانی کرده بودند. اگر سدی تو حیاط بود بهام میگفت. اگر سدی تو حیاط بود میتوانستم جیم بشوم. اما سدی تو حیاط نبود. درِ اتاق را که باز کردم ریختند روی سرم. نمیتوانستم کاری بکنم، فقط گریه میکردم، داد هم میزدم اما کسی گوش نمیداد.
-
| کتاب الفبا | چاپ تهران | غلامحسین ساعدی |
گاهی باید ضرب محکمِ مُشت را بخوری تا بهخود آیی که کجا زندگی میکنی.
-
| کتاب الفبا | چاپ پاریس | غلامحسین ساعدی |
در آن روزگار که نشریه آزاد دیگری وجود نداشت٬ الفبا هوای تازه ای به محفل روشنفکران دمید.
-
مرثیهای برای ژاله و قاتلش | ابوتراب خسروی
زیبایی ژاله م . باعث شناسایی او میشود . به نظر میرسد که بیشتر از ان که از دیدار دوباره ی او خوشحال باشد ، مبهوت زیباییش شده است
-
یک روز مانده به عید پاک | زویا پیرزاد
آدمها آنقدر زود عوض میشوند که تو فرصت نمیکنی به ساعتت نگاه بیندازی و ببینی چند دقیقه بین دوستیها و دشمنیها فاصله افتاده است.
-
آن روي ديگر | اميرحسن چهل تن
آن كه توي ماشين بود گفت: چراغ ژاپني ها چي ؟ بياورم شان ؟ مرد دست به جيب پشت شلوارماليد وبه سمت صدا برگشت. اول به زن نگاه كرد كه دم ماشـين ايسـتاده بـود، عينـك بزرگ وسياهش را ديگر به چشم نداشت وزلف طلا يي را زير روسري جابجا مـي كـرد . بعـد غرولنـدي كـرد،…
-
از “دفترهای دوکا” | شهروز رشید
پرچمها و هرودت به تکلفمان وامیدارند؛ لکنتِ زبان هم در موقعیتهای محاصره، گریبان آدم را میگیرد. اما آنگاه که هیچ نگاهی نمیتواند بیدست و پایمان کند، فصیح میشویم. آنگاه که از بیرون به درون منتقل شده باشیم؛ پرچمها و هرودت هم در دستگاه گوارشی ما گواریده شده باشند؛ آزاد شده باشیم. نگاهشان بر رویمان سنگینی…
-
ذوب شده | عباس معروفی
ـ چک… صداي انفجار در مغزش بود. توي مغزش. بعد صداي جيغ و شادی دخترهاش را شنيد که بالای سرش دور میزدند و دور میشدند. میخواست بپرد و با نوک انگشت بزند به پاهای کوچکه، ولی دستش نرسيد، و صدای شادی کوچکه تمام ذهنش را پر کرد. مأمور ويژه بازش کرد و گفت: «زندهای يا…
-
نامه به صادق هدایت از نیما یوشیج
نامه به صادق هدایت يادداشتي بر آثار هدایت از نیما یوشیج به صادق هدایت، دوست عزیز! چندتا کتابی را که توسط «علوی» فرستاده بودید، خواندم. شما فقط یک خطای بزرگ مرتکب شدهاید. این قبیل کتابها مثل «چمدان» و «وغوغ ساهاب» به اندازهی فهم و شعور ملت ما نیست. این دوره که به ما میگویند ابنای…