شکستن آگاهانه روشهای سنتی نوشتن، هم در شعر و هم در داستان. نوگرایان، برای پیوستن به گفته عزرا پاوند مبنی بر اینکه «جدیدش کنید»، بیان و فرم ادبی را تجربه کردند. این جنبش ادبی، به دست میلی آگاهانه برای سرنگونی حالتهای سنتی و نمایندگی فرم جدیدی برای بیان احساسات زمانه، به پیش رانده میشد. وحشت از جنگ جهانی اول، پیشفرضهای غالب در مورد جامعه را در ذهن نوگرایان زنده کرد و نوگرایان، از میان همه با کسانی همچون زیگموند فروید و کارل مارکس که عقلانیت ذهن بشر را به چالش میکشیدند، همداستان شده و از آنان، متاثر شدند.
This work is dedicated to the memory of my father, Reza Ghoreyshi, and all who have lived true kindness and courage. Reza Ghoreyshi was a prisoner of conscience for a considerable portion of his life. He was executed in the summer of 1988 and buried in a mass grave alongside many of his friends. Khavaran is the location of one of the mass graves holding bodies of the political executes of the 1988 massacre. I learned from people close to him that this song, called “In Memory of the Flower”, was his favorite song and he sang it often. Melody of vocals: Majid Vafadar Lyrics: Nezam Fatemi Arrangement: Sirvan Manhoobi Vocals: Mandana Khazraei Video: Vahid Zamani Performance: Atiyeh Ghoreyshi First singer of this song: Dariush Rafiee Many thanks to Monireh Baradaran and other artists and friends who contributed to the creation of this work.
این اثر تقدیم می شود به یاد و خاطره ی پدرم رضا قریشی و تمامی آنانی که مهربانی و شجاعت را زیسته اند. رضا قریشی بخش عمده ای از زندگیش زندانی سیاسی بود. او در تابستان ۱۳۶۷ اعدام و در گوری دسته جمعی در کنار بسیاری از دوستان و همرزمانش به خاک سپرده شد. خاوران مکان یکی از گورهای دسته جمعی است که اجساد اعدامیان قتل عام ۱۳۶۷ را در خود جای داده اند. به گفته ی نزدیکانش، این ترانه، “به یاد آن گل”، ترانه ی مورد علاقه ی او بود و او آن را بسیار می خواند.
ملودی کلام: مجید وفادار شعر: نظام فاطمی تنظیم: سیروان منهوبی خواننده: ماندانا خضرایی موزیک ویدیو: وحید زمانی پرفورمنس: عطیه قریشی با احترام به داریوش رفیعی، اولین خواننده ی این اثر با سپاس از منیره برادران و سایر هنرمندان و دوستانی که در ساخت این اثر ما را یاری دادند.
هم میهنان ارجمند،خواهران و برادران گرامی ماخانواده ژینا مانند هرخانواده ی داغدیده ای،در سالیاد شهادت فرزند دلبندمان ژینا(مهسا) برمزار آن عزیز سفر کرده گرد هم آمده ومراسم سنتی و مذهبی سالگرد را برگزارمیکنیم.
انتقام ما لبخند فرزندانمان خواهد بود. لبخند مهسا امینی، لبخند ندا آقاسلطان، لبخند پویا بختیاری، لبخند ستار بهشتی، لبخند محسن محمدپور، لبخند کیانوش آسا، لبخند نیکتا اسفندانی، لبخند محمد مختاری. ما هنوز زندهایم حرامزادهها.#مهسا_امینی#MahsaAmini#OpIranpic.twitter.com/23Chj7Nq2c
گفت ما ادامه داریم هیچوقت ما رو حذف نمیشه کرد به رنگینکمون سنگ نمیشه زد میرسه پایان شب، سپیده دم به زور قلبها رو فتح نمیشه کرد
زخمهایی که میشونیم، به عمق فکرن به عمق نکبت نسیم آزادی گفت به دریای خون که «تعظیم کن جلوی ملت» شد موج نفرت خرچنگ پرچم رو میکشیم تو عمق ذلت
سازهای مخالف به سلیقهی دشمن کوک نمیشن ما مجوز نمیگیریم انقلابها با شرط و شروط نمیشن و ما ادامه داریم تا وقتی ترانههای انقلاب خونده میشن
با سرنخ جنایتها لبها دوخته میشن و بوسهها طعم خون میدن اشکهامون گوله میشن چون سرهای قطع شده هیچوقت خوب نمیشن
ما ادامه داریم این روزها هیچوقت از یاد نمیره مبارزی که پنجره تو اتاق کشیده تا نور امید اشکها رو بخار کنه و آیینهی دق رو بخار بگیره و روش بنویسیم «مرگ بر ظلمات» شغال بمیره
ما ادامه داریم تا وقتی دیگه دشمن ادامه نمیده و گرهی کور طناب دار سقوط نظام رو ببینه و از پشتبوم بیت جنازه بریزه
ما ادامه داریم جنگ بین ما و اونها جنگ خیر و شره خوب و بد نور و تاریکی روز و شب صدای توپ جنگ «بوم» ریخت خون و نفت جوره بوم و رنگ درد میکشیم قلم پا شکسته پر میکشیم ادامه داریم
تیک تیک بمبهای ساعتی نبض جنگن و تا وقتی قاتلهامون تو کتابهان، درسها همه جبرن چند تا رو با خودمون میبریم قبل رفتن براندازیم حرف آخر، حرف اول
حرف آخر، حرف اول
ادامه داریم ما ادامه داریم ما ادامه داریم ادامه داریم ما ادامه داریم ما ادامه داریم
قسمت ۲
ما ادامه داریم برای امروز برای فردا بدون ترس از بیان ترسها توان ایستادگی، توان فریاد با تمام وجودمون، تمام زخمها
ما ادامه داریم این یه عهده یه تهدید تسمهی چرخ خشونت یه تسبیح یه واقعهاس یه تصمیم
ما ادامه داریم چشمی که توی کوچه گم شده بین ما ترک خون خشک شده تا فتح قلههای پیروزی پشت ابرای شیمیایی یه کوه گم شده
ما ادامه داریم برای آخرین بار برای اولین برای بیشترین برای کمترین شیرهای شهریم جلو سگهای رهبری
ما ادامه داریم هنوز پابرجا هنوز استوار از کلمه پر میشن خشاب جملهها وسط رگباریم وسط شعلهها به یاد کشتهها زنده بودن جرم ما
ما ادامه داریم تا آخرین نفس آخرین قدم تا اینکه بشکنه آخرین قفس قسم به اولین و آخرین وطن
که ما ادامه داریم تا انقلاب شراره صلحجویی واسه برده افتخاری نداره به مادرم بگین که چشم به راه نباشه تا پرچم رو سیمرغ به اهتزاز درآره
ما ادامه داریم مثل بارون میباریم بال و پر میگیریم برق چشمهای راسخ رعد سیلی به هیچی تن نمیدیم اومدیم فقط ایران رو پس بگیریم
تا آخرین شهر آخرین کوچه سالیان سال این خاک اسیر بوده فراری میدیم دشمن رو از آخرین لونه تا آخرین روستا آخرین خونه
ما ادامه داریم این انتقام شیرهاست خستگی راه و تکیهگاه ایمان گوش کن صدای انقلاب شیواست زنده باد آزادی زنده باد ایران
نسخۀ کامل «وسطباز»، توضیحات و متن شعر را با درنگ بیشتری در کانال تلگرام بهآیدی زیر بخوانید و بشنوید؛ آنچه میشنوید تنها بخشی از اثر است.
@RazmAva_M
وسطبازی مصداق آشکار فحشای سیاسیست. وسطباز با نقاب اعتدال وارد میشود و بهبقای افراطیگری دامن میزند. خشونت را در انحصار متجاوز نگه میدارد و درست در میانۀ میدان جنگ، پرچم پاسیفیسم را بهدست معترض میسپارد. شاخکهای اخلاقیاش نسبت به اخلاقیات سادۀ عرفی حساس و در برابر بیاخلاقیهای بزرگ از کارافتاده است. وسطباز از جمله حبابنشینانیست که سعی دارد در دوران انقلاب، همزمان هم هزینۀ تغییر را از جیب معترضین بپردازد و هم پاداش بقای شر را از ظالم دریوزه کند. غافل از اینکه در پایان این معامله هر نتیجهای رقم بخورد، بازندۀ نهایی اوست. دوگانۀ نقیضین نقطۀ اعتدال ندارد. در جنگ بین ظالم و مظلوم، صحبت از اعتدال همارز با دفاع از ظالم است.
خسرو حسنزاده نقاش، هنرمند نمایشهای چیدمانی و بازیگر در سال ۱۳۴۲ در تهران در خانوادهای از طبقه متوسط متولد شد. مدتی در جنگ ایران و عراق شرکت داشت. کارهای هنری حسنزاده بازتاب مشخصی از زندگی او در این دوره دارند. خسرو حسنزاده از جمله نقاشانی است که در آثارشان همواره دغدغههای اجتماعی و تعابیری از فرهنگ عامه و مذهب جایگاه ویژهای دارند. در دانشگاه هنر نقاشی و در دانشگاه آزاد ادبیات فارسی تحصیل کرد و چندی شاگرد آیدین آغداشلو بود. در سال ۲۰۰۳ با بورسی از سیته به پاریس رفت. نمایشگاههای جمعی و انفرادی بسیاری در شهرهای لندن و پاریس و بیروت و دبی برگزار کردهاست. آثار این نقاش در بخش غیر رقابتی پنجاه و سومین دوسالانه ونیز و در نمایشگاه دیوان شرق و غرب نیز شرکت داده شدهاند. برخی از آثار او در موزه بریتانیا، موزه هنرهای زیبای لسآنجلس، موزه هنرهای زیبای هیوستون، موزه آقاخان تورنتو و موزه هنرهای معاصر ایران نگهداری میشود.
موضوع آثار او اغلب مسائلی است که در جامعه ایرانی با زندگی روزمره و حساسیتهای اکثریت مردم گره خوردهاست. جنگ، خانواده، زنان، قهرمانان، ستارهها و چهرههای محبوب، ورزشها و سنتهای مردمی، رابطه جامعه ایرانی با غرب؛ و اموری از این دست؛ و از این روست که خود آثارش را «هنر مردم» مینامد. حسنزاده به هنرآفرینی در قالبهای متفاوت و استفاده از مصالح متعدد، متنوع، و ترکیب مصالح علاقه داشت. بسیاری از آثار او بر پایه چاپ سیلکاسکرین که او خود در آن مهارت دارد خلق شدند. کاشی نیز از مصالح مورد علاقه او است که در ترکیب آن با چاپ سیلک و لعابکاری، به بیان هنری تازهای دستیافت. مجموعه «جنگ» حسنزاده که دفترچه خاطراتی از هشت سال دفاع مقدس است، نخستین مجموعه شاخص این هنرمند بود که در سال ۱۳۷۷ موجب شهرتش در داخل و خارج از ایران شد. نمایش انفرادی مجموعه «یادداشت روزانه» که در گالری سیحون تهران به نمایش درآمد، نمایش «زندگی، جنگ و هنر» در مرکز هنر دیورامای لندن و نمایش دونفره حسنزاده و بیتا فیاضی با عنوان «سقوط» از نمایشهای شاخص این هنرمند در دهه هفتاد بوده است.گزیدهای از آثار این هنرمند از دهه ۱۳۷۰ به بعد، سال ۱۳۹۷ در گالری ایرانشهر به نمایش درآمد که مجموعههای مختلفی همچون «یادداشتهای جنگ»، «تروریست»، «یا علی مدد» و «پهلوانان» و … را شامل میشد.این مرور بر آثار به دنبال نمایش جدیدترین مجموعه آثار حسنزاده با عنوان «وارهول نجاتم داد» برگزار شد.وی سال ۱۴۰۱ نیز نمایشگاهی با عنوان «بازگشت رضا موتوری» در گالری ایرانشهر برگزار کرد.
خسرو حسنزاده ۱۱ تیر ۱۴۰۲ بر اثر مسمومیت الکلی درگذشت.
مرگ خسرو حسنزاده، هم غریب است و هولانگیز و غیرقابل انتظار، و هم مثل نقاشیها و آثارش، قریب است نزدیک به آنچه که بود. نحوه دردناک مرگش، تایید یگانگی زندگی و نگاه هنرمندی بود که از متن عامه مردم برآمده بود و همان را هم همیشه دستمایه کار خلاقانه خود قرار داده بود.
در روزگاری که مدام و پی در پی، خبر نابینایی و مرگ ایرانیانی از راه میرسد که برای دمی آسودن از این همه بلا که بر سرشان ریخته، یا اندکی شادمانی برای فراموشی اندوه بیپایان زیستن در این روزگار، پیالهای برمیگیرند بیآنکه بدانند در سایه جمهوری اسلامی و قوانین و محدودیتهای بی حد و حصرش، جام زهری مینوشند و جان را وام جام میگذارند.
خسرو حسنزاده، همچون بسیاری از هنرمندان و مردمان، انس و الفتی با می داشت و در روزگار رواج دروغ و تقلب و پنهان کاری جانش دستمایه بازی پیچیدهای شد که در رسانهها با تیتر «مرگ ناشی از مسمومیت الکل تقلبی» به خبری مکرر در این ایام تبدیل شده است.
یکی از آشنایان او به من گفت حتی اگر خسرو زنده هم میماند، برای همیشه چشمهایش را از دست میداد.
و خسرو حسنزاده چه بود مگر دو چشم هوشیاری که پیرامونش را دید: هم زندگی مردم معمولی و عادی را و هم هنر مدرن و نوآوری و خلاق بودن را.
اینگونه بود که بهشکلی اصیل، یکی از نمایندگان حقیقی پاپ آرت ایران شد. با اینکه خیلی دیر کارهایش را به نمایش گذاشت، اما خیلی زود جهانی شد. کارهایش در بزرگترین نمایشگاهها در نقاط مختلف جهان به نمایش درآمدند و چند موزه مهم و بزرگ، میزبان برخی از آثارش شدند.
خودش به پاپ آرت میگفت «هنر مردم». پاپ آرت را در مدرنترین شکلش درک کرده بود و همانطور که پاپ آرت در غرب از زندگی روزانه و روزمره اکثریت مردمان معمولی مایه میگرفت، او نیز با انتخاب شیوه بیانی مدرن، چنان نگاه کرد و چنان شناخته بود که حتی سنتیترین عناصر موجود در زندگی روزمره مردمانی از جنس خود را نیز در کارهایش جای داد.
در کارهای خسرو حسن زاده مرز بین هنر مردمی یا پاپ آرت و هنر مفهومی یا کانسپچوال آرت شکسته میشود. از شگردها و تکنیکهای مختلف در کارش چنان استفاده میکرد که وجود عناصری یکسره با رنگ و بوی ایران این چند دهه، باعث نمیشد آثارش از هنر مدرن اندکی فاصله بگیرد.
در کارهای او، مردمی حضور دارند که وجه غالب تصویری را شکل دادهاند که در حدود ۱۰۰ سال گذشته از ایران داشتهایم، با قهرمانها و هنرپیشههایش، با باورها و شمایلهای مذهبیاش، با اشیاء و خرده ریزهایش که هر کدام نشانی و روزنی هستند به بخشی از کلاف سردرگم عناصر و مفاهیم گاه متضادی که به این هویت، تجسم بخشیده است.
کارهای خسرو حسن زاده از همان ابتدا ارجاعی به واقعیت بیرون داشت؛ هر اتفاقی که پیرامونش میافتاد، دستمایهای میشد برای آفرینش و بازنمایی فرهنگ کوچه و بازار.
با آنکه در دوره جنگ ایران و عراق و همزمان با دوران سربازی، در نقاشیهای دیواری آنگونه که حکومت میخواست جنگ را به تصویر بکشد، در نقاشیهای دیواری در سطح شهر، پرترههایی از شهیدان با رنگهای شاد و زنده کشید.
اما به خلوت خود که بازگشت، جنگ را از نگاه خودش به تصویر درآورد. رنگها را از بومهایش حذف کرد و دست به خلق مجموعهای زد به نام «جنگ»؛ مجموعهای که نشانی از شکوه جنگ نداشت و شهادت در آن فضیلت نبود. نقاشیهای سیاه و سفید و پر از پیکرهایی در کفن پوشیده.
قتلهای زنجیرهای کارگران جنسی در مشهد را هم در سال ۸۰ دستمایه کارهایش قرار داد و مجموعهای با نام «فاحشهگری» آفرید که در آن، چهرههای زنان قربانی را با تکنیک چاپ سیلک و استفاده از رنگهای زننده و تند بازآفرینی کرد تا وضعیت نابرابر زنان را در جامعه مردسالار ایران به نمایش بگذارد.
مجموعه «تروریست» او هم، بیان دیگر و بیواسطهای از مردمانی عادی است که برکنار از هیاهوهای سیاست، قربانی تصویری از خود شدهاند که نسبتی با حقیقت وجود آنها ندارد و برآمده از شیوههای حکمرانی حاکمان و بازتاب جهانیان به آن است.
او با استفاده از اکریلیک و سیک اسکرین روی بوم و با نشان دادن خودش، خواهرش و مادرش، اصالت این روایت فراگیر شده از «تروریست»ها را زیر سوال میبرد. تردید در روایت کلینگر، یکسانانگار و تعمیمدهنده غربی از انسان خاورمیانهای، دستمایه مجموعهای میشود که بیننده را به بازخوانی و تامل در این کلانروایت عصر ما وا میدارد.
فرهنگ کوچه و بازار را به قصد نقد، موضوع کارش قرار نداده بود. برعکس، با شیوههایی مدرن و البته تلفیقی، درست مثل زندگی خود همین مردم، توانست قصه عدهای از آنها از محلهای در تهران را جهانی کند.
چنین کاری اما فقط حاصل نزدیکی یا شناخت از مردم کوچه و بازار و فرهنگ عامه مثلا در محله نظامآباد تهران نبود. خسرو حسنزاده بخشی از خود این فرهنگ بود. اگر تختی را میکشید، او را قهرمان خود میدانست و اگر برای جواد یساری ویترین میساخت، یساری را در خلوت خود نیز دوست داشت و میشنید و شاید موقع گوش سپردن به آهنگی از او استکانی هم برمیداشت، مثل بسیاری از آنها که بازتاب شادی و غم خود را در این نوع موسیقی مییابند.
شاید برای هنرمندی مثل خسرو حسنزاده، جز مرگ در اثر نوشیدن الکل تقلبی در کشوری که نوشیدن الکل در آن ممنوع است اما رواج دارد، با همه ناباوری و غرابت و غیرقابل توضیح بودن، نمیتوانست تا این حد یگانگی آفریننده و اثر را به نمایش بگذارد.
تقدیم به زنان آزادهی سرزمینم که در خط اول جنبش “زن زندگی آزادی” دلیرانه میدرخشند.
تهیه، تنظیم موسیقی و کارگردانی: مهدی یراحی
روسریتو در بیار آفتاب داره غروب میکنه روسریتو در بیار عطر تو هوارو خوب میکنه روسریتو در بیار موهاتو باز باز بازکن عشق من نترس بخند به گریه اعتراض کن روسریتو در بیار موهاتو باز باز بازکن عشق من نترس بخند به گریه اعتراض کن رقص خوشه های سرخ بغض من تمام موی تو خیس میشه صورتم میرسم به آرزوی تو
منابعی به من از دستگیری «#دورچی» خواننده رپ و R&B در تهران خبر داده اند. این خواننده با انتشار این اثر جنجالی (ویدئو)، در هفته های گذشته بیش از بیست میلیون بازدید گرفته است…
متن آهنگ Damn Things از دورچی (Dorcci)
[مقدمه] کا گا کا، کا، گا، کا (مانی) کا گا کا، کا، گا، کا Oooo-ooo Yea-yeah
[قسمت ۱] اون که داد انقد حرص منو گاییدم اون که گایید همه قصمو گاییدم اون که ته قصمونم بریده قسمتو گاییدم اون که خواست انقد بد شیو گاییدم آدم لاشیو گاییدم دیگه در حدی بگاییه خوارِ مستیو گاییدم اون که خواست انقد بد شیو گاییدم اون که خواست تهش انقد سخت بشه گاییدمش اون که رازمو میدونه اون که قرار نبود کنه راضیتو گاییدم اون که خواست تهش عادی شه برا تو اون که کرده راضیتو گاییدم دیدی داشیتَم نبوده همون لاشیو گاییدم اون که داد دستم بیسه رو گاییدم اون که خواست انقد بشم فس الان گاییدمش اون که دنبالِ فرصته گاییدم نسخهِ قُدرتو گاییدم اون که خواست نقطه ضعفمو بدونه اون که کشید برام نقشرو گاییدم اون که گفت نبخشیشو گاییدم
[پل] رفیق برام اشتیاق نموند حیف که اشتباه برام موند حیفه فکر و خیالا بجا عشقِ تو برام موند حیفه خیلی اشتباه کردیم الان جدا شدیم اَ همو
[قسمت ۲] ابرام سنگینه حسرو باریدم آخرِ قصه رو گاییدم اون که خواست الان جدا باشیم اَ همو همون کسکشو گاییدم اون که خواست قبل و بعدِ تو بمونه قبل و بعدشو گاییدم راهِ نصفِ نیمه رو گاییدم اون که دهن لقّه رو گاییدم اون میخواست تو دلِ من بمونه اون لاشی گمونم بدونم بهت چیو گفته رو گاییدم اون که خواست تهش جدا باشیم اَ همو همون کسکشو گاییدم اون که باشیو گاییدم اون که داد دستم بیسه رو گاییدم اون که خواست انقد باشم فس الان گاییدمش (اون که خواست قبل و بعدِ تو بمونه) (قبل و بعدشو گاییدم)
این فیلم سوپر اسلامی که از دو کارمند صدا و سیما که هر دو هم عضو بسیج! و هر دو متاهل! هستند. ابتدا مدیر کل از کارمند محجبه و متأهل خود میخواهد آلت تناسلیاش را بلیسدنکته جالب اینجاش که خانمه وسط سکس از رو لباس گرمش میشه میره دنبال پنکه آقاهه کفری میشه..
در کتاب اللمعه البیضاء آمده: «سینه های حضرت زهرا بسیار طولانی بود، بهطوری که آن را از شانهاش به سمت پشت سر می انداخت و فرزندانش را از پشت سر شیر می داد.» که این از معجزههای اون حضرته، که زمانی که تیپ سینهی شماره ۳ هنوز دستهبندی نشده بود، ایشون ازش استفاده میکردن.