جان شوریدهام را به خیابان میاندازم | ولادیمیر مایاکوفسکی
و نه هیچ گلوله یا زهری جان مرا نخواهد گرفت.
هیچ قدرتی بر من غالب نیست
جز نگاه تو
که تیزتر از هر تیغی است.
شعر | داستان | گزارش | مقاله | نقد ادبی
و نه هیچ گلوله یا زهری جان مرا نخواهد گرفت.
هیچ قدرتی بر من غالب نیست
جز نگاه تو
که تیزتر از هر تیغی است.
چگونه میشنویدم؟ من از این دور حرف میزنم…
آن سوّمی کیست که همیشه در کنارِ تو راه میرود؟
آنگاه که میشمرم تنها من و تو باهم هستیم
امّا آنزمان که در پیشِ رویم به جادهی سپید مینگرم
همیشه یک تن دیگر در کنارِ تو گام برمیدارد
سبکبال، در بالاپوشِ قهوهایرنگ و باشلق بر سر
نمیدانم آیا مرد است یا زن
ـ امّا این کیست که در آنسوی توست؟
کلمات میایستند
لیک، معنا همچنان به راه خویش ادامه میدهد
شاعر رمانتيك انساندوست انقلابي، ميانه قرن 18 به سبب عشق به همسر يك بانكدار معروف ثروتمند، بعد از شنيدن بيماري و مرگ معشوقه، خود نيزجنون گرفت و حدود چهل سال پايان عمر خودرا در تيمارستانهاي خصوصي خيريه گذراند. ماركسيست ها غير از دلايل احساسي رمانيك ، تضاد تصورات ايده آلهاي اجتماعي او با نظام مطلقه ملوك الطوايفي فئودالي را، علت ديوانگي هلدرلين برمي شمارند.اوشاعري است سياسي انقلابي، جانبدار انقلاب كبير فرانسه، كه در درون كشور عليه شاه و خان و كليسا به مبارزه پرداخت و در خارج از ميهن اش عليه تركهاي عثماني و براي رهايي يونان اشغال شده . وي در نامه اي به خواهرش مينويسد كه : براي انقلاب فرانسه دعا كن، چون آنها مدافع حقوق انساني هستند