دسته: شعر فارسی

  • بوی استروژن سوخته | مجموعه شعر | هانیه بختیار

    بوی استروژن سوخته | مجموعه شعر | هانیه بختیار

        بوی استروژن سوخته | هانیه بختیار مجموعه شعر با مقدمه ی: ناما جعفری ناشر: نشر زده در اینترنت (سه پنج) به سال ۱۳۹۱ آبان ماه شماره کیوسک: چهل و دو آماده‌سازی و نظم‌صفحات: تکنو گراف سه‌پنج این کتاب را دانلود کنید     به آنلاین ورق بزنید

    Continue reading

  • سوگنامه‌ی سال‌های ممنوع | محمدرضا اصلانی

    سوگنامه‌ی سال‌های ممنوع | محمدرضا اصلانی

    این جزوه، فراهمی‌ست از سوگنامه‌های سال‌هایی که سوداسالاری وابسته، در این ملک به دستیاری سازمان‌های بین‌المللی، اختناق، شکنجه و ممیزی را به شدیدتر وجهی برقرار کرده بود و نمودهای سوداسالاری استعماری هنوز گروههای شهری را به خود سرگرم می‌کرد. امیدواریم که در پناه انقلاب، ادب به اختناق فرومرده‌ی ما، نفسی تازه گیرد و سراینده‌ی زندگی…

    Continue reading

  • سفرنامه‌ی مرد ماليخوليايی رنگ پريده | كيومرث منشی زاده

    سفرنامه ي مرد ماليخولياييِ رنگ پريده(صفر در منقار كلاغ زرد بي آسمان) اقيانوسي از زرد چوبه زار زرنگاريروخانه يپچاپيچ- شيررنگين كماني از ارغوان و سينه ي سرخ زعفران-بنفشه و ليمو و سبز قبانردباني از آتششعري نوشته شدهبر كاغذ سفيد آسمانپنجره ئي كه به نارنجي هاي غروب باز مي شودو از عطر سبز علف هاي قصه…

    Continue reading

  • نامه به صادق هدایت از نیما یوشیج 

    نامه به صادق هدایت يادداشتي بر آثار هدایت از نیما یوشیج به صادق هدایت، دوست عزیز! چندتا کتابی را که توسط «علوی» فرستاده بودید، خواندم. شما فقط یک خطای بزرگ مرتکب شده‏‌اید. این قبیل کتاب‌ها مثل «چمدان» و «وغ‏‌وغ ساهاب» به اندازه‏‌ی فهم و شعور ملت ما نیست. این دوره که به ما می‏‌گویند ابنای…

    Continue reading

  • به یاد آزاده ی «یوش»*ـ

    نیوشا فرهی (1360)ـ برتولت برشت مینویسد: «امروز نویسنده ای که بخواهد با دروغ و جهالت مبارزه کند و حقیقت را بنویسد باید دست کم با پنج مشکل درافتد. برای چنین نویسنده ای دلاوری گفتن حقیقت لازم است، در حالی که حقیقت را همه جا خفه می کنند. هوشیاری بازشناختن حقیقت لازم است در حالی که همه جا آنرا پنهان…

    Continue reading

  • من در کالگری* کسی را دارم

    مجید نفیسی من در کالگری کسی را دارمکه به من فکر می‌کندآنروز که در تهران از او جدا شدممنتظر تولد فرزندش بودما شب‌ها به حیاط می‌رفتیمتا صدای گلوله‌ها را بشنویمو صبح‌ها پشت درهای بستهبه صدای تکه‌تکه شدن خود گوش می‌دادیماکنون پاره‌های من در سراسر جهان پراکنده‌اندو حتی در کالگری هم خانه کرده‌انددر آنجا پوستینی پشمین…

    Continue reading

  • به یک روزنامه نگار زندانی 
    خودسوزی نیوشا

    جمعیت، گرد بر گرد او کشیده بود و می خواست از ناله های مرگ او

    Continue reading

  • شعر زمستانی | نازنین نظام شهیدی

    و بعد انسان زمستان بودبا پهنه های خاکستری و نورمردگی های تنشبا سرانگشتان سربی رنگ و کاسه های خالی ی سرشاخه های عریانشوقتی خطوط پیچک ها بر پهنه های سردش چروک می انداخت واز پوکی اش صدای قارقار می آمدو انسان زمستان بودبا حس های کز کرده در گریبانشبا ترس سرمایی که ریشه اش را…

    Continue reading

  • صدای ماه می‌شنوم | رضا زاهد

    نمی دانم که کدام درد از استخوان شکسته روح بیرون زده بود و تیر می کشید

    Continue reading