این قطعه که بر روی یکی از آهنگ های بلوچی است یکی از قطعات یک آلبوم 50 دقیقه ایست که رضا قاسمی و سرژ برینگلف در سال 1991 بطور مشترک کار کرده اند. این آلبوم هیچگاه منتشر نشد به دلیل آنکه برای سی دی شدن باید یکی دو قطعه دیگر هم به آن اضافه می شد تا مدت زمان آن برسد به 60 دقیقه اما به دلیل مشغله های رضا قاسمی هیچگاه چنین فرصتی فراهم نشد.
رضا قاسمی ـ سرژ برینگلف- گارون گارون
که حنجرهاش در تبعیدی سیاه خون آلوده شد.
یک رویای خصوصی
نمایشی از ایرج جنتی عطایی
با حضور: – گلشیفته فراهانی و سوسن فرخ نیا
ایرج جنتی عطایی نمایش یک رویای خصوصی را به غلام حسین ساعدی و فریدون فرخزاد تقدیم کرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ایرج جنتی عطایی: من سهمم از این نمایش نامه ی تبعید را با یاد و احترام به همه ی کارورزان هنر و فرهنگ به تبعید گسیل شده.. پیشکش می کنم به ستیز آزادیخواهانه یِ .. نمایش نامه نویس نامدار
” غلام حسین ساعدی” که در تبعید جانسوز خود پر پر شد . و همچنین به خروش خشم آگین ِ ترانه خوان و نمایشگر ِ بلند آوازه “فریدون فرخزاد”
که حنجره اش در تبعیدی سیاه خون آلوده شد.
ترانهای از ایرج جنتی عطایی
با اجرای گلشیفته فراهانی
در نمایش یک رؤیای خصوصی
از این خاموش ِ ضد رنگ یه تابلو رو به فردا باش
من اون آواز ممنوعام، منُ نقاشی کن نقاش
ببین خورشید خاموما رُ رو دیوارای خط خورده
که نیمهکاره جا موندهن، قرق رنگاشونُ برده
ببین رنگینکمون بازم سیاهپوش ِ یه بارونه
یه ارکیده تو رؤیای یه عاشق توی زندونه
از این خاموش ِ ضد رنگ یه تابلو رو به فردا باش
من اون آواز ممنوعام، منُ نقاشی کن نقاش
یه طرح روشن از پرواز بکش رو متن نه هرگز
شبِ تاریکُ مهمون کن به یه گلبارش ِ قرمز
بذار آینده از ترانههامون باخبر شه
بذار گذشتهمون تا این دقیقه مختصر شه
یه تابستون ترانهسرخ یه پاییز آفتابآبی
یه نارنجیتر از رؤیا یه فردا رو به مهتابی
از این خاموش ِ ضد رنگ یه تابلو رو به فردا باش
من اون آواز ممنوعام، منُ نقاشی کن نقاش
جنون بیريايی | زندگی، تفکر، نويسندگی و فلسفه آلبر کامو
«جنون بیريايی»؛ مستندی ۹۰ دقيقهای از زندگی و تفکر و نويسندگی و فلسفه آلبر کامو. محصول ۱۹۹۷، فيلم به طور رايگان روی يوتيوب آپلود شده است. روایت فیلم به زبان انگلیسی است، بخشهایی که به زبان فرانسه است، زیرنویس انگلیسی دارد. بخشهایی از مصاحبه و گفت وگوهای آلبر کامو هم در فیلم هست، «کاترین» دختر و «ژان» پسر کامو هم در فیلم هستند.
باید در دفاع از آزادی بی حد بیان در جهان جنگید
دفاع پرشور سلمان رشدی از آزادی بیان
سلمان رشدی در یک سخنرانی پرشور درباره آزادی بیان گفت: «بدون آزادی بیان اصولاً حقوق مدنی دیگر هم وجود نخواهد داشت. محدود کردن آزادی بیان فقط به خاطر سانسور نیست. محدودیت آزادی بیان به معنای تهاجم به طبیعت و ذات بشر است. انسان موجودی ست متکلم و به وجود آمده که سرگذشتش را بیان کند. همانگونه که نویسندگان و اندیشمندان در قرن هجدهم میلادی از آزادی بیان در برابر ارباب کلیسا دفاع کردند، نویسندگان، ناشران و شهروندان امروزه می بایست آزادی بیان را در برابر تهاجم رهبران مذهبی پاس بدارند.» سلمان رشدی در ادامه سخنانش گفت: «در غرب هم به آزادی بیان تعرض می شود. یکی از این تعرضات به شکل فرصت طلبی سیاسی بروز میکند. برای مثال در ایالات متحده آمریکا این بحث درگرفته که روی جلد کتاب ها به خوانندگان هشدار داده شود که محتوای کتاب ممکن است آنها را آزرده کند.» رشدی سپس این ادعا را به میان آورد که برخی از چپ های رادیکال در اروپا با اسلام گرایان همسو و هم آوا هستند. او گفت: «هر آینه که یک ایدئولوژی به مذهب تکیه کند، در پوشش آزادی مذاهب از ضدیت آن مذهب با زنان، یهودیان و دگراندیشان سخنی گفته نمی شود.» به گفته سلمان رشدی آن گروه از اندیشمندان غربی که ادعا می کنند آزادی بیان یک امر فرهنگی ست، بیشتر از دیگران به آن لطمه می زنند. آنها باید توجه داشته باشند که آزادی بیان یک امر جهانی ست. سلمان رشدی آنگاه به وظیفه هنر و ادبیات اشاره کرد: «وظیفه هنر و ادبیات این نیست که فقط به بازآفرینی واقعیت ها اکتفا کند. هنر و ادبیات نهاد خانواده، ساختارهای سیاسی و مقدسات مذهبی را به چالش می کشد. به همین دلیل هم حاکمان مستبد نویسندگان را تحت تعقیب قرار می دهند.» رشدی سپس به «اووید» شاعر رومی اشاره کرد که آگوستوس امپراتور او را به خاطر اشعارش به شهر «تومی» (کنستانتا) در کنار دریای سیاه تبعید کرد و در همان جا هم درگذشت. نویسنده تکفیر شده «آیه های شیطانی» گفت: «ممکن است نویسندگان تحت پیگرد مانند اووید در تبعید بمیرند، اما آثار آن ها باقی می ماند. ادبیات مانند تابلویی ست از واقعیت ها.»
لیلا زنگنه: یک جادوگر– ناباکوف و خوشبختی
این داستان با مرگ ولادیمیر ناباکوف آغاز میشود و در ادامه آن، به فلسفه زندگی این نویسنده روس مهاجر، شرح حال و سرگذشت او به عنوان یک نویسنده انقلاب زده میپردازد. لیلا اعظم زنگنه، نویسنده ایرانیتبار از پدر و مادری ایرانی در پاریس متولد شده است. او در دانشگاههای فرانسه ادبیات و فلسفه خوانده و پس از آن به آمریکا رفته است. او اکنون در شهر نیویورک زندگی میکند و مینویسد و در دانشگاه هاروارد درس میدهد. او استاد «ادبیات»، «سینما» و «زبانهای رومیتبار» است. اگر به زبان انگلیسی تسلط دارید، یا حتااگر ندارید، داستان نوشتن این کتاب را و برخوردش با پسر ناباکوف را از این لینک پیگیری کنید.
مراسم خاکسپاری محمدجعفر پوینده
سرانجام چاقوی تبهکاران از خون ما زنگار خواهد بست و طنابهای دارشان خواهد پوسید و دستهای لرزان و آلودهیشان خسته خواهد شد. اما اندیشههای تابناک رفقای ما همه جا ریشه خواهد دوانید.
| علیاشرف درویشیان در مراسم خاکسپاری محمدجعفر پوینده |
محمدجعفر پوینده (۱۷ خرداد ۱۳۳۳ – ۱۸ آذر ۱۳۷۷) مترجم، نویسنده و جامعهشناس ایرانی بود که در جریان ترورهای موسوم به قتلهای زنجیرهای توسط عواملی که به وزارت اطلاعات ایران نسبت داده شدند به قتل رسید. پوینده از فعالترین اعضای کانون نویسندگان ایران بود. وی تا پیش از مرگ در دفتر پژوهشهای فرهنگی مشغول به کار بود.
محمدجعفر پوینده از طرفداران جریان چپ در ایران بود، اما به ایدههای سنتی مارکسیسم باور نداشت و هرگز به سازمان یا حزبی سیاسی نپیوست، هرچند یک مدافع پرکار دمکراسی، حقوق بشر و آزادی نامحدود اندیشه و بیان بود.