زندگی‌ای پُر از خرد، جدل و شجاعت

ناما جعفری | نویسنده

____________________________________

کریستوفر هیچنز (1949–2011) یکی از برجسته‌ترین روشنفکران زمان خود بود، نویسنده و سخنوری که با تیزهوشی، شکاکیت بی‌امان و درگیری بی‌پروا با مسائل جنجالی، اثری ماندگار در گفتمان عمومی بر جای گذاشت. هیچنز که به خاطر مقالات نافذ، کتاب‌ها و مناظره‌هایش شناخته می‌شد، استاد جدل بود و دانش‌وری را با سبکی تهاجمی ترکیب می‌کرد که او را هم مورد تحسین و هم جنجال‌برانگیز ساخت. او در طول زندگی حرفه‌ای خود به موضوعاتی متنوع چون دین، سیاست، ادبیات و تاریخ پرداخت و به عنوان یک مخالف‌خوان شناخته شد که از تسلیم شدن به اصول متعصبانه خودداری می‌کرد. این مقاله به بررسی زندگی هیچنز، مشارکت‌های فکری او و میراثی که از خود به جا گذاشت می‌پردازد.

اوایل زندگی و سال‌های شکل‌گیری

کریستوفر اریک هیچنز در 13 آوریل 1949 در پورتسموث انگلستان به دنیا آمد. پدرش ارنست هیچنز، افسر نیروی دریایی، و مادرش ایوون هیچنز، زنی با تبار لهستانی-یهودی بود که بعدها بر دیدگاه‌های او تأثیر گذاشت. هیچنز در خانواده‌ای متوسط بزرگ شد و از سنین پایین هوش سرشاری از خود نشان داد. تحصیلات او در مدرسه لِیز در کمبریج و سپس در کالج بالیول آکسفورد، جایی که فلسفه، سیاست و اقتصاد خواند، رویکرد دقیق او به ایده‌ها را شکل داد. در آکسفورد، هیچنز به جوشش سیاسی دهه 1960 جذب شد و خود را با چپ رادیکال، از جمله گروه تروتسکیستی سوسیالیست‌های بین‌المللی، همسو کرد. تجربیات او در این دوره، از جمله سفر به کوبا و مشارکت در اعتراضات ضد جنگ ویتنام، تعهد مادام‌العمر او به چالش کشیدن قدرت را در او نهادینه کرد.

حرفه روزنامه‌نگاری هیچنز در دهه 1970 آغاز شد، با همکاری در نشریاتی چون نیو استیتسمن و دیگر رسانه‌های بریتانیایی. نثر او—شفاف، طناز و اغلب گزنده—به‌سرعت او را به عنوان یک منتقد برجسته متمایز کرد. او درگیری‌های بین‌المللی، از قبرس تا ایرلند شمالی، را پوشش داد و دیدی تیزبین نسبت به تقاطع قدرت، ایدئولوژی و رنج انسانی پیدا کرد. در سال 1981، هیچنز به ایالات متحده مهاجرت کرد، جایی که باقی عمر خود را در آن گذراند و برای نشریاتی چون نیشن، ونیتی فِر و اسلیت نوشت. دیدگاه دوسویه او بین بریتانیا و آمریکا، آثارش را غنی کرد و به او اجازه داد تا هر دو جامعه را با وضوح یک خارجی نقد کند.

تکامل فکری و آثار کلیدی

مسیر فکری هیچنز با تمایل به تکامل مشخص شد، حتی اگر این امر به قیمت از دست دادن متحدانش تمام می‌شد. او ابتدا یک چپ‌گرا بود و از مسائلی چون حقوق فلسطینیان و سرنگونی رژیم‌های اقتدارگرا حمایت می‌کرد. کتاب‌های اولیه‌اش، مانند قبرس (1984) و مرمرهای الگین (1987)، علاقه او به مناقشات تاریخی و فرهنگی را نشان می‌داد. با این حال، هیچنز هرگز متعصب نبود؛ او به خلوص ایدئولوژیک بدگمان بود و تندترین نقدهایش را برای کسانی نگه می‌داشت که به نظرش اصول را به نفع مصلحت‌اندیشی قربانی می‌کردند.

یکی از مهم‌ترین آثار او، محاکمه هنری کیسینجر (2001)، رویکرد بی‌پروای او را نشان داد. هیچنز در این کتاب استدلال کرد که کیسینجر، وزیر امور خارجه سابق آمریکا، به دلیل نقشش در وقایعی چون بمباران کامبوج و کودتا در شیلی باید به خاطر جنایات جنگی پاسخگو باشد. این کتاب، که بر پایه تحقیقات دقیق بود، توانایی هیچنز در ترکیب خشم اخلاقی با دقت حقوقی را به نمایش گذاشت و جایگاه او را به عنوان یک جدل‌انگیز که از به چالش کشیدن شخصیت‌های قدرتمند نمی‌ترسید، تثبیت کرد.

دیدگاه‌های هیچنز پس از حملات 11 سپتامبر 2001 به‌طور قابل‌توجهی تغییر کرد. او که از آنچه به عنوان تردید چپ در برابر بنیادگرایی اسلامی می‌دید ناامید شده بود، با نیشن قطع همکاری کرد و خود را با استدلال نومحافظه‌کاران برای جنگ عراق همسو ساخت. این تصمیم بحث‌های شدیدی را برانگیخت؛ منتقدان او را به ترک اصولش متهم کردند و حامیانش شجاعت فکری او را ستودند. هیچنز با این استدلال که برکناری صدام حسین یک ضرورت اخلاقی بود، از موضع خود دفاع کرد، هرچند بعدها به سوءمدیریت جنگ اذعان داشت. کتاب او در سال 2003، جنگ کوتاه طولانی: آزادی به تعویق افتاده عراق، موضع او را نشان داد و تحلیل تاریخی را با اعتقاد شخصی ترکیب کرد.

شاید ماندگارترین مشارکت هیچنز با خدا بزرگ نیست: چگونه دین همه‌چیز را مسموم می‌کند (2007) به دست آمد، نقدی تند به دین سازمان‌یافته. هیچنز به عنوان یکی از چهره‌های برجسته جنبش «الحاد نو» در کنار ریچارد داوکینز و سام هریس، استدلال کرد که دین منشأ تعصب، خشونت و رکود فکری است. سبک جدلی کتاب و ارجاعات گسترده آن—از کتاب مقدس تا قرآن و آثار اسپینوزا—آن را به یک پرفروش و موضوعی جنجالی تبدیل کرد. مناظره‌های هیچنز درباره دین، که اغلب با یک لیوان ویسکی در دست انجام می‌شد، به خاطر ظرافت کلامی و عمق فکری‌اش افسانه‌ای بود.

سبک ادبی و شخصیت عمومی

نوشته‌های هیچنز کلاسی در وضوح و اقناع بود. مقالات او، چه درباره اورول، جفرسون یا خاورمیانه، دانش‌وری را با دسترسی‌پذیری ترکیب می‌کرد و از گنجینه‌ای وسیع از دانش ادبی و تاریخی بهره می‌برد. او به شخصیت‌هایی چون جورج اورول احترام می‌گذاشت که تعهدشان به حقیقت‌گویی الهام‌بخش آثار خود او بود. خاطرات او، هیچ-22 (2010)، تأملی صادقانه درباره زندگی، دوستی‌ها و تغییرات ایدئولوژیکش ارائه داد و مردی را نشان داد که هم به شدت مستقل بود و هم عمیقاً به کسانی چون سلمان رشدی و مارتین امیس وفادار بود.

هیچنز به عنوان یک شخصیت عمومی، اجرایی بی‌نظیر بود. مناظره‌های او، چه با مدافعان دین یا مخالفان سیاسی، با طنزی سریع و تسلطی جامع بر حقایق مشخص می‌شد. او از درگیری لذت می‌برد و یک‌بار خود را کسی توصیف کرد که «هرگز به دنبال خشنود کردن نبود». با این حال، پشت این ظاهر جنگ‌طلب، اشتیاق واقعی به ایده‌ها و اعتقاد به قدرت عقل برای روشن کردن حقیقت نهفته بود.

زندگی شخصی هیچنز به اندازه شخصیت عمومی‌اش رنگارنگ بود. او عاشق ادبیات، گفت‌وگو و ویسکی اسکاتلندی بود. دوستی‌هایش قاره‌ها و ایدئولوژی‌ها را در بر می‌گرفت، هرچند دشمنی‌هایش—مانند با نوام چامسکی یا گور ویدال—نیز به همان اندازه مشهور بود. او دو بار ازدواج کرد، ابتدا با النی ملئاگرو و سپس با کارول بلو، که از او دختری به نام آنتونیا داشت. روابط او، مانند نوشته‌هایش، با شدت و امتناع از سازش مشخص می‌شد.

سال‌های پایانی و میراث

در سال 2010، هیچنز به سرطان مری مبتلا شد، بیماری‌ای که احتمالاً با دهه‌ها سیگار کشیدن و نوشیدن تشدید شده بود. پاسخ او به‌طرز مشخصی سرکشانه بود: او به نوشتن و سخن گفتن ادامه داد و برخی از تأثیرگذارترین آثارش را در ماه‌های پایانی زندگی‌اش تولید کرد. مقالات او در ونیتی فِر درباره بیماری‌اش، به‌طور بی‌رحمانه‌ای صادقانه بود و واقعیت‌های جسمی و وجودی مرگ را بدون تسلیم به خودترحمی یا تسلی مذهبی کاوش می‌کرد. او در 15 دسامبر 2011 در سن 62 سالگی درگذشت.

میراث هیچنز پیچیده و چندوجهی است. برای ستایشگرانش، او قهرمان اندیشه آزاد بود، نویسنده‌ای که بی‌محابا ریاکاری را افشا می‌کرد و از ناتوانان دفاع می‌کرد. برای منتقدانش، او یک مخالف‌خوان بود که سال‌های آخرش با اشتباهات جنگ‌طلبانه لکه‌دار شد. هر دو دیدگاه بخشی از مردی را به تصویر می‌کشند که از قرار گرفتن در قالب‌های مشخص سر باز زد. کتاب‌های او همچنان به‌طور گسترده خوانده می‌شود، مناظره‌هایش هنوز در یوتیوب دیده می‌شود و تأثیر او در آثار روزنامه‌نگاران و مفسرانی که از سبک او تقلید می‌کنند قابل‌مشاهده است.

در دورانی با افزایش دوقطبی شدن، تعهد هیچنز به صداقت فکری و تمایل او به به چالش کشیدن بت‌های مقدس همچنان آموزنده است. او یک‌بار نوشت: «تنها موضعی که هیچ ناسازگاری شناختی برایم به جا نمی‌گذارد، الحاد است.» با این حال، زندگی او گواهی بود بر دست‌وپنجه نرم کردن با ناسازگاری، پذیرش تناقض و پیگیری حقیقت هر کجا که او را می‌برد. کریستوفر هیچنز تنها یک نویسنده یا منتقد نبود؛ او نیرویی از طبیعت بود، یادآوری اینکه ایده‌ها مهم‌اند و شجاعت دفاع از آن‌ها میراثی است که ارزش به جا گذاشتن دارد.