اِما گُلدمن (به انگلیسی: Emma Goldman؛ زادهٔ ۲۷ ژوئن، ۱۸۶۹ – درگذشتهٔ ۱۴ مه ۱۹۴۰) فعال سیاسی و نویسنده آنارشیست بود. وی در نیمه اول قرن ۲۰، در آمریکای شمالی و اروپا، نقشی محوری در توسعه فلسفه سیاسی آنارشیسم داشت.
گلدمن در شهر کاوناس در امپراتوری روسیه (لیتوانی فعلی)، در خانوادهای یهودی متولد شد و در سال ۱۸۸۵ به ایالات متحده مهاجرت کرد. گلدمن پس از ماجرای هایمارکت شیکاگو، به آنارشیسم گرایش پیدا کرد و نویسنده و مدرسی مشهور در فلسفهٔ آنارشیست، حقوق زنان و مسائل اجتماعی شد و هزاران نفر را به سوی خود جذب کرد. او و نویسنده آنارشیست، الکساندر برکمن، معشوق و دوست مادامالعمر بودند و قصد کردند هنری کلی فریک، صنعتگر و سرمایهدار، را در اقدامی تبلیغی ترور کنند. فریک در سال ۱۸۹۲ و پس از سوء قصد به جانش، زنده ماند و برکمن به ۲۲ سال زندان محکوم شد. گلدمن در سالهای بعد چندین بار به جرم «تحریک به شورش» و توزیع غیرقانونی اطلاعات مربوط به کنترل بارداری، زندانی شد. در سال ۱۹۰۶، گلدمن ژورنال آنارشیست مادر زمین را تأسیس کرد.
در سال ۱۹۱۷، گلدمن و برکمن به جرم توطئه برای «تحریک افراد به عدم ثبتنام» در خدمت اجباری، به دو سال زندان محکوم شدند. پس از آزادی از زندان، آنها به همراه ۲۴۸ نفر دیگر دستگیر و به روسیه تبعید شدند. گلدمن در ابتدا در آن کشور حامی انقلاب اکتبر و به قدرت رسیدن بلشویکها بود ولی در پی شورش کرونشتات نظر خود را تغییر داد. او اتحاد جماهیر شوروی را به خاطر سرکوب خشونتآمیز صداهای مستقل محکوم میکرد. گلدمن اتحاد جماهیر شوروی را ترک کرد و در سال ۱۹۲۳ کتابی دربارهٔ تجارب خود نوشت که با نام ناامیدی من در روسیه منتشر شد. وی در حالی که سالهای بعدی را در انگلستان، کانادا و فرانسه میگذراند، زندگینامهٔ دیگری به نام زندگیم را میکنم نوشت، که در دو جلد، در سالهای ۱۹۳۱ و ۱۹۳۵، منتشر شد. پس از آغاز جنگ داخلی اسپانیا، گلدمن برای حمایت از انقلاب آنارشیستی آنجا، به اسپانیا سفر کرد. وی در ۱۴ ماه مه ۱۹۴۰ در ۷۰ سالگی، در تورنتو کانادا درگذشت.
گلدمن در طول زندگی خود، به عنوان یک «زن شورشی» آزاداندیش توسط ستایشگرانش تحسین میشد و منتقدانش او را به خاطر دفاعش از قتل با انگیزههای سیاسی و انقلاب خشونتآمیز، محکوم میکنند. نوشتهها و سخنرانیهای وی شامل موضوعات مختلفی از جمله زندانها، آتئیسم، آزادی بیان، نظامیگری، سرمایهداری، ازدواج، عشق آزاد و همجنسگرایی میشود. اگرچه او از موج اول فمینیسم و تلاشهای آن جنبش در اخذ حق رأی زنان فاصله گرفت، اما روشهای جدیدی را برای ادغام سیاستهای جنسیتی در آنارشیسم ایجاد کرد. پس از دههها گمنامی، گلدمن مجدداً از دههٔ ۱۹۷۰، هنگامی که پیروان فمینیسم و آنارشیسم به زندگی و عقاید او علاقهمند شدند، جایگاه برجستهای پیدا کرد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.