ازرا وستون لومیس پاوند (عزرا پاوند) (به انگلیسی: Ezra Weston Loomis Pound) (متولد ۳۰ اکتبر ۱۸۸۵ – متوفی ۱ نوامبر ۱۹۷۲)، شاعر آمریکایی ایرلندی الاصل و از خاندانی اشرافی و اصیل ایرلندی تبار بود. قرن بیستم میلادی. او در انگلستان از پیشگامان نهضت تصویرگرایی شد و نخستین گلچین شعر پیروان این جنبش را با عنوان تصویرگرایان منتشر کرد. او با همکاری ویندها لویس مجلهٔ بلاست را منتشر کرد که ناشر افکار ورتیستها بود. وی مخبر خارجی مجله شعر هم بود و در همین سالها سردبیری مجلهٔ لیتل ریویو را هم بر عهده داشت. او متأثر از شعر یونان باستان، اشعار شرقی، ترانههای سدههای میانه و شیوه پرداخت نمادگرایانه بودهاست.
به دلیل عقاید سیاسی جنجالی، آثار او همچنان مانند زمان حیات وی، بحثبرانگیز تلقی میشود. وی اهل آیداهو بود و در ایتالیا درگذشت.
فعالیت سیاسی
در دهه سی و چهل میلادی، او نظریههای فاشیستی بنیتو موسولینی را پذیرفت و حمایت خود را از آدولف هیتلر بیان داشت. طی جنگ جهانی دوم، دولت ایتالیا به وی پول پرداخت تا برنامههایی رادیویی در انتقاد از ایالات متحده آمریکا، فرانکلین د. روزولت و یهودیان بسازد. در نتیجه، پس از اتمام جنگ، به دست آمریکاییها دستگیر شد و ماهها در زندان ماند. او مدت سه هفته نیز در یک سلول کوچک نگهداری شد و همین باعث شد تا از نظر روانی آسیب ببیند. به همین دلیل چون نمیتوانست در دادگاه حاضر شود به مدت دوازده سال در یک بیمارستان روانی واقع در واشینگتن محبوس شد.
سرانجام با تلاشهای نویسندگان دیگر، او از بیمارستان روانی آزاد شد، به ایتالیا بازگشت و تا پایان عمر در این کشور زندگی کرد.
آثار
شخصیتها (۱۹۰۹، شعر)
شادمانیها (شادیها) (۱۹۰۹، شعر)
روح رومانس (۱۹۱۰، مقاله)
لوسترا (۱۹۱۶، شعر)
Hugh Selwyn Mauberley هیو سلوین موبرلی (۱۹۲۰)
چگونه باید خواند (۱۹۳۳، مقاله)
الفبای اقتصاد (۱۹۳۳، مقاله)
الفبای خواندن (۱۹۳۵، مقاله)
نو گرداندن (۱۹۳۵، مقاله)
فرهنگ (۱۹۳۸، مقاله)
آواز
راهنمای فرهنگ
ذات خویش
ترانهها (سرودها)
نور خاموش
تصویرگران
ضربات متقابل
انگیزشها
گفتارهای ادبی
سینسينو – شعري از ازرا پاوند | به فارسیی: حسین مکیزاده
روستای ایتالیایی سال 1309، کنار جاده اصلی
اوه! من در سه شهر زنان را سروده ام،
اما همه یکسان است،
و من آفتاب را می سرایم.
و تو لب ها، واژه ها را به دام می اندازی،
رویاها، واژه ها، اینان چون گوهراند،
طلسم غریب خدایی کهن،
کلاغ ها، شب ها، فریبندگی:
اینان هنوز
روح سرود ها نیستند.
چشم ها، رویاها، لب ها و شب می گذرد.
اینان دیگرباره
بر جاده نیستند.
فراموش از همنوایی ما در برج هایشان
یکسر نغمه سرایی باد است
ما را به رویا می بینند
آه کشان، می گویند، “ای کاش سینو
سینوی پرشور، با چشم های چروکیده،
سینوی شاد، خنده هایش آماده،
سینوی بی پروای طعنه زن.
سینوی ظریف، قوی ترین مرد خاندانش
ولگرد راه های قدیمی زیر پرتو آفتاب،
ای کاش سینوی عودنواز اینجا بود!”
هر سال یکی دو بار –
کلام مبهم شان :
“سینو؟” آه، اوه،سینوی بولونیا 1
همان خنیاگر را نمی گویی؟
“آه آری، روزی از سر راه ما گذشت،
مردی گستاخ، اما …
(این خانه بدوش ها همه سر و ته یک کرباسند)
دردسر! ترانه هایش؟
یا آوازهای دیگری که می خواند؟
اما شما، سرورم؛ شهر شما چطور؟2
خدا رحم کند، شاید شما، سرورم،
و همه آنان که می شناختم اخراج شدند، سرورم
تو سینوی بی دیار بودی، بسان اکنون ِمن
ای شرور.
من در سه شهر زنان را سروده ام
اما همه یک نفر اند.
من آفتاب را می سرایم.
… اه؟ … بیشترشان چشمان خاکستری داشتند،3
اما همه یکی است، من آفتاب را می سرایم.
… فویبوس آپولو، صدای موسیقی کهن،4
تویی شکوه زئوس نگاهبان روز
سپری از پولاد نیلگون، آسمان فراز سر ما
گلمیخ این سپر شادی پر تلالوی تو
فویبوس آپولو، برای رهتوشه ما
خنده ات را سرود رهسپاری مان ساز،
درخشندگی ات غم از دل بزداید
ابر و اشک های باران به شتاب بگذرند!
به جستجوی تو ام حتی از راه نوساز دروازه شهرها
تا باغ های آفتاب…
من در سه شهر زنان را سروده ام
اما همه یک نفر اند.
از پرندگان سپید خواهم سرود
در آب های آبی آسمان
ابرهایی که بر دریایش افشانده می شود
چینو دا پیستویا (Cino da Pistoia 1270-1337) شاعر و حقوقدان ایتالیایی، دوست دانته که درسال 1303 بدنبال تغییرات سیاسی محلی سال ها در تبعيد به سر برد. دانته در اشعاری او را ستوده است و “سینو” را بزرگترین شاعر عاشقانه سرای زمان خود می داند. سينو براي دانته و همچنين در مرگ بئاتريس اشعاري سروده است. سینو پس از بازگشت از تبعید به پیستویا دوستان خود را در غربت دیگر شهرها، و معشوق را مرده می یابد و لاجرم کوچ می کند.
از اشعار پرونسال ازرا پاوند که به سبک و سياق براونينگ سروده است. پاوند براونينگ را بزرگترين شاعر ويکتوريايي مي دانست. با اين حال او در باره اين شعر و سرودن اين شعر به سبک براونينگ در نامه به ويليامز شعر سينو را اثري پيش پا افتاده مي شمرد. در نامه ديگري سرودن به سبک براونينگ را جهنمي مي داند که به هر حال خود او در آن به سر برده است.
سينو را پيش ازين منتقد و مترجم عزيز نيکبخت، در کتاب شعر اصفهان(اين اثر و ارغنون شعر از شاهکارهاي نقد و شعر مدرن به فارسي اند) برگردانده بود که ترجمه مجدد آن را به دلايلي ضروري ديدم.
1- سینو، در دانشگاه بولونیا به تحصیل حقوق پرداخته بود و این هنگامی بود که با دانته آشنا شد و به حلقه دوستان او درآمد.
2- گفتگوی خیالی سینو و پدر معشوقه از دست رقته اش.
3- در ادبیات قرون وسطا و ترانه های تروبادورها، چشمان خاکستری سمبل زیبایی بود.
4- Pollo Phoibee خدای آفتاب.
دو شعر از ازرا پاوند | به فارسیی: حسین مکیزاده
ایونه دی فارست(Ione de Forest) یا بانام مستعارش جون هایس، بانوی فرانسوی زیبا و رقصنده باله که در حلقه مسلک پنهانی آلیستر کراولی درآمده و از آیینهای هفتگانه الئوزیوس “آیین ماه” را به رقص احرا می کرد. او زمانی با پاوند ارتباط داشت و در سال 1912 خودکشی کرد. پاوند در کانتوی هفتم به او بازمی گردد،نام این شعر را تکرار کرده و با روح او در خیابانهای لندن همسفر می شود و از او به نام Nicea یاد می کند. همچنین می گویند پاوند شعر “حالت رقص” را نیز به یاد او سروده بوده است و اینک هر دو شعر با این توضیح که بین شعر اول و دوم پانزده سال در ترجمه فاصله افتاده است!
ایونه، مرده سال طولانی
راه ها خالی ست
راه های این دیار خالی ست
و گل ها
با سرهای سنگین خمیده اند
بیهوده خمیده اند
راه های این دیار خالی ست
جایی که ایونه
روزگاری قدم می زد، و اکنون نمی زند.
اما انگار کسی تازه ازین جاده رفته ست.
حالت رقص
برای عروسی در قانای جلیل1
سیاه چشم
آه زن رویاهای من،
میان رقصندگان کسی چون تو نیست،
هیچ کس با پاهای چابک.
تو را در خیمه ها نیافته ام،
در تاریکی شکسته،
تو را درسرچشمه نیافته ام
بین زنان کوزه به دوش.
بازوانت نهال جوانی است زیر پوست،
چهره ات نهری از نورهاست.
سپید چون مغز بادام اند شانه های تو
چون بادام تازه که از پوست در آمده باشد.
آنها مراقبان تو اند نه با خواجه گان
نه با میله های مسی.
فیروزه مطلا و نقره است استراحتگاه تو.
ردایی قهوه ای، زربفت ِ نیک بافته
پیچیده گرد خویش داری
آه ناتات ایکانای”درخت-بر-لب-نهر”2
چون نهر کوچکی میان زنبق هاست دست های تو گرد من
کنیزانت چون دُر کوهی سپید اند،
موسیقی شان برای توست!
میان رقصندگان کسی چون تو نیست
هیچ کس با پاهای چابک.
1- “عروسی در قانای جلیل” اشاره به روایتی از انجیل متی-باب دوم “و در روز سیم در قانای جلیل عروسی بود و مادر عیسی آنجا بود.”
2- Nathat Ikanaie
نامی که تا کنون پوشیده مانده، منتقدی می گوید تغییر یافته “اخناتون”! است. با شناختی که از این شعر و رقص و آیین خاص مربوط به آن داریم (The Rites of Eleusius) دور نیست که چنین باشد. و نیز می دانیم که پاوند با ادبیات مصر باستان آشنا بود و علاوه بر ترجمه متونی از آن روزگار (عاشقانه های مصر باستان و هیروگلیف های کانتوها) خود با آن مضامین اشعاری سروده است(شعر زیبای De Aegypto).
R.B. Kitaj ‘Ezra Pound II’, 1974
بازگشت – شعری از ازرا پاوند | به فارسیی: حسین مکیزاده
شعری که کامینگز جوان را به شدت تحت تاثیر قرار داد و و.ب. ییتز آن را یک Vision توصیف و تحسین کرد.
شعر “بازگشت” پاوند بسیار ستوده شده و مورد توجه قرار گرفته است. کیفیت بصری و تصویری شعر دقیقن توصیف آن چیزی است که ایماژیسم خوانده می شود. یا به بیان دقیق تر آن گونه که پاوند سه نوع شعر را تشخیص داده بود این شعر یک Phanopoeia تمام عیار است (“قالب ریزی تخییل-ایماژ در تصویر بصری”). ایده بازگشت خدایان که پیش از پاوند هولدرلین به آن پرداخته بود این بار در جهان مدرن رخ می نماید. خدایان، شکارچیان روح آدمی هنوز زنده اند و در بازگشتی پرتردید و نومیدانه.
بازگشت
بنگر، بازمی گردند؛ آه، ببین
تکان های تمرینی، و گام های آرام،
به زحمت گام برداشتن و
لغزان پر تردید!
ببین، بازمیگردند، یکی ازپی دیگری
هراسان، نیمه-بیدار انگاری؛
گویی که برف درنگ می کند
و زمزمه در باد،
و نیمی بازگشته
اینان”بالدار با هیبت” بوده اند،
محفوظ.
خدایان با کفش بال دار!
همراهشان، سگان شکاری سیمین فام
بوکشان از پی ردپای هوا!
هی! هی!
اینان برای ویران کردن چابک و جلد بودند؛
اینان با شامه های تیز؛
اینان انفاس خون بودند.
افسار بسته دسته ای کند
رنگ پریده مردان افساردار.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.