«سکس، سکس، سکس»
داستان اعتیاد جنسی یک زن
- فکر کنم زمانی فهمیدم مشکل دارم که داشتم به خونهی مردی قدم زنان برمیگشتم که تو سکس از نظر فیزیکی بهم آسیب رسونده بود و با رغبت میخواستم دوباره خودم رو در اختیارش بذارم.
با وجود اینکه خیلی میترسیدم و باعث میشد به رعشه بیفتم و حالم بد شه به دلیلی نتونستم جلو خودمو بگیرم باید از خماری میومدم بیرون [در متن اصلی: باید دوزِ سکسمِ رو میگرفتم]. “بِکی” به این موضوع (اعتیادش به سکس) میگفت سلامت روحی روانی!
بعد از سکس من احساس اینو داشتم که ازم سوء استفاده شده، به خاطر کاری که کرده بودم از خودم بدم میومد. متاهل، معشوقه کشیش یا حتی اعضای گنگهای خطرناک… هیچ فرقی نداشت، هرچی ناجورتر بود هیجان اون لحظه رو بیشتر میکرد، هر چی شدت سکس بیشتر و فرو رفتن توم عمیق تر میشد بهتر بود.
فقط سکس با مردا نبود، پورن سکسهای خطرناک با هر نوعی و لختگرایی(exhibitionism) [نوعی اختلال جنسی که در اون فرد بهوسیلهی لخت شدن و نمایان کردن اندام و آلت جنسیِ خود، احساس اضا میکند]. همه چیز زندگی من درباره سکس، سکس و سکس بود! یعنی هر چی بهم احساس رضایت و نعشگی میداد. هر چی بیشتر میشد، میشد دیگه فقط علاقه بهش فایده نداشت من نسبت به سکس بیحس شده بودم.
اعتیاد به سکس، به یه مقوله داغ برای روان شناسان تبدیل شده که حتی نمیتونن توش به تفاهم برسن. اعتیاد دراصل به وابستگی به یک مادهست که عوارض روحی روانی یا جسمی داره. اعتیادهای رفتاری برای مثال به خرید، قمار یا سکس، بیشتر به یک مفهوم شباهت دارند چون خیلی قابل فهم و توضیح دقیق نیستند.
سکس در درون ما عکس العملهای شیمیایی به وجود میاره و برخی از روانشناسان معتقدند که این عکس العملهای شیمیایی میتونه در ما یه نوع وابستگی خودکار جسمی هم علاوه بر عامل رفتاری در این نوع خاص از اعتیاد به وجود بیاره.
این موضوع اکثرا مورد موافقت همهست که اعتیاد زمانی وجود داره که فردی نتونه انجام دادن کاری رو متوقف کنه حتی زمانی که متوقف نکردن اون کار برای زندگیشون نابودکننده باشه. تو مورد “بکی” اون توضیح میده که چطور احتیاجش به سکس دردسرایی رو واسش درست کرده.
بکی: این موضوع سایر حیطههای زندگی منو هم تحت تاثیر خودش قرار داده بوده. روی تصورم از خودم و روابطی که با دوستا و خوانوادهم داشتم (کسایی که به هر حال فهمیده بودن به چه چیزی تبدیل شدم). بعد تصمیم گرفتم کنترل رو خودم به دست بگیرم.
وقتی ازش پرسیدیم که چرا مجبور بوده اینطوری رفتار کنه تو جواب به ما گفت: میدونی این سکس واسه من مثل یه ماده مخدر میمونه. اون حس لذتی که داشت لحظهای بود و زود از بین میرفت و بعدش یه حس خالی شدن و رضایت بود. سکس به نظر تنها چیزی بود که توش خوب بودم و توش مورد احترام قرار میگرفتم.
اگرچه برای مردان اعتراف به اعتیاد جنسی راحتتر است در عوض وقتی یک عامل خارجی باعث میشه افراد از بیرون مجبور به نگاه به رفتارشون بشن گاهی زنان شجاعی مث “بکی” پیدا میشن که از سایه میان بیرون و دربارهی این مشکلشون حرف میزنن. من میدونم که این رفتار از کجا سرچشمه میگیره اما با دونستن تنها نمیشه یه الگوی رفتاری رو متوقف کرد من مجبور بودم همه چیز از جمله طوری که به خودم نگاه میکردم رو عوض کنم (همچنین “بکی” خاطرهای تلخ از سوء استفاده شدن در کودکی داره که نمیخواد دربارهی اون حرف بزنه)
خوشبختانه الان “بکی” تو رابطه عشقی با ثباتی هست و بهبود پیدا کرده. اگرچه تلخترین روزاشو پشت سر گذاشته خودش اینطوری میگه که: من دارم همه چیز اعم از پاکسازی رابطه و ارزشهای خودم رو یاد میگیرم. آسون نیست ولی وقتی عاشق کسی باشی براش تغییر میکنی. همیشه قادر بودم برای دیگران کارایی رو انجام بدم که واسه خودم نمیتونستم! من هنوزم برای سکس ارزش زیادی قائلم من باید از نظر جنسی توسط کسی خواسته شم یا دنیام از هم میپاشه اگه همسرم بگه «امشب نه» انگار به آخر دنیا رسیدم ولی هی بالاخره دارم به مقدار درستی سکس بدون خطر انجام میدم (خیلیه برا خودش!)
مردم عادتاشونو تغییر میدن و اعتیادها هم میشه مغلوب شن. “بکی” قبول داره که خیلی بهش کمک شده اما تغییر اساسی از درون آدم به وجود میاد.
✒️منبع:
http://www.mentalhealthy.co.uk/news/924-female-sex-addiction.hl
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.